Back Index Next

 
تفسير نمونه ج : 1 ص : 621
اشاره كرديم - شكل وجوب پيدا مى كند ، مثل اينكه انسان در پرداخت حقوق واجب الهى كوتاهى كرده باشد ، و يا اماناتى از مردم نزد او است كه در صورت عدم وصيت احتمال مى دهد حق آنان از بين برود ، و از آن مهمتر اينكه گاه موقعيت شخص در جامعه چنان است كه اگر او وصيت نكند ممكن است لطمه شديد و ضربه جبران ناپذير بر نظام سالم اجتماعى يا دينى وارد گردد ، در تمام اين صورتها وصيت كردن واجب مى شود .

4 - وصيت در حال حيات قابل تغيير است
- قوانين اسلام شخص وصيت كننده را محدود به آنچه قبلا وصيت كرده نمى كند ، بلكه به او اجازه مى دهد مادام كه زنده است در مقدار و چگونگى وصيت و شخص وصى تجديد نظر كند ، چرا كه با گذشت زمان ممكن است مصالح و نظرات او در اين زمينه دگرگون شود .
5 - ذكر اين نكته نيز لازم به نظر مى رسد كه انسان بايد وصيت خود را وسيله اى براى جبران و ترميم كوتاهيهاى گذشته قرار دهد ، حتى اگر كسانى از بستگان نسبت به او بى مهرى داشتند از طريق وصيت ، به آنها محبت كند ، در روايات مى خوانيم پيشوايان اسلام مخصوصا نسبت براى خويشاوندانى كه از در بى مهرى با آنها در مى آمدند وصيت مى كردند و مبلغى را براى آنها در نظر مى گرفتند ، تا رشته گسسته محبت را دو باره برقرار سازند ، بردگان خود را آزاد مى كردند يا وصيت به آزادى آنها مى نمودند .

تفسير نمونه ج : 1 ص : 622
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا كُتِب عَلَيْكمُ الصيَامُ كَمَا كُتِب عَلى الَّذِينَ مِن قَبْلِكمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ(183) أَيَّاماً مَّعْدُودَت فَمَن كانَ مِنكُم مَّرِيضاً أَوْ عَلى سفَر فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّام أُخَرَ وَ عَلى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طعَامُ مِسكِين فَمَن تَطوَّعَ خَيراً فَهُوَ خَيرٌ لَّهُ وَ أَن تَصومُوا خَيرٌ لَّكمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(184) شهْرُ رَمَضانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَ بَيِّنَت مِّنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ فَمَن شهِدَ مِنكُمُ الشهْرَ فَلْيَصمْهُ وَ مَن كانَ مَرِيضاً أَوْ عَلى سفَر فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّام أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكمُ الْيُسرَ وَ لا يُرِيدُ بِكمُ الْعُسرَ وَ لِتُكمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكبرُوا اللَّهَ عَلى مَا هَدَاكُمْ وَ لَعَلَّكمْ تَشكُرُونَ(185)

تفسير نمونه ج : 1 ص : 623
ترجمه :
183 - اى افرادى كه ايمان آورده ايد ، روزه بر شما نوشته شد همان گونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند نوشته شده ، تا پرهيزكار شويد .
184 - چند روز معدودى را ( بايد روزه بداريد ) و كسانى كه از شما بيمار يا مسافر باشند روزهاى ديگرى را ( بجاى آن روزه بگيرند ) و بر كسانى كه قدرت انجام آن را ندارند ( همچون بيماران مزمن و پيرمردان و پيره زنان ) لازم است كفاره بدهند ، مسكينى را اطعام كنند ، و كسى كه كار خير را پذيرا شود براى او بهتر است ، و روزه داشتن براى شما بهتر است اگر بدانيد .
185 - ( آن چند روز معدود ) ماه رمضان است كه قرآن براى راهنمائى مردم و نشانه هاى هدايت و فرق ميان حق و باطل در آن نازل شده ، پس آنكس كه در ماه رمضان در حضر باشد روزه بدارد ، و آنكس كه بيمار يا در سفر باشد روزهاى ديگرى را بجاى آن روزه بگيرد ، خداوند راحتى شما را مى خواهد نه زحمت ، هدف اين است كه اين روزها را تكميل كنيد ، و خدا را بر اينكه شما را هدايت كرده بزرگ بشمريد و شايد شكرگذارى كنيد .

تفسير : روزه سر چشمه تقوا
به دنبال چند حكم مهم اسلامى كه در آيات پيشين گذشت در آيات مورد بحث به بيان يكى ديگر از اين احكام كه از مهمترين عبادات محسوب مى شود مى پردازد و آن روزه است ، و با همان لحن تاكيد آميز گذشته مى گويد : اى كسانى كه ايمان آورده ايد روزه بر شما نوشته شده است آنگونه كه بر امتهائى كه قبل از شما بودند نوشته شده بود ( يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم ) .
و بلافاصله فلسفه اين عبادت انسان ساز و تربيت آفرين را در يك جمله كوتاه اما بسيار پرمحتوا چنين بيان مى كند : شايد پرهيزكار شويد ( لعلكم تتقون ) .
آرى روزه چنانكه شرح آن خواهد آمد عامل مؤثرى است براى پرورش
تفسير نمونه ج : 1 ص : 624
روح تقوا و پرهيزگارى در تمام زمينه ها و همه ابعاد .
از آنجا كه انجام اين عبادت با محروميت از لذائذ مادى و مشكلاتى - مخصوصا در فصل تابستان - همراه است تعبيرات مختلفى در آيه فوق به كار رفته كه روح انسان را براى پذيرش اين حكم آماده سازد .
نخست با خطاب يا ايها الذين آمنوا : اى مؤمنان ! سپس بيان اين حقيقت كه روزه اختصاص به شما ندارد ، بلكه در امتهاى پيشين نيز بوده است .
و سرانجام بيان فلسفه آن و اينكه اثرات پربار اين فريضه الهى صددرصد عائد خود شما مى شود ، آن را يك موضوع دوست داشتنى و گوارا مى سازد .
در حديثى از امام صادق نقل شد كه فرمود : لذة ما فى النداء ازال تعب العبادة و العناء ! : لذت خطاب يا ايها الذين آمنوا آنچنان است كه سختى و مشقت اين عبادت را از بين برده است ! .
در آيه بعد براى اينكه باز از سنگينى روزه كاسته شود چند دستور ديگر را در اين زمينه بيان مى فرمايد نخست مى گويد : چند روز معدودى را بايد روزه بداريد ( اياما معدودات ) .
چنان نيست كه مجبور باشيد تمام سال يا قسمت مهمى از آن را روزه بگيريد بلكه روزه تنها بخش كوچكى از آن را اشغال مى كند .
ديگر اينكه : كسانى كه از شما بيمار يا مسافر باشند و روزه گرفتن براى آنها مشقت داشته باشد از اين حكم معافند و بايد روزهاى ديگرى را بجاى آن روزه بگيرند ( فمن كان منكم مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر ) .
سوم كسانى كه با نهايت زحمت بايد روزه بگيرند ( مانند پيرمردان
تفسير نمونه ج : 1 ص : 625
و پير زنان و بيماران مزمن كه بهبودى براى آنها نيست ) لازم نيست مطلقا روزه بگيرند ، بلكه بايد بجاى آن كفاره بدهند ، مسكينى را اطعام كند ( و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين ) .
و آن كس كه مايل باشد بيش از اين در راه خدا اطعام كنند براى او بهتر است ( فمن تطوع خيرا فهو خير له ) .
و بالاخره در پايان آيه اين واقعيت را بازگو مى كند كه روزه گرفتن براى شما بهتر است اگر بدانيد ( و ان تصوموا خير لكم ان كنتم تعلمون ) .
گرچه بعضى خواسته اند اين جمله را دليل بر اين بگيرند كه روزه در آغاز تشريع ، واجب تخييرى بوده و مسلمانان مى توانستند روزه بگيرند يا بجاى آن فديه بدهند تا تدريجا به روزه گرفتن عادت كنند و بعد اين حكم نسخ
تفسير نمونه ج : 1 ص : 626
شده و صورت وجوب عينى پيدا كرده است .
ولى ظاهر اين است كه اين جمله تاكيد ديگرى بر فلسفه روزه است ، و اينكه اين عبادت - همانند سائر عبادات - چيزى بر جاه و جلال خدا نمى افزايد بلكه تمام سود و فائده آن عائد عبادت كنندگان مى شود .
شاهد اين سخن تعبيرهاى مشابه آن است كه در آيات ديگر قرآن به چشم مى خورد ، مانند ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون كه بعد از حكم وجوب نماز جمعه ذكر شده است ( سوره جمعه آيه 9 ) .
و در آيه سوره عنكبوت مى خوانيم : و ابراهيم اذ قال لقومه اعبدوا الله و اتقوه ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون : او به بت پرستان گفت : خدا را پرستش كنيد و از او بپرهيزيد ، اين براى شما بهتر است اگر بدانيد .
و به اين ترتيب روشن مى شود كه جمله ان تصوموا خير لكم خطاب به همه روزه داران است نه گروه خاصى از آنها .
آخرين آيه مورد بحث زمان روزه و قسمتى از احكام و فلسفه هاى آن را شرح مى دهد نخست مى گويد : آن چند روز معدود را كه بايد روزه بداريد ماه رمضان است ( شهر رمضان ) .
همان ماهى كه قرآن در آن نازل شده ( الذى انزل فيه القرآن ) .
همان قرآنى كه مايه هدايت مردم ، و داراى نشانه هاى هدايت ، و معيارهاى سنجش حق و باطل است ( هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان ) .
سپس بار ديگر حكم مسافران و بيماران را به عنوان تاكيد بازگو كرده مى گويد : كسانى كه در ماه رمضان در حضر باشند بايد روزه بگيرند ، اما آنها كه بيمار يا مسافرند روزهاى ديگرى را بجاى آن روزه مى گيرند ( فمن شهد
تفسير نمونه ج : 1 ص : 627
منكم الشهر فليصمه و من كان مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر ) .
تكرار حكم مسافر و بيمار در اين آيه و آيه قبل ممكن است از اين نظر باشد كه بعضى به گمان اينكه خوردن روزه مطلقا كار خوبى نيست به هنگام بيمارى و سفر اصرار داشته باشند روزه بگيرند ، لذا قرآن با تكرار اين حكم مى خواهد به مسلمانان بفهماند همانگونه كه روزه گرفتن براى افراد سالم يك فريضه الهى است افطار كردن هم براى بيماران و مسافران يك فرمان الهى مى باشد كه مخالفت با آن گناه است .
در قسمت آخر آيه بار ديگر به فلسفه تشريع روزه پرداخته مى گويد : خداوند راحتى شما را مى خواهد و زحمت شما را نمى خواهد ( يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العسر ) .
اشاره به اينكه روزه داشتن گرچه در ظاهر يكنوع سختگيرى و محدوديت است اما سرانجامش راحتى و آسايش انسان مى باشد ، هم از نظر معنوى و هم از لحاظ مادى ( چنانكه در بحث فلسفه روزه خواهد آمد ) .
اين جمله ممكن است به اين نكته نيز اشاره باشد كه فرمانهاى الهى مانند فرمان حاكمان ستمگر نيست ، بلكه در مواردى كه انجام آن مشقت شديد داشته باشد وظيفه آسانترى قائل مى شود ، لذا حكم روزه را با تمام اهميتى كه دارد از بيماران و مسافران و افراد ناتوان برداشته است .
سپس اضافه مى كند : هدف آن است كه شما تعداد اين روزها را كامل كنيد ( و لتكملوا العدة ) .

تفسير نمونه ج : 1 ص : 628
يعنى بر هر انسان سالمى لازم است در سال يكماه روزه بدارد ، چرا كه براى پرورش جسم و جان او لازم است ، به همين دليل اگر ماه رمضان بيمار يا در سفر بوديد بايد به تعداد اين ايام روزه را قضا كنيد تا عدد مزبور كامل گردد ، حتى زنان حائض كه از قضاى نماز معافند از قضاى روزه معاف نيستند .
و در آخرين جمله مى فرمايد : تا خدا را به خاطر اينكه شما را هدايت كرده بزرگ بشمريد ، و شايد شكر نعمتهاى او را بگذاريد ( و لتكبروا الله على ما هداكم و لعلكم تشكرون ) .
آرى شما بايد به خاطر آنهمه هدايتها در مقام تعظيم پروردگار بر آئيد ، و در مقابل آنهمه نعمتها كه به شما بخشيده شكرگزارى كنيد .
قابل توجه اينكه مساله شكرگزارى را با كلمه لعل آورده است ، ولى مساله بزرگداشت پروردگار را به طور قاطع ذكر كرده ، اين تفاوت تعبير ممكن است به خاطر اين باشد كه انجام اين عبادت ( روزه ) به هر حال تعظيم مقام پروردگار است ، اما شكر كه همان صرف كردن نعمتها در جاى خود و بهره گيرى از آثار و فلسفه هاى عملى روزه است شرائطى دارد كه تا آن شرائط حاصل نشود انجام نمى گيرد ، و مهمترين آن شرائط اخلاص كامل و شناخت حقيقت روزه و آگاهى از فلسفه هاى آن است .

نكته ها :

1 - اثرات تربيتى ، اجتماعى ، و بهداشتى روزه
روزه ابعاد گوناگونى دارد ، و آثار فراوانى از نظر مادى و معنوى در وجود انسان مى گذارد ، كه از همه مهمتر بعد اخلاقى و فلسفه تربيتى آن است .
از فوائد مهم روزه اين است كه روح انسان را تلطيف ، و اراده انسان را قوى ، و غرائز او را تعديل مى كند .

تفسير نمونه ج : 1 ص : 629
روزه دار بايد در حال روزه با وجود گرسنگى و تشنگى از غذا و آب و همچنين لذت جنسى چشم بپوشد ، و عملا ثابت كند كه او همچون حيوان در بند اصطبل و علف نيست ، او مى تواند زمام نفس سركش را به دست گيرد ، و بر هوسها و شهوات خود مسلط گردد .
در حقيقت بزرگترين فلسفه روزه همين اثر روحانى و معنوى آن است ، انسانى كه انواع غذاها و نوشابه ها در اختيار دارد و هر لحظه تشنه و گرسنه شد به سراغ آن مى رود ، همانند درختانى است كه در پناه ديوارهاى باغ بر لب نهرها مى رويند ، اين درختان نازپرورده ، بسيار كم مقاومت و كم دوامند ، اگر چند روزى آب از پاى آنها قطع شود پژمرده مى شوند ، و مى خشكند .
اما درختانى كه از لابلاى صخره ها در دل كوهها و بيابانها مى رويند و نوازشگر شاخه هايشان از همان طفوليت طوفانهاى سخت ، و آفتاب سوزان ، و سرماى زمستان است ، و با انواع محروميتها دست به گريبانند ، محكم و با دوام و پر استقامت و سخت كوش و سخت جانند ! .
روزه نيز با روح و جان انسان همين عمل را انجام مى دهد و با محدوديتهاى موقت به او مقاومت و قدرت اراده و توان مبارزه با حوادث سخت مى بخشد ، و چون غرائز سركش را كنترل مى كند بر قلب انسان نور و صفا مى پاشد .
خلاصه روزه انسان را از عالم حيوانيت ترقى داده و به جهان فرشتگان صعود مى دهد ، جمله لعلكم تتقون ( باشد كه پرهيزگار شويد ) اشاره به همه اين حقايق است .
و نيز حديث معروف الصوم جنة من النار : روزه سپرى است در برابر آتش دوزخ اشاره به همين موضوع است .
در حديث ديگرى از على (عليه السلام) مى خوانيم كه از پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) پرسيدند :
تفسير نمونه ج : 1 ص : 630
چه كنيم كه شيطان از ما دور شود ؟ فرمود : الصوم يسود وجهه ، و الصدقة تكسر ظهره ، و الحب فى الله و المواظبة على العمل الصالح يقطع دابره ، و الاستغفار يقطع وتينه : روزه روى شيطان را سياه مى كند ، و انفاق در راه خدا پشت او را مى شكند ، و دوست داشتن به خاطر خدا ، و مواظبت بر عمل صالح دنباله او را قطع مى كند ، و استغفار رگ قلب او را مى برد ! .
در نهج البلاغه به هنگامى كه امير مؤمنان على (عليه السلام) فلسفه عبادات را بيان مى كند به روزه كه مى رسد چنين مى فرمايد : و الصيام ابتلاء لاخلاص الخلق : خداوند روزه را از اين جهت تشريع فرموده كه روح اخلاص در مردم پرورش يابد ! .
و نيز در حديث ديگرى از پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) مى خوانيم : ان للجنة بابا يدعى الريان لا يدخل فيها الا الصائمون : بهشت درى دارد به نام ريان ( سيراب شده ) كه تنها روزه داران از آن وارد مى شوند .
مرحوم صدوق در معانى الاخبار در شرح اين حديث مى نويسد انتخاب اين نام براى اين در بهشت به خاطر آن است كه بيشترين زحمت روزه دار از ناحيه عطش است ، هنگامى كه روزه داران از اين در وارد مى شوند چنان سيراب مى گردند كه بعد از آن هرگز تشنه نخواهند شد .

اثر اجتماعى روزه
بر كسى پوشيده نيست .
روزه يك درس مساوات و برابرى در ميان افراد اجتماع است ، با انجام اين دستور مذهبى ، افراد متمكن هم وضع گرسنگان و محرومان اجتماع را به طور محسوس در مى يابند ، و هم
تفسير نمونه ج : 1 ص : 631
با صرفه جوئى در غذاى شبانه روزى خود مى توانند به كمك آنها بشتابند .
البته ممكن است با توصيف حال گرسنگان و محرومان ، سيران را متوجه حال گرسنگان ساخت ، ولى اگر اين مساله جنبه حسى و عينى به خود بگيرد اثر ديگرى دارد ، روزه به اين موضوع مهم اجتماعى رنگ حسى مى دهد ، لذا در حديث معروفى از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه هشام بن حكم از علت تشريع روزه پرسيد ، امام (عليه السلام) فرمود : انما فرض الله الصيام ليستوى به الغنى و الفقير و ذلك ان الغنى لم يكن ليجد مس الجوع فيرحم الفقير ، و ان الغنى كلما اراد شيئا قدر عليه ، فاراد الله تعالى ان يسوى بين خلقه ، و ان يذيق الغنى مس الجوع و الالم ، ليرق على الضعيف و يرحم الجائع : روزه به اين دليل واجب شده است كه ميان فقير و غنى مساوات بر قرار گردد ، و اين به خاطر آن است كه غنى طعم گرسنگى را بچشد و نسبت به فقير اداى حق كند ، چرا كه اغنياء معمولا هر چه را بخواهند براى آنها فراهم است ، خدا مى خواهد ميان بندگان خود مساوات باشد ، و طعم گرسنگى و درد و رنج را به اغنياء بچشاند تا به ضعيفان و گرسنگان رحم كنند .
راستى اگر كشورهاى ثروتمند جهان چند روز را در سال روزه بدارند و طعم گرسنگى را بچشند باز هم اينهمه گرسنه در جهان وجود خواهد داشت ؟ !
اثر بهداشتى و درمانى روزه
در طب امروز و همچنين طب قديم ، اثر معجزآساى امساك در درمان انواع بيماريها به ثبوت رسيده و قابل انكار نيست ، كمتر طبيبى است كه در نوشته هاى خود اشاره اى به اين حقيقت نكرده باشد ، زيرا مى دانيم عامل بسيارى از بيماريها
تفسير نمونه ج : 1 ص : 632
زياده روى در خوردن غذاهاى مختلف است ، چون مواد اضافى ، جذب نشده به صورت چربيهاى مزاحم در نقاط مختلف بدن ، يا چربى و قند اضافى در خون باقى مى ماند ، اين مواد اضافى در لابلاى عضلات بدن در واقع لجنزارهاى متعفنى براى پرورش انواع ميكربهاى بيمارى هاى عفونى است ، و در اين حال بهترين راه براى مبارزه با اين بيماريها نابود كردن اين لجنزارها از طريق امساك و روزه است ! .
روزه زباله ها و مواد اضافى و جذب نشده بدن را مى سوزاند ، و در واقع بدن را خانه تكانى مى كند .
بعلاوه يك نوع استراحت قابل ملاحظه براى دستگاههاى گوارشى و عامل مؤثرى براى سرويس كردن آنها است ، و با توجه به اينكه اين دستگاه از حساسترين دستگاههاى بدن است و در تمام سال به طور دائم مشغول كار است ، اين استراحت براى آنها نهايت لزوم را دارد .
بديهى است شخص روزه دار طبق دستور اسلام به هنگام افطار و سحور نبايد در غذا افراط و زياده روى كند ، تا از اين اثر بهداشتى نتيجه كامل بگيرد ، در غير اين صورت ممكن است نتيجه بر عكس شود .
الكسى سوفورين دانشمند روسى در كتاب خود مى نويسد : درمان از طريق روزه فائده ويژه اى براى درمان كم خونى ، ضعف روده ها التهاب بسيط و مزمن ، دملهاى خارجى و داخلى ، سل ، اسكليروز ، روماتيسم ، نقرس ، استسقاء ، نوراستنى ، عرق النساء ، خراز ( ريختگى پوست ) ، بيماريهاى چشم ، مرض قند ، بيماريهاى جلدى ، بيماريهاى كليه ، كبد و بيماريهاى ديگر دارد .
معالجه از طريق امساك اختصاص به بيماريهاى فوق ندارد ، بلكه بيماريهائى كه مربوط به اصول جسم انسان است و با سلولهاى جسم آميخته شده همانند : سرطان سفليس ، سل و طاعون را نيز شفا مى بخشد ! .

تفسير نمونه ج : 1 ص : 633
در حديث معروفى پيغمبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) اسلام مى فرمايد : صوموا تصحوا : روزه بگيريد تا سالم شويد .
و در حديث معروف ديگر نيز از پيغمبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) رسيده است المعدة بيت كل داء و الحمية راس كل دواء : معده خانه تمام دردها است و امساك بالاترين داروها ! ( بحار الانوار جلد 14 قديم ) .

2 - روزه در امتهاى پيشين
از تورات و انجيل فعلى نيز بر مى آيد كه روزه در ميان يهود و نصارى بوده و اقوام و ملل ديگر هنگام مواجه شدن با غم و اندوه روزه مى گرفته اند ، چنانكه در قاموس كتاب مقدس آمده است : روزه كليه در تمام اوقات ، در ميان هر طائفه و هر ملت و مذهب ، در موقع ورود اندوه و زحمت غير مترقبه ، معمول بوده است .
و نيز از تورات بر مى آيد كه موسى (عليه السلام) چهل روز روزه داشته است چنانكه مى خوانيم : هنگام بر آمدنم به كوه كه لوحهاى سنگى يعنى لوحهاى عهدى كه خداوند با شما بست بگيرم آنگاه در كوه چهل روز و چهل شب ماندم نه نان خوردم و نه آب نوشيدم .
و همچنين به هنگام توبه و طلب خشنودى خداوند ، يهود روزه مى گرفتند : قوم يهود غالبا در موقعى كه فرصت يافته مى خواستند اظهار عجز و تواضع در حضور خدا نمايند روزه مى داشتند تا به گناهان خود اعتراف نموده بواسطه روزه و توبه ، رضاى حضرت اقدس الهى را تحصيل نمايند .

تفسير نمونه ج : 1 ص : 634
روزه اعظم با كفاره ، محتمل است كه فقط روزه يك روز ساليانه مخصوص بود كه در ميان طائفه يهود مرسوم بود .
البته روزه هاى موقتى ديگر نيز از براى يادگارى خرابى اورشليم و غيره مى داشتند .
حضرت مسيح نيز چنانكه از انجيل استفاده مى شود چهل روز روزه داشته : آنگاه عيسى از قوت روح به بيابان برده شد تا ابليس او را امتحان نمايد ... پس چهل شبانه روز روزه داشته عاقبة الامر گرسنه گرديد .
و نيز از انجيل لوقا بر مى آيد كه حواريون مسيح نيز روزه مى گرفتند .
باز در قاموس كتاب مقدس آمده است : بنا بر اين حيات حواريون و مؤمنين ايام گذشته عمرى مملو از انكار لذات و زحمات بى شمار و روزه دارى بود .
به اين ترتيب اگر قرآن مى گويد كما كتب على الذين من قبلكم ( همان گونه كه بر پيشينيان نوشته شد ) شواهد تاريخى فراوانى دارد كه در منابع مذاهب ديگر - حتى بعد از تحريف - به چشم مى خورد .

3 - امتياز ماه مبارك رمضان
اينكه ماه رمضان براى روزه گرفتن انتخاب شده بخاطر اين است كه اين ماه بر ساير ماهها برترى دارد ، در آيه مورد بحث نكته برترى آن چنين بيان شده كه قرآن كتاب هدايت و راهنماى بشر كه فرقان است يعنى با دستورات و قوانين خود روشهاى صحيح را از ناصحيح جدا كرده و سعادت انسانها را تضمين نموده است در اين ماه نازل گرديده ، و در روايات اسلامى نيز چنين آمده است كه همه كتابهاى
تفسير نمونه ج : 1 ص : 635
بزرگ آسمانى تورات ، انجيل ، زبور ، صحف ، و قرآن همه در اين ماه نازل شده اند .
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : تورات در ششم ماه مبارك رمضان و انجيل در دوازدهم و زبور در هيجدهم و قرآن مجيد در شب قدر نازل گرديده است .
به اين ترتيب ماه رمضان همواره ماه نزول كتابهاى بزرگ آسمانى و ماه تعليم و تربيت بوده است چرا كه تربيت و پرورش بدون تعليم و آموزش صحيح ممكن نيست ، برنامه تربيتى روزه نيز بايد با آگاهى هر چه بيشتر و عميقتر از تعليمات آسمانى هماهنگ گردد ، تا جسم و جان آدمى را از آلودگى گناه شستشو دهد .
در آخرين جمعه ماه شعبان پيامبر اسلام (صلى الله عليهوآلهوسلّم) براى آماده ساختن ياران خود جهت استقبال از ماه مبارك رمضان خطبه اى خواند و اهميت اين ماه را چنين گوشزد نمود : اى مردم ! ماه خدا با بركت ، آمرزش و رحمت به سوى شما رو مى آورد .
اين ماه برترين ماهها است .
روزهاى آن برتر از روزهاى ديگر ، و شبهاى آن بهترين شبها است ، لحظات و ساعات اين ماه بهترين ساعات است .
ماهى است كه به ميهمانى خدا دعوت شده ايد و از كسانى كه مورد اكرام خدا هستند مى باشيد .
نفسهاى شما همچون تسبيح ، خوابتان چون عبادت ، اعمالتان مقبول ، و دعايتان مستجاب است .
بنا بر اين با نيتهاى خالص و دلهاى پاك از خداوند بخواهيد تا شما را در روزه
تفسير نمونه ج : 1 ص : 636
داشتن و تلاوت قرآن در اين ماه توفيق دهد ، چرا كه بدبخت كسى است كه از آمرزش الهى در اين ماه بزرگ محروم گردد .
با گرسنگى و تشنگى خويش در اين ماه به ياد گرسنگى و تشنگى رستاخيز باشيد ، بر فقراء و بينوايان بخشش كنيد ، پيران خويش را گرامى داريد ، به خردسالان رحمت آوريد ، پيوند خويشاوندى را محكم سازيد .
زبانهايتان را از گناه باز داريد ، چشمان خويش را از آنچه نگاه كردنش حلال نيست بپوشانيد ، گوشهاى خويش را از آنچه شنيدنش حرام است فرا گيريد بر يتيمان مردم شفقت و محبت كنيد ، تا با يتيمان شما چنين كنند ... .

4 - قاعده لا حرج
در آيات فوق اشاره اى به اين نكته شده بود كه خدا بر شما آسان مى گيرد و نمى خواهد به زحمت بيفتيد ، مسلما اين اشاره در اينجا ناظر به مساله روزه و فوائد آن و حكم مسافر و بيمار است ، ولى با توجه به كلى بودن از آن يك قاعده عمومى نسبت به تمام احكام اسلامى استفاده مى شود و از مدارك قاعده معروف
تفسير نمونه ج : 1 ص : 637
لا حرج است .
اين قاعده مى گويد : اساس قوانين اسلام بر سختگيرى نيست ، و اگر در جائى حكمى توليد مشقت شديد كند ، موقتا برداشته مى شود ، چنانكه فقها فرموده اند هر گاه وضو گرفتن يا ايستادن به هنگام نماز و مانند اينها انسان را شديدا به زحمت بيندازد ، مبدل به تيمم و نماز نشسته مى شود .
در آيه 78 سوره حج نيز مى خوانيم : هو اجتباكم و ما جعل عليكم فى الدين من حرج : او شما را برگزيد و در دين خود تكليف مشقت بارى براى شما قرار نداد .
حديث معروف پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) : بعثت على الشريعة السمحة السهلة : من مبعوث به آئين سهل و آسانى شده ام نيز اشاره به همين مطلب است .
وَ إِذَا سأَلَك عِبَادِى عَنى فَإِنى قَرِيبٌ أُجِيب دَعْوَةَ الدَّاع إِذَا دَعَانِ فَلْيَستَجِيبُوا لى وَ لْيُؤْمِنُوا بى لَعَلَّهُمْ يَرْشدُونَ(186)
ترجمه :
186 - و هنگامى كه بندگان من از تو در باره من سؤال كنند ( بگو ) من نزديكم ! دعاى دعا كننده را به هنگامى كه مرا مى خواند پاسخ مى گويم ، پس آنها بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند تا راه يابند ( و به مقصد برسند ) .

شان نزول :
كسى از پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) پرسيد : آيا خداى ما نزديك است تا آهسته با او مناجات كنيم ؟ يا دور است تا با صداى بلند او را بخوانيم ؟ آيه فوق نازل شد و ( به آنها پاسخ داد كه خدا به بندگانش نزديك است ) .

تفسير نمونه ج : 1 ص : 638
تفسير : سلاحى به نام دعا و نيايش
از آنجا كه يكى از وسائل ارتباط بندگان با خدا مساله دعا و نيايش است به دنبال ذكر بخش مهمى از احكام اسلام در آيات گذشته آيه مورد بحث از آن سخن مى گويد ، و با اينكه يك برنامه عمومى براى همه كسانى كه مى خواهند با خدا مناجات كنند در بر دارد قرار گرفتن آن در ميان آيات مربوط به روزه مفهوم تازه اى به آن مى بخشد ، چرا كه روح هر عبادتى قرب به خدا و راز و نياز با اوست .
اين آيه روى سخن را به پيامبر كرده ، مى گويد : هنگامى كه بندگانم از تو در باره من سؤال كنند بگو من نزديكم ( و اذا سالك عبادى عنى فانى قريب ) .
نزديكتر از آنچه تصور كنيد ، نزديكتر از شما به خودتان ، و نزديكتر از شريان گردنهايتان چنانكه در جاى ديگر مى خوانيم : و نحن اقرب اليه من حبل الوريد ( سوره ق آيه 16 ) .
سپس اضافه مى كند : من دعاى دعا كننده را به هنگامى كه مرا مى خواند اجابت مى كنم ( اجيب دعوة الداع اذا دعان ) .
بنا بر اين بايد بندگان من دعوت مرا بپذيرند ( فليستجيبوا لى ) .
و به من ايمان آورند ( و ليؤمنوا بى ) .
باشد كه راه خود را پيدا كنند و به مقصد برسند ( لعلهم يرشدون ) .
جالب اينكه در اين آيه كوتاه خداوند هفت مرتبه به ذات پاك خود اشاره كرده و هفت بار به بندگان ! و از اين راه نهايت پيوستگى و قرب و ارتباط و محبت خود را نسبت به آنان مجسم ساخته است ! .
عبد الله بن سنان مى گويد از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه فرمود : زياد دعا كنيد زيرا دعا كليد بخشش خداوند و وسيله رسيدن به هر حاجت
تفسير نمونه ج : 1 ص : 639
است ، نعمتها و رحمتهائى نزد پروردگار است كه جز با دعا نمى توان به آن رسيد ! و بدان هر در را كه بكوبى عاقبت گشوده خواهد شد ! .
آرى او به ما نزديك است ، چگونه ممكن است از ما دور باشد در حالى كه ميان ما و قلب ما جاى او است ! ( و اعلموا ان الله يحول بين المرء و قلبه ) ( سوره انفال آيه 24 ) .

نكته ها :

1 - فلسفه دعا و نيايش
آنها كه حقيقت و روح دعا و اثرات تربيتى و روانى آن را نشناخته اند ايرادهاى گوناگونى به مساله دعا دارند : گاه مى گويند : دعا عامل تخدير است ، چرا كه مردم را بجاى فعاليت و كوشش و استفاده از وسائل پيشرفت و پيروزى ، به سراغ دعا مى فرستد ، و به آنها تعليم مى دهد كه بجاى همه اين تلاشها دعا كنند ! و گاه مى گويند : اصولا آيا دعا كردن فضولى در كار خدا نيست ؟ ! خدا هر چه را مصلحت بداند انجام مى دهد ، او به ما محبت دارد ، مصالح ما را بهتر از خود ما مى داند ، پس چرا ما هر ساعت مطابق دلخواه خود از او چيزى بخواهيم ؟ ! و زمانى مى گويند : از همه اينها گذشته آيا دعا منافات با مقام رضا و تسليم در برابر اراده خداوند ندارد ؟ آنها كه چنين ايرادهائى را مطرح مى كنند از آثار روانى ، اجتماعى و تربيتى و معنوى دعا و نيايش غافلند ؟ زيرا انسان براى تقويت اراده و بر طرف كردن ناراحتيها به تكيه گاهى احتياج دارد ، دعا چراغ اميد را در انسان روشن مى سازد .

تفسير نمونه ج : 1 ص : 640
مردمى كه دعا و نيايش را فراموش كنند ، با عكس العملهاى نامطلوب روانى و اجتماعى مواجه خواهند شد .
و به تعبير يكى از روانشناسان معروف : فقدان نيايش در ميان ملتى برابر با سقوط آن ملت است ! اجتماعى كه احتياج به نيايش را در خود كشته است معمولا از فساد و زوال مصون نخواهد بود .
البته نبايد اين مطلب را فراموش كرد كه تنها صبح نيايش كردن و بقيه روز همچون يك وحشى به سر بردن بيهوده است ، بايد نيايش را پيوسته انجام داد و در همه حال با توجه بود تا اثر عميق خود را در انسان از دست ندهد .
آنان كه براى دعا اثر تخديرى قائلند معنى دعا را نفهميده اند ، زيرا معنى دعا اين نيست كه از وسائل و علل طبيعى دست بكشيم و بجاى آن دست به دعا برداريم ، بلكه مقصود اين است بعد از آنكه نهايت كوشش خود را در استفاده از همه وسائل موجود به كار بستيم ، آنجا كه دست ما كوتاه شد و به بن بست رسيديم به سراغ دعا برويم ، و با توجه و تكيه بر خداوند روح اميد و حركت را در خود زنده كنيم ، و از كمكهاى بى دريغ آن مبدا بزرگ مدد گيريم .
بنا بر اين دعا مخصوص به نارسائيها و بن بستها است ، نه عاملى به جاى عوامل طبيعى .
نيايش در همين حال كه آرامش را پديد آورده است ، در فعاليتهاى مغزى انسان يكنوع شكفتگى و انبساط باطنى و گاهى روح قهرمانى و دلاورى را تحريك مى كند ، نيايش خصائل خويش را با علامات بسيار مشخص و منحصر به فرد نشان مى دهد ، صفاى نگاه ، متانت رفتار ، انبساط و شادى درونى ، چهره پر از يقين ، استعداد هدايت ، و نيز استقبال از حوادث ، اينها است كه از وجود يك گنجينه پنهان در عمق روح ما حكايت مى كند ، و تحت اين قدرت حتى مردم عقب مانده
تفسير نمونه ج : 1 ص : 641
و كم استعداد نيز مى توانند نيروى عقلى و اخلاقى خويش را بهتر به كار بندند ، و از آن بيشتر بهره گيرند ، اما متاسفانه در دنياى ما كسانى كه نيايش را در چهره حقيقتش بشناسند بسيار كمند .
از آنچه گفتيم پاسخ اين ايراد كه مى گويند دعا بر خلاف رضا و تسليم است نيز روشن شد ، زيرا دعا همانطور كه در بالا شرح داده شد يكنوع كسب قابليت براى تحصيل سهم زيادتر از فيض بى پايان پروردگار است .
به عبارت ديگر انسان به وسيله دعا توجه و شايستگى بيشترى براى درك فيض خداوند پيدا مى كند ، بديهى است كوشش براى تكامل و كسب شايستگى بيشتر عين تسليم در برابر قوانين آفرينش است ، نه چيزى بر خلاف آن .
از همه گذشته دعا يكنوع عبادت و خضوع و بندگى است ، و انسان به وسيله دعا توجه تازه اى به ذات خداوند پيدا مى كند ، و همانطور كه همه عبادات اثر تربيتى دارد دعا هم داراى چنين اثرى خواهد بود .
و اينكه مى گويند : دعا فضولى در كار خدا است ! و خدا هر چه مصلحت باشد انجام مى دهد توجه ندارد كه مواهب الهى بر حسب استعدادها و لياقتها تقسيم مى شود ، هر قدر استعداد و شايستگى بيشتر باشد سهم بيشترى از آن مواهب نصيب انسان مى گردد .
لذا مى بينيم امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : ان عند الله عز و جل منزلة لا تنال الا بمسالة : در نزد خداوند مقاماتى است كه بدون دعا كسى به آن نمى رسد ! .
دانشمندى مى گويد : وقتى كه ما نيايش مى كنيم خود را به قوه پايان ناپذيرى كه تمام كائنات را به هم پيوسته است متصل و مربوط مى سازيم .

تفسير نمونه ج : 1 ص : 642
و نيز مى گويد : امروز جديدترين علم يعنى روانپزشكى همان چيزهائى را تعليم مى دهد كه پيامبران تعليم مى دادند ، چرا ؟ به علت اينكه پزشكان روانى دريافته اند كه دعا و نماز و داشتن يك ايمان محكم به دين ، نگرانى و تشويش و هيجان و ترس را كه موجب نيم بيشترى از ناراحتيهاى ما است بر طرف مى سازد .

2 - مفهوم واقعى دعا
پس از آنكه دانستيم كه دعا در مورد نارسائيهاى قدرت ما است ، نه در مورد توانائى و قدرت ، و به عبارت ديگر دعاى مستجاب دعائى است كه به مضمون امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء ( سوره نمل آيه 62 ) به هنگام اضطرار و عقيم ماندن تمام تلاشها و كوششها انجام گيرد ، روشن مى شود كه مفهوم دعا درخواست فراهم شدن اسباب و عواملى است كه از دائره قدرت انسان بيرون باشد آن هم از كسى كه قدرتش بى پايان و هر امرى براى او آسان است .
ولى اين درخواست نبايد تنها از زبان انسان صادر شود ، بلكه از تمام وجود او برخيزد ، و زبان در اين قسمت نماينده و ترجمان تمام ذرات وجود انسان و اعضا و جوارح او باشد .
قلب و روح از طريق دعا پيوند نزديك با خدا پيدا كند ، و همانند قطره اى كه به اقيانوس بى پايان به پيوند اتصال معنوى با آن مبدء بزرگ قدرت مى يابد اثرات اين ارتباط و پيوند روحانى را به زودى مورد بررسى قرار خواهيم داد .
البته بايد توجه داشت كه يك نوع ديگر دعا داريم كه حتى در موارد قدرت و توانائى نيز انجام مى گيرد ، و آن دعائى است كه نشان دهنده عدم استقلال قدرتهاى ما در برابر قدرت پروردگار است ، و به عبارت ديگر مفهوم آن توجه به اين حقيقت است كه اسباب و عوامل طبيعى هر چه دارند از ناحيه او دارند ،
تفسير نمونه ج : 1 ص : 643
و به فرمان او هستند ، اگر به دنبال دارو ميرويم و شفا از آن مى طلبيم به خاطر آن است كه او آن اثر را به دارو بخشيده ( اين نوع ديگرى از دعا است كه در احاديث اسلامى نيز به آن اشاره شده است ) .
كوتاه سخن اينكه دعا يكنوع خود آگاهى و بيدارى دل و انديشه ، و پيوند باطنى با مبدء همه نيكيها و خوبيها است ، لذا در سخنان حضرت على (عليه السلام) مى خوانيم لا يقبل الله عز و جل دعاء قلب لاه : خداوند دعاى غافل دلان را مستجاب نمى كند .
و در حديث ديگر از امام صادق (عليه السلام) به همين مضمون مى خوانيم ان الله عز و جل لا يستجيب دعاء بظهر قلب ساه .

3 - شرائط اجابت دعاء
توجه به كيفيت اين شرائط نيز روشنگر حقايق تازه اى در زمينه مساله بظاهر بغرنج دعاء است ، و اثر سازنده آن را آشكار مى سازد در روايات اسلامى شرائطى بر استجابت دعا مى خوانيم از جمله :
1 - براى اجابت دعا بايد قبل از هر چيز در پاكى قلب و روح كوشيد ، و از گناه توبه كرد ، و خودسازى نمود ، و از زندگى رهبران الهى الهام گرفت .
از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود : اياكم ان يسئل احدكم ربه شيئا من حوائج الدنيا و الاخرة حتى يبدء بالثناء على الله و المدحة له و الصلاة على النبى و آله ، ثم الاعتراف بالذنب ، ثم المسالة : مبادا هيچ يك از شما از خدا تقاضائى كند مگر اينكه نخست حمد و ثناى او را بجا آورد و درود بر پيامبر و آل او بفرستد بعد به گناه خود نزد او اعتراف ( و توبه ) كند سپس دعا نمايد .

تفسير نمونه ج : 1 ص : 644
2 - در پاكى زندگى از اموال غصب و ظلم و ستم بكوشد ، و تغذيه او از حرام نباشد از پيامبر اسلام (صلى الله عليهوآلهوسلّم) نقل شده : من احب ان يستجاب دعائه فليطب مطعمه و مكسبه : كسى كه دوست دارد دعايش مستجاب گردد بايد غذا و كسب خود را پاك كند .
3 - از مبارزه با فساد و دعوت بسوى حق خود دارى نكند ، زيرا آنها كه امر بمعروف و نهى از منكر را ترك مى گويند دعاى مستجابى ندارند ، چنانكه از پيامبر اسلام (صلى الله عليهوآلهوسلّم) نقل شده : لتامرن بالمعروف و لتنهن عن المنكر ، او ليسلطن الله شراركم على خياركم و يدعوا خياركم فلا يستجاب لهم : بايد امر به معروف و نهى از منكر كنيد و الا خداوند بدان را بر نيكان شما مسلط مى كند و هر چه دعا كنند مستجاب نخواهد شد ! .
در حقيقت ترك اين وظيفه بزرگ نظارت ملى نابسامانيهائى در اجتماع به وجود مى آورد كه نتيجه آن خالى ماندن صحنه اجتماع براى بدكاران است ، و دعا براى برطرف شدن نتايج آن بى اثر است زيرا اين وضع نتيجه قطعى اعمال خود انسان مى باشد .

4 - عمل به پيمانهاى الهى
- ايمان و عمل صالح و امانت و درستكارى يكى ديگر از شرائط استجابت دعا است .
زيرا آن كس كه به عهد خويش در برابر پروردگارش وفا نكند نبايد انتظار داشته باشد كه مشمول وعده اجابت دعا از ناحيه پروردگار باشد .
كسى نزد امير مؤمنان على (عليه السلام) از عدم استجابت دعايش شكايت كرد و گفت با اينكه خداوند فرموده دعا كنيد من اجابت مى كنم ، چرا ما دعا مى كنيم و به اجابت نمى رسد ؟ ! اما در پاسخ فرمود : ان قلوبكم خان بثمان خصال :
تفسير نمونه ج : 1 ص : 645
اولها : انكم عرفتم الله فلم تؤدوا حقه كما اوجب عليكم ، فما اغنت عنكم معرفتكم شيئا .
و الثانية : انكم آمنتم برسوله ثم خالفتم سنته و امتم شريعته فاين ثمرة ايمانكم ؟ و الثالثة : انكم قراتم كتابه المنزل عليكم فلم تعملوا به ، و قلتم سمعنا و اطعنا ثم خالفتم ! و الرابعه : انكم قلتم تخافون من النار ، و انتم فى كل وقت تقدمون اليها بمعاصيكم ، فاين خوفكم ؟ و الخامسة : انكم قلتم ترغبون فى الجنة ، و انتم فى كل وقت تفعلون ما يباعدكم منها فاين رغبتكم فيها ؟ و السادسة : انكم اكلتم نعمة المولى فلم تشكروا عليها ! و السابعة : ان الله امركم بعداوة الشيطان ، و قال ان الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدوا ، فعاد يتموه بلاقول ، و واليتموه بلا مخالفة .
و الثامنة : انكم جعلتم عيوب الناس نصب اعينكم و عيوبكم وراء ظهوركم تلومون من انتم احق باللوم منه فاى دعاء يستجاب لكم مع هذا و قد سددتم ابوابه و طرقه ؟ فاتقوا الله و اصلحوا اعمالكم و اخلصوا سرائركم و امروا بالمعروف و انهوا عن المنكر فيستجيب لكم دعائكم : .
قلب و فكر شما در هشت چيز خيانت كرده ( لذا دعايتان مستجاب نمى شود ) :
1 - شما خدا را شناخته ايد اما حق او را ادا نكرده ايد ، بهمين دليل شناخت شما سودى بحالتان نداشته ! .
2 - شما به فرستاده او ايمان آورده ايد سپس با سنتش به مخالفت برخاسته ايد ثمره ايمان شما كجا است ؟
تفسير نمونه ج : 1 ص : 646
3 - كتاب او را خوانده ايد ولى به آن عمل نكرده ايد ، گفتيد شنيديم و اطاعت كرديم سپس به مخالفت برخاستيد !
4 - شما مى گوئيد از مجازات و كيفر خدا مى ترسيد ، اما همواره كارهائى مى كنيد كه شما را به آن نزديك مى سازد ...
5 - مى گوئيد به پاداش الهى علاقه داريد اما همواره كارى انجام مى دهيد كه شما را از آن دور مى سازد ...
6 - نعمت خدا را مى خوريد و حق شكر او را ادا نمى كنيد .
7 - به شما دستور داده دشمن شيطان باشيد ( و شما طرح دوستى با او مى ريزيد ) ادعاى دشمنى با شيطان داريد اما عملا با او مخالفت نمى كنيد .
8 - شما عيوب مردم را نصب العين خود ساخته و عيوب خود را پشت سر افكنده ايد ... با اين حال چگونه انتظار داريد دعايتان به اجابت برسد ؟ در حالى كه خودتان درهاى آنرا بسته ايد ؟ تقوا پيشه كنيد ، اعمال خويش را اصلاح نمائيد امر به معروف و نهى از منكر كنيد تا دعاى شما به اجابت برسد .
اين حديث پر معنى با صراحت مى گويد : وعده خداوند به اجابت دعا يك وعده مشروط است نه مطلق ، مشروط به آنكه شما به وعده ها و پيمانهاى خود عمل كنيد در حالى كه شما از 8 راه پيمان شكنى كرده ايد ، و اگر به اين پيمان شكنى پايان دهيد دعاى شما مستجاب مى شود .
عمل به دستورات هشتگانه فوق كه در حقيقت شرائط استجابت دعا است براى تربيت انسان و به كار گرفتن نيروهاى او در يك مسير سازنده و ثمر بخش كافى است .
5 - ديگر از شرائط استجابت دعا توام گشتن آن با عمل و تلاش و كوشش است در كلمات قصار امير مؤمنان على (عليه السلام) مى خوانيم : الداعى بلا عمل كالرامى
تفسير نمونه ج : 1 ص : 647
بلا وتر ! ( نهج البلاغه - حكمت 337 ) : دعا كننده بدون عمل و تلاش مانند تيرانداز بدون زه است ! .
با توجه به اينكه وتر ( زه ) عامل حركت و وسيله پيش راندن تير به سوى هدف است نقش عمل در تاثير دعا روشن مى گردد .
مجموع شرائط پنجگانه فوق روشنگر اين واقعيت است كه دعا نه تنها نبايد جانشين اسباب طبيعى و وسائل عادى براى وصول به هدف گردد ، بلكه براى اجابت آن بايد در برنامه هاى زندگى دعا كننده دگرگونى كلى به عمل آيد ، روحيات شخص ، نوسازى شود ، و در اعمال پيشين تجديد نظر گردد .
آيا چسبانيدن عنوان مخدر به دعا با چنين شرايطى نشانه بى اطلاعى و يا اعمال غرض نيست ؟ !
تفسير نمونه ج : 1 ص : 648
أُحِلَّ لَكمْ لَيْلَةَ الصيَامِ الرَّفَث إِلى نِسائكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَ أَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكمْ كُنتُمْ تخْتَانُونَ أَنفُسكمْ فَتَاب عَلَيْكُمْ وَ عَفَا عَنكُمْ فَالْئَنَ بَشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا مَا كتَب اللَّهُ لَكُمْ وَ كلُوا وَ اشرَبُوا حَتى يَتَبَينَ لَكُمُ الْخَيْط الأَبْيَض مِنَ الخَْيْطِ الأَسوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصيَامَ إِلى الَّيْلِ وَ لا تُبَشِرُوهُنَّ وَ أَنتُمْ عَكِفُونَ فى الْمَسجِدِ تِلْك حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوهَا كَذَلِك يُبَينُ اللَّهُ ءَايَتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ(187)
ترجمه :
187 - آميزش جنسى با همسرانتان در شب روزه دارى حلال است ، آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها .
( هر دو زينت يكديگر هستيد و باعث حفظ يكديگر ) خداوند مى دانست كه شما به خود خيانت مى كرديد ( و اين كار را كه ممنوع بود بعضا انجام مى داديد ) پس توبه كرد بر شما و شما را بخشيد .
اكنون با آنها آميزش كنيد و آنچه را خدا بر شما مقرر داشته طلب نمائيد .
بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد صبح از رشته سياه ( شب ) براى شما آشكار گردد ، سپس روزه را تا شب تكميل كنيد ، و در حالى كه در مساجد مشغول اعتكاف هستيد با زنان آميزش نكنيد ، اين مرزهاى الهى است ، به آن نزديك نشويد ، خداوند اين چنين آيات خود را براى مردم روشن مى سازد ، باشد كه پرهيزگار گردند .

تفسير نمونه ج : 1 ص : 649
شان نزول :
از روايات اسلامى چنين استفاده مى شود كه در آغاز نزول حكم روزه ، مسلمانان تنها حق داشتند قبل از خواب شبانه غذا بخورند ، چنانچه كسى در شب به خواب مى رفت سپس بيدار مى شد خوردن و آشاميدن بر او حرام بود .
و نيز در آن زمان آميزش با همسران در روز و شب ماه رمضان مطلقا تحريم شده بود .
يكى از ياران پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) به نام مطعم بن جبير كه مرد ضعيفى بود با اين حال روزه مى داشت ، هنگام افطار وارد خانه شد ، همسرش رفت براى افطار او غذا حاضر كند به خاطر خستگى خواب او را ربود ، وقتى بيدار شد گفت من ديگر حق افطار ندارم ، با همان حال شب را خوابيد و صبح در حالى كه روزه دار بود براى حفر خندق ( در آستانه جنگ احزاب ) در اطراف مدينه حاضر شد ، در اثناء تلاش و كوشش به واسطه ضعف و گرسنگى مفرط بيهوش شد ، پيامبر بالاى سرش آمد و از مشاهده حال او متاثر گشت .
و نيز جمعى از جوانان مسلمان كه قدرت كنترل خويشتن را نداشتند شبهاى ماه رمضان با همسران خود آميزش مى نمودند .
در اين هنگام آيه نازل شد و به مسلمانان اجازه داد كه در تمام طول شب مى توانند غذا بخورند و با همسران خود آميزش جنسى داشته باشند .

تفسير : توسعه اى در حكم روزه
چنانكه در شان نزول خوانديم در آغاز اسلام آميزش با همسران در شب و روز ماه رمضان مطلقا ممنوع بود ، و همچنين خوردن و آشاميدن پس از خواب
تفسير نمونه ج : 1 ص : 650
و اين شايد آزمايشى بود براى مسلمين و هم براى آماده ساختن آنها نسبت به پذيرش احكام روزه .
آيه مورد بحث كه شامل چهار حكم اسلامى در زمينه روزه و اعتكاف است نخست در قسمت اول مى گويد : در شبهاى ماه روزه آميزش جنسى با همسرانتان براى شما حلال شده است ( احل لكم ليلة الصيام الرفث الى نسائكم ) .
سپس به فلسفه اين موضوع پرداخته ، مى گويد : زنان لباس شما هستند و شما لباس آنها ( هن لباس لكم و انتم لباس لهن ) .
لباس از يكسو انسان را از سرما و گرما و خطر برخورد اشياء به بدن حفظ مى كند ، و از سوى ديگر عيوب او را مى پوشاند ، و از سوى سوم زينتى است براى تن آدمى ، اين تشبيه كه در آيه فوق آمده اشاره به همه اين نكات است .
دو همسر يكديگر را از انحرافات حفظ مى كنند ، عيوب هم را مى پوشانند وسيله راحت و آرامش يكديگرند ، و هر يك زينت ديگرى محسوب مى شود .
اين تعبير نهايت ارتباط معنوى مرد و زن و نزديكى آنها را به يكديگر و نيز مساوات آنها را در اين زمينه كاملا روشن مى سازد ، زيرا همان تعبير كه در باره مردان آمده در باره زنان هم آمده است بدون هيچ تغيير .
سپس قرآن علت اين تغيير قانون الهى را بيان كرده مى گويد : خداوند مى دانست كه شما به خويشتن خيانت مى كرديد ( و اين عمل را كه ممنوع بود بعضا انجام مى داديد ) خدا بر شما توبه كرد ، و شما را بخشيد ( علم الله انكم كنتم تختانون انفسكم فتاب عليكم و عفا عنكم ) .
آرى براى اينكه شما آلوده گناه بيشتر نشويد خدا به لطف و رحمتش اين
تفسير نمونه ج : 1 ص : 651
برنامه را بر شما آسان ساخت و از مدت محدوديت آن كاست .
اكنون كه چنين است با آنها آميزش كنيد و آنچه را خداوند بر شما مقرر داشته طلب نمائيد ( فالان باشروهن و ابتغوا ما كتب الله لكم ) .
مسلما اين امر به معنى وجوب نيست بلكه اجازه اى است بعد از ممنوعيت كه در اصطلاح اصوليون امر عقيب حظر ناميده مى شود و دليل بر جواز است .
جمله و ابتغوا ما كتب الله لكم اشاره به اين است كه استفاده از اين توسعه و تخفيف كه در مسير قوانين آفرينش و حفظ نظام و بقاى نسل است ، هيچ مانعى ندارد .
سپس به بيان دومين حكم مى پردازد و مى گويد : بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد صبح از رشته سياه شب براى شما آشكار گردد ( و كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود من الفجر ) .
به اين ترتيب مسلمانان حق داشتند در تمام طول شب از خوردنيها و نوشيدنيها استفاده كنند ، اما به هنگام طلوع سپيده صبح امساك نمايند .
بعد به بيان سومين حكم پرداخته مى گويد : سپس روزه را تا شب تكميل كنيد ( ثم اتموا الصيام الى الليل ) .
اين جمله تاكيدى است بر ممنوع بودن خوردن و نوشيدن و آميزش جنسى در روزها براى روزه داران ، و نيز نشان دهنده آغاز و انجام روزه است كه از طلوع فجر شروع و به شب ختم مى شود .
سرانجام به چهارمين و آخرين حكم پرداخته مى گويد : هنگامى كه در مساجد مشغول اعتكاف هستيد با زنان آميزش نكنيد ( و لا تباشروهن و انتم عاكفون فى المساجد ) .
بيان اين حكم مانند استثنائى است براى حكم گذشته زيرا به هنگام اعتكاف كه حد اقل مدت آن سه روز است روزه مى گيرند اما در اين مدت نه در روز حق آميزش جنسى با زنان دارند و نه در شب .

تفسير نمونه ج : 1 ص : 652
در پايان آيه ، اشاره به تمام احكام گذشته كرده چنين مى گويد : اينها مرزهاى الهى است به آن نزديك نشويد ( تلك حدود الله فلا تقربوها ) .
زيرا نزديك شدن به مرز وسوسه انگيز است ، و گاه سبب مى شود كه انسان از مرز بگذرد و در گناه بيفتد .
آرى اين چنين خداوند آيات خود را براى مردم روشن مى سازد ، شايد پرهيزگارى پيشه كنند ( كذلك يبين الله آياته للناس لعلهم يتقون ) .

نكته ها :

1 - مرزهاى الهى
همانگونه كه در آيات فوق بعد از ذكر قسمتهائى از احكام روزه و اعتكاف خوانديم از اين احكام تعبير مرزهاى الهى شده است ، مرز ميان حلال و حرام مرز ميان ممنوع و مجاز ، و جالب اينكه نمى گويد از مرزها نگذريد ، مى گويد : به آن نزديك نشويد ! چرا كه نزديك شدن به مرز وسوسه انگيز است و گاه سبب مى شود كه بر اثر طغيان شهوات و يا گرفتار شدن به اشتباه انسان از آن بگذرد .
به همين دليل در بعضى از قوانين اسلامى گام نهادن در مناطقى كه موجب لغزش انسان به گناه است نهى شده است مانند شركت در مجلس گناه ، هر چند خود آلوده آن گناه نباشد ، و يا خلوت كردن با اجنبيه ( بودن با يك زن بيگانه در يك محل خلوت و كاملا تنها كه ديگران به آن راه ندارند ) .
همين معنى در احاديث ديگر تحت عنوان حمايت از حمى ( نگهداشتن حريم منطقه ممنوعه ) بيان شده است : پيامبر اسلام (صلى الله عليهوآلهوسلّم) مى فرمايد : ان حمى الله محارمه ، فمن يرتع حول الحمى يوشك ان يقع فيه : محرمات الهى قرقگاههاى او است هر كس گوسفند
تفسير نمونه ج : 1 ص : 653
خود را در كنار قرقگاه ببرد بيم آن مى رود كه وارد منطقه ممنوعه شود .
باز به همين دليل افرادى كه پايبند اصول تقوى و پرهيزگارى هستند نه تنها مرتكب محرمات نمى شوند بلكه سعى دارند به نزديكى حرام نيز گام ننهند .

2 - اعتكاف
- اعتكاف در اصل به معنى محبوس ماندن و مدتى طولانى در كنار چيزى بودن است و در اصطلاح شرع توقف در مساجد براى عبادت مى باشد كه حد اقل آن سه روز است و شرط آن روزه داشتن و ترك بعضى ديگر از لذائذ است .
اين عبادت اثر عميقى در تصفيه روح و توجه مخصوص به پروردگار دارد و آداب و شرائط آن در كتب فقهى ذكر شده است البته اين عبادت ذاتا از مستحبات است ولى در پاره اى از موارد استثنائى شكل وجوب به خود مى گيرد ، به هر حال در آيه مورد بحث تنها به يكى از شرائط آن كه عدم آميزش با زنان ( اعم در شب يا روز ) است اشاره شده آنهم به خاطر ارتباط و پيوندى كه با مساله روزه دارد .

3 - طلوع فجر
- فجر در اصل به معنى شكافتن است و اينكه از طلوع صبح تعبير به فجر شده بخاطر آن است پرده سياه شب با ظهور اولين سپيده صبح از هم شكافته مى شود .
در آيات مورد بحث علاوه بر اين تعبير ، تعبير به حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود آمده است ، جالب اينكه در حديثى مى خوانيم كه عدى بن حاتم خدمت پيامبر عرض كرد من ريسمان سياه و سفيدى گذارده بودم و به آنها نگاه مى كردم تا به وسيله شناسائى آن دو از يكديگر آغاز وقت روزه را تشخيص دهم ! پيامبر از اين سخن چنان خنديد كه دندانهاى مباركش
تفسير نمونه ج : 1 ص : 654
نمايان گشت ، فرمود : اى پسر حاتم منظور رشته سفيد صبح از رشته سياه شب در افق است كه آغاز وجوب روزه است .
ضمنا بايد توجه داشت كه اين تعبير نكته ديگرى را نيز روشن مى سازد و آن شناختن صبح صادق از كاذب است ، زيرا : در پايان شب نخست يك سفيدى بسيار كم رنگ به طور عمودى در آسمان پيدا مى شود كه آن را به دم روباه تشبيه كرده اند ، اين همان صبح كاذب و دروغگو است اما كمى بعد از آن سفيدى شفافى به طور افقى و در امتداد افق نمايان مى شود كه همچون رشته نخ سپيدى است كه در كنار رشته سياه شب كشيده شده است ، اين همان صبح صادق است كه آغاز روزه و ابتداى وقت نماز صبح است ، و هيچ شباهتى با صبح كاذب ندارد .

4 - آغاز و پايان ، تقوا است
- جالب اينكه در نخستين آيه مربوط به احكام روزه خوانديم كه هدف نهائى از آن تقوا است ، همين تعبير عينا در پايان آخرين آيه نيز آمده است ( لعلهم يتقون ) و اين نشان مى دهد كه تمام اين برنامه ها وسيله اى هستند براى پرورش روح تقوا و خويشتندارى و ملكه پرهيز از گناه و احساس مسئوليت در برابر وظائف انسانها .
پروردگارا ! سر تعظيم بر آستان مقدست مى سائيم كه اين توفيق را به ما دادى كه جلد اول اين تفسير را مورد تجديد نظر قرار داده ، نقائص آن را در حد توانائى بر طرف سازيم ، شايد بتوانيم كتاب بزرگ آسمانيت قرآن مجيد را بيش از پيش به برادران و خواهران مسلمان بشناسانيم .
خداوندا ! تو را شكر مى گوئيم كه ما را مشمول اين عنايت فرمودى كه در طريق تفسير سخنان بزرگ و پر ارجت گام برداريم .

تفسير نمونه ج : 1 ص : 655
بارالها ! اين افتخار بزرگ را تا پايان كار از ما سلب مفرما تا بتوانيم باقيمانده اين تفسير را به بهترين صورت تنظيم و نشر دهيم .
خداوندا ! از اينكه قلوب بندگان خاصت را متوجه اين كتاب ساختى و اينهمه از آن استقبال كردند و شايد به ما در دل شبها يا به هنگام روز دعاى خيرى كنند متشكر و سپاسگزاريم .


 

Back Index Next