Back Index Next

بعدی 
تفسير نمونه ج : 8 ص : 354
ديگرى كه بعد از نوح و قبل از موسى ( مانند ابراهيم و هود و صالح و لوط و يوسف ) براى هدايت مردم آمدند كرده مى گويد : سپس بعد از نوح رسولانى به سوى قوم و جمعيتشان فرستاديم ( ثم بعثنا من بعده رسلا الى قومهم ) .
آنها با دلائل روشن و آشكار به سوى قومشان آمدند و مانند نوح با سلاح منطق و اعجاز و برنامه هاى سازنده مجهز بودند ( فجائوهم بالبينات ) .
ولى آنها كه راه عناد و لجاج را مى پوئيدند و در گذشته به تكذيب پيامبران پيشين برخاسته بودند ، اين پيامبران را نيز تكذيب كردند و به آنها ايمان نياوردند ( و فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل ) .
اين به خاطر آن بود كه بر اثر عصيان و گناه و دشمنى با حق پرده بر دلهاى آنها افتاده بود آرى اين چنين بر دلهاى متجاوزان مهر مى زنيم ( كذلك نطبع على قلوب المعتدين ) .

در اينجا به دو نكته بايد توجه كرد :
1 - جمله فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل اشاره به اين مى كند كه گروهى در ميان امتها بوده اند كه در برابر دعوت هيچ پيامبر و مصلحى سر تسليم فرود نمى آوردند ، و همچنان بر سر حرف خود ايستاده بودند ، و تكرار دعوت انبياء در آنها كمترين اثرى نمى گذاشت ، بنابراين جمله مزبور اشاره به گروهى مى كند كه در دو زمان در برابر دعوت پيامبران مختلف قرار گرفتند ، ( زيرا ظاهر جمله اين است كه مرجع همه ضمائر يكى است ) .
اين احتمال نيز در معنى آيه داده شده است كه اشاره به دو گروه مختلف مى كند گروهى در زمان نوح بودند و دعوت او را تكذيب كردند و گروهى كه بعد از آنها به وجود آمدند با انكار و تكذيب پيامبران راه آنان را پيمودند ،
تفسير نمونه ج : 8 ص : 355
بنابراين معنى جمله چنين مى شود : تجاوزكاران اقوام ديگر ، از ايمان آوردن به چيزى كه اقوام پيشين ، خود دارى كرده بودند سرباز زدند البته با توجه به اينكه مخالفان دعوت نوح در طى طوفان از ميان رفتند ، اين احتمال در تفسير آيه قوت پيدا مى كند ، ولى به هر حال لازمه آن اين است كه در ميان مرجع ضميرهاى جمله ( واو جمع در كانوا ، و ليؤمنوا ، و كذبوا ) تفكيك قائل شويم .
2 - روشن است كه جمله كذلك نطبع على قلوب المعتدين دليل بر جبر نيست و تفسير آن در خودش نهفته است زيرا مى گويد ما بر دلهاى تجاوزكاران مهر مى نهيم تا چيزى را درك نكنند ، بنابراين قبلا تجاوزهاى پى در پى به حريم احكام الهى و حق و حقيقت از آنها صادر مى شود ، و تدريجا بر دلهاى آنها اثر مى گذارد و قدرت تشخيص حق را از آنان مى گيرد و كارشان به جائى مى رسد كه سركشى و عصيان و گناه براى آنها خوى و طبيعت ثانوى مى شود ، چنانكه در مقابل هيچ حقيقتى تسليم نمى شوند .

تفسير نمونه ج : 8 ص : 356
ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسى وَ هَرُونَ إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلايهِ بِئَايَتِنَا فَاستَكْبرُوا وَ كانُوا قَوْماً مجْرِمِينَ(75) فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُّبِينٌ(76) قَالَ مُوسى أَ تَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَكمْ أَ سِحْرٌ هَذَا وَ لا يُفْلِحُ السحِرُونَ(77) قَالُوا أَ جِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ ءَابَاءَنَا وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبرِيَاءُ فى الأَرْضِ وَ مَا نحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ(78)
ترجمه :
75 - بعد از آنها موسى و هارون را با آيات خود به سوى فرعون و اطرافيانش فرستاديم ، اما آنها تكبر كردند ( و زير بار حق نرفتند چرا كه ) آنها گروهى مجرم بودند .
76 - و هنگامى كه حق از نزد ما به سراغ آنها آمد گفتند اين سحر آشكارى است !
77 - ( اما ) موسى گفت آيا حق را كه به سوى شما آمده سحر مى شمريد ؟ اين سحر است ؟ در حالى كه ساحران رستگار ( و پيروز ) نمى شوند ؟ .
78 - گفتند آيا آمده اى كه ما را از آنچه پدرانمان را بر آن يافتيم منصرف سازى ، و بزرگى ( و رياست ) در روى زمين از آن شما باشد ؟ ما به شما ايمان نمى آوريم ! .

تفسير : بخشى از مبارزات موسى و هارون
در ذكر داستانهاى انبياء و امتهاى پيشين به عنوان الگوها و نمونه هاى زنده نخست سخن از نوح ، و سپس پيامبران بعد از نوح ، به ميان آمد ، اكنون در اين آيات نوبت موسى و هارون و مبارزات پى گيرشان با فرعون و فرعونيان است .

تفسير نمونه ج : 8 ص : 357
در نخستين آيه مى گويد : سپس بعد از رسولان پيشين ، موسى و هارون را به سوى فرعون و ملا او همراه با آيات و معجزات فرستاديم ( ثم بعثنا من بعدهم موسى و هارون الى فرعون و ملائه باياتنا ) .
ملا همانگونه كه سابقا هم اشاره كرده ايم به اشراف پر زرق و برق گفته مى شود كه ظاهرشان چشم پر كن و حضورشان در اجتماع در همه جا ديده مى شود ، و معمولا در آياتى از قبيل آيات مورد بحث به معنى دار و دسته و اطرافيان و مشاوران مى آيد .
و اگر مى بينيم تنها سخن از بعثت موسى به سوى فرعون و ملا به ميان آمده در حالى كه موسى مبعوث به همه فرعونيان و بنى اسرائيل بود ، به خاطر آن است كه نبض جامعه ها در دست هيئتهاى حاكمه و دارو دسته آنها است ، بنابراين هر برنامه اصلاحى و انقلابى اول بايد آنها را هدف گيرى كند ، چنانكه آيه 12 سوره توبه نيز مى گويد فقاتلوا ائمة الكفر : با سردمداران كفر پيكار كنيد .
اما فرعون و فرعونيان از پذيرش دعوت موسى و هارون سرباز زدند ، و از اينكه در برابر حق سر تسليم فرود آورند ، تكبر ورزيدند ( فاستكبروا ) .
آنها به خاطر كبر و خود برتربينى و نداشتن روح تواضع ، واقعيتهاى روشن را در دعوت موسى نا ديده گرفتند و به همين دليل اين قوم مجرم و گنهكار همچنان به جرم و گناهشان ادامه دادند ( و كانوا قوما مجرمين ) .
آيات بعد ، از مبارزات چند مرحله اى فرعونيان با موسى و برادرش هارون سخن مى گويد كه مرحله نخستين آن انكار و تكذيب و افترا و متهم ساختن آنان به سوء نيت و به هم ريختن سنت نياكان و اخلال در نظام اجتماعى بوده است ، چنانكه
تفسير نمونه ج : 8 ص : 358
قرآن مى گويد : هنگامى كه حق از نزد ما به سوى آنها آمد ( با اينكه آنرا از چهره اش شناختند ) گفتند اين سحر آشكارى است ! ( فلما جائهم الحق من عندنا قالوا ان هذا لسحر مبين ) .
جاذبه و كشش فوق العاده دعوت موسى از يك طرف و معجزات چشمگيرش از طرف ديگر ، و نفوذ روز افزون و خيره كننده اش از طرف سوم ، سبب شد كه فرعونيان به فكر چاره بيفتند و وصله اى بهتر از اين پيدا نكردند كه او را ساحر و عملش را سحر بخوانند ، و اين تهمت چيزى است كه در سرتاسر تاريخ انبياء مخصوصا پيامبر اسلام (صلى الله عليهوآلهوسلّم) ديده مى شود .
اما موسى (عليه السلام) در مقام دفاع از خويش برآمد ، با بيان دو دليل پرده ها را كنار زده و دروغ و تهمت آنها را آشكار ساخت .
نخست به آنها گفت آيا شما نسبت سحر به حق مى دهيد ؟ آيا اين سحر است و هيچ شباهتى با سحر دارد ( قال موسى ا تقولون للحق لما جائكم ا سحر هذا ) .
يعنى درست است كه سحر و معجزه هر دو نفوذ دارند اين حق و باطل هر دو ممكن است مردم را تحت تاثير قرار دهند ولى چهره سحر كه امر باطلى است با چهره معجزه كه حق است كاملا از هم متمايز مى باشد ، نفوذ پيامبران با نفوذ ساحران قابل مقايسه نيست ، اعمال ساحران كارهائى بى هدف ، محدود و كم ارزش است ، ولى معجزات پيامبران هدفهاى روشن اصلاحى و انقلابى و تربيتى دارد و در شكلى گسترده و نا محدود ، عرضه مى شود .

تفسير نمونه ج : 8 ص : 359
به علاوه ساحران هرگز رستگار نمى شوند ( و لا يفلح الساحرون ) .
اين تعبير در واقع دليل ديگرى بر تمايز كار انبياء از سحر است ، در دليل سابق از تفاوت سحر و معجزه و چهره و هدف اين دو ، جدائيشان از يكديگر اثبات شده ، اما در اينجا از تفاوت حالات و صفات آورندگان سحر و آورندگان معجزه براى اثبات مطلب استمداد مى شود .
ساحران به حكم كار و فنشان كه جنبه انحرافى و اغفالگرانه دارد ، افرادى سود جو ، منحرف ، اغفالگر و متقلبند كه آنها را از خلال اعمالشان مى توان شناخت اما پيامبران مردانى حق طلب ، دلسوز ، پاكدل ، با هدف و پارسا و بى اعتنا به امور مادى هستند .
ساحران هرگز روى رستگارى را نمى بينند و جز براى پول و ثروت و مقام و منافع شخصى كار نمى كنند ، در حالى كه هدف انبياء هدايت و منافع خلق خدا و اصلاح جامعه انسانى در تمام جنبه هاى معنوى و مادى است .
سپس سيل تهمت خود را به سوى موسى ادامه دادند ، و صريحا به او گفتند آيا تو مى خواهى ما را از راه و رسم پدران و نياكانمان منصرف سازى ؟ ( قالوا ا جئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه آبائنا ) .
در واقع بت سنتهاى نياكان و عظمت خيالى و افسانه اى آنها را پيش كشيدند تا افكار عامه را نسبت به موسى و هارون بد بين كنند كه آنها مى خواهند با مقدسات جامعه و كشور شما بازى كنند .
سپس ادامه دادند دعوت شما به دين و آئين خدا دروغى بيش نيست ، اينها همه دام است ، و نقشه هاى خائنانه براى اينكه در اين سرزمين حكومت كنيد ( و تكون لكما الكبرياء فى الارض ) .
در حقيقت آنها چون خودشان هر تلاش و كوششى داشتند براى حكومت
تفسير نمونه ج : 8 ص : 360
ظالمانه بر مردم بود ، ديگران را نيز چنين مى پنداشتند و تلاشهاى مصلحان و پيامبران را همينگونه تفسير مى كردند .
اما بدانيد ما به شما دو نفر هرگز ايمان نمى آوريم زيرا دست شما را خوانده ايم و از نقشه هاى تخريبيتان آگاهيم ( و ما نحن لكما بمؤمنين ) .
و اين نخستين مرحله مبارزه آنها با موسى بود .
وَ قَالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونى بِكلِّ سحِر عَلِيم(79) فَلَمَّا جَاءَ السحَرَةُ قَالَ لَهُم مُّوسى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ(80) فَلَمَّا أَلْقَوْا قَالَ مُوسى مَا جِئْتُم بِهِ السحْرُ إِنَّ اللَّهَ سيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لا يُصلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ(81) وَ يحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكلِمَتِهِ وَ لَوْ كرِهَ الْمُجْرِمُونَ(82)
ترجمه :
79 - فرعون گفت هر جادوگر ( و ساحر ) آگاهى را نزد من آوريد .
80 - هنگامى كه ساحران آمدند موسى به آنها گفت آنچه ( از وسايل سحر ) مى توانيد بيفكنيد ، بيفكنيد !
81 - هنگامى كه افكندند موسى گفت آنچه شما آورديد سحر است ، كه خداوند به زودى آنرا ابطال مى كند ، چرا كه خداوند عمل مفسدان را اصلاح نمى كند .
82 - و حق را به وعده خويش تحقق مى بخشد هر چند مجرمان اكراه داشته باشند .

تفسير : مرحله دوم مبارزه با موسى
اين آيات مرحله ديگر مبارزه را تشريح مى كند و سخن از اقدامات عملى
تفسير نمونه ج : 8 ص : 361
فرعون بر ضد موسى و برادرش هارون مى گويد .
هنگامى كه فرعون قسمتى از معجزات موسى مانند يد بيضاء و حمله مار عظيم را ملاحظه كرد و ديد ادعاى موسى بدون دليل هم نيست و اين دليل كم و بيش در جمع اطرافيان او و يا ديگران اثر خواهد گذاشت ، به فكر پاسخگوئى عملى افتاد ، چنانكه قرآن مى گويد : فرعون صدا زد ، تمام ساحران آگاه و دانشمند را نزد من آوريد ، تا بوسيله آنها زحمت موسى را از خود دفع كنم ( و قال فرعون ائتونى بكل ساحر عليم ) .
او مى دانست هر كارى را بايد از طريقش وارد شد و از كارشناسان آن فن بايد كمك گرفت .
آيا براستى فرعون در حقانيت دعوت موسى شك داشت و مى خواست از اين طريق او را بيازمايد ؟ و يا مى دانست او از سوى خدا است ولى فكر مى كرد ، بوسيله غوغاى ساحران مى تواند مردم را آرام سازد ، و موقتا از خطر نفوذ موسى در افكار عمومى جلوگيرى كند ، به مردم بگويد اگر او كار خارق عادتى انجام مى دهد ، ما نيز از انجام مثل آن نا توان نيستيم ! و اگر اراده ملوكانه ما تعلق گيرد ، چنين چيزى براى ما سهل و آسان است ! .
احتمال دوم به نظر نزديكتر مى رسد و ساير آيات مربوط به داستان موسى كه در سوره طه و امثال آن است اين نظر را تاييد مى كند ، كه او آگاهانه به مبارزه با موسى برخاست .
به هر حال هنگامى كه ساحران در روزى كه براى اين مبارزه تاريخى تعيين شده بود و دعوت عمومى نيز از مردم به عمل آمده بود ، گرد آمدند ، موسى رو به آنها كرد و گفت : نخست شما آنچه مى توانيد به ميدان آوريد ( فلما جاء السحرة قال لهم موسى القوا ما انتم ملقون ) .

تفسير نمونه ج : 8 ص : 362
جمله القوا ما انتم ملقون معنى اصليش اين است كه آنچه شما مى توانيد بيفكنيد ، بيفكنيد ، و اين اشاره به طنابها و عصاهاى مخصوصى است كه درون آنها خالى بود ، و مواد شيميائى مخصوصى در آن ريخته بودند كه در مقابل تابش آفتاب موجب حركت و جنب و جوش آنها مى شد .
شاهد اين گفتار آياتى است كه در سوره اعراف و شعراء آمده است ، در آيه 43 و 44 سوره شعراء مى خوانيم قال لهم موسى القوا ما انتم ملقون فالقوا حبالهم و عصيهم و قالوا بعزة فرعون انا لنحن الغالبون : موسى به آنها گفت آنچه مى توانيد بيفكنيد بيفكنيد و سپس آنها طنابها و عصاهاى خود را افكندند و گفتند به عزت فرعون ما پيروزيم .
ولى البته اين معنى را نيز در درون دارد كه هر چه در قدرت داريد به ميدان بياوريد .
به هر حال آنها آنچه را در توان داشتند بسيج كردند و همه وسائلى را كه با خود آورده بود به وسط ميدان افكندند ، در اين هنگام موسى به آنها گفت : آنچه را شما در اين ميان آورده ايد سحر است و خداوند بزودى آنرا ابطال مى كند ( فلما القوا قال موسى ما جئتم به السحر ان الله سيبطله ) شما افرادى فاسد و مفسديد چرا كه در خدمت يك دستگاه جبار و ظالم و طاغى هستيد و علم و دانش خود را براى تقويت پايه هاى اين حكومت خودكامه ، فروخته ايد ، و اين خود بهترين دليل بر مفسد بودن شما است ، و خداوند عمل مفسدان را اصلاح نمى كند ( ان الله لا يصلح عمل المفسدين ) .
در واقع هر كس در آنجا عقل و هوش و دانشى داشت ، حتى پيش از غلبه موسى بر ساحران مى توانست اين حقيقت را دريابد كه عمل ساحران عمل بى اساسى است ، به دليل اينكه در راه تقويت پايه هاى ظلم و ستم قرار گرفته بود ، چه كسى
تفسير نمونه ج : 8 ص : 363
نمى دانست كه فرعون غاصب و غارتگر و ظالم و مفسد است ، آيا خدمتگزاران چنين دستگاهى شريك در ظلم و فساد او نبودند ؟ و آيا ممكن بود عمل آنها يك عمل صحيح و الهى باشد ؟ هرگز نه ، بنابراين پيدا بود كه خداوند اين تلاش مفسدانه را باطل خواهد كرد .
آيا تعبير به سيبطله ( خداوند بزودى آنرا باطل مى كند ) دليل بر اين است كه سحر واقعيت دارد اما خدا مى تواند آنرا ابطال كند ؟ و يا اينكه منظور از اين جمله آن است كه خداوند باطل بودن آن را آشكار مى سازد ؟ آيه 116 سوره اعراف مى گويد سحر ساحران در چشمهاى مردم اثر گذاشت و آنها را به وحشت افكند ( فلما القوا سحروا اعين الناس و استرهبوهم ) ولى اين تعبير منافات با آن ندارد كه آنها با يك سلسله وسائل مرموز آنچنان كه در مفهوم و معنى لغوى سحر افتاده است ، مخصوصا با استفاده از خواص فيزيكى و شيميائى اجسام مختلف ، يك رشته حركات واقعى در آن طنابها و عصاها ايجاد كرده باشند ، ولى مطمئنا اين طنابها و عصاها موجودات زنده اى آنچنان كه در چشم ظاهر بينان جلوه مى كرد نبودند ، چنانكه قرآن در سوره طه آيه 66 مى گويد : فاذا حبالهم و عصيهم يخيل اليه من سحرهم انها تسعى : در آن هنگام طنابها و عصاهاى جادوگران بر اثر سحر خيال مى شد كه موجودات زنده اى است و مى دود ! بنابراين بخشى از تاثير سحر واقعيت دارد و بخشى وهم و خيال است .
و در آخرين آيه مى فرمايد : موسى به آنها گفت در اين درگيرى و مبارزه مطمئنا پيروزى با ما است ، چرا كه خداوند وعده داده است كه حق را آشكار سازد و بوسيله منطق كوبنده و معجزات قاهره پيامبرانش ، مفسدان و باطل گرايان را رسوا كند ، هر چند مجرمانى همچون فرعون و ملاش اكراه داشته باشند ( و يحق الله الحق بكلماته و لو كره المجرمون ) .

تفسير نمونه ج : 8 ص : 364
منظور از بكلماته يا وعده خدا در زمينه پيروزى رسولان بر حق است و يا معجزات قاهره و نيرومند او است .
فَمَا ءَامَنَ لِمُوسى إِلا ذُرِّيَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلى خَوْف مِّن فِرْعَوْنَ وَ مَلايهِمْ أَن يَفْتِنَهُمْ وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَال فى الأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسرِفِينَ(83) وَ قَالَ مُوسى يَقَوْمِ إِن كُنتُمْ ءَامَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكلُوا إِن كُنتُم مُّسلِمِينَ(84) فَقَالُوا عَلى اللَّهِ تَوَكلْنَا رَبَّنَا لا تجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلْقَوْمِ الظلِمِينَ(85) وَ نجِّنَا بِرَحْمَتِك مِنَ الْقَوْمِ الْكَفِرِينَ(86)
ترجمه :
83 - ( در آغاز ) هيچكس به موسى ايمان نياورد مگر گروهى از فرزندان قوم او ، ( آن هم ) با ترس از فرعون و اطرافيانش مبادا آنها را ( با فشار و يا تبليغات گمراه كننده ) از آئينشان منحرف سازند ، فرعون برترى جوئى ( و طغيان ) در زمين داشت ، و او از اسرافكاران بود .
84 - موسى گفت : اى قوم من ! اگر شما ايمان به خدا آورده ايد بر او توكل كنيد اگر تسليم فرمان او هستيد .
85 - گفتند تنها بر خدا توكل داريم پروردگارا ما را تحت تاثير گروه ستمگر قرار مده .
86 - و ما را به رحمتت از ( دست ) گروه كافران رهائى بخش .

تفسير نمونه ج : 8 ص : 365
تفسير : سومين مرحله مبارزه موسى با طاغوت مصر
در اين آيات مرحله ديگرى از داستان مبارزات انقلابى موسى و فرعون منعكس شده است .
در آغاز وضع نخستين گروه ايمان آورندگان به موسى را بيان مى كند و مى گويد بعد از اين ماجرا تنها گروهى كه به موسى ايمان آوردند ، فرزندانى از قوم او بودند ( فما آمن لموسى الا ذرية من قومه ) .
اين گروه كوچك و اندك كه به مقتضاى ظاهر كلمه ذريه ، بيشتر از جوانان و نوجوانان تشكيل مى شدند ، تحت فشار شديدى از ناحيه فرعون و اطرافيانش قرار داشتند ، و هر زمان از اين بيم داشتند كه دستگاه فرعونى با فشارهاى شديدى كه روى مؤمنان وارد مى كرد ، آنان را وادار به ترك آئين و مذهب موسى كند ( على خوف من فرعون و ملائهم ان يفتنهم ) .
چرا كه فرعون مردى بود كه در آن سرزمين برترى جوئى داشت ( و ان فرعون لعال فى الارض ) .
و اسرافكار و تجاوز كار بود و هيچ حد و مرزى را به رسميت نمى شناخت ( و انه لمن المسرفين ) .
در اينكه اين ذريه كه به موسى ايمان آوردند چه گروهى بودند و ضمير من قومه به چه كسى ( به موسى يا به فرعون ) بازگشت مى كند ، در ميان مفسران گفتگو است .
بعضى خواسته اند بگويند اين گروه نفرات اندكى از قوم فرعون و قبطيان بودند ، مانند مؤمن آل فرعون ، و همسر فرعون و مشاطه او و كنيزش ، و ظاهرا
تفسير نمونه ج : 8 ص : 366
دليل انتخاب اين نظر آن است كه بنى اسرائيل ، بيشتر نفراتشان ايمان آوردند ، و اين متناسب با تعبير ذريه من قومه نيست ، زيرا اين گروه كوچكى را مى رساند .
ولى بعضى ديگر معتقدند كه اين گروه از بنى اسرائيل بودند ، و ضمير به موسى بر مى گردد ، چرا كه قبل از آن نام موسى ذكر شده ، و طبق قواعد ادبى ضمير بايد به او باز گردد .
شك نيست كه معنى دوم با ظاهر آيه موافقتر است ، شاهد ديگرى كه آن را تاييد مى كند آيه بعد است كه مى گويد : و قال موسى يا قوم ... ( موسى به گروه مؤمنان گفت اى قوم من ... ) يعنى مؤمنان را به عنوان قوم من خطاب مى كند .
تنها ايرادى كه ممكن است بر اين تفسير بماند ، اين است كه تمام بنى اسرائيل به موسى ايمان آوردند نه گروه كوچكى .
ولى با توجه به يك نكته اين ايراد قابل دفع است ، چرا كه مى دانيم در هر انقلابى نخستين گروهى كه به آن جذب مى شوند ، جوانان هستند ، گذشته از اينكه قلبهائى پاكتر و افكارى دست نخورده دارند ، شور و جوشش انقلابى در آنها بيشتر است ، به علاوه وابستگيهاى مادى كه بزرگسالان را به محافظه كارى و ملاحظات مختلف دعوت مى كند در آنها نيست ، نه مال و ثروتى دارند كه از ضايع شدن آن بترسند ، و نه پست و مقامى ، كه از به خطر افتادنش وحشت كنند ! بنابراين طبيعى است كه اين گروه بسيار زود جلب و جذب به موسى بشوند ، و تعبير ذريه بسيار با اين معنى متناسب است .
به علاوه بزرگسالانى هم بعدا به اين گروه ملحق شدند به خاطر اينكه نقشى در جامعه آن روز نداشتند و ضعيف و نا توان بودند ، اين تعبير - چنانكه از ابن عباس نقل شده - در مورد آنان چندان بعيد نيست ، درست مثل اين است
تفسير نمونه ج : 8 ص : 367
كه وقتى افراد عادى و معمولى از دوستان خود را دعوت مى كنيم ، مى گوئيم برو بچه ها دعوت داشتند ، هر چند بزرگسال بوده باشند ! و اگر اين تعبير را بعيد بدانيم احتمال اول به قوت خود باقى است .
علاوه بر اين ذريه گر چه معمولا به فرزندان اطلاق مى شود ولى از نظر ريشه لغوى - چنانكه راغب در كتاب مفردات گفته : صغير و كبير هر دو را شامل مى گردد .
نكته ديگرى كه در اينجا بايد به آن توجه كرد اين است كه منظور از فتنه كه از جمله ان يفتنهم استفاده مى شود ، منحرف ساختن از دين و آئين موسى بر اثر تهديد و ارعاب و شكنجه بوده است و يا به معنى هر گونه توليد ناراحتى و درد سر اعم از دينى و غير دينى .
به هر حال موسى براى آرامش فكر و روح آنها با لحنى محبت آميز به آنان گفت : اى قوم من اگر شما به خدا ايمان آورده ايد ، و در گفتار خود و ايمان و اسلام خود صادقيد ، بايد بر او توكل و تكيه كنيد از امواج و طوفان بلا نهراسيد ، چرا كه ايمان از توكل جدا نيست ( و قال موسى يا قوم ان كنتم آمنتم بالله فعليه توكلوا ان كنتم مسلمين ) .
حقيقت توكل واگذارى كار به ديگرى و انتخاب او به وكالت است .
مفهوم توكل اين نيست كه انسان دست از تلاش و كوشش بردارد ، و به گوشه انزوا بخزد و بگويد تكيه گاه من خدا است ، بلكه مفهوم آن اين است كه هر گاه نهايت تلاش و كوشش خود را به كار زد و نتوانست مشكل را حل كند و موانع را از سر راه خود كنار زند ، وحشتى به خود راه ندهد ، و با اتكاء به لطف پروردگار و استمداد از ذات پاك و قدرت بى پايان او ، ايستادگى به خرج دهد ، و به جهاد پى گير خود همچنان ادامه دهد ، حتى در جائى كه توانائى دارد نيز
تفسير نمونه ج : 8 ص : 368
خود را بى نياز از لطف خدا نداند ، چرا كه هر قدرتى هست بالاخره از ناحيه او است .
اين است مفهوم توكل كه از ايمان و اسلام نمى تواند جدا باشد ، چرا كه يك فرد مؤمن و تسليم در برابر فرمان پروردگار ، او را بر هر چيز قادر و توانا ، و هر مشكلى را در برابر اراده او سهل و آسان مى داند ، و به وعده هاى پيروزى او اعتقاد دارد .
اين مؤمنان راستين دعوت موسى را به توكل اجابت كردند ، و گفتند ما تنها بر خدا توكل داريم ( فقالوا على الله توكلنا ) .
سپس از ساحت مقدس خدا تقاضا كردند كه از شر دشمنان و وسوسه ها و فشارهاى آنان در امان باشند ، و عرضه داشتند پروردگارا ما را وسيله فتنه و تحت تاثير و نفوذ ظالمان و ستمگران قرار مده ( ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظالمين ) .
پروردگارا ما را به رحمت خود از قوم بى ايمان رهائى بخش ( و نجنا برحمتك من القوم الكافرين ) .
جالب اينكه فرعون در آيه نخست از مسرفين و در سومين آيه او و اطرافيانش به عنوان ظالمين و در آخرين آيه به عنوان كافرين توصيف شده اند .
اين تفاوت تعبيرها شايد به خاطر اين باشد كه انسان در مسير گناه و خطا نخست از اسراف يعنى تجاوز از حدود و مرزها شروع مى كند ، بعد بناى ستمكارى مى گذارد و سرانجام كارش به كفر و انكار منتهى مى گردد !
تفسير نمونه ج : 8 ص : 369
وَ أَوْحَيْنَا إِلى مُوسى وَ أَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصرَ بُيُوتاً وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكمْ قِبْلَةً وَ أَقِيمُوا الصلَوةَ وَ بَشرِ الْمُؤْمِنِينَ(87) وَ قَالَ مُوسى رَبَّنَا إِنَّك ءَاتَيْت فِرْعَوْنَ وَ مَلأَهُ زِينَةً وَ أَمْوَلاً فى الحَْيَوةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّوا عَن سبِيلِك رَبَّنَا اطمِس عَلى أَمْوَلِهِمْ وَ اشدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ فَلا يُؤْمِنُوا حَتى يَرَوُا الْعَذَاب الأَلِيمَ(88) قَالَ قَدْ أُجِيبَت دَّعْوَتُكمَا فَاستَقِيمَا وَ لا تَتَّبِعَانِّ سبِيلَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ(89)
ترجمه :
87 - و به موسى و برادرش وحى كرديم كه براى قوم خود خانه هائى در سرزمين مصر انتخاب كنيد ، و خانه هايتان را مقابل يكديگر ( و متمركز ) قرار دهيد ، و نماز را بر پا داريد ، و به مؤمنان بشارت ده ( كه سرانجام پيروز مى شوند ) .
88 - موسى گفت پروردگارا تو فرعون و اطرافيانش را زينت و اموالى ( سرشار ) در زندگى دنيا داده اى و نتيجه اش اين شده كه ( بندگانت را ) از راه تو گمراه مى سازند ، پروردگارا ! اموالشان را نابود كن و دلهايشان را سخت ( و سنگين ) ساز ، تا عذاب دردناك را نبينند ايمان نياورند .
89 - فرمود : دعاى شما پذيرفته شد ، استقامت بخرج دهيد و از راه ( و رسم ) كسانى كه نمى دانند تبعيت نكنيد
تفسير : مرحله چهارم دوران سازندگى براى انقلاب
در اين آيات مرحله ديگرى از قيام و انقلاب بنى اسرائيل بر ضد فراعنه تشريح شده است .

تفسير نمونه ج : 8 ص : 370
نخست اينكه خداوند مى فرمايد : ما به موسى و برادرش وحى فرستاديم كه براى قوم خود خانه هائى در سرزمين مصر انتخاب كنيد ( و اوحينا الى موسى و اخيه ان تبوآ لقومكما بمصر بيوتا ) .
و مخصوصا اين خانه ها را نزديك به يكديگر و مقابل هم بسازيد ( و اجعلوا بيوتكم قبلة ) .
سپس به خود سازى معنوى و روحانى بپردازيد و نماز را بر پا داريد و از اين طريق روان خود را پاك و قوى نمائيد ( و اقيموا الصلوة ) .
و براى اينكه آثار ترس و وحشت از دل آنها بيرون رود ، و قدرت روحى و انقلابى را بازيابند به مؤمنان بشارت ده بشارت به پيروزى و لطف و رحمت خدا ( و بشر المؤمنين ) .
از مجموع اين آيه استفاده مى شود كه بنى اسرائيل در آن زمان به صورت گروهى پراكنده ، شكست خورده ، وابسته و طفيلى ، و آلوده و ترسان بودند ، نه خانه اى از خود داشتند و نه اجتماع و تمركزى ، نه برنامه سازنده معنوى داشتند و نه شهامت و شجاعت لازم براى يك انقلاب كوبنده ! لذا موسى و برادرش هارون ماموريت يافتند كه براى بازسازى اجتماع بنى اسرائيل مخصوصا از نظر روحى برنامه اى را در چند ماده پياده كنند :
1 - نخست به امر خانه سازى و جدا كردن مسكن خويش از فرعونيان همت بگمارند ، اين كار چند فايده داشت : يكى اينكه آنها با مالك شدن مسكن در سرزمين مصر علاقه بيشترى به دفاع از خود و از آن آب و خاك پيدا مى كردند .
ديگر اينكه از زندگى طفيلى گرا در خانه هاى قبطيان به يك زندگى مستقل ، منتقل مى شدند .
و ديگر اينكه اسرار كارها و نقشه هاى آنها به دست دشمنانشان نمى افتاد .

تفسير نمونه ج : 8 ص : 371
2 - خانه هايشان را مقابل يكديگر و نزديك به هم بسازند ، زيرا قبله در اصل به معنى حالت تقابل مى باشد ، و اطلاق كلمه قبله بر آنچه امروز معروف است در حقيقت معنى ثانوى براى اين كلمه است .
اين كار كمك مؤثرى به تمركز و اجتماع بنى اسرائيل مى كرد ، و مى توانستند مسائل اجتماعى را بطور عمومى مورد بررسى قرار دهند ، و به عنوان انجام مراسم مذهبى دور هم جمع شوند و براى آزادى خويش نقشه هاى لازم را طرح نمايند .
3 - توجه به عبادت و مخصوصا نماز كه انسان را از بندگى بندگان جدا ، و به خالق همه قدرتها پيوند مى دهد ، قلب و روح او را از آلودگى گناه مى شويد و حس اتكاى به نفس را در آنان زنده مى كند و با تكيه بر قدرت پروردگار ، روح تازه اى به كالبد انسان مى دمد .
4 - به موسى به عنوان يك رهبر دستور مى دهد كه دست در درون زواياى روح بنى اسرائيل بيفكند و زباله هاى ترس و وحشت را كه يادگار ساليان دراز بردگى و ذلت بوده است بيرون بكشد ، و از طريق بشارت دادن به مؤمنان به فتح و پيروزى نهائى و لطف و رحمت پروردگار اراده آنها را قوى و شهامت و شجاعت را در آنها پرورش دهد .
جالب اينكه بنى اسرائيل از فرزندان يعقوبند و گروهى از آنها طبعا از فرزندان يوسفند كه او و برادرانش ساليان دراز بر مصر حكومت داشتند و در آبادى و عمران اين سرزمين كوشيدند ، اما بر اثر نافرمانى خدا و بى خبرى و اختلافات داخلى روزگارشان به چنين وضع رقت بارى رسيده بود ، اين جامعه
تفسير نمونه ج : 8 ص : 372
فرسوده مصيبت زده بايد نوسازى شود ، و نقاط منفى خود را پاك كند ، و به جاى آن خصائل روحى سازنده بنشاند تا عظمت گذشته را باز يابد .
سپس به يكى از علل طغيان فرعون و فرعونيان اشاره كرده و از زبان موسى چنين مى گويد : پروردگارا تو فرعون و اطرافيانش را زينت و اموال در زندگى دنيا بخشيده اى ( و قال موسى ربنا انك آتيت فرعون و ملاه زينة و اموالا فى الحيوة الدنيا ) .
اما سرانجام اين ثروت و تجملات و عاقبت كارش اين شده كه آنها بندگانت را از راه تو منحرف و گمراه مى سازند ( ربنا ليضلوا عن سبيلك ) .
لام در ليضلوا به اصطلاح لام عاقبت است ، يعنى يك جمعيت ثروتمند اشرافى تجمل پرست ، براى گمراه ساختن مردم از راه خدا خواه ناخواه كوشش خواهند كرد و پايان كارشان چيزى جز اين نخواهد بود ، چرا كه دعوت پيامبران و برنامه هاى الهى مردم را بيدار و هشيار و متحد و متشكل مى سازد ، و با اين حال مجال بر غارتگران و چپاولگران تنگ خواهد شد و روزگار بر آنها سياه ، آنها نيز از خود واكنش نشان مى دهند و به مخالفت با پيامبران بر مى خيزند .
سپس موسى (عليه السلام) از پيشگاه خدا تقاضا مى كند و مى گويد : پروردگارا ! اموال آنها را محو و بى اثر ساز تا نتوانند از آن بهره گيرند ( ربنا اطمس على اموالهم ) .
طمس در لغت به معنى محو كردن و بى خاصيت نمودن چيزى است ، و جالب اينكه در بعضى از روايات وارد شده كه پس از اين نفرين ، اموال فرعونيان به صورت سفال و سنگ در آمد ، شايد كنايه از اين باشد كه آنچنان بحران اقتصادى دامانشان را گرفت كه ارزش ثروتهايشان به كلى سقوط كرد ، و همچون سفال
تفسير نمونه ج : 8 ص : 373
بى قيمت شد ! بعد اضافه كرد : پروردگارا علاوه بر اين ، قدرت تفكر و انديشه را نيز از آنان بگير ( و اشدد على قلوبهم ) .
چه اينكه با از دست دادن اين دو سرمايه ، آماده زوال و نيستى خواهند شد و راه ما به سوى انقلاب و وارد كردن ضربه نهائى بر آنان باز مى گردد .
خداوندا ! اگر من از تو در باره فرعونيان چنين مى خواهم نه به خاطر روح انتقام جوئى و كينه توزى است ، بلكه به خاطر اين است كه آنها ديگر هيچگونه آمادگى براى ايمان ندارند و تا عذاب اليم تو فرا نرسد ايمان نياورند ( فلا يؤمنوا حتى يروا العذاب الاليم ) .
البته پيداست كه ايمان بعد از مشاهده عذاب - چنانكه بزودى خواهد آمد - نيز براى آنها سودى نخواهد داشت .
خداوند به موسى و برادرش خطاب كرد كه اكنون كه شما آماده تربيت و سازندگى جمعيت بنى اسرائيل شده ايد ، دعايتان نسبت به دشمنانتان اجابت شد ( قال قد اجيبت دعوتكما ) .
پس محكم در راه خود بايستيد و استقامت به خرج دهيد و از انبوه مشكلات نهراسيد و در كار خود قاطع باشيد ( فاستقيما ) .
و هرگز در برابر پيشنهادهاى افراد نادان و بى خبر تسليم نشويد و از راه جاهلان نرويد بلكه كاملا آگاهانه برنامه هاى انقلابى خود را ادامه دهيد ( و لا تتبعان سبيل الذين لا يعلمون ) .

تفسير نمونه ج : 8 ص : 374
* وَ جَوَزْنَا بِبَنى إِسرءِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْياً وَ عَدْواً حَتى إِذَا أَدْرَكهُ الْغَرَقُ قَالَ ءَامَنت أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا الَّذِى ءَامَنَت بِهِ بَنُوا إِسرءِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسلِمِينَ(90) ءَالْئََنَ وَ قَدْ عَصيْت قَبْلُ وَ كُنت مِنَ الْمُفْسِدِينَ(91) فَالْيَوْمَ نُنَجِّيك بِبَدَنِك لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَك ءَايَةً وَ إِنَّ كَثِيراً مِّنَ النَّاسِ عَنْ ءَايَتِنَا لَغَفِلُونَ(92) وَ لَقَدْ بَوَّأْنَا بَنى إِسرءِيلَ مُبَوَّأَ صِدْق وَ رَزَقْنَهُم مِّنَ الطيِّبَتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتى جَاءَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّك يَقْضى بَيْنهُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ فِيمَا كانُوا فِيهِ يخْتَلِفُونَ(93)
ترجمه :
90 - بنى اسرائيل را از دريا ( رود عظيم نيل ) عبور داديم ، و فرعون و لشكرش از سر ظلم و تجاوز بدنبال آنها رفتند ، تا هنگامى كه غرقاب دامن او را گرفت گفت ايمان آوردم كه هيچ معبودى جز كسى كه بنى اسرائيل به او ايمان آورده اند وجود ندارد ، و من از مسلمين هستم !
91 - ( اما به او خطاب شد ) الان ؟ ! در حالى كه قبلا عصيان كردى و از مفسدان بودى ؟ !
92 - ولى امروز بدنت را ( از آب ) نجات مى دهيم تا عبرتى براى آيندگان باشى ، و بسيارى از مردم از آيات ما غافلند .
93 - ما بنى اسرائيل را در جايگاه صدق ( و راستى ) منزل داديم و از روزيهاى پاكيزه به آنها عطا كرديم ، ( اما آنها به نزاع و اختلاف برخاستند ) و اختلاف نكردند مگر بعد از آن كه علم و آگاهى يافتند ، پروردگار تو در روز قيامت ميان آنها در آنچه اختلاف كردند داورى خواهد كرد .

تفسير نمونه ج : 8 ص : 375
تفسير : آخرين فصل مبارزه با ستمگران
در اين آيات آخرين مرحله مبارزه بنى اسرائيل با فرعونيان و سرنوشت آنها ، در عباراتى كوتاه اما دقيق و روشن ، ترسيم شده است ، و آنچنانكه روش قرآن است ، مطالب اضافى را كه از جمله هاى قبل و بعد فهميده مى شود ، ترك نموده .
نخست مى گويد : ما بنى اسرائيل را به هنگام مقابله با فرعونيان در حالى كه تحت فشار و تعقيب آنها قرار گرفته بودند از دريا ( شط عظيم نيل كه به خاطر عظمتش كلمه بحر بر آن اطلاق شده ) عبور داديم ( و جاوزنا ببنى اسرائيل البحر ) .
فرعون و لشگرش براى كوبيدن بنى اسرائيل و ظلم و ستم و تجاوز بر آنان به تعقيب آنها پرداختند ، اما بزودى همگى در ميان امواج نيل غرق شدند ( فاتبعهم فرعون و جنوده بغيا و عدوا ) .
بغى به معنى ستم و عدو به معنى تجاوز است ، يعنى آنها به خاطر ستم و تجاوز به بنى اسرائيل به تعقيبشان پرداختند .
جمله فاتبعهم نشان مى دهد كه فرعون و لشكرش به اختيار خود به تعقيب بنى اسرائيل پرداختند ، بعضى از روايات نيز اين معنى را تاييد مى كند و پاره اى ديگر چندان با آن سازگار نيست ، ولى به هر حال آنچه از ظاهر آيه استفاده مى شود براى ما مدرك است .
اما اينكه چگونه بنى اسرائيل از دريا گذشتند و چه اعجازى در اين موقع به وقوع پيوست شرح آن بخواست خدا در ذيل آيه 63 سوره شعراء خواهد آمد .
به هر حال اين جريان ادامه يافت تا اينكه غرقاب دامن فرعون را فرو
تفسير نمونه ج : 8 ص : 376
گرفت ، و او همچون پر كاهى بر روى امواج عظيم نيل مى غلطيد ، در اين هنگام پرده هاى غرور و بى خبرى از مقابل چشمان او كنار رفت ، و نور توحيد فطرى درخشيدن گرفت ، فرياد زد : من ايمان آوردم كه معبودى جز آنكس كه بنى اسرائيل به او ايمان آورده اند ، وجود ندارد ( حتى اذا ادركه الغرق قال آمنت انه لا اله الا الذى آمنت به بنو اسرائيل ) .
نه تنها با قلب خود ايمان آوردم بلكه عملا هم در برابر چنين پروردگار توانائى تسليم ( و انا من المسلمين ) .
در واقع هنگامى كه پيشگوئيهاى موسى يكى پس از ديگرى بوقوع پيوست و فرعون بيش از پيش از صدق گفتار اين پيامبر بزرگ آگاه شد ، و قدرت نمائى او را مشاهده كرد ، ناچار اظهار ايمان نمود ، به اميد اينكه همانگونه كه خداى بنى اسرائيل آنها را از اين امواج كوه پيكر رهائى بخشيد ، او را نيز رهائى بخشد ، لذا مى گويد : به همان خداى بنى اسرائيل ايمان آوردم ! .
ولى بديهى است چنين ايمانى كه به هنگام نزول بلا و گرفتار شدن در چنگال مرگ اظهار مى شود ، در واقع يكنوع ايمان اضطرارى است ، كه هر جانى و مجرم و گنهكارى دم از آن مى زند ، بى آنكه ارزشى داشته باشد و يا دليل بر تكامل و حسن نيت و صدق گفتار او گردد .
به همين جهت خداوند او را مخاطب ساخت و فرمود : اكنون ايمان مى آورى در حالى كه قبل از اين طغيان و گردنكشى و عصيان نمودى ، و در صف مفسدان فى الارض و تبهكاران قرار داشتى ( آلان و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين ) .
سابقا نيز در آيه 18 سوره نساء خوانديم : ( و ليست التوبة للذين يعملون السيئات حتى اذا حضر احدهم الموت قال انى تبت الان : براى كسانى كه كارهاى سوء انجام دهند ، و به هنگام فرا رسيدن مرگ توبه كنند ، توبه اى
تفسير نمونه ج : 8 ص : 377
نيست .
به همين دليل بسيار ديده شده كه اگر امواج بلا فرو نشيند و از چنگال مرگ رهائى يابند باز به برنامه هاى سابق بر مى گردند .
نظير اين تعبير كه در فوق خوانديم در اشعار و سخنان ادباى عرب و عجم نيز آمده است ، مانند .
اتت و حياض الموت بينى و بينها و جادت بوصل حين لا ينفع الوصل به سراغ من آمد در حالى كه امواج مرگ ميان من و او قرار گرفته بود - او آماده وصال گشت در آن هنگام كه وصال سودى نداشت ! ولى ، امروز بدن تو را از امواج رهائى مى بخشيم تا درس عبرتى براى آيندگان باشى براى زمامداران مستكبر و براى همه ظالمان و مفسدان ، و نيز براى گروههاى مستضعف ( فاليوم ننجيك ببدنك لتكون لمن خلفك آية ) در اينكه منظور از بدن در اينجا چيست ؟ در ميان مفسران گفتگو است ، اكثر آنها معتقدند منظور همان جسم بى جان فرعون است ، چرا كه عظمت فرعون در افكار مردم آن محيط چنان بود كه اگر بدنش از آب بيرون نمى افتاد بسيارى باور نمى كردند كه فرعون هم ممكن است غرق شده باشد ، و ممكن بود به دنبال اين ماجرا افسانه هاى دروغين در باره نجات و حيات فرعون بسازند ، لذا خداوند بدن بى جان او را از آب بيرون افكند .
جالب اينكه بدن در لغت - آنچنانكه راغب در مفردات گفته - به معنى جسد عظيم است و اين مى رساند كه فرعون همانند بسيارى از مرفهين كه داراى زندگانى پر زرق و برق افسانه اى هستند ، اندامى درشت و چاقوچله داشت ! .
ولى بعضى ديگر گفته اند كه يكى از معانى بدن زره است و اين اشاره به آن است كه خداوند فرعون را با همان زره زرينى كه بر تن داشت از آب بيرون
تفسير نمونه ج : 8 ص : 378
فرستاد تا بوسيله آن شناخته شود و هيچگونه ترديدى براى كسى باقى نماند .
اين نكته نيز شايان توجه است كه بعضى از جمله ننجيك چنين استفاده نموده اند كه خداوند دستور داد امواج ، بدن او را بر نقطه مرتفعى از ساحل بيفكند ، زيرا ماده نجوة به معنى مكان مرتفع و زمين بلند است .
نكته ديگرى كه در آيه به چشم مى خورد اين است كه جمله فاليوم ننجيك با فاء تفريع ، آغاز شده و اين ممكن است اشاره به آن باشد كه آن ايمان بى روح فرعون در اين لحظه نا اميدى و گرفتارى در چنگال مرگ ، اين ايمانى كه همانند جسم بى جانى بود اين مقدار تاثير كرد كه خداوند جسم بى جان فرعون را از آب نجات داد تا طعمه ماهيان دريا نشود و هم عبرتى باشد براى آيندگان ! هم اكنون در موزه هاى مصر و بريتانيا يكى دو بدن از فراعنه به حال موميائى باقى مانده است ، آيا بدن فرعون معاصر موسى در ميان آنها است كه بعدا آنرا به صورت موميائى حفظ كرده اند يا نه ؟ دليلى در دست نداريم ، ولى تعبير لمن خلفك ممكن است اين احتمال را تقويت كند كه بدن آن فرعون در ميان اينها است ، تا عبرتى براى همه آيندگان باشد ، زيرا تعبير آيه مطلق است و همه آيندگان را شامل مى شود ( دقت كنيد ) .
و در پايان آيه مى فرمايد : اما با اينهمه آيات و نشانه هاى قدرت خدا و با اينهمه درسهاى عبرت كه تاريخ بشر را پر كرده است ، بسيارى از مردم از آيات و نشانه هاى ما غافلند ( و ان كثيرا من الناس عن آياتنا لغافلون ) .
و در آخرين آيه مورد بحث ، پيروزى نهائى بنى اسرائيل و بازگشت به سرزمينهاى مقدسه را پس از رهائى از چنگال فرعونيان چنين بيان مى كند : ما بنى اسرائيل را در مكان صدق و راستى منزل داديم ( و لقد بوأنا بنى اسرائيل مبوء صدق )
 

Back Index Next