بعدی 
تفسير نمونه ج : 11 ص : 146
و از اينجا روشن مى شود ، تا جامعه انسانى بر پا است و زندگى او در اين جهان ادامه دارد تكاليف الهى هم ادامه خواهد داشت ، و بر چيده شدن بساط تكليف از انسان مفهومش فراموش كردن احكام و قوانين و نتيجه اش فساد مجتمع انسانى است ! .
اين نكته نيز قابل توجه است كه اعمال نيك و عبادات سرچشمه حصول ملكات فاضله نفسانى است ، و هنگامى كه اين اعمال به حد كافى انجام گرفت و آن ملكات فاضله در نفس انسان قوت يافت ، آن ملكات نيز به نوبه خود سرچشمه اعمال نيك بيشتر و اطاعت و بندگى خدا خواهد شد .
و از اينجا روشن مى شود آنها كه گمان كرده اند هدف از تكليف ، تكميل انسان است بنابر اين هنگامى كه انسان به كمال خود رسيد ، بقاء تكليف معنى ندارد مغالطه اى بيش نيست چرا كه اگر انسان دست از انجام تكاليف بردارد فورا جامعه رو به فساد خواهد گذاشت ، و در چنان جامعه اى چگونه يك فرد كامل مى تواند زندگى كند و اگر با داشتن ملكات فاضله دست از عبادت و بندگى خدا بردارد مفهومش تخلف اين ملكات از آثار قطعى آنها است ( دقت كنيد ) .
پايان سوره حجر
تفسير نمونه ج : 11 ص : 147
( 16 ) سوره نحل اين سوره 128 آيه دارد كه قسمتى از آن در مكه و قسمتى در مدينه نازل گرديده است .

تفسير نمونه ج : 11 ص : 148
محتواى سوره
گرچه بعضى از مفسران تمام آيات اين سوره را مكى مى دانند ، ولى بيشتر مفسران عقيده دارند كه قسمتى از آيات آن در مكه و قسمتى در مدينه نازل شده است ، و با توجه به آنچه از محتواى سوره هاى مكى و مدنى مى دانيم ، اين سخن صحيحتر به نظر مى رسد بخصوص كه در بعضى از آيات آن مانند آيه 41 ( و الذين هاجروا فى الله ... و آيه 101 ( ثم ان ربك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثم جاهدوا فصبروا ... ) صريحا بحث از هجرت و يا هجرت و جهاد هر دو به ميان آمده ، و مى دانيم اين دو موضوع تناسب با حوادث بعد از هجرت پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) دارد .
و اگر هجرت را كه در آيه 41 به آن اشاره شده مربوط به هجرت نخستين يعنى هجرت گروهى از مسلمانان به سرپرستى جعفر بن ابى طالب از مكه به حبشه بدانيم ، هجرت و جهاد كه در آيه 101 با هم ذكر شده است بسيار بعيد است كه اشاره به اين هجرت بوده باشد و جز بر هجرت پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) به مدينه قابل تطبيق نيست .
به علاوه معروف در تفسير آيه 126 و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ... اين است كه در جريان جنگ احد نازل گرديده است و جنگ احد بعد از هجرت است .
روى اين جهات ، بعضى از مفسران گفته اند كه چهل آيه نخستين اين سوره در مكه نازل شده است و بقيه آن در مدينه ، در حالى كه بعضى ديگر همه آيات آن را مكى مى دانند ، جز سه آيه آن را كه مى گويند در رابطه با غزوه احد نازل
تفسير نمونه ج : 11 ص : 149
گرديده است : قدر مسلم اين است كه اين سوره را بايد تركيبى از آيات مكى و مدنى دانست ، هر چند دقيقا نمى توان - جز در موارد معينى - مكى و مدنى بودن يك يك آيات آنرا مشخص ساخت .
و به هر حال در آيات اين سوره هم بحثهاى خاص سوره هاى مكى ديده مى شود ( مانند بحث قاطع از توحيد و معاد و مبارزه شديد با شرك و بت پرستى ) و هم بحثهاى مخصوص سوره هاى ( مدنى مانند بحث از احكام اجتماعى و مسائل مربوط به جهاد و هجرت ) .
و بطور كلى مى توان گفت كه محتواى اين سوره را امور زير تشكيل مى دهد كه به شكل جالب و متناسبى با هم آميخته شده است :
1 - بيش از همه بحث از نعمتهاى خداوند در اين سوره به ميان آمده و آنچنان ريزه كاريهاى آن تشريح گرديده كه حس شكرگزارى هر انسان آزاده اى را بيدار مى كند ، و از اين راه او را به آفريننده اينهمه نعمت و موهبت نزديك مى سازد .
اين نعمتها شامل نعمتهاى مربوط به باران ، نور آفتاب ، انواع گياهان و ميوه ها و مواد غذائى ديگر ، و حيواناتى كه خدمتگزار انسانها هستند و منافع و بركاتى كه از اين حيوانات عائد انسان مى شود و انواع وسائل زندگى و حتى نعمت فرزند و همسر ، و خلاصه شامل انواع طيبات مى گردد .
و درست به همين علت است كه بعضى آنرا سوره نعم ( جمع نعمت ) ناميده اند .
ولى مشهور و معروف در نامگذارى اين سوره همان سوره نحل است ، چرا كه ضمن بر شمردن نعمتهاى گوناگون الهى اشاره اى كوتاه و پر معنى و عجيب به زنبور عسل كرده ، مخصوصا روى ماده غذائى مهمى كه از آن عائد انسانها
تفسير نمونه ج : 11 ص : 150
مى شود ، و نشانه هاى توحيدى كه در زندگى اين حشره وجود دارد تكيه نموده است .
2 - بخش ديگرى از آن از دلائل توحيد و عظمت خلقت خدا ، و معاد ، و تهديد مشركان و مجرمان بحث مى كند .
3 - قسمت ديگرى از آن از احكام مختلف اسلامى همانند دستور به عدل و احسان و هجرت و جهاد و نهى از فحشاء و منكر و ظلم و ستم و پيمان شكنى و همچنين دعوت به شكرگزارى از نعمتهاى او سخن مى گويد ، و در همين رابطه از ابراهيم قهرمان توحيد به عنوان يك بنده شكرگزار در چند آيه نام مى برد .
4 - بخش ديگرى از بدعتهاى مشركان سخن مى گويد و در همين رابطه ، مثلهاى حسى جالبى ذكر مى كند .
5 - و بالاخره در قسمت ديگرى انسانها را از وسوسه هاى شيطان بر حذر مى دارد .

فضيلت سوره
در بعضى از روايات از پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) در فضيلت اين سوره چنين نقل شده كه فرمود : من قراها لم يحاسبه الله تعالى بالنعم التى انعمها عليه فى دار الدنيا : كسى كه اين سوره را بخواند خداوند او را در برابر نعمتهائى كه در اين جهان به او بخشيده محاسبه نخواهد كرد .
روشن است تلاوت اين آيات كه قسمت مهمى از نعمتهاى الهى را بر شمرده ، آنهم تلاوتى توام با تفكر و سپس تصميم گيرى و عمل ، و گام نهادن در طريق شكرگزارى ، سبب مى شود كه هر نعمتى را درست در هدفى كه براى آن آفريده شده است مصرف كنند ، و با چنين حالى ديگر چه محاسبه اى از او خواهند كشيد مگر نعمت را بجا مصرف ننموده است ؟ ! .

تفسير نمونه ج : 11 ص : 151
سورة النحل
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَستَعْجِلُوهُ سبْحَنَهُ وَ تَعَلى عَمَّا يُشرِكُونَ(1) يُنزِّلُ الْمَلَئكَةَ بِالرُّوح مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَن يَشاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنذِرُوا أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاتَّقُونِ(2)
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده بخشايشگر
1 - فرمان خدا ( دائر به مجازات مشركان و مجرمان ) فرا رسيده است براى آن عجله نكنيد منزه و برتر است خداوند از اينكه شريك براى او قائل مى شوند .
2 - فرشتگانرا با روح الهى به فرمانش بر هر كس از بندگانش بخواهد نازل مى كند ( و به آنها دستور مى دهد ) كه مردم را انذار كنيد ( و بگوئيد ) معبودى جز من نيست بنابر اين از مخالفت ( دستور ) من بپرهيزيد .

تفسير : فرمان عذاب نزديك است
همانگونه كه قبلا گفته شد قسمت مهمى از آيات آغاز اين سوره در مكه نازل شده است ، در همان ايام كه پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) درگيرى شديدى با مشركان و بت پرستان داشت ، و هر روز در برابر دعوت حيات آفرين و آزادى بخش او به بهانه هائى متوسل مى شدند ، از جمله اينكه هر گاه پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) آنها را تهديد به عذاب الهى مى كرد بعضى از لجوجان مى گفتند اگر اين عذاب و كيفر كه مى گوئى راست است پس چرا به سراغ ما نمى آيد ؟ !
تفسير نمونه ج : 11 ص : 152
و شايد گاهى اضافه مى كردند كه اگر فرضا عذابى در كار باشد ما دست به دامن بتها مى شويم تا در پيشگاه خدا شفاعت كنند تا اين عذاب را از ما بردارد ، مگر نه اين است كه آنها شفيعان درگاه اويند ؟ ! نخستين آيه اين سوره ، خط بطلان بر اين اوهام كشيده و مى گويد : عجله نكنيد فرمان خدا براى مجازات مشركان و مجرمان ، قطعا فرا رسيده است ( اتى امر الله فلا تستعجلوه ) .
و اگر فكر مى كنيد بتان شفيعان درگاه اويند سخت در اشتباهيد خداوند منزه و برتر از آنست كه آنها براى او شريك مى سازند ( سبحانه و تعالى عما يشركون ) .
بنابر اين امر الله در آيه فوق اشاره به فرمان خداوند در مورد عذاب مشركان است ، و كلمه اتى هر چند فعل ماضى است و به معنى تحقق اين فرمان در گذشته است ، اما مفهوم آن مضارعى است كه قطعا تحقق مى يابد ، و اين در قرآن فراوان است كه مضارع قطعى الوقوع با صيغه ماضى ذكر مى شود .
بعضى از مفسران نيز احتمال داده اند كه امر الله اشاره به خود عذاب است نه فرمان عذاب ، و بعضى نيز آن را به معنى روز قيامت گرفته اند ، ولى تفسيرى كه ذكر كرديم از همه اينها نزديكتر به نظر مى رسد .
و از آنجا كه هيچ مجازات و كيفرى بدون بيان كافى و اتمام حجت عادلانه نيست ، در آيه بعد اضافه مى كند خداوند فرشتگان را با روح الهى به فرمانش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد نازل مى كند ( ينزل الملائكة بالروح من امره على من يشاء من عباده ) .

تفسير نمونه ج : 11 ص : 153
و به آنها دستور مى دهد كه مردم را انذار كنيد و از شرك و بت پرستى بترسانيد ، و بگوئيد معبودى جز من نيست ( ان انذروا انه لا اله الا انا ) .
بنابر اين تنها از مخالفت من بپرهيزيد و در برابر من احساس مسئوليت كنيد ( فاتقون ) .
در اينكه منظور از روح در اين آيه چيست ؟ مفسران گفتگوى بسيار كرده اند ، ولى ظاهر اين است كه منظور از آن ، وحى و قرآن و نبوت است كه مايه حيات و زندگى انسانها است .
گرچه بعضى از مفسران ، وحى را از قرآن ، و هر دو را از نبوت در اينجا جدا كرده اند و به صورت سه تفسير بيان داشته اند ، ولى ظاهر اين است كه همه به يك حقيقت باز مى گردد .
و به هر حال روح در اينجا جنبه معنوى دارد ، و اشاره به هر چيزى است كه مايه حيات دلها است و سبب تربيت نفوس و هدايت عقلها مى گردد ، همانگونه كه در آيه 24 سوره انفال مى خوانيم : يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم : اى كسانى كه ايمان آورده ايد اجابت كنيد دعوت خدا و پيامبرش را هنگامى كه شما را به چيزى فرا مى خواند كه مايه حيات و زندگى شما است .
و در سوره غافر آيه 15 مى خوانيم يلقى الروح من امره على من يشاء من عباده : او روح را به فرمانش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد القا مى كند و در سوره شورى آيه 52 چنين آمده : و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الايمان : اين گونه ، روحى را به فرمان خود بر تو وحى فرستاديم ، تو پيش از آن ، از كتاب و ايمان آگاه نبودى ! روشن است كه روح در اين آيات به معنى قرآن و محتواى وحى
تفسير نمونه ج : 11 ص : 154
و فرمان نبوت است .
گرچه روح در ساير آيات قرآن به معانى ديگرى نيز آمده است ولى با توجه به قرائنى كه ذكر شد مفهوم روح در آيه مورد بحث ، قرآن و محتواى وحى مى باشد .
ذكر اين نكته نيز لازم است جمله على من يشاء من عباده ( بر هر كس از بندگانش بخواهد ) هرگز به اين معنى نيست كه موهبت وحى و نبوت بى حساب و كتاب است ، زيرا مشيت الهى هرگز از حكمت او جدا نمى باشد ، و به مقتضاى حكيم بودنش اين موهبت را در محل شايسته و لايق قرار مى دهد : الله اعلم حيث يجعل رسالته : خداوند مى داند رسالت خود را در كجا قرار دهد ( انعام - 124 ) .
اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه اگر نخستين فرمان الهى به پيامبران ، به مقتضاى جمله ان انذروا انذار و بيم دادن است ، به خاطر اين است كه براى بيدار كردن يك قوم گمراه و آلوده به شرك و فساد هيچ چيز مؤثرتر از انذار نيست ، انذارى بيدار كننده ، آگاه كننده و حركت آفرين ! .
درست است كه انسان هم طالب سود است ، و هم دافع زيان ، ولى تجربه نشان داده كه تشويق در افراد آماده تر اثر مى گذارد ، در حالى كه اثر تهديد در آنها كه آلوده ترند بيشتر است ، و براى آغاز نبوت بايد انذارهاى كوبنده در راس برنامه باشد .

تفسير نمونه ج : 11 ص : 155
خَلَقَ السمَوَتِ وَ الأَرْض بِالْحَقِّ تَعَلى عَمَّا يُشرِكُونَ(3) خَلَقَ الانسنَ مِن نُّطفَة فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ(4) وَ الأَنْعَمَ خَلَقَهَا لَكمْ فِيهَا دِفءٌ وَ مَنَفِعُ وَ مِنْهَا تَأْكلُونَ(5) وَ لَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسرَحُونَ(6) وَ تحْمِلُ أَثْقَالَكمْ إِلى بَلَد لَّمْ تَكُونُوا بَلِغِيهِ إِلا بِشِقِّ الأَنفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ(7) وَ الخَْيْلَ وَ الْبِغَالَ وَ الْحَمِيرَ لِترْكبُوهَا وَ زِينَةً وَ يخْلُقُ مَا لا تَعْلَمُونَ(8)
ترجمه :
3 - آسمانها و زمين را به حق آفريد ، او برتر است از اينكه شريك براى او مى سازند
4 - انسان را از نطفه بى ارزشى خلق كرد و سرانجام او موجودى فصيح و مدافع آشكار از خويشتن گرديد .
5 - و چهار پايان را آفريد در حالى كه براى شما در آنها وسيله پوشش و منافع ديگر است و از گوشت آنها مى خوريد .
6 - و در آنها براى شما زينت و شكوه است به هنگامى كه به استراحتگاهشان باز مى گردانيد و هنگامى كه ( صبحگاهان ) آنها را به صحرا مى فرستيد .
7 - آنها بارهاى سنگين شما را به شهرى كه جز با مشقت زياد به آن نمى رسيد حمل مى كنند چرا كه پروردگارتان رؤف و رحيم است .

تفسير نمونه ج : 11 ص : 156
8 - ( و همچنين ) اسبها و استرها و الاغها را آفريد تا بر آنها سوار شويد و هم مايه زينت شما باشد و چيزها ( وسائل نقليه ديگرى ) مى آفريند كه شما نمى دانيد !
تفسير :

منافع گوناگون حيوانات
از آنجا كه در آيات گذشته ، سخن از نفى شرك به ميان آمد در اين آيات براى ريشه كن ساختن شرك و توجه به خداوند يكتا از دو راه وارد مى شود : نخست از طريق دلائل عقلى بوسيله نظام شگرف آفرينش و عظمت خلقت ، و ديگر از طريق عاطفى و بيان نعمتهاى گوناگون خداوند نسبت به انسان ، تا حس شكر - گزارى او تحريك گردد و سرانجام وى را به خدا نزديك سازد .
در آغاز مى گويد : خداوند آسمانها و زمين را بحق آفريد ( خلق السماوات و الارض بالحق ) .
حقانيت آسمان و زمين هم از نظام عجيب و آفرينش منظم و حساب شده آن روشن است و هم از هدف و منافعى كه در آنها وجود دارد .
و به دنبال آن اضافه مى كند : خدا برتر از آن است كه براى او شريك مى سازند ( تعالى عما يشركون ) .
آيا بتهائى كه آنها را شريك او قرار داده اند هرگز قادر به چنين خلقتى هستند ؟ و يا حتى مى توانند پشه كوچك و يا ذره غبارى بيافرينند ! ، با اين حال چگونه آنها را شريك او قرار مى دهند ؟ ! جالب اينكه خود مشركان اين نظام عجيب و خلقت بديع را كه بيانگر علم و قدرت خالق است تنها از الله مى دانستند ، ولى با اين حال به هنگام عبادت در برابر بتها به خاك مى افتادند .

تفسير نمونه ج : 11 ص : 157
بعد از اشاره به مساله آفرينش آسمان و زمين و اسرار بى پايان آنها ، سخن از خود انسان مى گويد ، انسانى كه به خودش از هر كس نزديكتر است ، ميفرمايد : انسان را از نطفه بى ارزشى آفريد ، اما سرانجام به جائى رسيد كه موجودى متفكر و فصيح و بليغ و مدافع از خويشتن و سخن گوى آشكار شد ( خلق الانسان من نطفة فاذا هو خصيم مبين ) .
نطفه در اصل به معنى آب كم يا آب صاف است ، سپس به قطرات آبى كه از طريق لقاح سرچشمه پيدايش انسان مى شود ، اطلاق شده است ، در حقيقت با اين تعبير مى خواهد عظمت قدرت خدا را مجسم كند كه از قطره آب بى ارزشى چه آفرينش عجيبى كرده است كه ميان قوس نزول و صعودى او اينهمه فاصله است .
اين در صورتى است كه خصيم را به معنى مدافع و بيانگر درون خويش بدانيم ، همانگونه كه در آيه 105 سوره نساء مى خوانيم و لا تكن للخائنين خصيما : اى پيامبر مدافع خائنان مباش .
ولى در مقابل اين تفسير كه مورد قبول گروهى از مفسران است ، تفسير ديگرى از سوى جمع ديگرى از مفسران اظهار شده است ، و آن اينكه خداوند انسان را با قدرت كامله اش از نطفه بى ارزش آفريد ولى اين انسان ناسپاس ، به مجادله و مخاصمه آشكار در برابر خدا برخاست ( آيه 77 سوره يس را گواه بر اين تفسير گرفته اند ) .
ولى معنى اول صحيحتر به نظر مى رسد زيرا آيات فوق در مقام بيان عظمت آفرينش خدا است و عظمت آنگاه آشكار مى شود كه از موجود ظاهرا ناچيزى موجود بسيار پر ارزشى بسازد : در تفسير على بن ابراهيم نيز چنين مى خوانيم : خلقه من فطرة من ماء منتن فيكون خصيما متكلما بليغا : خداوند انسان را از قطره آب بدبوئى
تفسير نمونه ج : 11 ص : 158
آفريد و سرانجام سخنگوى بليغى شد .
پس از آفرينش انسان به نعمت مهم ديگرى يعنى خلقت چهار پايان ، و فوائد مختلفى كه از آنها عايد مى شود اشاره كرده مى گويد خداوند چهار پايان را آفريد در حالى كه در آنها وسيله پوشش براى شما است و منافع ديگر و از گوشت آنها مى خوريد ( و الانعام خلقها لكم فيها دفء و منافع و منها تاكلون ) .
در اين آيه نخست به مساله خلقت چهار پايان كه دليلى بر علم و قدرت خدا است ، پرداخته ، سپس به بيان نعمتهاى مختلفى كه در آنها وجود دارد مى پردازد ، و از ميان اين نعمتها به سه قسمت اشاره كرده نخست مساله دفء كه به معنى هر گونه پوشش است مى باشد ، ( با استفاده از پشم و پوست آنها ) مانند لباس و لحاف و كفش و كلاه و خيمه ، و ديگر منافع كه اشاره به شير و مشتقات آنست ، و سوم گوشت كه با جمله و منها تاكلون بيان شده است : جالب اينكه در ميان اينهمه فوائد ، قبل از هر چيز مساله پوشش و مسكن را مطرح مى كند ، زيرا بسيارى از مردم ( بخصوص باديه نشينان ) هم لباسشان از پشم و مو يا پوست تهيه مى شود ، و هم خيمه هايشان كه آنها را از سرما و گرما حفظ مى كند ، و به هر حال اين دليل بر اهميت پوشش و مسكن و مقدم بودن آن بر هر چيز ديگر است .
نكته ديگر اينكه آنرا قبل از منافع ذكر كرده ، اشاره به اينكه پوشش در واقع براى دفع ضرر است ، و دفع ضرر مقدم بر جلب منفعت مى باشد .
ممكن است كسانى كه مخالف گوشت خوارى هستند ، اين استفاده را از آيه فوق نيز بكنند كه خداوند مساله خوردن گوشت حيوانات را جزء منافع آنها نشمرده ، لذا بعد از ذكر منافع با جمله و منها تاكلون ( از آن حيوانات
تفسير نمونه ج : 11 ص : 159
مى خوريد ) از آن ياد شده ، حداقل اين استفاده را از تعبير فوق مى توان كرد كه اهميت لبنيات بمراتب بيشتر است .
جالب اينكه تنها به منافع معمولى و عادى اين چهار پايان سودمند اكتفا نمى كند بلكه روى جنبه استفاده روانى از آنها در آيه بعد تكيه كرده مى گويد : در اين حيوانات براى شما زينت و شكوهى است به هنگامى كه آنها را به استراحتگاهشان باز مى گردانيد ، و هنگامى كه صبحگاهان به صحرا ميفرستيد ( و لكم فيها جمال حين تريحون و حين تسرحون ) .
تريحون از ماده اراحه به معنى باز گرداندن حيوانات به هنگام غروب به آغلها و استراحتگاهشان است ، لذا محلى را كه در آن استراحت ميكنند مراح مى گويند .
تسرحون از ماده سروح به معنى بيرون كردن چهار پايان به هنگام صبح به سوى چراگاه است .
منظره جالب حركت دستجمعى گوسفندان و چهارپايان به سوى بيابان و چراگاه ، سپس بازگشتشان به سوى آغل و استراحتگاه كه قرآن از آن تعبير به جمال كرده تنها يك مساله ظاهرى و تشريفاتى نيست ، بلكه بيانگر واقعيتى است در اعماق جامعه ، و گوياى اين حقيقت است كه چنين جامعه اى خود كفا است ، فقير و مستمند و وابسته به اين و آن نمى باشد ، خودش توليد مى كند ، و آنچه را خود دارد مصرف مى نمايد ! .
اين در واقع جمال استغناء و خودكفائى جامعه است ، جمال توليد و تامين فرآورده هاى مورد نياز يك ملت است ، و به تعبير گوياتر جمال استقلال اقتصادى و ترك هر گونه وابستگى است ! .
اين واقعيت را روستائيان و روستازادگان بهتر از مردم شهرنشين درك
تفسير نمونه ج : 11 ص : 160
مى كنند كه مشاهده رفت و آمد اين چهار پايان سودمند چگونه به آنها آرامش خيال مى دهد ، آرامشى كه از احساس بى نيازى برمى خيزد ، آرامشى كه از انجام مؤثر يك وظيفه اجتماعى حاصل مى شود .
و جالب اينكه در آيه فوق ، نخست به بازگشت آنها از صحرا اشاره مى كند چرا كه در هنگام بازگشت پستانهايشان پر شير ، شكمهايشان سير ، و در چهره هايشان نشانه هاى رضايتمندى ديده مى شود ، به همين دليل از آن حرص و ولع و عجله اى كه صبح به هنگام حركت به صحرا دارند در آنها خبرى نيست ، آرام و مطمئن گام بر مى دارند و به استراحتگاه نزديك مى شوند و از مشاهده منظره پستانهاى پر شيرشان هر كس احساس بى نيازى مى كند .
در آيه بعد به يكى از منافع مهم اين حيوانات اشاره كرده مى گويد : آنها بارهاى سنگين شما را بر دوش خود حمل مى كنند و به سوى شهر و ديارى كه جز با مشقت زياد به آن نمى رسيديد مى برند ( و تحمل اثقالكم الى بلد لم تكونوا بالغيه الا بشق الانفس ) .
اين نشانه رحمت و رافت خداوند است كه اين چهار پايان را با اين قدرت و نيرو آفريده است ، و آنها را رام و تسليم شما نيز گردانيده ، چرا كه پروردگار شما رؤف و رحيم است ( ان ربكم لرؤف رحيم ) .
شق از ماده مشقت است ، ولى بعضى از مفسران احتمال داده اند كه به معناى شكافتن و نصف كردن باشد ، يعنى شما نمى توانيد خودتان اين بارها را بر دوش كشيده و به مقصد برسانيد مگر اينكه نيمى از قوت شما از ميان برود و به اصطلاح نيم جان شويد ، ولى تفسير اول نزديكتر به نظر مى رسد .
به اين ترتيب اين چهار پايان در درجه اول ، پوشش و وسائل دفاعى براى انسان در برابر گرما و سرما توليد مى كنند ، و در درجه بعد از فرآورده هاى لبنياتى
تفسير نمونه ج : 11 ص : 161
آنها استفاده مى شود ، و سپس از گوشتشان ، و بعد آثار روانى كه در دلها ميگذارند ، مورد توجه قرار گرفته و سرانجام باربرى آنها .
قابل توجه اينكه حتى در عصر و زمان ما كه عصر ماشين و وسائل ماشينى است ، باز در بسيارى موارد تنها بايد از همين چهار پايان استفاده كرد ، و راه ديگرى ندارد .
آنگاه به سراغ گروه ديگرى از حيوانات مى رود كه براى سوارى انسان از آنها استفاده مى شود مى فرمايد خداوند اسبها و استرها و الاغها را آفريد تا شما بر آن سوار شويد ، و هم مايه زينت شما باشد ( و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و زينة ) .
بديهى است زينت در اينجا باز يك مساله تشريفاتى نيست و براى كسى كه با محتواى تعليمات قرآن آشنا است اين مطلب روشن است ، بلكه يكنوع زينت است كه اثر آن در زندگى اجتماعى ظاهر مى گردد ، براى پى بردن به اين حقيقت كافى است است منظره و حال كسى كه با پاى پياده يك راه طولانى بيابانى را پيموده ، و خسته و كوفته و ناتوان به مقصد رسيده ، به طورى كه تا مدتى هيچ كارى از او ساخته نيست و نشاطى در او ديده نمى شود ، با منظره كسى مقايسه كنيم كه بر يك مركب را هوار سوار شده زودتر به مقصد رسيده نيروى خود را از دست نداده ، نشاط خود را كاملا حفظ كرده و آماده انجام هدفهاى خود و استفاده از وقت و نيروى خويش است ، آيا اين زينت نيست ؟ در پايان آيه به مساله مهمترى اشاره كرده و افكار را به وسائل نقليه و مركبهاى گوناگونى كه در آينده در اختيار بشر قرار مى گيرد و بهتر و خوبتر از اين حيوانات مى تواند استفاده كند متوجه مى سازد ، و مى گويد خداوند چيزها ( وسائل نقليه ديگرى ) مى آفريند كه شما نمى دانيد ( و يخلق ما لا
تفسير نمونه ج : 11 ص : 162
تعلمون ) .
گر چه بعضى از مفسران پيشين اين جمله را اشاره به حيواناتى گرفته اند كه در آينده آفريده مى شود و رام بشر مى گردد .
ولى همانگونه كه در تفسير مراغى و تفسير فى ظلال آمده است درك مفهوم اين جمله براى ما كه در عصر ماشين و وسائل و مركبهاى سريع السير زندگى مى كنيم ، ساده و آسان است .
و اگر ملاحظه مى كنيد كه تعبير به يخلق ( مى آفريند ) كرده است دليلش واضح است ، زيرا كار انسان در اين اختراعات در حقيقت چيزى جز جفت و جور كردن و به هم پيوستن نيست ، اساس آنها كه مواد اصلى را تشكيل مى دهد ، تنها با آفرينش خداوندى است ، از اين گذشته آن ابتكارى كه بشر در طريق اختراع اين وسائل به كار مى برد آن هم مولود استعدادى است كه خدا به او داده است .

اهميت دامدارى و كشاورزى
حتى امروز كه دستگاههاى توليدى ، ماشينى آنقدر گسترده شده كه همه چيز را تحت الشعاع قرار داده باز دامدارى و كشاورزى مهمترين بخش توليد زندگى انسان را تشكيل مى دهد ، چرا كه مى دانيم پايه اصلى تغذيه در اين دو قسمت نهفته شده ، و به همين دليل رسيدن به حد خودكفائى در قسمت دامدارى و كشاورزى نه تنها ضامن استقلال اقتصادى است كه استقلال سياسى نيز تا حد زيادى به آن مربوط است .
بنابر اين جاى تعجب نيست كه تمام ملتهاى دنيا كوشش مى كنند كه صنعت كشاورزى و دامدارى خود را تا سر حد امكان توسعه دهند و از صنايع مدرن براى اين توسعه كمك گيرند .
نياز به اين دو ، تا آن حد اساسى است كه گاه كشورهاى به اصطلاح
تفسير نمونه ج : 11 ص : 163
ابر قدرتى همچون روسيه براى رفع نيازمندى خود در اين زمينه ناچار مى شوند با دادن امتيازهاى سياسى دست نياز خود را به سوى كشورهائى كه درست در قطب مخالفند دراز كنند ! و به همين جهت در اسلام و تعليمات حيات آفرين آن اهميت فوق العاده زيادى به مساله دامدارى و كشاورزى داده شده است و با استفاده از هر فرصت مسلمانان را تشويق به اين دو نموده : در آيات فوق ديديم كه با چه لحن تشويق آميزى از موضوع دامها سخن مى گويد و منافع آن را اعم از منافع غذائى و پوششى بر مى شمرد و حتى رفت و آمد آنها را به صحرا با تعبير زيبائى كه بسيار شوق انگيز است بيان مى كند .
همچنين درباره اهميت زراعت و ميوه هاى مختلف ، و كشاورزى بطور كلى ، در آيات آينده سخن به ميان خواهد آمد .
در روايات اسلامى در زمينه دامدارى تعبيرات جالبى ديده مى شود و همچنين در زمينه كشاورزى كه به عنوان نمونه احاديث زير را از منابع مختلف يادآور مى شويم :
1 - پيامبر به يكى از بستگانش فرمود چرا در خانه ات بركت نمى آورى ؟ عرض كرد منظورتان از بركت چيست ؟ فرمود : شاة تحلب : گوسفند شيرده ! سپس اضافه فرمود : انه من كانت فى داره شاة تحلب او نعجة او بقرة فبركاة كلهن : هر كس در خانه خود گوسفند شيرده يا گاو ماده داشته باشد سر تا پا بركت است .
2 - و نيز از پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) نقل شده كه درباره اهميت گوسفند فرمود : نعم
تفسير نمونه ج : 11 ص : 164
المال الشاة گوسفند سرمايه بسيار خوبى است .
3 - در تفسير نور الثقلين ذيل آيات مورد بحث از امام امير مؤمنان على (عليه السلام) مى خوانيم : افضل ما يتخذه الرجل فى منزله لعياله الشاة فمن كان فى منزله شاة قدست عليه الملائكة مرتين فى كل يوم : بهترين چيزى كه انسان در خانه براى خانواده خود تهيه مى كند گوسفند است ، هر كس در منزل خود گوسفندى داشته باشد در هر روز فرشتگان خدا دو بار او را تقديس مى كنند اشتباه نشود ممكن است شرائط تربيت كردن گوسفند در خانه براى بسيارى فراهم نباشد ولى هدف اصلى اين است كه به تعداد خانواده ها توليد و تربيت گوسفند بطور مستمر انجام گيرد ( دقت كنيد ) .
4 - در اهميت زراعت همين بس كه امير مؤمنان على (عليه السلام) مى فرمايد : من وجد ماء و ترابا ثم افتقر فابعده الله : هر كس آب و خاكى داشته باشد و با اين حال فقير باشد ، خدا او را از رحمت خويش دور كند .
بديهى است اين گفتار بزرگ همانگونه كه درباره يك فرد صادق است در باره يك ملت نيز صدق مى كند ، مردمى كه آب و خاك بقدر كافى دارند ، باز هم نيازمند به ديگران هستند ، مسلما از رحمت خدا دورند !
5 - و نيز از پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) نقل شده است كه فرمود عليكم بالغنم و الحرث فانهما يروحان بخير و يغدوان بخير : وظيفه شماست كه به تربيت گوسفند و كشاورزى بپردازيد كه رفت و آمد هر دو خير و بركت است .
6 - از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود : ما فى الاعمال شىء احب
تفسير نمونه ج : 11 ص : 165
الى الله من الزراعة : هيچ عملى نزد خدا از زراعت محبوبتر نيست .
بالاخره در حديثى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم الزارعون كنوز الانام تزرعون طيبا اخرجه الله عز و جل و هم يوم القيامة احسن الناس مقاما و اقربهم منزلة يدعون المباركين : كشاورزان گنج هاى مردمند ، غذاى پاكيزه را كه خداوند ارزانى داشته زراعت مى كنند و آنها در روز قيامت برترين مقام را دارند و به خدا نزديكترند و آنها را بنام مباركها صدا مى زنند .

تفسير نمونه ج : 11 ص : 166
وَ عَلى اللَّهِ قَصدُ السبِيلِ وَ مِنْهَا جَائرٌ وَ لَوْ شاءَ لهََدَامْ أَجْمَعِينَ(9) هُوَ الَّذِى أَنزَلَ مِنَ السمَاءِ مَاءً لَّكم مِّنْهُ شرَابٌ وَ مِنْهُ شجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ(10) يُنبِت لَكم بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخِيلَ وَ الأَعْنَب وَ مِن كلِّ الثَّمَرَتِ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً لِّقَوْم يَتَفَكرُونَ(11) وَ سخَّرَ لَكمُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشمْس وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسخَّرَت بِأَمْرِهِ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَت لِّقَوْم يَعْقِلُونَ(12) وَ مَا ذَرَأَ لَكمْ فى الأَرْضِ مخْتَلِفاً أَلْوَنُهُ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً لِّقَوْم يَذَّكرُونَ(13)
ترجمه :
9 - و بر خداست كه راه است را به بندگان نشان دهد ، اما بعضى از راهها بيراهه است و اگر خدا بخواهد همه شما را ( به اجبار ) هدايت مى كند ( ولى اجبار سودى ندارد ) .
10 - او كسى است كه از آسمان آبى فرستاد كه شرب شما از آن است ، و گياهان و درختان كه حيوانات خود را در آن به چرا مى بريد نيز از آن است .
11 - خداوند با آن ( آب باران ) براى شما زراعت و زيتون و نخل و انگور مى روياند ، و از همه ميوه ها ، مسلما در اين نشانه روشنى است براى گروهى كه تفكر مى كنند
تفسير نمونه ج : 11 ص : 167
12 - او شب و روز و خورشيد و ماه را مسخر شما ساخت ، و نيز ستارگان به فرمان او مسخر شمايند ، در اين نشانه هائى است ( از عظمت خدا ) براى گروهى كه عقل خود را بكار مى گيرند .
14 - ( علاوه بر اين ) مخلوقاتى را كه در زمين آفريده نيز مسخر ( فرمان شما ) ساخت ، مخلوقاتى با رنگهاى مختلف در اين نشانه روشنى است براى گروهى كه متذكر مى شوند .

تفسير : همه چيز در بند تسخير تو است اى انسان
به دنبال نعمتهاى مختلفى كه در آيات گذشته بيان شد ، قسمت ديگرى از نعمتهاى مهم الهى در آيات مورد بحث آمده است نخست به يكى از نعمتهاى بسيار مهم معنوى اشاره كرده مى فرمايد : بر خدا است كه راه راست و صراط مستقيم را كه هيچگونه انحراف و كژى در آن نيست در اختيار بندگان بگذارد ( و على الله قصد السبيل ) قصد به معنى صاف بودن راه است ، و بنابر اين قصد السبيل به معنى راه راست مى باشد راهى كه انحراف و ضلالت در آن وجود ندارد .
در اينكه اين راه راست اشاره به جنبه تكوينى يا تشريعى مى كند ، مفسران تفسيرهاى مختلفى دارند ، ولى هيچ مانعى ندارد كه هر دو جنبه را شامل شود .
توضيح اينكه : خداوند انسان را با نيروهاى مختلفى مجهز ساخته ، و استعدادهاى گوناگونى به او داده تا در مسير تكامل كه هدف آفرينش است به او كمك كند ، و از اين نظر همانند گياهان و يا انواع جانداران است ، كه نيروها و غرائز لازم براى رسيدن به اين هدف در اختيارشان گذارده شده است ، با اين تفاوت كه انسان
تفسير نمونه ج : 11 ص : 168
با اراده خود و آزادانه تصميم مى گيرد ولى حيوانات و گياهان بى اختيار به سوى هدفشان پيش مى روند ، و قوس صعودى تكامل انسان نيز قابل مقايسه با جانداران ديگر نيست به اين ترتيب از نظر خلقت و آفرينش و تكوين انسان را مجهز به عقل و استعداد و نيروهاى لازم براى پيمودن اين صراط مستقيم كرده است .
و از سوى ديگر ، خدا پيامبران را با وحى آسمانى و تعليمات كافى و قوانين مورد نياز انسان فرستاده است ، تا از نظر تشريع ، راه را از چاه مشخص كرده و با انواع بيانها او را تشويق به پيمودن اين راه كنند و از مسيرهاى انحرافى باز دارند .
و جالب اينكه خداوند در آيه فوق اين امر را به عنوان فريضه اى بر خود لازم شمرده و با كلمه على الله ( بر خدا لازم است ) از آن ياد كرده است كه همانند آنرا در آيات ديگر قرآن نيز مى خوانيم ان علينا للهدى : بر ما است كه انسان را هدايت كنيم ( ليل - 12 ) ، اگر ما ، در وسعت مفهوم على الله قصد السبيل و مجموعه نيروهاى مادى و معنوى كه در آفرينش انسان و تعليم و تربيت او به كار رفته دقيق شويم ، به عظمت اين نعمت بزرگ كه از همه نعمتها برتر است ، آگاه خواهيم شد .
سپس از آنجا كه راههاى انحرافى فراوان است ، به انسانها هشدار مى دهد و مى گويد بعضى از اين راهها منحرف و بيراهه است ( و منها جائر ) .
و از آنجا كه نعمت اختيار و آزادى اراده و انتخاب ، يكى از مهمترين عوامل تكامل انسان مى باشد با يك جمله كوتاه به آن اشاره كرده مى گويد اگر خدا مى خواست همه شما را به اجبار به راه راست هدايت مى كرد به گونه اى كه نتوانيد گامى از آن فراتر بگذاريد ( و لو شاء لهداكم اجمعين ) .

تفسير نمونه ج : 11 ص : 169
ولى اين كار را نكرد ، چرا كه هدايت اجبارى ، نه افتخار است و نه تكامل ، بلكه به شما آزادى داد تا اين راه را با پاى خود بپيمائيد و به بالاترين اوج تكامل برسيد .
جمله فوق ضمنا به اين واقعيت اشاره مى كند كه گام نهادن گروهى از انسانها در طريق جائر و راه منحرف ، نبايد اين توهم را ايجاد كند كه خدا در برابر آنها مغلوب شده است بلكه اين خواست او است و مقتضاى حكمت است كه انسانها آزاد باشند .
در آيه بعد باز به سراغ مادى مى رود تا حس شكرگزارى انسانها را برانگيزد ، آتش عشق خدا را در دلهايشان بيفروزد ، و آنها را به شناخت بيشتر بخشنده اين نعمتها دعوت كند .
مى گويد : او كسى است كه از آسمان آبى فرو فرستاد ( هو الذى انزل من السماء ماء ) .
آبى حياتبخش ، زلال ، شفاف ، و خالى از هر گونه آلودگى كه شما از آن مى نوشيد ( لكم منه شراب ) .
و نيز گياهان و درختانى از آن به وجود مى آيد كه حيوانات خود را در آن به چرا مى فرستيد ( و منه شجر فيه تسيمون ) .
تسيمون از ماده اسامه به معنى چراندن حيوانات است و مى دانيم حيوانات هم از گياهان زمين استفاده مى كنند هم از برگهاى درختان ، و اتفاقا شجر در لغت عرب معنى وسيعى دارد كه هم به درخت گفته مى شود و هم به گياه .
بدون شك منافع آب باران تنها نوشيدن انسان و روئيدن درختان و گياهان نيست ، بلكه شستشوى زمينها ، تصفيه هوا ، ايجاد رطوبت لازم براى طراوت پوست
تفسير نمونه ج : 11 ص : 170
تن انسان و راحتى تنفس او ، و مانند آن همه از فوائد باران است ، ولى از آنجا كه دو قسمت ياد شده ، از اهميت بيشترى برخوردار بوده روى آن تكيه شده .
باز همين مساله را چنين ادامه مى دهد به وسيله اين آب باران براى شما زراعت را مى روياند ، و همچنين زيتون و نخل و انگور را ( ينبت لكم به الزرع و الزيتون و النخيل و الاعناب ) .
و خلاصه از تمام ميوه ها ( و من كل الثمرات ) .
مسلما در آفرينش اين ميوه هاى رنگارنگ و پر بركت و اين همه محصولات كشاورزى نشانه روشنى است از خدا براى كسانى كه اهل تفكرند ( ان فى ذلك لاية لقوم يتفكرون ) .
زرع هر گونه زراعتى را شامل مى شود ، زيتون هم نام آن درخت مخصوص است و هم نام ميوه آن ( ولى به گفته بعضى از مفسران زيتون فقط نام درخت است ، و زيتونه نام ميوه آن در حالى كه در آيه 35 سوره نور زيتونه به خود درخت اطلاق شده است ) .
نخيل ( درخت خرما ) هم به معنى مفرد و هم به معنى جمع استعمال مى شود ، و اعناب جمع عنبه به معنى انگور است .
در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه چرا از ميان همه ميوه ها ، قرآن مجيد ، تنها روى اين سه ميوه تكيه كرده است ، زيتون و خرما و انگور ، دليل آنرا به خواست خدا در ذيل همين آيات مى خوانيد .
سپس به نعمت تسخير موجودات مختلف جهان در برابر انسان اشاره كرده ، مى فرمايد : خداوند شب و روز را براى شما مسخر كرد و همچنين خورشيد و ماه را ( و سخر لكم الليل و النهار و الشمس و القمر ) .

تفسير نمونه ج : 11 ص : 171
ستارگان نيز به فرمان او مسخر شما هستند ( و النجوم مسخرات بامره ) .
مسلما در اين امور نشانه هائى است از عظمت خدا و بزرگى آفرينش براى آنها كه انديشه مى كند ( ان فى ذلك لايات لقوم يعقلون ) .
در ذيل آيات سوره رعد و ابراهيم گفتيم كه مفهوم واقعى تسخير موجودات براى انسان آنست كه در خدمت منافع او باشند ، و به نفع او كار كنند ، و به او امكان بهره گيرى دهند ، به همين جهت شب و روز و خورشيد و ماه و ستارگان كه هر كدام به نوعى در زندگى انسان اثر دارند و مورد بهره بردارى او قرار مى گيرند در تسخير اويند .
اين تعبير جالب ( مسخر بودن موجودات براى انسان به فرمان خدا ) علاوه بر اينكه شخصيت و عظمت واقعى انسان را از ديدگاه اسلام و قرآن روشن مى سازد ، و به او عظمتى مى بخشد كه درخور مقام خليفة اللهى است ، نعمتهاى گوناگون خدا را به خاطرش مى آورد ، حس قدردانى را در او برمى انگيزد ، و از نظام بديعى كه در چگونگى اين تسخير به كار رفته ، وى را به خدا نزديك مى سازد .
و به همين جهت در پايان آيه ميگويد : در اين تسخير نشانه هائى است براى آنها كه انديشه مى كنند .
براى آگاهى بيشتر از اسرار اين تسخير به شرح مبسوطى كه در سوره ابراهيم آيات 32 و 33 آورديم مراجعه فرمائيد .
علاوه بر اينها مخلوقاتى را كه در زمين آفريده نيز مسخر فرمان شما ساخت ( و ما ذرأ لكم فى الارض ) .
مخلوقاتى گوناگون و رنگارنگ ( مختلفا الوانه ) .

تفسير نمونه ج : 11 ص : 172
از انواع پوششها ، غذاها ، همسران پاك ، وسائل رفاهى گرفته تا انواع معادن و منابع مفيد زير زمينى و روى زمينى و ساير نعمتها .
در اينها نيز نشانه اى است آشكار براى مردمى كه متذكر مى شوند ( ان فى ذلك لاية لقوم يذكرون )
نكته ها :

1 - نعمتهاى مادى و معنوى
جالب اينكه در آيات فوق نعمتهاى مادى و معنوى آنچنان به هم آميخته شده است كه نمى توان آنها را از يكديگر تفكيك كرد ، با اين حال لحن آيات مزبور در زمينه نعمتهاى معنوى با مادى متفاوت است .
در هيچ مورد نمى گويد بر خدا است كه فلان رزق و روزى را براى شما بيافريند ، اما در مورد هدايت ، راه راست مى گويد بر خدا است كه راه راست را به شما نشان دهد ، و نيروهاى لازم را براى پيمودن اين راه از نظر تكوين و تشريع در اختيارتان بگذارد .
اصولا بحثهاى يك بعدى از روش قرآن دور است ، حتى آنجا كه سخن از آفرينش درختان و ميوه ها و تسخير خورشيد و ماه به ميان مى آورد باز آن را در مسير يك هدف معنوى قرار مى دهد و مى گويد : اين نعمتهاى مادى نيز نشانه اى است از عظمت آفرينش و آفريدگار .

2 - چرا تنها زيتون و نخل و انگور ؟ !
ممكن است چنين به نظر آيد كه اگر قرآن در آيات فوق از ميان انواع ميوه ها روى زيتون و خرما و انگور تكيه كرده به خاطر وجود آنها در محيط نزول
تفسير نمونه ج : 11 ص : 173
قرآن بوده است ، ولى با توجه به جهانى و جاودانى بودن قرآن ، و عمق تعبيراتش روشن مى شود كه مطلب از اين فراتر است .
غذاشناسان و دانشمندان بزرگى كه ساليان دراز از عمر خود را در راه مطالعه خواص گوناگون ميوه ها صرف كرده اند به ما مى گويند كمتر ميوه اى است كه براى بدن انسان از نظر غذائى به اندازه اين سه ميوه ، مفيد و مؤثر باشد .
همانها مى گويند روغن زيتون براى توليد سوخت بدن ارزش بسيار فراوان دارد ، كالرى حرارتى آن بسيار بالا است ، و از اين جهت يك نيروبخش است و آنها كه مى خواهند همواره سلامت خود را حفظ كنند ، بايد به اين اكسير علاقمند شوند .
روغن زيتون دوست صميمى كبد آدمى است ، و براى رفع عوارض كليه ها و سنگ هاى صفراوى و قولنج هاى كليوى و كبدى و رفع يبوست بسيار مؤثر است .
به همين دليل در روايات اسلامى نيز از آن مدح و تمجيد فراوان شده ، در حديثى از امام على بن موسى الرضا (عليهماالسلام) درباره زيتون چنين مى خوانيم : غذاى خوبى است ، دهان را خوشبو و بلغم را بر طرف مى سازد ، صورت را صفا و طراوت مى بخشد ، اعصاب را تقويت نموده و بيمارى و درد را از ميان مى برد و آتش خشم و غضب را فرو مى نشاند .
و از آن مهمتر اينكه در خود قرآن از درخت زيتون به عنوان شجره مباركه ( درخت پر بركت ) ياد شده است .
با پيشرفت دانش پزشكى و غذاشناسى اهميت داروئى خرما نيز به ثبوت رسيده است .
در خرما كلسيم وجود دارد كه عامل اصلى استحكام استخوانها است و نيز فسفر وجود دارد كه از عناصر اصلى تشكيل دهنده مغز و مانع ضعف اعصاب
تفسير نمونه ج : 11 ص : 174
و خستگى است ، و قوه بينائى را مى افزايد .
و نيز پتاسيم موجود است كه فقدان آنرا در بدن علت حقيقى زخم معده مى دانند ، و وجود آن براى ماهيچه ها و بافتهاى بدن بسيار پر ارزش است .
اين سخن امروز در ميان غذاشناسان معروف است كه خرما از سرطان جلوگيرى مى كند ، زيرا آمارهائى كه در اين زمينه تهيه شده نشان مى دهد در مناطقى كه خرما بيشتر مى خورند ابتلاى به سرطان كمتر است ، و اعراب و صحرا نشينانى كه در فقر غذائى به سر مى برند بواسطه خوردن خرما هرگز مبتلا به سرطان نمى شوند ، عامل اين موضوع را وجود منيزيم مى دانند .
قند فراوانى كه در خرما وجود دارد از سالمترين قندها است كه حتى در بسيارى از موارد مبتلايان به بيمارى قند نيز مى توانند براحتى از آن استفاده كنند .
دانشمندان در خرما سيزده ماده حياتى و پنج نوع ويتامين كشف كرده اند كه آنرا به صورت يك منبع غذائى غنى و بسيار پر ارزش در آورده است .
به همين دليل در روايات اسلامى نيز روى اين ماده غذائى تاكيد فراوان ديده مى شود ، از على (عليه السلام) نقل شده كه فرمود : كل التمر فان فيه شفاء من الادواء : خرما بخوريد كه شفاى بيماريها است .
و نيز روايت شده كه در بسيارى از اوقات غذاى على (عليه السلام) را نان و خرما تشكيل مى داد .
و در روايت ديگر مى خوانيم : خانه اى كه در آن خرما نيست اهل آن
تفسير نمونه ج : 11 ص : 175
خانه در واقع گرسنه اند ! .
در آيات سوره مريم نيز خواهد آمد كه خداوند مريم را در آن بيابان كه فاقد وسيله بود هنگامى كه عيسى را به دنيا آورده بود از رطب تازه روزى داد ، و اين اشاره اى است به اينكه يكى از بهترين غذاها براى مادرى كه فرزند به دنيا آورده رطب تازه است ، و حتى در رواياتى كه ذيل آيه آمده مى خوانيم بهترين دارو براى چنين زنان همين ميوه است .
و اما در مورد انگور به گفته دانشمندان غذاشناس بقدرى عوامل مؤثر دارد كه مى توان گفت ، يك داروخانه طبيعى است ؟ علاوه بر اين انگور از نظر خواص ، بسيار نزديك به شير مادر است ، يعنى يك غذاى كامل محسوب مى شود انگور دو برابر گوشت ، در بدن حرارت ايجاد مى كند ، و علاوه بر اين ضد سم است ، براى تصفيه خون ، دفع رماتيسم ، نقرس ، و زيادى اوره خون ، اثر درمانى مسلمى دارد ، انگور معده و روده را لايروبى مى كند ، نشاط آفرين و بر طرف كننده اندوه است ، اعصاب را تقويت كرده ، و ويتامينهاى مختلف موجود در آن به انسان نيرو و توان مى بخشد .
انگور علاوه بر اينكه غذاى بسيار پر ارزشى است قدرت ميكرب كشى قابل ملاحظه اى دارد و حتى عامل مؤثرى است براى مبارزه با بيمارى سرطان .
به همين دليل در حديثى از پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) : خير طعامكم الخبز و خير فاكهتكم العنب : بهترين طعام شما نان و بهترين ميوه شما انگور است .
اگر ما بخواهيم آنچه را غذاشناسان در زمينه اين ميوه ها گفته اند و روايات
تفسير نمونه ج : 11 ص : 176
فراوانى كه در منابع اسلامى در اين رابطه نقل شده در اينجا بياوريم مسلما از روش تفسير خارج خواهيم شد ، مقصود اين بود روشن سازيم كه تكيه كردن قرآن بر اين سه نوع ميوه بى دليل نيست ، و شايد در آن روز قسمت مهمى از آن بر مردم پوشيده بوده است .

3 - تفكر ، تعقل ، تذكر
در آيات فوق ، بعد از بيان سه بخش از نعمتهاى الهى مردم را دعوت به انديشه كرده منتها در يك مورد مى گويد : در اينها نشانه هائى است براى قومى كه تفكر مى كنند ، در مورد ديگر مى گويد براى قومى كه تعقل دارند ، و در مورد سوم براى قومى كه متذكر مى شوند .
اين اختلاف تعبير مسلما جنبه تفنن در عبارت ندارد ، بلكه آنچه از روش قرآن مى دانيم هر كدام اشاره به نكته اى است ، و شايد نكته اين تفاوت آن باشد كه در مورد الوان نعمتهاى موجود در زمين آنقدر مساله روشن است كه تنها تذكر و يادآورى كافى است ، ولى در مورد زراعت و زيتون و نخل و انگور و به طور كلى ميوه ها كمى بيشتر انديشه لازم است ، تا به خواص غذائى و درمانى آنها آشنا شويم ، به همين جهت تعبير به تفكر مى كند .
اما در مورد تسخير خورشيد و ماه و ستارگان و اسرار شب و روز باز هم انديشه بيشترى لازم است ، لذا تعبير به تعقل كه گوياى سطح بالاترى از انديشه است فرموده .
در هر حال روى سخن قرآن همه جا با انديشمندان و متفكران و صاحبان مغز و عقل است ، و با توجه به اينكه قرآن از محيطى بر خاسته كه در آنجا جز جهل حكومت نمى كرد ، عظمت اين تعبيرات آشكارتر مى شود و هم پاسخى است دندانشكن به آنها كه به خاطر بعضى از مذاهب خرافى خط سرخ روى همه
تفسير نمونه ج : 11 ص : 177
مذاهب راستين كشيده اند و مى گويند مذهب ، وسيله تخدير و از كار انداختن انديشه ها است و ايمان به خدا مولود جهل آدمى است ! .
اينگونه آيات قرآن تقريبا در همه سوره ها گسترده است ، به وضوح مى گويد مذهب راستين زائيده انديشه و تفكر و تعقل است و اسلام در همه جا سر و كار با متفكران و انديشمندان و اولوا الالباب دارد ، نه با جاهلان و خرافاتيان ، يا روشنفكر نمايان بى منطق .

تفسير نمونه ج : 11 ص : 178
وَ هُوَ الَّذِى سخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكلُوا مِنْهُ لَحْماً طرِيًّا وَ تَستَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسونَهَا وَ تَرَى الْفُلْك مَوَاخِرَ فِيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضلِهِ وَ لَعَلَّكمْ تَشكُرُونَ(14) وَ أَلْقَى فى الأَرْضِ رَوَسىَ أَن تَمِيدَ بِكمْ وَ أَنهَراً وَ سبُلاً لَّعَلَّكمْ تهْتَدُونَ(15) وَ عَلَمَت وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يهْتَدُونَ(16) أَ فَمَن يخْلُقُ كَمَن لا يخْلُقُ أَ فَلا تَذَكرُونَ(17) وَ إِن تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تحْصوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ(18)
ترجمه :
14 - او كسى است كه دريا را مسخر ( شما ) ساخت تا از آن گوشت تازه بخوريد و وسائل زينتى براى پوشش از آن استخراج نمائيد ، و كشتيها را مى بينيد كه سينه دريا را مى شكافند تا شما ( به تجارت پردازيد ) و از فضل خدا بهره گيريد ، شايد شكر نعمتهاى او را بجا آوريد .
15 - و در زمين كوههاى ثابت و محكمى افكند تا لرزش آنرا نسبت به شما بگيرد ، و نهرها ايجاد كرد ، و راههائى تا هدايت شويد .
16 - و ( نيز ) علاماتى قرار داد و ( شب هنگام ) آنها بوسيله ستارگان هدايت مى شوند .

تفسير نمونه ج : 11 ص : 179
17 - آيا كسى كه مى آفريند همچون كسى است كه نمى آفريند ؟ آيا متذكر نمى شويد ! !
18 - و اگر نعمتهاى خدا را بشماريد هرگز نمى توانيد آنرا احصا كنيد ، خداوند غفور و رحيم است .

تفسير : نعمت كوهها و درياها و ستارگان
اين آيات به سراغ بخش مهم ديگرى از نعمتهاى بى پايان خداوند در مورد انسانها مى رود و نخست از درياها كه منبع بسيار مهم حيات و زندگى است آغاز مى كند و مى گويد : و او كسى است كه درياها را براى شما تسخير كرد و به خدمت شما گمارد ( و هو الذى سخر البحر ) .
مى دانيم قسمت عمده روى زمين را درياها تشكيل مى دهند ، و نيز مى دانيم نخستين جوانه حيات در درياها آشكار شده ، و هم اكنون نيز دريا منبع مهمى براى ادامه حيات انسان و همه موجودات روى زمين است ، و قرار دادن آن در خدمت بشر يكى از نعمتهاى بزرگ خدا است : سپس به سه قسمت از منافع درياها اشاره كرده مى فرمايد : تا از آن گوشت تازه بخوريد ( لتاكلوا منه لحما طريا ) .
گوشتى كه زحمت پرورش آنرا نكشيده ايد تنها دست قدرت خدا آنرا در دل اقيانوسها پرورش داده و رايگان در اختيارتان گذارده است .
مخصوصا تكيه روى طراوت و تازگى اين گوشت ، با توجه به اينكه در آن عصر و زمان از يك جهت ، و در عصر و زمان ما از جهت ديگر ، گوشتهاى كهنه فراوان بوده و هست ، اهميت اين نعمت را آشكارتر مى سازد ، و هم اهميت تغذيه از گوشت تازه را .

تفسير نمونه ج : 11 ص : 180
با تمام پيشرفتى كه در زندگى و تمدن مادى بشر به وجود آمده ، هنوز دريا يكى از مهمترين منابع تغذيه انسان را تشكيل مى دهد ، و همه سال صدها هزار تن از گوشت تازه اى كه دست لطف پروردگار براى انسانها پرورش داده ، از دريا صيد مى شود .
لذا اكنون كه جمعيت كره زمين رو به افزايش است و بعضى در مطالعات ابتدائى خود احساس مى كنند خطر كمبود مواد غذائى مردم جهان را براى آينده تهديد مى كند ، افكار دانشمندان متوجه درياها شده و چشم اميد خود را به آن دوخته اند تا از طريق پرورش و تكثير نسل انواع ماهيها بتوانند اين كمبود را به مقدار قابل ملاحظه اى بر طرف سازند .
اين از يكسو ، از سوى ديگر مقرراتى براى جلوگيرى از آلوده شدن آب درياها و از ميان رفتن نسل ماهى ها وضع كرده اند كه از مجموع آن اهميت جمله فوق كه در چهارده قرن قبل در قرآن نازل شده است روشنتر مى شود .
ديگر از منافع آن مواد زينتى است كه از درياها استخراج مى شود لذا اضافه مى كند : تا از آن زينتى براى پوشيدن استخراج كنيد ( و تستخرجوا منه حلية تلبسونها ) .
انسان مانند چهارپايان نيست كه ذوق نداشته باشد ، بلكه يكى از ابعاد معروف چهارگانه روح انسان را حس زيبائى تشكيل مى دهد كه سرچشمه پيدايش شعر و هنر اصيل و مانند آنها است .
بدون شك اين بعد از روح انسانى نقش مؤثرى در حيات بشر دارد ، لذا بايد بطرز صحيح و سالمى - دور از هر گونه افراط و تفريط و اسراف و تبذير - اشباع گردد .
آنها كه غرق در تجمل پرستى و انواع زينتند به همان گونه گمراهند كه افراد خشك و مخالف هر گونه زينت چرا كه يكى در طرف افراط و مايه نابودى
تفسير نمونه ج : 11 ص : 181
سرمايه ها و ايجاد فاصله طبقاتى و كشتن معنويات است ، و ديگرى در طرف تفريط و باعث خمودى و ركود .
به همين دليل در اسلام ، استفاده از زينت به صورت معقول و خالى از هر گونه اسراف مانند بهره گيرى از لباسهاى خوب ، انواع عطريات ، بعضى سنگهاى قيمتى و مانند آن - مخصوصا در مورد زنان - كه نياز روحيشان به زينت بيشتر است توصيه شده است ، ولى باز تاكيد مى كنيم كه بايد خالى از اسراف و تبذير باشد .
بالاخره سومين نعمت دريا را حركت كشتى ها به عنوان يك وسيله مهم براى انتقال انسان و نيازمنديهاى او ، ذكر مى كند ، و مى فرمايد : كشتى ها را مى بينى كه آبها را بر صفحه اقيانوسها مى شكافند ( و ترى الفلك مواخر فيه ) .
صحنه اى كه در برابر سرنشينان كشتى به هنگام حركت بر صفحه اقيانوسها ظاهر مى شود چقدر ديدنى است خدا اين نعمت را به شما داد تا از آن بهره گيريد و از فضل او در مسير تجارت خود از كشتى ها استفاده كنيد ( و لتبتغوا من فضله ) .
با توجه به اينهمه نعمت ، حس شكرگزارى را در شما زنده كند شايد شكر نعمتهاى او را بجا آوريد ( و لعلكم تشكرون ) .
فلك ( كشتى ) هم به معنى مفرد آمده و هم به معنى جمع .
مواخر جمع ماخرة از ماده مخر ( بر وزن فخر ) به معنى شكافتن آب از چپ و راست است ، و به صداى وزش بادهاى شديد نيز گفته مى شود ،