تفسير الميزان جلد 7 - علامه طباطبايي رحمه الله عليه
آيات 3 - 1 سوره انعام 3.
بيان اينكه سوره انعام مكى و داراى سياق واحد مى باشد، ونقل اقوالى در مورد اينكه بعضى آيات اين سوره مدنى است
ثناى خداى تعالى در سه آيه اول سوره انعام متضمن اشاره به معارفى است كه مادهاساسى شريعت مى باشند
جهت و سبب جمع آوردن (ظلمات ) و مفرد آوردن (نور) در جمله : (وجعل الظلمات و النور) معناى (اجل )
وجوهى كه در بيان مراد از دو قسم اجل در آيه (ثم قضى اجلا واجل مسمى عنده ) ذكر شده است .
بحث روايتى
رواياتى درباره فضيلت سوره مباركه انعام
رواياتى در بيان مراد از اجل معلق و اجل مسمى
آيات 11 - 4 سوره انعام .
دو وجه در مراد كفار از درخواست نزول ملائكه .
چگونه انسان در عين علم به چيزى در آن چيز گمراه مى شود؟
چون در دنيا دار اختيار است و دعوت الهى متوجه انسان مختار استرسول بايد يكى از خود مردم باشد نه از ملائكه .
توجيه اغلب مفسرين در خصوص اين آيه و نقد توجيه آن
آيات 18 - 12 سوره انعام .
اقامه برهان بر معاد با استناد به مالكيت مطلقه خداوندمتعال و رحمت او.
توضيحى در مورد (سميع ) و (عليم ) بودن خداى سبحان .
عواملپيدايش مرام بت پرستى .
احتياج عليه بت پرستان با بهره جستن از منطق خودشان .
معناى (قاهر)بودن خداى سبحان و فرق آن با قهر و غلبه موجودات بر يكديگر.
آيات 20 - 19 سوره انعام .
انذار و تخويف ، در دعوت نبوت مؤ ثرتر از تبشير و تطميع بوده است .
جمله : (لا نذركم به و من بلغ ) شاهد بر ابدى و جهانى بودن رسالت پيامبر اسلام(ص ) مى باشد.
بحث روايتى . 54.
بيان روايتى از امام رضا عليه السلام درباره سه مذهب و مسلك مردم در توحيد.
رواياتى در ذيل جمله : (و من بلغ ) و درباره معرفتاهل كتاب نسبت به پيامبر اسلام (ص ).
آيات 32 - 21 سوره انعام .
توضيح اينكه افترا زننده بر خداى عزوجل و تكذيب كننده آيات او از هر ظالمى ظالم تراست .
قول به جواز شفاعت پيغمبر (ص ) و ائمة معصومين (ع ) و اولياء الله شرك نيست .
معناى (فلاح ).
توضيح اينكه : ظالمان (فلاح ) نمى يابند و به آرزوها و اهداف خود نمى رسند (انهلا يفلح الظالمون ).
بيان اينكه مشركين در قيامت آلهه دروغين خود را نمى يابند.
سرّ دروغگويى كفار در روز قيامت .
مواجه شدن با آتش و هول روز قيامت كفار را به تمناى رجوع به دنيا وادار مى كند نهظهور حق .
وجوه نه گانه اى كه درباره (بل بدالهم من الله ...) گفته شده است .
دروغ گفتن كفار، در آرزوى رجوع به دنيا و عدم تكذيب آيات خدا.
بحث روايتى .
روايات و شواهدى در مورد ايمان جناب ابوطالب .
دو روايت در مورد عالم ذر، در ذيل جمله : (و لو ردوا العادوا لما عنه ...).
آيات 36 - 33 سوره انعام .
معناى جمله : (فانهم لا يكذبونك و لكن الظالمين باياتنا يجحدون ).
مراد از: (كلمة الله )، (قول الله ) و (وعد الله ) در عرف قرآن مجيد.
دعوت به حق و قبول آن بايد در مجراى اختيار جريان يابد گو اينكه خداوند بر هدايتاجبارى و اضطرارى مردم قادر است .
چرا مشيت خداى تعالى بر هدايت همگانى انسانها با حفظ اختيار آنها، تعلق نگرفته است ؟
توصيف مؤ منين به وصف حيات و شنوايى و توصيف مشركين و معرضين به وصف مردگى ،كرى و كورى .
بحث روايتى .
آيات 55 - 37 سوره انعام .
سبب اينكه مشركين به منظور عاجز ساختن پيامبر (ص ) درخواست معجزه از او كردندجهل به دو امر بوده است .
گفتارى پيرامون اجتماعات حيوانى .
وجه اشتراكى كه بين انسان و حيوانات ديگر وجود دارد و موجب تشابه انسان و حيواناتديگر در مساءله (حشر) و بازگشت
پاسخ به چند سؤ ال در مورد حشر حيوانات غير انسانى و حشرامثال آسمانها و زمين و آفتاب و ماه و...
تاءمل و دقت در (مختار) بودن بود و حالات نفسانيه اى كه به وسيله آنافعال اختيارى خود را انجام مى دهد.
اختلاف فاحشى كه در مبادى (اختيار) و اسباب آن در انسان وجود دارد.
مى توان گفت حيوانات هم تا اندازه اى مختار هستند و احتمالا به تكاليفى مناسب با افقفهم و اختيارشان مكلف هستند.
چند احتمال در معناى (كتاب ) در (ما فرطنا فى الكتاب من شى ء).
سخنان نادرستى كه در معناى آيه مربوط به (امت بودن ) و (محشور شدن )حيوانات غير انسانى گفته شده است .
نكته اى كه در توصيف مشركين به گنگى و كورى و كرى ، گاه بهوصل و گاه به فصل ، وجود دارد.
در شدائد و سختى ها، روى آوردن به خدا از فطريات بشر است .
نكاتى چند كه از توضيحات قبلى روشن گرديد.
بيان عدم منافات آيه مورد بحث با: (و ما دعا الكافرين الا فىضلال ).
ابتلاء امم قبل از امت اسلام به (باءساء) و (ضراء)، تا شايد در برابر خدا سرفرود آورند.
تا زمانى كه شدت باءسا و ضراء باعث انقطاع از اسباب ظاهرى نشود فطرت توحيدىانسان مشرك بروز نمى كند.
فساد اين گفتار كه امم سابق حتى در شدائد اضطرارآور زير بار توحيد نرفته اند!
احتياج عليه مشركين به عجز شركاى ادعائى و بت هايشان از هردخل و تصرفى در عالم .
مشركين ، همان ستمكارانند و جز به خاطر ظلمشان غذاب نمى شوند.
مراد از: (خزائن الله ).
مراد از نفى علم غيب (و لا اعلم الغيب ) از لسان پيامبر (ص ).
جمله : (و لا اقول لكم انى ملك ) تعبير ديگرى است از: (انما انا بشر مثلكم ).
فرق بين پيامبر(ص ) و ديگر مردمان ، مانند فرق بينا و نابينا است .
وجه اينكه در جمله : (و ليس لهم من دونه ولى و لا شفيع ) شفاعت ، بدون استثناء، نفىشده است .
معناى جمله : (و انذر به الذين يخافون ان يحشروا) با توجه به اينكه مشركين موردخطاب در سوره انعام ، معتقد به حشر
برحذر داشتن رسول خدا(ص ) از راندن مؤ منين فقير، كه خواست امتياز طلب هاى ثروتمندبود.
نظر راغب اصفهانى در مورد معناى (وجه ) در: (وجه الله )، (وجه ربك ) وامثال آن .
مراد از (وجه الله ) ذات خدا نيست ، بلكه هر چيزى كه به خدا انتساب دارد و نيز آنچهكه بنده از خداى خود انتظار دارد،
معناى جمله : (ما عليك من حسابهم من شى ء و ما من حسابك من شى ء).
فاصله طبقاتى بين مردم امتحانى الهى است .
كرامت و عزت ، با شكر كه همانا توحيد است همراه مى باشد و تفاوت هاى مادى ، امتحاناست .
چند روايت درباره توبه كه از آيه : (و اذا جائك الذين يؤ منون ...)استفاده مى شود.
بحث روايتى .
چند روايت درباره (قدريه ) و توضيحى در مورد حديث معروف : (قدريه مجوس اين امتاست ).
چند روايت در مورد سنت (املاء) و (استدراج ) و مهلت دادن خداوند به كفار در دنيا.
رواياتى پيرامون درخواست اشراف و اغنياء از پيامبر(ص ) كه فقراء را از خود دور كند،و نهى خداوند از اين عمل .
توضيحى درباره روش تطبيق ، در تفسير آيات قرآن و روايات شاءننزول ، و اشاره به اينكه اين روايات ، قابل اعتماد نيستند.
آيات 73 - 56 سوره انعام .
گفتارى در معناى حكم و اينكه حكم تنها از آن خدا است .
حكم تكوينى ، مختص به خدا و حكم تشريعى ، همانند امور ديگر، بالاصالة و مستقلا منتسببه خداى تعالى است .
معنا و تفسير (ان الحكم الا لله ) و (يقص الحق و هو خير الفاصلين ).
گفتارى در معناى حقيقت فعل و حكم خداى سبحان .
افراط و تفريط دو گروه از مسلمين در مساءله حسن و قبح و رابطه آن با تشريع .
شرايع و احكام الهى ، معلل به جهات حسن و مزاياى مصالح است ولى نه آنچنانكهافعال و احكام بشرى چنين است .
عقول بشرى از درك تمام حقائق عاجز است .
جهات حسن و مصلحت نسبت به احكام و افعال ما حاكميت دارند ولى خداوند محكوم به اين جهاتنيست .
وجه ارتباط اين آيه با ماقبل خودش .
معناى خزائن غيب و مراد از (مفاتح الغيب ).
مراد از (كتاب مبين ).
فرق (كتاب مبين ) با (مفاتح غيب ).
عموميت علم خداوند و نامتناهى بودن آن (يعلم ما فى البرّ و البحر...).
حقيقت انسان كه از آن به (من ) تعبير مى شود، همان روح انسانى است و بس .
جهت و هدف از گماشتن ملائكه (حفظه ) براى آدمى تا زمان مرگ .
ريشه فطرى توجه انسان به خدا و وعده شكر و طاعت دادن او به هنگام گرفتارى هاىشديد.
تهديد امت به نزول عذاب از ناحيه خداى تعالى .
وجوهى كه در معناى (عذاب از فوق ) در آيه شريفه گفته شده است .
پيشگوئى تفرقه امت و درگيرى هاى بين آنها پس ازرسول خدا (ص ).
مردم از قوم رسول خدا كه براى نخستين بار نفاق ورزيده ، مخالفت و اعتراض كردند وراه مخالفت را براى سايرين باز كردند.
آنچه بر سر امت اسلام پديد آمده همه زاييده اختلافات و مشاجرات بعد از رحلت پيامبراست .
پيغمبر (ص ) معصوم از فراموشى است و خطاب (ينسينك ) در حقيقت خطاب به امت است .
آميزش با كناهكاران و حضور در مجلس معصيت ، خطر وقوع در معصيت را براى انسانافزايش مى دهد.
معناى (بسل ) و مراد از (و ذكر به اءن تبسل نفس ).
استدلالفاسد و عجيب برخى ، به بعضى آيات براى اثبات اين ادعا كه پيغمبرانقبل از بعثت كافر بوده اند.
معناى اينكه هدايت خدا هدايت است (ان هدى الله هوالهدى ).
وجه وجهت اثبات ملك و سلطنت براى خداى تعالى در روز قيامت .
چند نكته :
بحث روايتى
رواياتى در ذيل آيه مربوط به نزول بلا بر امت محمد (ص ) و بيان اختلاف و عدم اعتباراين روايات .
چند روايت در ذيل آيه نهى از نشستن با كسانى كه در آيات خدا خوض مى كنند.
آيات 83 - 74 سوره انعام .
بررسى كيفيت مخصوص رفتار و محاجه ابراهيم (ع ) در اين آيات ، كه به رفتار فطرىيك انسان اوليه فرضى كه براى نخستين بار
هر چه اشتغال و سرگرمى به امور مادى بيشتر باشد، توجه به مبداء و معاد كمتر مىشود.
اينكه غرض از اين تعبيرات تحقير بتها باشد از ادب ابراهيم (ع ) دور است .
ضمير مذكر آوردن براى (شمس ) در كلام ابراهيم (ع ): (هذا ربى هذا اكبر) شاهدبر اينست كه آن حضرت همچون
اختلاف مفسرين در معناى كلمه (آزر) و نسبت او با ابراهيم (ع ).
استغفار و دعاى ابراهيم (ع ) براى آزر، دعاى صورى بوده و در دنيا واقع شده ، نه درآخرت براى شفاعت .
آزر، پدر صلبى و حقيقى ابراهيم عليه السلام نبوده است .
توهم عجيب و غريب بعضى از مفسرين در مورد داستانهايى كه در قرآن كريمنقل شده است .
كلام الهى ، كلام حق و فصل است و هزل و خلاف واقع در آن راه ندارد.
وجه اينكه قرآن مواد تاريخ و جزئيات داستان رانقل نمى كند.
بت ها (اصنام ) چه بوده اند.
مالكيت حقيقى خداى سبحان ، مانند مالكيت انسان است نسبت به قوا و افعالش .
(ملكوت ) همان وجود اشياء است به لحاظ انتسابشان به خدا و رؤ يت ملكوت به معناىديدن خدا است با ديدن اشياء و
ستاره اى كه مردم مى پرستيدند و ابراهيم (ع ) به آن اشاره فرمود و گفت : (هذا ربى) ستاره (زهره ) بوده است .
مراد از (رب ) در كلام ابراهيم (ع ) (هذا ربى )، خداوند آفريدگار هستى نيست .
اينكه ابراهيم (ع ) نخست ستاره و ماه و خورشيد را (رب ) دانست ، از باب محاجه بهزبان خصم بوده است .
قضيه مورد بحث مربوط به زمان كودكى و قبل از بلوغ ابراهيم (ع ) است .
ربوبيت ملازم با محبوبيت است و (لا احب الآفلين ) يعنى من چيز متغير را رب خود نمىدانم .
وجه آوردن ضمير مذكر براى (شمس ) كه مؤ نث است در كلام ابراهيم (ع ): (هذا ربىهذا اكبر).
اقوال مختلفى كه در توجيه تذكير ضمير در جمله مزبور گفته شده است .
سخن غريب و نادرست يكى از مفسرين كه مدعى است ابراهيم (ع ) به زبان عربى سخن مىگفته است .
جمله : (لا احب الآفلين ) حجتى است يقينى و برهانى بر مبناى محبت و عدم محبت ، نه حجتىعوامانه و غير برهانى .
وحه اينكه ابراهيم (ع ) افول را در احتجاج آورد نه طلوع را. و بيان اينكه مشركين معتقدبه اينكه اجرام سه گانه داراى مقام ايجاد
اشكالاتى كه بر اقوالى كه در توجيه (لا احب الآفلين ) بر مبناى اينكهافول مبناى برهان است وارد شده است .
وجه جامى كه فخر رازى براى توجيه آيه بر همان مبنا ذكر كرده است واشكال آن وجه .
نكته اى در مورد ترتيب احتجاجات ابراهيم (ع ) عليه بت پرستان و ستاره پرستان هدايت، هميشه از ناحيه خدا است و ضلالت از
هدايت هميشه ...
هيچ چيز غروب كننده و از كف رونده ، شايسته محبت و تعلق خاطر نيست .
معناى (فطر) و (فطرات ) و (حنيف ).
توجيه وجه به سوى خدا به معناى عبادت او است .
اسلام ، دين مطابق با فطرت انسانى و نوع وجودى آدمى است .
بخش دوم احتجاجات ابراهيم (ع ) كه محاجه آن حضرت است با مشركين بعد از اعلام بيزارىاز بت ها.
حاصل كلام در تفسير سخن ابراهيم (ع ) (و لا اخاف ما تشركون به ...)
اقوال متعدد مفسرين در توضيح و توجيه جملات ابراهيم (ع ) در محاجه با مشركين .
اقوال مفسرين در توجيه (وسع بى كل شى ء علما) در كلام ابراهيم (ع ) واشكال آنها.
وجه اينكه ابراهيم (ع ) عدم وجود اذن و دليل از ناحيه خداوند را به عنواندليل بر بطلان بت پرستى آورده است .
(امن ) و (اهتدا) از خواص و آثار ايمان است ، اگر با ظلم پوشيده نشود.
(ظلم ) داراى مفهوم وسيعى است ولى تمام اقسام آن به ايمان ضرر نمى رساند.
گناه و ظلم اختيارى داراى مصاديق و مراتبى است كه شخص مؤ من مناسب با درجه تقوا ومعرفت و ايمانش از مصاديق و مراتب
ايمان به خدا فقط مشروط به دورى از شرك و گناهان كبيره نيست .
سخن بعضى از مفسرين در تفسير آيه : (للذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم ...). واشكال وارد بر آن .
معناى لغوى و اصطلاحى (درجه ) و مراد از (نرفع درجات من نشاء...) در كلام خداوند.
بحث روايتى .
مناظره ماءمون يا امام رضا (ع ) درباره احتجاج ابراهيم (ع ) عليه بت پرستان .
رواياتى در مورد تولد و نشو و نماى ابراهيم (ع ) در خفا، و اينكه (آزر) پدر يا عموىابراهيم (ع ) بوده است .
آنچه درباره سرگذشت حضرت ابراهيم مورد اتفاق علماى حديث است .
چند روايت درباره ارائه ملكوت به ابراهيم (ع ).
رواياتى در خصوص جمله (هذا ربى ) كه ابراهيم (ع ) بر زبان آورد.
رواياتى در ذيل جمله : (و لم يلبسوا ايمانهم بظلم ).
سخن بعضى كه در توجيه يك روايت گفته اند: امت ابراهيم فقط مكلف به ايمان بودند وبه فروع و احكام مكلف نبودند و بيان
فروع و احكامى كه توسط ابراهيم (ع ) تشريع شده اند.
سبب وجود قوانين (حمورابى ) در تورات فعلى .
گفتارى درباره شخصيت ابراهيم خليل (عليه السلام ) و سرگذشت او (در چندفصل ).
1- داستان ابراهيم (ع ) از نظر قرآن .
2- منزلت ابراهيم (ع ) نزد خداوند و موقف بندگى اش و مواهب خدا به او:
3- آثار پربركتى كه آن حضرت از خود در جامعه بشرى به يادگار گذاشت :
4- تورات فعلى درباره ابراهيم (ع ) چه مى گويد؟
5- تناقضات تورات بهترين دليل بر دست خوردگى آن است .
وجود نظير نسبت هاى نارواى تورات فعلى به ابراهيم (ع )، در بعض رواياتاهل سنت .
عدم صحت نسبت دروغ گفتن ، به ابراهيم (ع ) كه در روايات عامه آمده است .
روايتى جامع از طريق ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) درباره قضاياى ابراهيم (عليهالسلام ).
ذبيح ابراهيم (ع )، اسمعيل (ع ) بوده است نه اسحق (ع ).
كلام نادرست طبرى در تاريخ خود كه اسحق (ع ) را ذبيح دانسته .
تورات بر خلاف قرآن كريم :
اشكال بعضى از مستشرقين به قرآن در مورد عدمنقل خصوصيات ابراهيم و اسمعيل (ع ) و داستان بناى كعبه و... در سور مكيه
اشكال ديگر به آيات مربوط به احتجاجات ابراهيم (ع ) و در آتش انداختن آن حضرت .
گفتار بيرونى و بلخى و مسعودى درباره عقائد ستاره پرستان ، بت پرستان و صائبين .
دو نكته كه از بيانات گذشته بدست آمد.
آيات 90-84 سوره انعام .
اشاره به استمرار و عدم انقطاع عقيده به توحيد در قرون گذشته ، با عنايت و هدايتالهى .
قرآن كريم دخترزادگان را هم اولاد و ذريه حقيقى مى داند.
ملاك تفصيل و برترى انبياء(ع ) بر ديگر مردم ، داشتن هدايت فطرى و بهره مندى ازهدايت خاص و بى واسطه الهى است .
كوششى كه صاحب المنار براى توجيه ترتيب اسماء انبياء (ع ) در سه آيه شريفه ،نموده است .
اشكالاتى كه بر كلام صاحب المنار وارد است .
معناى (اجتباء) و مراد از استعمال آن در ارتباط با انبياء الهى .
دعوت همه انبياء(ع ) و تمام شرايع ، در حقيقت يكى است اگر چه در سعه و ضيق واجمال و تفصيل مختلف باشند.
معناى (و هديناهم الى صراط مستقيم ).
در هدايت الهى ضلالت راه ندارد و بقاء آن مشروط به شكر، كه عبارتست ازعمل به لوازم توحيد و عبوديت مى باشد.
معانى (حكم ) و بيان مراد از دادن كتاب و حكم و نبوت به پيامبران عليهم السلام .
معناى كتاب در اصطلاح قرآن .
اقسام سه گانه اطلاق (كتاب ) در قرآن مجيد.
معناى حكم در قرآن
بررسى اقوال مختلفى كه درباره اينكه قومى كهموكل بر حفظ دين خدا هستند چه كسانى مى باشند گفته شده است .
به نظر ما مراد از اين قوم انبياء و معصومين و اتقياء و صلحايند كه همواره پاسدار دين حقمى باشند.
شريعت اسلام ناسخ شرايع قبل است و امر خداوند در (فبهديهم اقتده ) به معناى امربه تبعيت از شرايع گذشته نيست .
بحث روايتى .
چند روايت درباره (يسع ) يكى از انبياى بنىاسرائيل .
رواياتى در مورد اينكه دخترزادگان هم از ذريه انسان بشمار مى روند.
مساءله قرابت و ترتب آثار نسب در مورد زنان ، و دخترزادگان مساءله اى حقوقى واجتماعى است كه در اسلام شناخته شده است .
استناد ائمه اهل بيت عليهم السلام به آياتى از قرآن مجيد براى اثبات اينكه دخترزادهاولاد بشمار مى رود.
رواياتى در ذيل (.... فقد و كلنا بها قوما ليسوا بها كافرين ).
آيات 105 - 91 سوره انعام .
موارد استعمال كلمه (قدر) و معناى جمله : (و ما قدروا الله حق قدره ).
وجود كتب آسمانى و وجود معارف و احكام الهى در بين مردم ، دو شاهد بر لزوم هدايت مردم ازجانب خدا است .
بيان اينكه در آيه : (قل من انزل الكتاب ) كه در آن بهنزول تورات بر موسى احتجاج شده ، رسول خدا(ص ) ماءمور به سؤال
اشكالاتى كه بر بيان فوق وارد نموده و گفته اند مسؤل در آيه شريفه مشركين هستند نه يهود، و جواب آن اشكالات .
اشكال سوم و پاسخ آن .
آنچه از معارف الهى و ارزشهاى معنوى كه در گوشه و كنار جهان وجود دارد، ميراثانبياء(ع ) و از آثار وحى است .
داشتن بركت و خير كثير و هدايت انسان به سعادت ، نشانهنزول قرآن از سوى خدا است .
گفتارى پيرامون معناى بركت از نظر قرآن .
بيان اينكه سببيت خدا و بركت او در طول ساير اسباب است ، ونزول بركت ، با عمل ساير عوامل منافات ندارد.
مراد از افتراء زدن به دروغ بر خدا در: (فمن اظلم ممن افترى على الله كذبا).
سختى مرگ ظالمان (مرتكبين افتراء بر خدا، ادعاى نبوت به دروغ و استهزاء به آياتخدا).
حقيقت زندگى انسان پس از مرگ .
مراد از انشاء و پديده آوردن بنى آدم از (نفس واحدة ) و تقسيم آنان به (مستقر) و(مستودع ).
وصف (بديع السموات والارض ) متضمن حجت بر استحاله فرزند داشتن خدا است .
دقائق و لطائفى كه از جمله : (لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار) استفاده مىشود.
گفتارى در عموميت خلقت و گسترش دامنه آن .
در قرآن كريم افعال انسان به خود او نسبت داده شده و قانون (عليت ) مسلم دانسته شدهاست .
از نظر قرآن ذوات تمامى اشياء مخلوق خدا است ولىاعمال و رفتار آنان منسوب به (تقدير و هدايت ) مى باشد.
دو اشكال بى اساس بر عموميت خلقت .
خلقت و حسن ، متلازمند و هر چيزى ذاتا و به لحاظ اينكه آفريننده خدا است ، نيكو است .
حسن و قبح ، از امور اعتباريه مى باشند و قابل خلق و ايجاد نيستند.
پاسخ به اشكالى ديگر و بيان اينكه انحصار خلقت و عليت ايجاد در خدا، مستلزم نفىقانون عليت نيست .
جواب اين شبهه كه عليت خدا در بقاء اشياء مستلزم توارد و اجتماع دو علتمستقل در معلول واحد است .
موجودات در بقاء خود نيز - همچون حدوث - محتاج خدا هستند.
نظام جارى در عالم دلالت بر وجود صانع مى كند.
بحث روايتى
رواياتى در ذيل (و ما قدروا الله حق قدره ).
رواياتى در مورد نزول آيه : (و من اظلم ممن افترى على الله ...) درباره عبدالله بنسعد بن ابى سرح .
روايتى راجع به (طينت ) آدمى .
رواياتى درباره (مستقر) و (مستودع ) در آيه شريفه .
چند روايت در مورد ديده نشدن خداى تعالى به چشم (لا تدركه الابصار).
آيات 113 - 106 سوره انعام .
در نظام عالم تشريع نيز سنت عليت و معلوليت حاكم است .
مراد از اينكه پيامبر (ص ) حفيظ و وكيل بر مردم نيست .
نهى از هر كلام زشتى نسبت به مقدسات دينى .
اقسام لذائذى كه عمل و متعلقات عمل انسان را زينت داده او را بهعمل وامى دارد.
وجه اينكه لذات موافق با هواى نفس و گناهان بدون واسطه به خدا نسبت داده نمى شود.
اقوال متعددى كه درباره مراد از زينت دادن اعمال در (و كذلك زينالكل امة عملهم ) گفته شده است .
ايمان آوردن مردم منوط به مشيت الهى است و كفرشان نيز خارج از مشيت خدا نمى باشد.
بحث روايتى
(روايتى در ذيل آيات شريفه گذشته : نهى از سب خدايان مشركين ، ايمان نياوردن كفارو...).
آيات 121 - 114 سوره انعام .
معناى (كلمة ) و موارد استعمال آن در قرآن .
مراد از تماميت كلمه به صدق و عدل در: (تمت كلمة ربك ...)كمال يافتن شرايع - با تشريع شريعت اسلام است .
در امورى از قبيل معارف الهى و شرايع ، نبايد به حدس و تخمين بسنده كرد و جز به علمو يقين تكيه نبايد كرد.
مراد از گناه ظاهرى در: ذروا ظاهر الاءثم و باطنه ) واقوال مفسرين در اين باره .
خطاب به مؤ منين كه اگر در خوردن مردار، از مشركين پيروى كنند در زمره آنان قرارخواهند گرفت .
بحث روايتى
(رواياتى در ذيل جمله (و تمت كلمة ربك ...) و تذكيه حيوانات و...).
آيات 127 - 122 سوره انعام .
تشبيه ايمان ، به حيات و نور و كفر، به مرگ و تاريكى .
حيات طيبه مؤ من يكى زندگى ممتاز از ديگر انسانهاست .
مكر بزرگان و اعيان هر قريه در برابر دعوت انبياء و استهزائشان به رسالتپيغمبر(ص ).
معناى (شرح صدر) و بيان اينكه خداوند براى هدايت بنده سينه او را شرح و توسعهمى دهد.
دو اشتباه در مورد انتساب هدايت و ضلالت انسان به خداى تعالى .
گفتارى در معناى هدايت الهى .
تقسيم هدايت الهى به دو قسم : تكوينى و تشريعى . و تقسيم هدايت تشريعى به دو قسم: ارائه طريق و ايصال به مطلوب .
بحث روايتى
(در ذيل آيات مربوط به حيات و نور شخص مؤ من و شرح صدر...).
آيات 135 - 128 سوره انعام .
بين قضاى الهى و اختيار انسان ، مزاحمتى نيست .
سلطه و ولايت شياطين بر انسان ، قهرى نيست ، بلكه به اعتراف كفار در قيامت ، نتيجهمعامله طرفينى است .
بعثت پيامبران حجت را بر كافرين تمام كرده است .
سه نكته كه از معناى آيه استفاده مى شود.
سنت الهى چنان نيست كه مردم بى خبر را (قبل از اتمام حجت ) هلاك سازد.
نفى جميع انحاء ظلم از خداى متعال در جمله : (و ربك الغنى ذوالرحمة ).
بحث روايتى
(چند روايت درباره محبت ظالم ، انتقام از ظالم بدست ظالمى ديگر، آرزوى دراز).
آيات 150 - 136 سوره انعام .
بيان آيات شريفه ، كه متضمن احتجاج عليه مشركين در مورد قربانى كردن فرزندانشاندر برابر بت ها، و بعض احكام در مورد
مراد از نهى از اسراف در: (و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين ).
خداوند متعال به مشيت تكوينى خود از هيچكس ايمان نخواسته است .
بحث روايتى .
رواياتى در مورد حق فقراء و مساكين در محصول زراعت .
معناى : (ثمانيه ازواج من الظاءن اثنين ...).
در قيامت از جاهل سؤ ال مى شود: چرا علم نياموختى تا بدانعمل كنى ؟.
آيات 157 - 151 سوره انعام .
بيان آيات مربوط به تحريم محرماتى كه به شريعت معينى از شرايع اختصاص ندارد.
عقوق والدين ، بعد از شرك به خدا، در شمار بزرگترين گناهان است .
نهى از كشتن فرزندان از ترس فقر و گرسنگى .
نهى از نزديك شدن به فواحش و قتل بنا حق نفس محترمه .
دستور و سفارش در مورد مال يتيم ، وفا و عدالت در ميزانوكيل و پرهيز از سخن ناحق حتى به خاطر نزديكان .
مراد از عهد خدا كه به وفا به آن امر شده ، دستورات الهى است .
وجه اختلاف تعابير در آخر سه آيه شريفه : (لعلكم تعقلون )، (لعلكم تذكرون)، (لعلكم تتقون ).
تقواى دينى با تفرقه و اختلاف نمى سازد، ولى راههاى غير راه خدا مختلف و متعددند وپيروانشان متشتت مى باشند.
توجيه ناصحيح صاحب تفسير روح المعانى در مورد اختلاف تعابير در آخر سه آيهشريفه .
وجوهى كه درباره ارتباط آيه شريفه : (ثم آتينا موسى الكتاب ....) با آيات ديگرذكر شده است .
اقوالى كه در معناى جمله : (تماما على الذى احسن ) گفته شده است .
بحث روايتى
(چند روايت در ذيل آيه : (قل تعالوا اتل ... و درباره صراط مستقيم ).
آيات 160-158 سوره انعام .
مراد از آمدن خدا و آمدن بعض آيات خدا در آيه شريفه :(هل ينظرون ...).
ايمان و عمل در موقع روبرو شدن با عذاب الهى يا هنگام مرگ ، سودى ندارد.
امت اسلام هم مانند ساير امم روزى دچار عذاب گشته ومشمول قضاى به قسط و حكم خداوند مى شود.
بيزارى رسول خدا (ص ) از مشركين و كفار و بدعت گزاران و مذهب تراشان امت خود.
بجث روايتى
(درباره آيات الهى قبل از قيامت ، تفرقه در دين و پاداش مضاعف حسنات .
آيات 165-161 سوره انعام .
مقصود از اينكه رسول الله صلى عليه و آله (اول المسلمين ) مى باشد.
بحث روايتى
پيرامون اسلام خالص و آيه (درجات فوقها بعض )...