بعدی
تفسير نمونه ج : 25 ص : 161
محتواى سوره مزمل
لحن آيات سوره به خوبى نشان مى دهد كه با سوره هاى مكى هماهنگ است ، و به اين ترتيب
احتمال نزول آن در مدينه ، چنانكه بعضى گفته اند ، بعيد به نظر مى رسد ، ولى تفاوت
لحن آغاز و انجام آيه نشان مى دهد كه در ميان اين آيات فاصله زمانى قابل ملاحظه اى
بوده است كه بعضى از مفسران آن را هشت ماه و بعضى يكسال و بعضى حتى ده سال نوشته
اند .
بسيارى از آيات اين سوره نشان مى دهد هنگامى نازل شده كه پيامبر (صلى الله
عليهوآلهوسلّم) دعوت علنى خود را شروع كرده بود ، و مخالفان در برابر او به مخالفت
و تكذيب برخاسته بودند ، و پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) دستور پيدا مى كند در
اين مرحله با آنها مدارا نمايد .
لذا اين احتمال كه تمام سوره در آغاز دعوت پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) نازل
شده باشد بسيار بعيد به نظر مى رسد ، ممكن است آيات نخستين آن چنين باشد ، ولى
مسلما همه آيات آن چنين نيست ، چرا كه تعبيراتش نشانه گسترش اسلام ، لااقل در سطح
مكه ، و قيام مخالفين به مخالفت و مبارزه است ، و مى دانيم چنين چيزى در سه سال
آغاز دعوت وجود نداشت .
شان نزولى كه براى سوره يا قسمتى از آيات آن در روايات آمده نيز
تفسير نمونه ج : 25 ص : 162
متفاوت است .
در بعضى از روايات آمده است كه وقتى پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) اولين پيام
الهى و وحى را دريافت كرد وحشت زده نزد خديجه آمد ( احساس ناراحتى جسمانى داشت و به
استراحت پرداخت ) و فرمود : مرا در جامعه اى بپيچيد اينجا بود كه جبرئيل نازل شد ،
و يا ايها المزمل را براى پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) آورد .
در حالى كه در روايات ديگرى آمده است كه اين ماجرا زمانى بود كه پيامبر (صلى الله
عليهوآلهوسلّم) دعوت خود را آشكار كرده بود ، و قريش در دار الندوة جمع شدند تا در
كار پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) بينديشند ، و براى مقابله با او نام و شعارى
انتخاب كنند ، بعضى گفتند او كاهن است ، ولى گروهى با اين پيشنهاد مخالفت كردند ،
بعضى ديگر گفتند او مجنون است ، اما باز گروهى مخالفت كردند بعضى عنوان ساحر را
ترجيح دادند ، آن را نيز نپذيرفتند .
سرانجام گفتند هر چه هست او ميان دوستان جدائى مى اندازد ( بنابر اين ساحر است )
سپس مشركان پراكنده شدند .
اين سخن به پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) رسيد ، خود را در لباسهايش پيچيد ( و
به استراحت پرداخت ) در اين هنگام جبرئيل آمد و يا ايها المزمل و يا ايها المدثر را
بر آن حضرت خواند .
نتيجه اينكه همانطور كه قبلا اشاره كرديم ظاهرا اين سوره در مكه نازل شده ، و قطعا
قسمتى از آن بعد از ظهور علنى اسلام ، و نفوذ نسبى آن در مكه بوده است ، هر چند
احتمال دارد ، آياتى از آغاز سوره در اول بعثت نازل شده باشد .
تفسير نمونه ج : 25 ص : 163
به هر حال محتواى سوره را مى توان در پنج بخش خلاصه كرد : بخش اول : آيات آغاز سوره
است كه پيامبر را به قيام شبانه براى عبادت و تلاوت قرآن دعوت مى كند ، و براى
آمادگى براى پذيرش يك برنامه سنگين آماده مى سازد .
بخش دوم سوره : او را به صبر و شكيبائى و مقامت و مدارا با مخالفان در اين مقطع خاص
دعوت مى كند .
در بخش سوم : بحثهائى پيرامون معاد ، و ارسال موسى بن عمران به سوى فرعون و سركشى و
سپس عذاب دردناك او را بيان مى دارد .
در بخش چهارم : دستورات شديدى را كه در آغاز سوره پيرامون قيام شبانه آمده است به
خاطر گرفتاريهاى مسلمانان تخفيف مى دهد .
و در بخش پنجم : يعنى آخرين بخش سوره ، بار ديگر دعوت به تلاوت قرآن ، و خواندن
نماز و دادن زكات و انفاق فى سبيل الله و استغفار مى نمايد .
فضيلت تلاوت سوره
در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام (صلى الله عليهوآلهوسلّم) آمده است : من قرأ سورة
المزمل رفع عنه العسر فى الدنيا و الاخرة : هر كس سوره مزمل را بخواند سختيها در
دنيا و آخرت از او برداشته مى شود .
و در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم : من قرأ سورة المزمل فى
العشاء الاخرة ، او فى آخر الليل كان له الليل و النهار شاهدين مع السورة ، و احياه
الله حياة طيبة و اماته ميتة طيبة : هر كس سوره مزمل را در نماز عشاء
تفسير نمونه ج : 25 ص : 164
دوم ( منظور همان نماز عشاء است زيرا گاه به مغرب عشاء اول گفته مى شود ) يا در آخر
شب بخواند ، شب و روز ، و همچنين خود اين سوره ، گواه او در روز قيامت خواهد بود ،
و خداوند او را حيات پاكيزه و مرگ پاكيزه اى خواهد داد ! .
مسلما اين فضائل بزرگ در صورتى است كه محتواى سوره دائر به قيام شبانه و تلاوت قرآن
و صبر و استقامت و ايثار و انفاق عملى گردد ، نه تلاوتى خالى از عمل .
تفسير نمونه ج : 25 ص : 165
سوره مزمل بسم الله الرحمن الرحيم .
سورة المزمل
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يَأَيهَا الْمُزَّمِّلُ(1) قُمِ الَّيْلَ
إِلا قَلِيلاً(2) نِّصفَهُ أَوِ انقُص مِنْهُ قَلِيلاً(3) أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ
رَتِّلِ الْقُرْءَانَ تَرْتِيلاً(4) إِنَّا سنُلْقِى عَلَيْك قَوْلاً ثَقِيلاً(5)
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده بخشايشگر
1 - اى جامه به خود پيچيده !
2 - شب را ، جز كمى ، به پا خيز !
3 - نيمى از شب را ، يا كمى از آن كم كن .
4 - يا بر نصف آن بيفزا ، و قرآن را با دقت و تامل بخوان .
5 - چرا كه ما به زودى سختى سنگين را به تو القا خواهيم كرد .
تفسير نمونه ج : 25 ص : 166
تفسير : اى جامه به خود پيچيده بپاخيز !
همانگونه كه از لحن آغاز اين سوره بر مى آيد دعوتى است آسمانى از پيامبر (صلى الله
عليهوآلهوسلّم) براى استقامت ، و آمادگى جهت پذيرش يك وظيفه بزرگ و سنگين ، كه بدون
خودسازى قبلى انجام آن ممكن نيست ، مى فرمايد : اى جامه به خود پيچيده ! ( يا ايها
المزمل ) .
شب را جز كمى بپا خيز ! ( قم الليل الا قليلا ) .
نيمى از شب را يا كمى از آن كم كن ( نصفه او انقص منه قليلا ) .
يا بر نصف بيفزا ( او زد عليه ) .
و قرآن را با تامل و دقت و در نهايت روشنى و فصاحت تلاوت كن ( و رتل القرآن ترتيلا
) .
جالب اينكه مخاطب در اين آيات پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) است ولى نه به عنوان
يا ايها الرسول و يا ايها النبى بلكه به عنوان يا ايها المزمل ، اشاره به اينكه
دوران جامه به خود پيچيدن و در گوشه انزوا نشستن نيست ،
تفسير نمونه ج : 25 ص : 167
بلكه دوران قيام و خودسازى و آمادگى براى انجام رسالتى عظيم است .
و انتخاب شب براى اين كار به خاطر اين است كه اولا چشم و گوش دشمنان در خواب است ،
و ثانيا كارهاى زندگى تعطيل مى باشد و به همين دليل انسان آمادگى بيشترى براى
انديشه و تفكر و تربيت نفس دارد .
همچنين انتخاب قرآن به عنوان متن اصلى اين برنامه به خاطر آن است كه تمام درسهاى
لازم را در اين زمينه در بر دارد ، و بهترين وسيله تقويت ايمان و استقامت و تقوى و
پرورش نفوس است .
تعبير به ترتيل كه در اصل به معنى تنظيم و ترتيب موزون است ، در اينجا به معنى
خواندن آيات قرآن با تانى و نظم لازم ، و اداء صحيح حروف ، و تبيين كلمات ، و دقت و
تامل در مفاهيم آيات ، و انديشه در نتايج آن است .
بديهى است چنين قرآن خواندنى مى تواند به سرعت به انسان رشد و نمو معنوى ، و شهامت
اخلاقى ، و تقوا و پرهيزگارى ببخشد ، و اگر بعضى از مفسران آن را به معنى نماز
خواندن تفسير كرده اند به خاطر آن است كه يكى از بخشهاى مهم نماز تلاوت قرآن است .
تعبير به قيام در جمله قم الليل به معنى برخاستن در مقابل خوابيدن است ، نه فقط روى
پا ايستادن است .
و اما تعبيرات مختلفى كه در باره مقدار شب زنده دارى در اين آيات آمده ، در حقيقت
براى بيان تخيير است ، و پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) را مخير مى كند كه نيمى
از شب ، يا چيزى كمتر ، يا چيزى بيشتر را بيدار بماند ، و تلاوت قرآن كند ، در
مرحله اول تمام شب را جز مقدار كمى ذكر مى كند ، و بعد تخفيف داده و آن را به نيمى
از شب مى رساند و سپس كمتر از نيم .
بعضى گفته اند منظور تخيير در ميان دو سوم و نصف و يك سوم شب است ، به قرينه آيه اى
كه در آخر همين سوره خواهد آمد كه مى فرمايد :
تفسير نمونه ج : 25 ص : 168
ان ربك يعلم انك تقوم ادنى من ثلثى الليل و نصفه و ثلثه .
ضمنا از همين آيه آخر سوره به خوبى استفاده مى شود كه پيامبر (صلى الله
عليهوآلهوسلّم) در اين قيام شبانه ، تنها نبود ، بلكه گروهى از مؤمنان نيز در اين
برنامه خودسازى و تربيتى و آمادگى ، همگام و همراه پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم)
بودند ، و او را به عنوان اسوه و الگوئى در اين راه پذيرفته بودند .
بعضى از مفسران گفته اند كه منظور از جمله قم الليل الا قليلا اين است كه تمام شبها
را جز بعضى از شبها بپا خيز ، و به اين ترتيب استثناء در اجزاء شب نيست ، بلكه در
افراد شبها است ، ولى اين تفسير با توجه به مفرد بودن ليل و تعبير به نصف و كمتر از
آن ، درست به نظر نمى رسد .
سپس هدف نهائى اين دستور سخت و مهم را چنين بيان مى كند : ما به زودى سخنى سنگين را
به تو القا خواهيم كرد ( انا سنلقى عليك قولا ثقيلا ) گرچه مفسران در تفسير قول
ثقيل هر كدام بيانى دارند كه ناظر به يكى از ابعاد مساله است ، ولى چنين به نظر مى
رسد كه سنگين بودن اين قول كه منظور از آن بدون شك قرآن مجيد است ، از جهات و ابعاد
مختلف است .
سنگين از نظر محتوا ، و مفهوم آيات ! سنگين از نظر تحمل آن بر قلوب و دلها ، تا
آنجا كه خود قرآن مى گويد : لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرأيته خاشعا متصدعا من
خشية الله : اگر اين قرآن را بر كوهها نازل مى كرديم آن را خاشع و از هم شكافته مى
ديدى ! ( حشر 21 ) .
سنگين از نظر وعده ها ، و وعيدها ، و بيان مسؤوليتها .
سنگين از نظر تبليغ ، و مشكلات راه دعوت .
تفسير نمونه ج : 25 ص : 169
سنگين در ترازوى عمل و در عرصه قيامت .
و بالاخره سنگين از نظر برنامه ريزى و اجراى كامل آن .
آرى خواندن قرآن گرچه سهل و آسان و زيبا و دلنشين است ، ولى تحقق بخشيدن به مفاد آن
به همان نسبت سنگين و مشكل مى باشد ، مخصوصا در آغاز دعوت پيامبر (صلى الله
عليهوآلهوسلّم) و قيام او در مكه كه محيط را ابرهاى تيره و تار جهل و بت پرستى و
خرافات فرا گرفته بود ، و دشمنان متعصب و لجوج و بيرحم در برابر او دست به دست هم
داده بودند ، ولى پيغمبر اكرم (صلى الله عليهوآلهوسلّم) و ياران اندكش با استمداد
از تربيت قرآن مجيد ، و استعانت به نماز شب و استفاده از تقرب به ذات پاك پروردگار
، توانستند بر تمام اين مشكلات فايق آيند ، و بار اين قول ثقيل را بر دوش كشند و به
منزل مقصود برسانند !
نكته ها :
1 - قيام شبانه براى تلاوت قرآن و نيايش
گفتيم گرچه مخاطب در اين آيات ، شخص پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) است ، ولى ذيل
سوره نشان مى دهد كه مؤمنان هم در اين برنامه با شخص پيامبر (صلى الله
عليهوآلهوسلّم) همگام بودند ، اكنون سخن در اين است كه آيا اين قيام و شب زنده دارى
در اوائل دعوت پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) بر همگان واجب بوده است يا نه ؟
بعضى از مفسران معتقدند ، اين امر واجب بوده ، بعدا آيه آخر سوره اين حكم را نسخ
كرده ، و فاصله آن حدود يكسال بوده است .
حتى بعضى معتقدند كه اين حكم قبل از تشريع نمازهاى پنجگانه بوده ، و پس از آنكه
نمازهاى پنجگانه تشريع شد ، اين حكم نسخ گرديد .
تفسير نمونه ج : 25 ص : 170
ولى همانطور كه مرحوم طبرسى در مجمع البيان نيز آورده ، در ظاهر آيات اين سوره چيزى
كه دليل بر نسخ باشد به چشم نمى خورد ، و بهتر آن است كه گفته شود ، اين قيام و
عبادت ، مستحب و سنت مؤكد بوده ، و هرگز جنبه وجوب نداشته است ، جز در مورد شخص
پيغمبر اكرم (صلى الله عليهوآلهوسلّم) كه طبق بعضى از آيات ديگر قرآن نماز شب بر او
واجب بوده است ، و مانعى ندارد كه اين مساله براى پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم)
واجب باشد ، و بر مسلمين مستحب ، از اين گذشته آنچه در آيات فوق آمده منحصر به نماز
شب نيست ، چرا كه نماز شب نيمى از شب ، يا دو ثلث از شب و يا حتى يك ثلث از شب را
اشغال نمى كند آنچه در آيه مطرح است قيام براى ترتيل قرآن است .
بنابر اين در اوائل كار اين حكم به صورت مستحب مؤكدى بوده ، و بعد تخفيف داده شده
است ، و با توجه به اينكه در آغاز هر كار مخصوصا در اوائل يك انقلاب بزرگ هميشه
توان و نيروى بيشترى لازم است ، جاى تعجب نيست كه يك چنين دستور فوق العاده به
پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) و مسلمانان داده شده باشد كه قسمت زيادى از شب را
بيدار بمانند ، و به محتواى اين برنامه جديد و تعليمات انقلابى آن آشنا گردند ، و
علاوه بر آگاهى ، خود را براى پياده كردن آن از نظر روحيه بسازند .
2 - معنى ترتيل
آنچه در آيات فوق روى آن تكيه شده مساله قرائت قرآن نيست ، بلكه مساله ترتيل است .
در تفسير ترتيل رواياتى از معصومين (عليهم السلام) نقل شده كه هر كدام به يكى
تفسير نمونه ج : 25 ص : 171
از ابعاد وسيع آن اشاره مى كند .
در حديثى از امير مؤمنان على (عليه السلام) مى خوانيم كه : بينه بيانا و لا تهذه
هذا الشعر ، و لا تنثره نثر الرمل ، و لكن اقرع به القلوب القاسية ، و لا يكونن هم
احدكم آخر السورة : ترتيل يعنى آن را به طور روشن بيان كن ، نه مانند اشعار ، سريع
و پشت سر هم بخوان ، و نه مانند دانه هاى شن آن را پراكنده ساز ، لكن چنان بخوان كه
دلهاى سنگين را با آن بكوبى و بيدار كنى ، هرگز هدف شما اين نباشد كه حتما به آخر
سوره برسيد ( مهم آن است كه محتواى آيات را درك كنيد ) .
در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام) در تفسير ترتيل مى خوانيم اذا مررت باية
فيها ذكر الجنة فاسال الله الجنة ، و اذا مررت باية فيها ذكر النار فتعوذ بالله من
النار : وقتى از كنار آيه اى مى گذرى كه در آن نامى از بهشت است توقف كن و از خدا
بهشت را بطلب ( و خود را براى آن بساز ) و هنگامى كه از آيه اى مى گذرى كه در آن
نام دوزخ است از آن به خدا پناه بر ( و خويشتن را از آن دور دار ) .
و در روايت ديگرى از همان امام (عليه السلام) آمده كه در تفسير ترتيل فرمود : هو ان
تتمكث فيه و تحسن به صوتك : ترتيل آن است كه در آيات مكث كنى ، و با صداى خوب آن را
بخوانى ، و نيز در حديث ديگرى از همان حضرت چنين نقل شده : ان القرآن لا يقرأ هذرمة
، و لكن يرتل ترتيلا ، اذا مررت باية فيها ذكر النار وقفت عندها و تعوذت بالله من
النار : قرآن را سريع و تند نبايد خواند ، بلكه
تفسير نمونه ج : 25 ص : 172
بايد با ترتيل خوانده شود ، هر گاه از آيه اى مى گذرى كه در آن سخنى از دوزخ است مى
ايستى ، و از آتش دوزخ به خدا پناه مى برى .
و بالاخره در حالات پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) نقل شده است كه آن حضرت آيات
را از يكديگر جدا مى كرد ، و صداى خود را مى كشيد .
اين روايات و روايات ديگرى كه به همين معنى در اصول كافى و نور الثقلين و در
المنثور و ساير كتب حديث و تفسير نقل شده همگى گواه بر اين حقيقت است كه نبايد آيات
قرآن را به عنوان الفاظى خالى از محتوا و پيام ، تلاوت كرد ، بلكه بايد به تمام
امورى كه تاثير آن را در خواننده و شنونده عميق مى سازد توجه داشت ، و فراموش نكرد
كه اين پيام الهى است ، و هدف تحقق بخشيدن به محتواى آن است .
ولى متاسفانه امروز بسيارى از مسلمانان از اين واقعيت فاصله گرفته ، و از قرآن تنها
به الفاظى اكتفا نموده اند ، و همشان فقط ختم سوره و ختم قرآن است ، بى آنكه بدانند
اين آيات براى چه نازل شده ؟ و چه پيامى را ابلاغ مى كند ؟ درست است كه الفاظ قرآن
نيز محترم ، و خواندن آن داراى فضيلت است ، ولى نبايد فراموش كرد كه اين الفاظ و
تلاوت مقدمه بيان محتوا است .
3 - فضيلت نماز شب
اين آيات بار ديگر اهميت شب زنده دارى ، و نماز شب ، و تلاوت قرآن را در آن هنگام
كه غافلان در خوابند گوشزد مى كند ، و چنانكه قبلا نيز اشاره كرده ايم عبادت در شب
، مخصوصا در سحرگاهان و نزديك طلوع فجر ، اثر
تفسير نمونه ج : 25 ص : 173
فوق العاده در صفاى روح ، و تهذيب نفوس ، و تربيت معنوى انسان ، و پاكى قلب و
بيدارى دل و تقويت ايمان و اراده ، و تحكيم پايه هاى تقوا در دل و جان انسان دارد
كه حتى با يك مرتبه آزمايش انسان آثار آن را به روشنى در خود احساس مى كند .
و به همين دليل علاوه بر آيات قرآن در روايات اسلامى نيز تاكيد فراوان روى آن شده
است .
از جمله در حديثى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم : ان من روح الله تعالى
ثلاثة : التهجد بالليل و افطار الصائم ، و لقاء الاخوان : سه چيز از عنايات مخصوص
الهى است : عبادت شبانه ( نماز شب ) و افطار دادن به روزه داران ، و ملاقات برادران
مسلمان .
و در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم كه در تفسير آيه ان الحسنات يذهبن السيئات
( كارهاى نيك اثر كارهاى بد را از بين مى برد ) فرمود : صلاة الليل تذهب بذنوب
النهار : نماز شب گناهان روز را از بين مى برد .
در ذيل آيه 79 سوره اسراء نيز بحث مشروحى در اين زمينه داشتيم ، و ده روايت جالب در
باره اهميت نماز شب در آنجا نقل كرديم .
تفسير نمونه ج : 25 ص : 174
إِنَّ نَاشِئَةَ الَّيْلِ هِىَ أَشدُّ وَطئاً وَ أَقْوَمُ قِيلاً(6) إِنَّ لَك فى
النهَارِ سبْحاً طوِيلاً(7) وَ اذْكُرِ اسمَ رَبِّك وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ
تَبْتِيلاً(8) رَب المَْشرِقِ وَ المَْغْرِبِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَاتخِذْهُ
وَكِيلاً(9) وَ اصبرْ عَلى مَا يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلاً(10)
ترجمه :
6 - مسلما برنامه ( عبادت ) شبانه پابرجاتر و با استقامت تر است .
7 - و تو در روز تلاش مستمر و طولانى خواهى داشت .
8 - نام پروردگارت را ياد كن و تنها به او دل ببند .
9 - همان پروردگار شرق و غرب كه معبودى جز او نيست ، او را نگاهبان و وكيل خود
انتخاب كن .
10 - و در برابر آنچه آنها ( دشمنان ) مى گويند شكيبا باش و به طرزى شايسته از آنها
دورى نما .
تفسير : تاثير نيايش در دل شب
اين آيات همچنان به بحث پيرامون عبادت شبانه ، و آموزشهاى معنوى در پرتو تلاوت قرآن
در دل شب ، ادامه مى دهد ، و در حقيقت به منزله بيان
تفسير نمونه ج : 25 ص : 175
دليلى است براى آنچه در آيات قبل آمده است ، مى فرمايد : اين دستور عبادت و تلاوت
شبانه به خاطر آن است كه برنامه ( عبادت و تعليم ) شب پابرجاتر و با استقامت تر است
( ان ناشئة الليل هى اشد وطئا و اقوم قيلا ) .
ناشئة از ماده نشىء ( بر وزن نثر ) به معنى حادثه است و در اينكه منظور از آن در
اينجا چيست سه تفسير براى آن ذكر شده : نخست اينكه منظور ساعات شب است كه يكى بعد
از ديگرى حادث مى گردد ، يا خصوص ساعات آخر شب و سحرگاه .
ديگر اينكه منظور برنامه قيام براى نماز و عبادت و تلاوت قرآن است همانگونه كه در
حديثى از امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمودند :
هى القيام فى آخر الليل الى صلاة الليل : منظور قيام در آخر شب براى نماز شب است .
و در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام) در تفسير اين آيه آمده : قيامه عن
فراشه لا يريد الا الله : منظور برخاستن از بستر است كه هدفى جز خدا نداشته باشد .
سوم اينكه منظور آن حالات معنوى و روحانى و نشاط و جذبه ملكوتى است كه در دل و جان
انسان در اين ساعات مخصوص شب به وجود مى آيد كه آثارش در روح انسان عميقتر و دوامش
بيشتر است .
البته اين تفسير و تفسير قبل از آن لازم و ملزوم يكديگرند و مناسب است كه هر دو در
معنى آيه جمع باشد .
تفسير نمونه ج : 25 ص : 176
وطئا در اصل به معنى گام نهادن و همچنين به معنى توافق كردن است .
تعبير به اشد وطئا يا به معنى مشقت و زحمتى است كه قيام و عبادت شبانه دارد ، و يا
به معنى تاثيرات ثابت و راسخى است كه در پرتو اين عبادات در روح و جان انسان پيدا
مى شود ( البته معنى دوم مناسب تر است ) .
اين احتمال نيز وجود دارد كه به معنى توافق بيشترى است كه در اين لحظات در ميان قلب
و چشم و گوش انسان و بسيج همه آنها در مسير عبادت پيدا مى شود .
اقوم از ماده قيام به معنى پابرجاتر و صافتر است ، و قيل به معنى سخن گفتن است كه
در اينجا اشاره به ذكر خدا و تلاوت قرآن است .
رويهمرفته اين آيه از آياتى است كه با تعبيرات پرمحتوايش رساترين سخن را در باره
عبادت شبانه و نيايش سحرگاهان ، و راز و نياز با محبوب ، در ساعاتى كه اسباب فراغت
خاطر از هر زمان فراهم تر است ، و همچنين تاثير آن در تهذيب نفس ، و پرورش روح و
جان انسانى ، بيان كرده است ، و نشان مى دهد كه روح آدمى در آن ساعات آمادگى خاصى
براى نيايش و مناجات و ذكر و فكر دارد .
در آيه بعد مى افزايد : اين به خاطر آن است كه در روز تلاش و كوشش مستمر و فراوانى
خواهى داشت ( ان لك فى النهار سبحا طويلا ) .
دائما مشغول هدايت خلق و ابلاغ رسالت پروردگار ، و حل مشكلات زندگى جمعى و فردى
هستى ، و مجال كافى براى عبادت و نيايش حاصل نمى شود ، بنابر اين عبادت شبانه را
جانشين آن كن .
احتمال ديگرى كه در تفسير آيه وجود دارد و از جهاتى جالبتر ، و با
تفسير نمونه ج : 25 ص : 177
آيات قبل و بعد هماهنگ تر است اين است كه مى فرمايد : چون در طول روز وظائف سنگين و
تلاش و كوشش فراوان بر دوش دارى ، بايد با عبادت شبانه خود را تقويت كنى ، و آمادگى
لازم براى اين فعاليتهاى بزرگ و گسترده را از آن قيام شب به دست آورى .
سبح ( بر وزن مدح ) در اصل به معنى حركت و رفت و آمد است و گاه به شنا كردن نيز
اطلاق مى گردد ، چرا كه حركات مداومى دارد .
گوئى جامعه انسانى را به اقيانوس بيكرانى تشبيه مى كند كه گروه كثيرى در آن در حال
غرق شدن مى باشند ، امواج خروشانش به هر سو حركت مى كند كشتيهاى سرگردان در آن
پناهگاهى مى جويند ، و پيامبر اسلام (صلى الله عليهوآلهوسلّم) تنها منجى غريق در
اين دريا ، و قرآنش تنها كشتى نجات در اين اقيانوس است .
اين شناگر بزرگ بايد با عبادات شبانه خود را براى اين ماموريت و رسالت عظيم روزانه
آماده سازد .
بعد از دستور قيام عبادت شبانه و اشاره اجمالى به آثار عميق آن به ذكر پنج دستور كه
مكمل آن است پرداخته مى فرمايد : نام پروردگارت را ياد كن و اذكر اسم ربك مسلم است
منظور تنها ذكر نام نيست ، بلكه توجه به معنى است چرا كه ياد لفظى مقدمه ياد قلبى
است ، و ذكر قلبى روح و جان را صفا مى بخشد ، و نهال معرفت و تقوا را در دل آبيارى
مى كند .
تعبير به رب اشاره به اين است كه هر گاه نام مقدس او را مى برى توجه به نعمتهاى بى
پايان و تربيت مستمر او نسبت به خويش داشته باش .
يكى از مفسران براى ذكر پروردگار مراحلى بيان كرده :
تفسير نمونه ج : 25 ص : 178
مرحله اول ذكر نام او است كه در آيه مورد بحث به آن اشاره شده .
در مرحله بعد نوبت به يادآورى ذات پاك او در قلب مى رسد ، كه در آيه 205 سوره اعراف
ذكر شده است و اذكر ربك فى نفسك تضرعا و خيفة پروردگارت را در دل خود از روى تضرع و
خوف ياد كن .
سرانجام مرحله سوم فرا مى رسد ، در اين مرحله از مقام ربوبيت خداوند فراتر مى رود و
به مقام مجموعه صفات جمال و جلال خدا كه در الله جمع است مى رسد ، چنانكه در آيه 41
سوره احزاب مى فرمايد : يا ايها الذين آمنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا اى كسانى كه
ايمان آورده ايد خدا را بسيار ياد كنيد .
و به اين ترتيب اين ذكر همچنان ادامه مى يابد و مرحله به مرحله تكامل پيدا مى كند و
صاحب آن را با خود به اوج كمال مى برد .
در دستور دوم مى فرمايد : دل به خدا ببند و از غير او قطع اميد كن و خالصانه به
عبادتش برخيز ( و تبتل اليه تبتيلا ) .
تبتل از ماده بتل ( بر وزن حتم ) در اصل به معنى انقطاع است ، و لذا به مريم بتول
گفته شده ، چرا كه هيچ همسرى براى خود انتخاب نكرده بود ، و اگر به بانوى اسلام
فاطمه زهرا ( سلام الله عليها ) نيز بتول گفته مى شود به خاطر اين است كه او از
زنان عصر خود از نظر اعمال و رفتار
تفسير نمونه ج : 25 ص : 179
و معرفت جدا و برتر ، و به حالت انقطاع الى الله رسيده بود .
به هر حال تبتل آن است كه انسان با تمام قلبش متوجه به خدا گردد ، و از ما سوى الله
منقطع شود ، و اعمالش را فقط به خاطر او بجا آورد و غرق در اخلاص گردد .
و اگر در روايت از پيغمبر گرامى اسلام (صلى الله عليهوآلهوسلّم) نقل شده : لا
رهبانية ، و لا تبتل فى الاسلام در اسلام نه رهبانيت است و نه تبتل اشاره به اين
است كه ترك دنيا به آن معنى كه در ميان راهبان مسيحى معمول است در اسلام وجود ندارد
آنها براى ترك دنيا هم ازدواج را ترك مى كنند ، و هم هر گونه فعاليت اجتماعى را ،
اما يك مسلمان واقعى در عين اينكه در قلب اجتماع زندگى مى كند تمام توجهش به خدا
است .
در بعضى از روايات ، از ائمه معصومين نقل شده كه تبتل به معنى بلند كردن دست در
نماز است ولى روشن است كه اين در حقيقت بيان يكى از مظاهر اخلاص و انقطاع الى الله
مى باشد .
به هر حال آن ياد پروردگار و اين اخلاص سرمايه عظيم مردان خدا در برنامه سنگين
هدايت خلق است .
سپس به سومين دستور پرداخته مى افزايد : همان پروردگار مشرق و مغرب كه معبودى جز او
نيست ، او را وكيل و حافظ و ياور خود انتخاب كن ( رب المشرق و المغرب لا اله الا هو
فاتخذه وكيلا ) .
در اينجا بعد از مرحله ذكر الله و اخلاص مرحله توكل و واگذارى
تفسير نمونه ج : 25 ص : 180
همه كارها به خدا فرا مى رسد ، خداوندى كه مشرق و مغرب عالم ، يعنى مجموعه جهان
هستى در زير سيطره حكومت و ربوبيت او قرار دارد ، و تنها معبود شايسته پرستش او است
، اين تعبير در حقيقت به منزله دليلى است براى موضوع توكل بر خدا ، چگونه انسان بر
او توكل نكند ، و كار خويش را به او نسپارد ، در حالى كه در پهنه جهان هستى غير از
او حاكم و فرمانروا و منعم و مربى و معبود نيست .
و بالاخره در چهارمين و پنجمين دستور مى فرمايد : در برابر آنچه دشمنان مى گويند
صابر و شكيبا باش ، و از آنها دورى كن ، اما دورى شايسته و جميل ( و اصبر على ما
يقولون و اهجرهم هجرا جميلا ) .
و به اين ترتيب در اينجا مقام صبر و هجران فرا مى رسد ، چرا كه در مسير دعوت به سوى
حق ، بدگوئى دشمنان ، و ايذاء و آزار آنان ، فراوان است ، و اگر باغبان بخواهد گلى
را بچيند بايد در برابر زبان خار صبر و تحمل داشته باشد .
بعلاوه گاهى در اينجا بى اعتنائى و دورى لازم است ، تا هم از شرشان در امان بماند ،
و هم درسى از اين طريق به آنان بدهد ، ولى اين هجران و دورى نبايد به معنى قطع
برنامه هاى تربيتى ، و تبليغ و دعوت به سوى خدا باشد .
به اين ترتيب آيات فوق نسخه جامع و كاملى به پيامبر اسلام (صلى الله عليهوآلهوسلّم)
و تمام كسانى كه در خط او گام بر مى دارند مى دهد كه از عبادات شبانه و نيايش
پروردگار در سحرگاهان ، مدد بگيرند ، و سپس اين نهال را با آب ياد خدا و اخلاص و
توكل و صبر و هجران جميل ، آبيارى كنند ، چه نسخه جامع و جالبى ؟ !
تفسير نمونه ج : 25 ص : 181
تعبير به رب المشرق و المغرب ( خداوند مشرق و مغرب ) اشاره به حاكميت و ربوبيت او
بر تمام جهان هستى است ، همانگونه كه در تعبيرات روزمره مى گوئيم : فلانكس شرق و
غرب زمين را در سيطره خود قرار داد ، يعنى تمام روى زمين را ، نه فقط نقطه مشرق و
مغرب .
هجر جميل ( دورى و جدائى شايسته ) همانگونه كه اشاره كرديم به معنى هجران توأم با
دلسوزى و دعوت و تبليغ به سوى حق است ، كه يكى از روشهاى تربيتى در مقطع هاى خاصى
محسوب مى شود ، و هرگز منافات با مساله جهاد در مقطع هاى ديگر ندارد كه هر كدام
جائى و هر نكته مقامى دارد ، و به تعبير ديگر اين دورى ، بى اعتنائى نيست ، بلكه
خود نوعى اعتنا است و به هر حال اينكه بعضى حكم آيه فوق را منسوخ با آيات جهاد
دانسته اند صحيح نيست .
مرحوم طبرسى در مجمع البيان در ذيل آيه مى گويد : و فى هذا دلالة على وجوب الصبر
على الاذى ، لمن يدعو الى الذين و المعاشرة باحسن الاخلاق و استعمال الرفق ليكونوا
اقرب الى الاجابة : اين آيه دلالت مى كند كه مبلغين اسلام ، و دعوت كنندگان به سوى
قرآن ، بايد در مقابل نا ملائمات شكيبائى پيشه كنند ، و با حسن خلق ، و مدارا ، با
مردم معاشرت نمايند ، تا سخنان آنها زودتر پذيرفته شود .
تفسير نمونه ج : 25 ص : 182
وَ ذَرْنى وَ المُْكَذِّبِينَ أُولى النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلاً(11) إِنَّ
لَدَيْنَا أَنكالاً وَ جَحِيماً(12) وَ طعَاماً ذَا غُصة وَ عَذَاباً أَلِيماً(13)
يَوْمَ تَرْجُف الأَرْض وَ الجِْبَالُ وَ كانَتِ الجِْبَالُ كَثِيباً مَّهِيلاً(14)
إِنَّا أَرْسلْنَا إِلَيْكمْ رَسولاً شهِداً عَلَيْكمْ كَمَا أَرْسلْنَا إِلى
فِرْعَوْنَ رَسولاً(15) فَعَصى فِرْعَوْنُ الرَّسولَ فَأَخَذْنَهُ أَخْذاً
وَبِيلاً(16) فَكَيْف تَتَّقُونَ إِن كَفَرْتمْ يَوْماً يجْعَلُ الْوِلْدَنَ
شِيباً(17) السمَاءُ مُنفَطِرُ بِهِ كانَ وَعْدُهُ مَفْعُولاً(18) إِنَّ هَذِهِ
تَذْكرَةٌ فَمَن شاءَ اتخَذَ إِلى رَبِّهِ سبِيلاً(19)
ترجمه :
11 - مرا با تكذيب كنندگان صاحب نعمت واگذار ، و آنها را كمى مهلت ده !
12 - كه نزد ما غل و زنجيرها و ( آتش ) دوزخ است .
تفسير نمونه ج : 25 ص : 183
13 - و غذائى گلوگير ، و عذابى دردناك !
14 - در آن روز كه زمين و كوهها سخت به لرزه مى افتد ، و كوهها ( چنان درهم كوبيده
مى شود كه ) به شكل توده هائى از شن نرم درمى آيد !
15 - ما پيامبرى به سوى شما فرستاديم كه گواه بر شما است ، همان گونه كه به سوى
فرعون رسولى فرستاديم .
16 - فرعون به مخالفت و نافرمانى آن رسول برخاست ، و ما او را شديدا مجازات كرديم .
17 - شما اگر كافر شويد چگونه خود را ( از عذاب شديد الهى ) بركنار مى داريد در آن
روز كه كودكان را پير مى كند ؟ !
18 - در آن روز آسمان از هم شكافته مى شود ، و وعده او تحقق مى يابد .
19 - اين هشدار و تذكرى است و هر كس بخواهد راهى به سوى پروردگارش بر مى گزيند .
تفسير : حساب اين گنهكاران مستكبر را با من واگذار !
در آخرين آيه از آيات پيشين اشاره اى به كارشكنيها و سخنان ناروا و اذيت و آزار
دشمنان اسلام بود ، آيات مورد بحث آنها را زير رگبارى از تهديدات شديد ، دائر به
عذابهاى دنيا و آخرت از سوى خداوند ، قرار داده ، و آنها را دعوت به تجديد نظر در
برنامه هاى شوم خود مى كند ، و هم به مسلمانان صدر اول در برابر هجوم سخت اين
دشمنان دلدارى مى دهد ، و پايمردى مى بخشد .
نخست مى فرمايد : مرا با اين تكذيب كنندگان ثروتمند و صاحب نعمت واگذار ، و آنها را
كمى مهلت ده ! ( و ذرنى و المكذبين اولى النعمة و مهلهم قليلا ) .
يعنى طرف آنها تو نيستى ، منم ، مجازات و كيفر آنها را به خود من واگذار ، و كمى به
آنها مهلت ده ، تا هم اتمام حجت گردد ، و هم ماهيت خود را آشكار سازند ،
تفسير نمونه ج : 25 ص : 184
و پشت خود را از بار گناه سنگين كنند ، آن گاه عذاب من گلوى آنها را خواهد فشرد ! و
مى دانيم مدت كمى گذشت كه مسلمانان نيرومند شدند ، و ضربات سنگين و شكننده خود را
در جنگهاى بدر و حنين و احزاب و مانند آن بر پيكر دشمن وارد آوردند ، و نيز مدت كمى
بيشتر نگذشت كه اين گردنكشان از دنيا رفتند ، و گرفتار عذاب الهى در برزخ شدند و
عذاب قيامت نيز از آنها چندان دور نيست .
ضمنا تعبير به اولى النعمة ( صاحبان نعمت ) اشاره به غرور و غفلت ناشى از فزونى مال
و ثروت و امكانات مادى است كه غالبا دامنگير صاحبان آنها مى شود و به همين دليل در
طول تاريخ انبياء چنانكه قرآن شاهد و گواه است اين دسته هميشه در صف اول مخالفان
قرار داشتند .
در حقيقت اين آيه شبيه آيه 34 سوره سباء است كه مى گويد : و ما ارسلنا فى قرية من
نذير الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به كافرون : ما در هيچ شهر و ديارى انذار
كننده اى نفرستاديم ، مگر اينكه مترفين آنها ( كسانى كه مست ناز و نعمت بودند )
گفتند : ما به آنچه شما به آن فرستاده شده ايد كافريم .
در حالى كه اينگونه افراد بايد قبل از ديگران دعوت مناديان حق را لبيك گويند ، تا
شكر اينهمه نعمت الهى را از اين طريق بجا آورند .
سپس در ادامه همين تهديد به صورت صريحتر مى گويد : نزد ما غل و زنجيرها و آتش دوزخ
است ! ( ان لدينا انكالا و جحيما ) .
انكال جمع نكل ( بر وزن فكر ) به معنى زنجيرهاى سنگين است ، و در اصل از ماده نكول
، به معنى ضعف و ناتوانى گرفته شده ، و از آنجا كه
تفسير نمونه ج : 25 ص : 185
زنجيرهائى كه بر دست و پا و گردن مى نهند انسان را از حركت باز مى دارد و ناتوان مى
سازد ، اين واژه در معنى زنجير به كار رفته است ، آرى در برابر آزادى بى قيد و شرط
و تنعمى كه در اين دنيا داشتند بهره آنها در آنجا اسارت است و آتش ! و باز مى
افزايد : و غذائى گلوگير و عذابى دردناك ( و طعاما ذا غصة و عذابا اليما ) .
غذائى بر عكس غذاهاى چرب و شيرين دنياى آنها كه به راحتى از گلو فرو مى رفت و گوارا
بود ، و زندگى دردناك در برابر آسايش بى حساب اين مغروران خود خواه و مستكبر در اين
جهان .
با اينكه غذاى خشن و گلوگير خود عذابى است اليم ، بعد از آن عذاب اليم را جداگانه
ذكر مى كند ، و اين نشان مى دهد ابعاد عذاب اليم آخرت از نظر شدت و عظمت بر هيچكس
جز خدا معلوم نيست ، و لذا در حديثى مى خوانيم كه روزى يكى از مسلمانان اين آيه را
تلاوت مى كرد ، و پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) استماع مى فرمود : ناگهان شخص
مزبور صيحه اى زد و مدهوش شد .
و در حديث ديگرى آمده است كه خود پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) اين آيه را تلاوت
مى فرمود و چنين حالى به او دست داد .
چگونه اين غذاى گلوگيرى نباشد ؟ در حالى كه در آيه 6 سوره غاشيه مى خوانيم ليس لهم
طعام الا من ضريع : آنها غذائى جز از خارهاى جانگداز ندارند .
و نيز در آيه 43 و 44 سوره دخان مى خوانيم : ان شجرت الزقوم طعام
تفسير نمونه ج : 25 ص : 186
الاثيم : درخت زقوم ( همان گياه تلخ بد بو و بد طعم و تلخ و كشنده ) غذاى گنهكاران
است ! سپس به شرح روزى مى پردازد كه اين عذابها در آن ظاهر مى شوند ، مى فرمايد :
اين در روزى خواهد بود كه زمين و كوهها سخت به لرزه در مى آيد و چنان كوهها در هم
كوبيده مى شود كه به شكل توده هائى از رمل و شن نرم در مى آيد ( يوم ترجف الارض و
الجبال و كانت الجبال كثيبا مهيلا ) .
كثيب به معنى شنهاى متراكم است ، و مهيل از ماده هيل ( بر وزن كيل ) به معنى ريختن
شىء نرمى مانند رمل و آرد بر چيزى است ، و در اينجا منظور شنهاى نرمى است كه هرگز
استقرار و ثبات ندارد .
بنابر اين معنى ، كوهها در قيامت آنچنان از هم متلاشى مى شوند كه به صورت شنهاى
نرمى در مى آيند كه اگر پا روى آن بگذارند فرو مى رود .
در باره سرنوشت كوهها در آستانه قيامت ، قرآن تعبيرات مختلفى دارد كه همگى حكايت از
نابودى و تبديل آنها به خاكهاى نرم مى كند ( شرح بيشتر در باره مراحل مختلف نابودى
كوهها ، و تعبيرات متفاوت قرآن در اين زمينه در ذيل آيه 105 سوره طه آمده است .
سپس به مقايسه اى در ميان بعثت پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) و مخالفت زورمندان
عرب ، و قيام موسى بن عمران در مقابل فرعونيان پرداخته ، مى فرمايد : ما پيامبرى به
سوى شما فرستاديم كه گواه بر شما است ، همانگونه كه به سوى فرعون رسولى فرستاديم (
انا ارسلنا اليكم رسولا شاهدا عليكم كما ارسلنا الى فرعون رسولا ) .
تفسير نمونه ج : 25 ص : 187
هدف او ، هدايت شما و نظارت بر اعمال شما است ، همانگونه كه هدف موسى بن عمران ،
هدايت فرعون و فرعونيان و نظارت بر اعمال آنها بود .
ولى فرعون به مخالفت با آن رسول ، برخاست ، ما هم او را به مجازات شديدى گرفتار
ساختيم ( فعصى فرعون الرسول فاخذناه اخذا وبيلا ) .
نه لشكر عظيم او مانع از عذاب الهى شد ، و نه وسعت مملكت و قدرت حكومت و اموال و
ثروتمندانشان جلو اين كار را گرفت و سرانجام همگى در امواج خروشان نيل كه به آن
مباهات مى كردند غرق شدند ، شما كه در سطحى بسيار پائينتر از آنها قرار داريد و از
نظر عده و عده به مراتب از فرعون و فرعونيان ضعيف تريد در باره خود چه مى انديشيد ؟
و چگونه به اين مختصر اموال و نفراتتان مغرور مى شويد ؟ ! وبيل از ماده وبل در اصل
به معنى باران شديد و سنگين است ، و سپس به هر چيز شديد و سنگين اطلاق شده ، مخصوصا
در مورد مجازات ، و در آيه مورد بحث نيز اشاره به شدت عذاب است كه گوئى اشخاص را
مانند يك باران شديد زير رگبار خود قرار مى دهد .
سپس روى سخن را به كفار زمان پيامبر اسلام كرده ، به آنها چنين هشدار مى دهد : اگر
شما كافر شويد چگونه خود را از عذاب شديد الهى بركنار مى داريد در آن روز كودكان را
پير مى كند ! ( فكيف تتقون ان كفرتم يوما يجعل الولدان شيبا ) و ( 2 ) .
تفسير نمونه ج : 25 ص : 188
آرى عذاب آن روز آنقدر زياد ، سنگين ، شديد ، هولناك و كمرشكن است كه كودكان را پير
مى كند ، و اين كنايه از شدت آن است عذاب آخرت كه سهل است بعضى نقل مى كنند در همين
دنيا گاه كه انسان در تنگناهاى فوق العاده شديد قرار مى گيرد محسوس است كه در يك
لحظه زودگذر موهاى او رو به سفيدى مى رود ! به هر حال آيه فوق اشاره به اين است به
فرض اينكه شما در اين جهان همچون فرعونيان گرفتار عذاب نابود كننده نشويد ، قيامت و
عذاب قيامت را چه خواهيد كرد ؟ ! در آيه بعد توصيف بيشترى در باره آن روز وحشتناك
بيان كرده ، مى افزايد : در آن روز كرات آسمانى از هم شكافته مى شود ، و وعده الهى
تحقق مى يابد ( السماء منفطر به كان وعده مفعولا ) .
بسيارى از آيات قيامت و اشراط الساعة ( حوادثى كه در آستانه پايان جهان و آغاز
رستاخيز صورت مى گيرد ) حكايت از انفجارهاى عظيم ، و زلزله هاى شديد ، و دگرگونيهاى
سريع مى كند كه آيه مورد بحث تنها به گوشه اى از آن اشاره نموده است .
وقتى آسمان و كرات آسمانى با آنهمه عظمت نتوانند در برابر حوادث عظيم آن روز مقاومت
كنند از اين انسان ضعيف و ناتوان و آسيب پذير چه كارى ساخته است ؟ ! .
تفسير نمونه ج : 25 ص : 189
در پايان اين بحث اشاره اى به تمام هشدارها و انذارهاى گذشته كرده ، مى فرمايد :
آنچه گفته شد تذكر و يادآورى است ( ان هذه تذكرة ) .
شما در انتخاب راه آزاد هستيد ، و هر كس بخواهد هدايت شود و طالب سعادت ابدى باشد
راهى به سوى پروردگارش بر مى گزيند ( فمن شاء اتخذ الى ربه سبيلا ) .
اگر پيمودن اين راه از طريق اجبار و اكراه صورت گيرد ، نه افتخارى است ، نه فضيلتى
، فضيلت آن است كه انسان با اراده و اختيار خود اين راه را انتخاب كرده ، و بپويد .
خلاصه اينكه خداوند راه و چاه را نشان داده ، و ديده بينا ، و آفتاب روشنى بخش را
در اختيار گذارده ، و مردم را مخير ساخته تا در اطاعت فرمانش با اراده و تصميم وارد
عمل شوند .
در اينكه جمله ان هذه تذكرة ( اينها تذكر و يادآورى است اشاره به چيست ؟ احتمالات
متعددى از سوى مفسران داده شده است : گاه گفته اند اشاره به مواعظى است كه در آيات
قبل آمد ، و گاه گفته شده اشاره به تمام سوره است ، و يا اشاره به تمام قرآن مجيد .
بعضى نيز گفته اند ممكن است اشاره به دستور نماز و عبادت شبانه باشد كه در آيات
نخستين سوره آمده بود و مخاطب در آن پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) بود ، اين
جمله مى خواهد آن را تعميم و گسترش به ساير مسلمانان دهد ، بنابر اين منظور از سبيل
( راه ) در جمله بعد نيز نماز شب است كه از جمله راههاى مهم به سوى پروردگار است
همانگونه كه در آيه 26 سوره دهر بعد از دستور عبادت شبانه ( و من الليل فاسجد له و
سبحه ليلا طويلا ) با فاصله مختصرى مى فرمايد ان هذه تذكرة فمن شاء اتخذ الى ربه
سبيلا كه عينا همان آيه مورد بحث است
تفسير نمونه ج : 25 ص : 190
البته اين تفسير مناسبى است ولى مناسبتر اين است كه مفهوم آيه گسترده باشد و تمام
برنامه هاى انسان ساز اين سوره در بر گيرد چنانكه در بالا اشاره كرديم
نكته : مراحل چهار گانه عذاب الهى
در آيات فوق تكذيب كنندگان مغرور و مست نعمت را به چهار عذاب دردناك تهديد مى كند :
غل و زنجيرها ( انكال ) آتش سوزان جهنم ( جحيم ) غذاهاى خشن و گلوگير و مرگبار ( و
طعاما ذا غصة ) و انواع مجازاتهاى دردناك ديگر كه به فكر انسان نمى گنجد ( و عذابا
اليما ) اين مجازاتها در حقيقت نقطه مقابل وضع آنها در اين زندگى دنيا است از يكسو
داشتن آزادى بى حد و مرز و از سوى ديگر زندگى مرفه ، و از سوى سوم غذاهاى گوارا و
از سوى چهارم انواع آسايشها و چون همه اينها را به قيمت ظلم و تجاوز به حقوق ديگران
و كبر و غرور و غفلت از خدا پيدا كرده اند در قيامت به چنان سرنوشتى گرفتار خواهند
شد .
تفسير نمونه ج : 25 ص : 191
* إِنَّ رَبَّك يَعْلَمُ أَنَّك تَقُومُ أَدْنى مِن ثُلُثىِ الَّيْلِ وَ نِصفَهُ وَ
ثُلُثَهُ وَ طائفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَك وَ اللَّهُ يُقَدِّرُ الَّيْلَ وَ
النهَارَ عَلِمَ أَن لَّن تحْصوهُ فَتَاب عَلَيْكمْ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسرَ مِنَ
الْقُرْءَانِ عَلِمَ أَن سيَكُونُ مِنكم مَّرْضى وَ ءَاخَرُونَ يَضرِبُونَ فى
الأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضلِ اللَّهِ وَ ءَاخَرُونَ يُقَتِلُونَ فى سبِيلِ
اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسرَ مِنْهُ وَ أَقِيمُوا الصلَوةَ وَ ءَاتُوا
الزَّكَوةَ وَ أَقْرِضوا اللَّهَ قَرْضاً حَسناً وَ مَا تُقَدِّمُوا لأَنفُسِكم
مِّنْ خَير تجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيراً وَ أَعْظمَ أَجْراً وَ استَغْفِرُوا
اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمُ(20)
ترجمه :
20 - پروردگارت مى داند كه تو و گروهى از كسانى كه با تو هستند نزديك دو سوم از شب
يا نصف يا ثلث آن را بپا مى خيزيد ، و خداوند شب و روز را اندازه گيرى مى كند ، او
مى داند كه شما نمى توانيد مقدار آن را ( دقيقا ) اندازه گيرى كنيد ، لذا شما را
بخشيد اكنون آن مقدار از قرآن كه براى شما ميسر است تلاوت كنيد ، او مى داند به
زودى گروهى از شما بيمار مى شوند ، و گروهى ديگر براى به دست آوردن فضل الهى ( و
كسب روزى ) به سفر مى روند ، و گروهى ديگرى در راه خدا جهاد مى كنند ، پس آن مقدار
كه براى شما ممكن است از آن تلاوت
تفسير نمونه ج : 25 ص : 192
كنيد ، و نماز را بر پا داريد و زكات ادا كنيد ، و به خدا قرض الحسنه دهيد ، ( در
راه او انفاق نمائيد ) و ( بدانيد ) آنچه را از كارهاى خير براى خود از پيش مى
فرستيد نزد خدا به بهترين وجه و بزرگترين پاداش خواهيد يافت ، و از خدا آمرزش
بطلبيد كه خداوند غفور و رحيم است .
تفسير هر چه براى شما امكان دارد قرآن بخوانيد
اين آيه كه طولانى ترين آيات اين سوره است مشتمل بر مسائل بسيارى است كه محتواى
آيات گذشته را تكميل مى كند .
در اينكه اين آيه ناسخ دستور آيات آغاز اين سوره است ، يا توضيح و تفسيرى براى آن ،
و همچنين در اينكه آيا اين آيه در مكه نازل شده يا در مدينه ؟ در ميان مفسران سخت
گفتگو است .
پاسخ اين سؤالها بعد از تفسير آيه روشن خواهد شد .
نخست مى فرمايد : پروردگارت مى داند كه تو و گروهى از كسانى كه با تو هستند نزديك
دو سوم از شب يا نصف يا ثلث آن را به پا مى خيزند ، چگونه خداوند از آن آگاه نيست
در حالى كه اندازه گيرى شب و روز به وسيله او است ( ان ربك يعلم انك تقوم ادنى من
ثلثى الليل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذين معك و الله يقدر الليل و النهار ) .
اشاره به همان دستورى است كه در آغاز سوره به پيامبر داده شده ، تنها
تفسير نمونه ج : 25 ص : 193
چيزى كه در اينجا اضافه دارد اين است كه گروهى از مؤمنان نيز در اين عبادت شبانه ،
پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) را همراهى مى كردند ( به عنوان يك حكم استحبابى و
يا احتمالا يك حكم وجوبى زيرا شرائط آغاز اسلام ايجاب مى كرد كه آنها با تلاوت قرآن
كه مشتمل بر انواع درسهاى عقيدتى و عملى و اخلاقى است و همچنين عبادات شبانه خود را
بسازند و آماده تبليغ اسلام و دفاع از آن گردند ) .
ولى به گونه اى كه از بعضى روايات استفاده مى شود جمعى از مسلمانان در نگهداشتن
حساب ثلث و نصف و دو ثلث گرفتار اشكال و دردسر مى شدند ( چرا كه وسيله سنجش زمان در
آن عصر وجود نداشت ) و به همين جهت ناچار احتياط مى كردند ، و اين امر سبب مى شد كه
گاه تمام شب را بيدار بمانند ، و مشغول عبادت باشند ، تا آنجا كه پاهاى آنها به
خاطر قيام شبانه ورم كرد ! لذا خداوند اين حكم را بر آنها تخفيف داد و فرمود : او
مى داند كه شما نمى توانيد مقدار مزبور را دقيقا اندازه گيرى كنيد ، به همين جهت
شما را بخشيد ، اكنون آن مقدارى كه از قرآن براى شما ميسر است تلاوت كنيد ( علم ان
لن تحصوه فتاب عليكم فاقرءوا ما تيسر من القرآن ) .
لن تحصوه از ماده احصاء به معنى شماره كردن است ، يعنى شما نمى توانيد دقيقا وقت شب
را از نظر مقدار دو ثلث و نصف و يك ثلث تعيين كنيد ، و به زحمت مى افتيد .
بعضى نيز گفته اند منظور اين است كه شما نمى توانيد بر اين كار در تمام ايام سال
مداومت كنيد .
حتى امروز هم كه با وسائلى مى توان به موقع از خواب بيدار شد تعيين دقيق اين مقادير
، در تمام طول سال ، مخصوصا با تفاوت مستمر شب و روز ، كار آسانى نيست .
جمله تاب عليكم را غالب مفسران به معنى تخفيف اين تكليف ذكر
تفسير نمونه ج : 25 ص : 194
كرده اند ، نه به معنى توبه از گناه اين احتمال نيز وجود دارد كه وقتى حكم وجوب
برداشته شود گناهى صورت نمى پذيرد ، و در نتيجه همچون آمرزش الهى خواهد بود .
در اينكه منظور از جمله فاقرؤوا ما تيسر من القرآن آنچه از قرآن براى شما ميسر است
بخوانيد چيست ؟ گفتگو بسيار است : جمعى آن را به نماز شب تفسير كرده اند كه در
لابلاى آن حتما آيات قرآن خوانده مى شود ، و بعضى گفته اند منظور همان تلاوت قرآن
است هر چند در اثناء نماز نباشد ، سپس بعضى مقدار آن را به پنجاه آيه ، و بعضى به
يكصد آيه ، و بعضى دويست آيه ، تفسير كرده اند ، ولى هيچيك از اين اعداد دليل خاصى
ندارد ، بلكه مفهوم آيه اين است كه هر مقدارى كه انسان به زحمت نمى افتد از قرآن
بخواند .
بديهى است منظور از تلاوت قرآن در اينجا تلاوتى است به عنوان درس و فراگيرى براى
خودسازى و پرورش ايمان و تقوا .
سپس به بيان دليل ديگرى براى اين تخفيف پرداخته مى افزايد : خداوند مى داند كه
گروهى از شما بيمار مى شوند ، و گروهى ديگر براى تحصيل معاش و ابتغاء فضل الهى راهى
سفر مى كردند ، و گروه ديگرى در راه خدا جهاد مى كنند ، و اين امور مانع از آن
خواهد شد كه عبادات شبانه را در نصابى كه قبلا تعيين شده به طور مداوم انجام دهند (
علم ان سيكون منكم مرضى و آخرون يضربون فى الارض يبتغون من فضل الله و آخرون
يقاتلون فى سبيل الله ) .
و همين سبب ديگرى براى تخفيف اين برنامه است ، لذا بار ديگر تكرار مى كند حال كه
چنين است آن مقدار كه براى شما ممكن است و توانائى داريد در شب از قرآن تلاوت كنيد
( فاقرءوا ما تيسر منه ) .
تفسير نمونه ج : 25 ص : 195
روشن است كه ذكر بيمارى ، و مسافرتهاى ضرورى ، و جهاد فى سبيل الله ، به عنوان سه
مثال براى عذرهاى موجه است ، ولى منحصر به اينها نيست ، منظور اين است چون خداوند
مى داند شما گرفتار مشكلات مختلف زندگى در روز خواهيد شد ، و اين مانع تداوم آن
برنامه سنگين است ، به شما تخفيف داده است .
اكنون اين سؤال مطرح مى شود كه آيا اين حكم آنچه را كه در آغاز سوره آمده است نسخ
مى كند ؟ يا به صورت استثنائى براى آن است ؟ ظاهر آيات نسخ حكم سابق مى باشد ، در
حقيقت لازم بود اين برنامه مدتى اجرا بشود و اجرا شد ، و منظور از اين حكم كه جنبه
موقت و فوق العاده داشت حاصل گرديد ، و بعد از پايان اين مدت به صورت خفيف ترى باقى
ماند ، زيرا ظاهر آيه اين است كه به خاطر وجود معذورين اين حكم در باره همه تخفيف
داده شده ، نه فقط در باره گروه معذوران ، و به اين ترتيب نمى تواند استثنا باشد
بلكه بايد نسخ باشد ( دقت كنيد ) در اينجا سؤال ديگرى پيش مى آيد كه : آيا تلاوت
مقدار ممكن از قرآن كه در اين آيه دو بار به آن امر شده ، واجب است ، يا جنبه مستحب
دارد ؟ بعضى گفته اند : مسلما مستحب است ، و بعضى احتمال وجوب داده اند ، چرا كه
تلاوت قرآن موجب آگاهى بر دلائل توحيد ، و ارسال رسل ، و اعجاز اين كتاب آسمانى ، و
فراگيرى ساير واجبات دين مى گردد ، بنابر اين تلاوت قرآن مقدمه واجب است و واجب مى
باشد .
ولى بايد توجه داشت كه در اين صورت لازم نيست قرآن را شبانه بخوانند ، و يا در
اثناء نماز شب ، بلكه بر هر مكلفى واجب است كه به مقدار لازم براى تعليم و تربيت ،
و آگاهى بر اصول و فروع اسلام ، و همچنين حفظ قرآن و رساندن آن به نسلهاى آينده
تلاوت كند بدون اينكه وقت و زمان خاصى در آن
تفسير نمونه ج : 25 ص : 196
مطرح باشد .
ولى حق اين است كه ظاهر امر در جمله فاقرءوا ... وجوب است چنانكه در اصول فقه بيان
شده ) مگر اينكه گفته شود اين امر به قرينه اجماع فقهاء بر عدم وجوب يك امر
استحبابى است ، و نتيجه اين مى شود كه در آغاز اسلام به خاطر وجود شرائطى اين تلاوت
و عبادت شبانه واجب بوده ، و بعد هم از نظر مقدار و هم از نظر حكم تخفيف داده شده ،
و به صورت يك حكم استحبابى آن هم به مقدار ميسور در آمده است ، ولى به هر حال وجوب
نماز شب بر پيامبر اسلام (صلى الله عليهوآلهوسلّم) تا آخر عمر ثابت ماند ( به قرينه
ساير آيات قرآن و روايات ) .
در روايتى از امام باقر (عليه السلام) نيز مى خوانيم : حكم مربوط به دو ثلث از شب ،
يا نيمى از آن ، و يا ثلث آن ، منسوخ شده ، و به جاى آن فاقرءوا ما تيسر من القرآن
قرار گرفته است .
قابل توجه اينكه سه نوع عذر در آيه مورد بحث ذكر شده كه يكى جنبه جسمانى دارد (
بيمارى ) و ديگرى جنبه مالى دارد ( مسافرت براى كسب و كار ) و سومى جنبه دينى دارد
( جهاد فى سبيل الله ) و لذا بعضى گفته اند از اين آيه استفاده مى شود كه تلاش براى
معاش همرديف جهاد فى سبيل الله است ! و نيز اين جمله را دليلى دانسته اند بر اينكه
خصوص اين آيه در مدينه نازل شده ، چرا كه وجوب جهاد در مكه نبود ، ولى با توجه به
اينكه مى فرمايد سيكون ( به زودى خواهد بود ) ممكن است اين جمله خبر از تشريع جهاد
در آينده باشد ، يعنى چون عذرهائى در حال داريد و عذرهائى در آينده براى شما پيدا
مى شود ، اين حكم به صورت دائمى در نيامد ، و به اين صورت با مكى بودن آيه منافات
ندارد .
تفسير نمونه ج : 25 ص : 197
سپس به چهار دستور ديگر در پايان اين آيه اشاره كرده ، و برنامه خودسازى ارائه شده
را به اين وسيله تكميل مى كند ، مى فرمايد : نماز را بر پا داريد ، و زكات را ادا
كنيد ، و از طريق انفاقهاى مستحبى به خداوند قرض الحسنه دهيد ، و بدانيد آنچه را از
كارهاى خير براى خود از پيش مى فرستيد آن را نزد خداوند به بهترين وجه بزرگترين ،
پاداش خواهيد يافت .
( و اقيموا الصلوة و آتوا الزكوة و اقرضوا الله قرضا حسنا و ما تقدموا لانفسكم من
خير تجدوه عند الله هو خيرا و اعظم اجرا ) .
و استغفار كنيد ، و از خداوند آمرزش بطلبيد كه خداوند غفور و رحيم است ( و استغفروا
الله ان الله غفور رحيم ) .
اين چهار دستور ( نماز ، زكات ، انفاقهاى مستحبى ، و استغفار ) به ضميمه دستور
تلاوت و تدبر در قرآن كه در جمله هاى قبل آمده بود مجموعا يك برنامه كامل خودسازى
را تشكيل مى دهد كه در هر عصر و زمان به خصوص در آغاز اسلام تاثير انكارناپذيرى
داشته و دارد .
منظور از نماز در اينجا نمازهاى واجب پنجگانه و منظور از زكات زكات واجب است ،
منظور از دادن قرض الحسنه به خداوند همان انفاقهاى مستحبى است ، و اين بزرگوارانه
ترين تعبيرى است كه در اين زمينه تصور مى شود ، چرا كه مالك تمام ملكها ، از كسى كه
مطلقا چيزى از خود ندارد قرض مى طلبد ، تا از اين طريق او را تشويق به انفاق و
ايثار و كسب فضيلت اين عمل خير كند ، و از اين طريق تربيت شود و تكامل يابد .
ذكر استغفار در پايان اين دستورات ممكن است اشاره به اين باشد كه مبادا با انجام
اين طاعات خود را انسان كاملى بدانيد و به اصطلاح طلبكار تصور كنيد ، بلكه همواره
بايد خود را مقصر بشمريد ، و عذر به درگاه خدا آوريد ، ورنه سزاوار
تفسير نمونه ج : 25 ص : 198
خداونديش كس نتواند كه بجا آورد .
بعضى از مفسران معتقدند تكيه روى اين دستورات به خاطر آن است كه تصور نشود اگر
تخفيفى در باره قيام شبانه و تلاوت قرآن قائل شده به ساير برنامه ها و دستورات دينى
نيز سرايت مى كند بلكه آنها همچنان به قوت خود باقى است .
ضمنا ذكر زكات واجب را در اينجا دليل ديگرى بر مدنى بودن اين آيه گرفته اند ، زيرا
حكم زكات در مدينه نازل شد نه در مكه ، ولى بعضى گفته اند اصل زكات در مكه نازل شد
، اما نصاب و مقدارى براى آن بيان نگرديده بود ، آنچه در مدينه تشريع شد مساله نصاب
و مقدار زكات بود .
نكته ها :
1 - ضرورت آمادگى عقيدتى و فرهنگى
براى انجام كارهاى مهم اجتماعى مخصوصا ايجاد يك انقلاب وسيع و گسترده در تمام شؤون
زندگى قبل از هر چيزى يك نيروى مصمم انسانى لازم است كه با اعتقاد راسخ ، و آگاهى
كامل ، و تعليمات لازم فكرى و فرهنگى ، و پرورشهاى اخلاقى ، براى اين كار ساخته شده
باشد .
و اين دقيقا كارى بود كه پيغمبر اسلام (صلى الله عليهوآلهوسلّم) در مكه در سالهاى
نخستين بعثت بلكه در تمام دوران عمرش انجام داد ، و به همين دليل و به خاطر وجود
همين زير بناى محكم ، نهال اسلام به سرعت نمو كرد ، و جوانه زد ، و شاخ و برگ آورد
.
تفسير نمونه ج : 25 ص : 199
آنچه در اين سوره آمده است نمونه زنده و بسيار گويائى از اين برنامه حساب شده است :
دستور به عبادت دو سوم يا حداقل يك سوم از شب ، آن هم توأم با تلاوت و دقت در آيات
قرآن مجيد تاثير عجيبى در روح مسلمانان گذارد ، و آنها را براى قبول قول ثقيل و سبح
طويل آماده ساخت ، اين حركتها و ناشئه هاى شبانه كه به تعبير قرآن اشد وطا و اقوم
قيلا بود سرانجام كار خود را كرد ، و گروهى اندك از توده هاى محروم و قشرهاى مستضعف
و در بند چنان ساخته شدند كه شايستگى براى حكومت بر بخش عظيمى از جهان را پيدا
كردند .
و امروز هم اگر ما مسلمانان بخواهيم عظمت و قدرت ديرين را باز يابيم ، راه همين راه
، و برنامه همين برنامه است ، هرگز نبايد انتظار داشته باشيم با افرادى ضعيف و
ناتوان از نظر تفكر و ايمان ، افرادى كه پرورشهاى لازم فرهنگى و اخلاقى را نيافته
اند سيطره يهود را از قلب كشورهاى اسلامى بر اندازيم ، و دست زورگويان و ابر
جنايتكاران را از ممالك اسلامى كوتاه كنيم اين سخنى است دامنه دار ، اما آنجا كه كس
است يك حرف بس است !
2 - تلاوت قرآن همراه با تفكر
از روايات اسلامى به خوبى استفاده مى شود فضيلت تلاوت قرآن در زياد خواندن آن نيست
، بلكه در خوب خواندن و تدبر و انديشه در آن است .
جالب اينكه در ذيل آيه فوق كه دستور مى دهد آنچه از قرآن براى شما ميسر است بخوانيد
فاقرؤوا ما تيسر منه روايتى از امام على بن موسى الرضا (عليهماالسلام) آمده است كه
از جدش چنين نقل مى فرمايد : ما تيسر منه لكم فيه خشوع القلب و صفاء السر ! : آن
مقدار بخوانيد كه در آن خشوع قلب و صفاى باطن
|