(م 1381 ه ق ). مـؤلـف آنـهـا شـيخ العلما محقق عاليقدر مرحوم شيخ عبدالعظيم صدوقى اردبيلى يكى از اعيان
تفسيرى قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
1ـ تفسير عنكبوتيه .
مـرحوم شيخ عبدالعظيم صدوقى سالها در اردبيل , در جلسات تفسير قرآن مجيدداشت به بركت
هـمـين جلسات به تفسير تعدادى از سوره هاى مباركات قرآن مجيدتوفيق پيدا كرده است يكى از
آن موارد پيرامون سوره شريفه عنكبوت و لقمان مى باشدكه به نام عنكبوتيه ناميده است و در سال
1375 در تبريز به چاپ رسيده است ((555))
.
2ـ تفسير نور.
و رسـالـه تـفـسـيرى ديگرى به نام تفسير سوره ((نور)) دارد اين رساله ى تفسيرى در50 صفحه
پـيـرامـون آيـه شـريـفه ((نور, در تهران به سال 1359 هش چاپ سوم آن به صورت سربى , رقعى
مجموعه رسائل ديگر به چاپ رسيده است .
3ـ تفسير آية الكرسى .
اثر قرآنى ديگر او تفسير آية الكرسى مى باشد كه در خانبابامشار معرفى نموده اند ((556))
.
آثار و تاليفات :.
ايشان رسائل و كتابهاى متعددى نوشته اند كه اسامى برخى از آنها را مى آوريم :.
احـسـن الـحديث , اساس الايمان و اصول الدين , اصول دين حكمتى , باب النجاح در ولايت , تفسير
دعاى صباح يا مفتاح الصباح , جامع الانوار, خلاصه ى نماز و شفاعت صغرى و غيره .
صـاحـب الـذريـعه در اعلام الشيعه بخشى از احوال صاحب ترجمه را آورده است او در اردبيل در
مـسـجـد سـرچـشمه اقامه ى نماز جماعت مى فرمود و به تدريس تفسير نيزكه جمعى از كسبه و
بازاريان حضور پيدا مى كردند, مى پرداخت ((557))
.
***.
رسائل تفسيرى شيخ محمد خالصى زاده .
(م 1383 ه ق ). آيـة اللّه شـيـخ مـحـمد فرزند شيخ مهدى خالصى زاده يكى از اعيان علمى و تفسيرى وسياسى و
اجتماعى شيعه در قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
بيوگرافى اجمالى :.
ولادت ايشان در سال 1308 در شهر كاظمين در يكى از بيوت علمى و اخلاقى كه سابقه ى ديرين ,
در اسـلام دارند رخ داده است والد مرحوم ايشان آية اللّه العظمى شيخ محمد مهدى خالصى است
كـه آثـار و خـدمـات درخـشانى دارند و پس از رحلت مرحوم ميرزاى شيرازى , مرجعيت شيعه را
برعهده داشتند.
او از محضر آيات عظام : شيخ عبدالحسين نوه صاحب مقابيس , آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و
آيـة اللّه مـيـرزا مـحمد تقى شيرازى و مرحوم آية اللّه شيخ مهدى خالصى (والد مكرمشان ) تحصيل
نموده است .
او داراى دو اثر قرآنى مى باشد كه به طور مختصر توضيح داده مى شود:.
1ـ تفسير هدى و شفا.
تـفـسـيـر قرآن مرحوم خالصى زاده به نام ((هدى و شفا)) در 22 مجلد به زبان عربى مى باشد اين
تفسير يكى از تفاسير اجتماعى و علمى و سياسى مى باشد.
2ـ تفسير خالصى .
اين تفسير در يك جلد به زبان فارسى به سبك استدلالى و كلامى در سال 1365 درتهران به چاپ
رسيده است .
آثار و تاليفات :.
ايشان علاوه بر تفسير كلام اللّه مجيد در 22 مجلد آثار و تاليفات زير را نيز دارد:.
1ـ المعارف المحمديه به عربى در (12 جلد) در مصر به چاپ رسيده است .
2ـ الشيعه والافتجاع ليوم الطف مطبوع در بغداد و مصر.
3ـ الكلمة العليا در مقام مقايسه بين قوانين فقه و قوانين موضوعه .
4ـ شرح قواعد علامه حلى (ره ) در فقه .
5ـ معراج خيرالانام (به فارسى ) و اسرار المعراج به عربى .
6ـ نظام عائلى و خانوادگى , به فارسى كه در زندان و تبعيدگاه نوشته است .
7ـ الاروبة فى دارالبوار (اروپا به كجا مى رود؟).
8ـ حاشيه ى علمى بر كتاب فلاماريون منجم موحد فرانسوى (خدا در طبيعت ).
9ـ الاحتراز عن مفتريات حسن الاعجاز (در اثبات اعجاز قرآن و رد شبهات ).
10ـ شرح عناوين مرحوم خالصى (والدشان ) (در اصول فقه ).
ايشان اطلاعات وسيعى در علوم جديده و رياضيات و طبيعيات و زبان و غيره داشتند ((558))
.
وفات او:.
او در بـيـمـارسـتـان الـرازى بغداد در تاريخ شب جمعه بيست و يكم رجب 1383مطابق نوزدهم
دسامبر 1963 مطابق 28 آذر 1343 به سوى پروردگارش شتافت ((559))
.
***.
البلاغ المبين عنايت اللّه مشرقى هندى .
(چاپ 1383 ه ق ). مـؤلـف آن عـنـايت اللّه مشرقى هندى يكى از اعيان تفسيرى اماميه هندوستان در قرن چهاردهم
هجرى مى باشد.
تفسير ((البلاغ المبين )) در هندوستان به سال 1383 به چاپ سنگى رسيده است وپيرامون همه ى
سوره هاى قرآن مجيد مى باشد((560)).
***.
تفسير فخر داعى گيلانى .
(م 1384 ه ق ). مـتـرجـم آن اريـب عـريـب روحـانـى عاليقدر مرحوم سيد محمدتقى فخر داعى گيلانى يكى از
دانشمندان و كاوشگران معارف اسلامى و قرآنى در قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
آن مـرحـوم تـحصيلات خود را در محضر اساتيدى مانند: آقا شيخ محمد طالقانى , آقا ميرزامسيح
سمنانى آقا و فاضل تفرشى ادامه داد و به كوشش و جديت فراوان , علوم متداوله رافرا گرفت آنگاه
بـه قـصد حوزه علميه نجف به سمت عراق عزيمت نمود و از محضرنامورانى چون : آيت اللّه آخوند
ملا محمد كاظم خراسانى , شيخ عبداللّه مازندرانى مستفيذگرديد تا به درجه عاليه ى اجتهاد نائل
آمـد سـپس در نهضت مشروطيت به امر استادخويش به صفوف آزاديخواهان پيوست و به دستور
آيـت اللّه خـراسانى جهت ارشادات مذهبى و رسيدگى به امور مسلمين به هندوستان اعزام شد و
اداره انـجـمـن دعـوة الاسلام رابر عهده گرفت او ضمن فعاليت هاى مذهبى به فراگرفتن زبان
انـگـليسى (زبان رسمى ادارات هندوستان ) و اردو نيز پرداخت و در هر دو زبان مسلط گرديد به
حدى كه توانايى ترجمه متون اصلى در هر دو زبان را به دست آورد.
مـرحـوم سـيـدمحمد تقى فخر داعى به جهت تبليغات دينى كه داشت به لقب داعى اسلام ملقب
گـرديـد و در دوران تـدريـس و تحقيق به عنوان ((فخر المحققين تلفيقى )) نائل آمد كه به حق
شايستگى هر دو لقب را داشت و كلمه ((فخر داعى )) تاكيدى از هر دو لقب اوست .
آثار و تاليفات :.
آثار و تاليفات متعددى از ايشان به جا مانده است كه به چند مورد اشاره مى شود:.
1ـ ترجمه و تفسير قرآن مجيد تاليف سيد احمد خان هندى بانى دانشگاه عليگرهندوستان در سه
جلد.
گرچه اين تفسير از خود او نيست ولى نظرات و آرا شيعه را در ضمن ترجمه ,اعلام داشته است .
2ـ ترجمه تاريخ ايران تاليف سر پرسى يايكس از زبان انگليسى در دو جلد.
3ـ تاريخ تمدن اسلام و عرب تاليف گوستاولون لبون از روى ترجمه اردوى سيدعلى بلگرامى .
4ـ شـعر العجم در ادبيات در 5 جلد سعيد نفيسى در مقدمه ى اين ترجمه مى نويسد: ((ترجمه اين
گـونه كتاب ها كار همه كس نيست و مردى مى خواهد كه خود دراين فن دست داشته باشد و به
انـدازه خـود مؤلف مسلط بر موضوع گردد و او جز فخرداعى , من كسى را نمى شناسم كه در اين
پايه و مايه بوده باشد ))((561)).
5ـ تاريخ علم كلام تاليف شبلى نعمانى (مجموعه مقالات شبلى نعمانى ).
6ـ ترجمه تاريخ سرزمين هند تاليف امير على بلگرامى .
وفات او:.
مـرحـوم داعـى پـس از بازگشت به ايران خدمات ارزنده اى در وزارت فرهنگ وآموزش آن روز,
انـجـام داد تـا ايـنكه در سال 1384 هجرى قمرى برابر 1342 خورشيدى در تهران , دعوت حق را
لبيك گفت و با تجليل شايسته به خاك سپرده شد.
***.
رسائل تفسيرى برهان سبزوارى .
(م 1384 ه ق ). مـؤلـف آنـهـا سـيـد عـبداللّه بن سيد حسن برهان سبزوارى يكى از اعلام تفسيرى شيعه در قرن
چهاردهم هجرى مى باشد.
از مرحوم برهان سبزوارى چند اثر تفسيرى باقى ماده است .
1ـ حقيقة الابداع فى تفسير كلمة الاسترجاع .
او در ايـن رسـالـه , پـيـرامـون آيـه 156 سوره بقره ((الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا للّه وانا اليه
راجعون )) بحث مبسوطى انجام داده و به تشريح ابعاد مختلف آن پرداخته است .
2ـ آية الخلافه .
در ايـن اثـر قـرآنـى در بـيان و تفسير آيه 30 از سوره بقره ((و اذ قال ربك للملائكه انى جاعل فى
الارض خـلـيـفـة قالوا اتجعل فيها من يفدفيها)) مى باشد كه با بهره گيرى از روايات به تفسير آن
پـرداخته و موارد فراوانى از مطالبى را كه مرحوم ميرزا حسين علوى سبزوارى متعرض آنها نشده
است , استدراك نموده است .
3ـ الجوهر الفريد فى اسرار سورة التوحيد.
اين اثر قرآنى در بيان و شرح سوره ى مباركه توحيد به صورت مبسوط مى باشد.
4ـ غاية الافاده فى اسرار الشهادة .
اين اثر قرآنى نيز در شرح و بيان آيه ((شهد اللّه انه لا اله الا هو )) مى باشد.
رسائل تفسيرى مذكور به خط مؤلف در كتابخانه ى وى در سبزوار محفوظمى باشد ((562))
.
***.
تفسير سيد حسين اثنى عشرى .
(م 1384 ه ق ). مـؤلـف آن حـجـة الاسلام و المسلمين آقاى سيد حسين شاه عبدالعظيمى يكى ازاعيان تفسيرى
شيعه در قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
مـرحوم اثنى عشرى در سال 1318 در شهر رى , متولد گرديد پس از فراگيرى مقدمات و ادبيات
در تـهـران بـه سـال 1349 بـه قم سفر نمود پس از آموختن سطوح در درس خارج آية اللّه حائرى
شركت جست .
در سال 1362 به شهر رى , بازگشت و در آستانه ى مقدسه حضرت عبدالعظيم به اقامه ى جماعت
و تـبليغ و تفسير قرآن مجيد پرداخت تا آن كه در سال 1384 بر روى منبرتبليغ , سكته قلبى بر او
عارض شد و از دنيا رفت تفسير اثنى عشرى او داراى 14 جلدمى باشد كه عموما انتشار يافته است و
اين كتاب مى تواند حاكى از فضل و دانش مؤلف محترم آن بوده باشد ((563))
.
روش تفسيرى :.
((تـفـسـيـر اثنى عشرى )) به زبان فارسى , نخست عدد آيات , اسم سوره , دليل نام گذارى سوره ,
فـضيلت آيه يا سوره را مى آورد,سپس تحقيقاتى در باره مطالب به طريق فلسفى و خطابى و ادبى
دارد بـراى اثـبـات مـنـظـور خود از اخبار و احاديث اهل بيت (ع )بدون ذكر سند و راوى استفاده
مى كند در موارديكه مفسران اختلاف نظرى دارند, خودارزيابى و نقدى انجام نمى دهد و تنها اين
اخـتـلاف را يـادآورى مى كند در نقل قصص , گاه تفاسير ديگر را ماخذ معرفى مى كند, چندان به
مـباحث كلامى وارد نمى شود او از نظرشيعه عدول نمى كند در مباحث فقهى و احكام تا حد لازم
تفصيل مى دهد.
بنابراين تفسيرى است ساده و قابل فهم عموم مردم , كه با توجه به محيط مذهبى علاقمندان اهل
بيت (ع ) نگاشته شده است .
ايـن تـفـسـير در سال 1363 شمسى در تهران توسط انتشارات ((ميقات )) به قطع وزيرى به چاپ
رسيده است .
***.
كشف القناع عن القرآن الكريم فاضل بروجردى .
(تاليف 1384 ه ق ). مـؤلف آن مولى محمد على بن محمد جواد فاضل بروجردى يكى از علما ومفسرين شيعه در قرن
چهاردهم هجرى مى باشد.
كـشـف القناع تفسير مختصرى است پيرامون آيات شريفه ى ترتيب و تنظيم يافته است و با عناوين
((لـغة الاية )) ((اعراب الاية )) و ((قرائة الاية )) و ((معنى الاية )) در چهار بخش تنظيم يافته است و
در آغاز چند فصل كوتاه پيرامون فضل قرآن و منع از تفسير به راى وجز اينها از مباحث مقدماتى را
آورده است .
ايـن تفسير در 10 مجلد مى باشد كه مؤلف آن , بين سال هاى 1370 تا 1384 ه بدان اشتغال ورزيده
است .
آغاز آن الحمدللّه رب العالمين فان احق الفضائل بالتعظيم و اسبقها فى استحقاق التقديم , مى باشد
اين جلد در 336 برگ قرار گرفته است از آغاز قرآن تا آيه 206 از سوره بقره مى باشد همچنان ادامه
دارد تـا جلد دهم آن از سوره الممتحنه تا پايان قرآن مجيد كه روز 29 ماه رمضان 1384 ه ق پايان
پذيرفته است ((564))
.
***.
الايات البينات موسوى جزائرى .
(م 1384 ه ق ). مـؤلـف آن محقق خبير سيد مصطفى بن ابى القاسم الموسوى الجزائرى التسترى النجفى يكى از
اعيان تفسيرى قرن 14 هجرى مى باشد.
او از مـعاصرين مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى مى باشد كه در سال 1320 تولد يافته است تفسير فوق
در يـك مـجـلـد بـزرگ رحلى قرار گرفته است و فارسى است و دربرگيرنده آياتى است كه در
فـضـيـلت اهل بيت (ع ) نازل گرديده است و مرحوم حاج آقابزرگ با دستخط مؤلف محترم پيش
خود او مشاهده فرموده است ((565))
.
***.
بهجة التنزيل سيد هبة اللّه رضوى كاشانى .
(م 1385 ه ق ). مـؤلـف آن سيد حسين بن سيدهبة اللّه رضوى كاشانى ملقب به علم الهدى يكى ازاعيان تفسيرى
قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
نـام كامل اثر قرآنى وى ((تفسير بهجة التنزيل فى التفسير و التاويل )) مى باشد نام اين تفسير را در
اجازه اى كه به آيت اللّه مرعشى در سال 1355 داده اند, ذكر نموده اند((566)).
***.
تفاسير حاج تقى يكتا تبريزى .
(م 1385 ه ق ). مـؤلـف مـحـتـرم آنـهـا مـرحوم حاج تقى يكتا يكى از متدينين و كاوشگران معارف قرآنى درقرن
چهاردهم هجرى مى باشد.
او كـه از شـاگردان و تلامذه ى مرحوم آية اللّه سيد جواد خطيبى مى باشند سه سوره از سوره هاى
مباركه قرآن مجيد را تفسير نموده اند:.
1ـ تـفـسير سوره صف كه در سال 1384 ه ش با تقريظات و نظريه هاى جمعى ازآيات تبريز توسط
انتشارات محترم سروش در 116 صفحه وزيرى به چاپ رسيده است ((567))
.
2ـ تفسير سوره مباركه نور كه در سال 1385 چاپ و نشر داده اند.
3ـ تـفـسير سوره عنكبوت كه آماده چاپ و نشر مى باشد و انتظار از فرزندبرومندشان آن است كه
در چاپ و نشر آن همانند ديگر مجلدات گذشته اقدام مؤثرى رامبذول دارند ((568))
.
***.
رسائل تفسيرى شيخ محمد خزرجى .
(م 1385 ه ق ). مـؤلـف آنها شيخ محمد رضا بن شيخ قاسم خزرجى نجفى از اعلام فقهى وتفسيرى شيعه در قرن
چهاردهم هجرى مى باشد.
او كه از شاگردان آية اللّه العظمى سيد محمد كاظم يزدى بودند چند اثر قرآنى ازخود به يادگار
گذاشته است .
1ـ بلوغ منى الجنان .
2ـ موهبة الرحمان فى تفسير القرآن .
3ـ الخيرات الحسان فى تفسير القرآن .
((رسائل تفسيرى فوق نوعا به شيوه ى ادبى و به زبان فارسى مى باشد از اين مفسرآثار ديگرى نيز,
بـه صـورت مـنـظوم و منثور باقى مانده است كه در كتابخانه ى وى در نجف اشرف محفوظ است
))((569)).
***.
تفسير راهنما به سوى حق بانو مالك .
(چاپ 1385 ه ق ). مؤلفه فاضله ى آن پژوهشگر محترم قرآنى بانو ف مالك از پژوهشگران معارف قرآنى شيعه در قرن
چهاردهم هجرى مى باشد.
مـفـسره نامبرده , نخست يك آيه از سوره مورد بحث را با ترجمه فارسى آن يادمى كند, آن گاه به
شرح و تفسير آن آيه مى پردازد در بسيارى از موارد, به شرح بسيار كوتاه و اجمالى آيه , در حدى كه
روشـن كـنـنده معنى و مفهوم ظاهرى آيه باشد, اكتفا ورزد و درمواردى هم , تفصيل بيشترى را
دنـبـال مـى كـنـد آيـاتى كه در بردارنده ى كلمات بحث انگيز ازقبيل : معاد, قيامت , زلزله , حشر,
حـيوانات و باشد مورد تفسير و توضيح بيشترى قرارگرفته است وى در مواردى كه بحث تفصيل
دارد, اقـوال مفسران گذشته اعم از شيعه وسنى را نقل مى كند و نيز رواياتى از كتاب هاى معتبر
فـريـقـين مى آورد در تمام اين موارد,بررسى هاى وى , فقط جنبه گزارشى داردو در مورد اقوال
مـفـسـران و روايـات , هـيـچ گونه نقد و تحليلى ندارد و نيز از ذكر منابع تفسيرى و روايات كاملا
خـوددارى كـرده و بـراى روايـات هـيچ گونه سندى را ذكر نمى كند وى در تمام موارد, از طرح
مـباحث لغوى و ادبى و بلاغى دورى مى ورزد و اسباب نزول آيات را در موارد بسيار اندك , از قول
صحابه آورده است .
ايـن اثر تفسيرى پيرامون تفسير جز آخر قرآن كريم به زبان فارسى مى باشد كه در375 صفحه در
سال 1345 هجرى شمسى از سوى چاپخانه هنر بخش , به چاپ رسيده است ((570))
.
***.
قصص قرآن يا تاريخ انبيا موسوى و غفارى .
(چاپ 1385 ه ق ). مـؤلـفـان آن دانـشـمـنـدان مـحـترم آقايان : سيد محمد باقر موسوى و استاد على اكبرغفارى از
كاوشگران معارف قرآن و عترت در قرن چهاردهم هجرى مى باشند.
اثر قرآنى فوق پيرامون قصص عبرت آموز قرآن انبيا و پيامبران الهى مى باشد.
سرگذشت انبيا و پيامبران , كتاب ها و آثار فراوانى را به وجود آورده است ولى باتوجه به امعان نظر
و دقت و غور و بررسى استاد على اكبر غفارى و همكار محترمشان يقنيا اين كتاب از ويژگى هايى
بـرخـوردار مى باشد كتاب فوق از سوى انتشارات صدوق واقع در جنب مسجد امام , در بازار انجام
پذيرفته است ((571))
.
***.
اخلاق از نظر قرآن و اسلام حائرى .
(چاپ 1385 ه ق ). مـؤلـف مـحـترم آن دانشمند محترم حجة الاسلام و المسلمين آقاى مهدى حائرى تهرانى متولد
1304 هـجـرى شـمسى يكى از كاوشگران و خيرخواهان جامعه اسلامى , درقرن چهاردهم هجرى
مى باشد.
نـام اثـر قـرآنـى او ((اخلاق از نظر قرآن و دستورات اجتماعى اسلام )) مى باشد كه درسال 1385
هجرى قمرى نگارش يافته است ((572)) حجة الاسلام و المسلمين حاج آقا مهدى حائرى يكى از
روحانيون فعال و مبارز و فرد نيكوكار و خيرخواه جامعه اسلامى است آثار وجودى پربركتى از وى
به يادگار مانده است كه يكى از آنها مشاركت در تاسيس كتابخانه حجتيه قم و تاسيسات كتابخانه
الـمـهـدى (عـج ) دهـها كار خير و نيكوكارى مى باشد خداوند متعال بر تاييدات و عمر مباركشان
بيفزايد.
***.
تفسير آيات ذوالقرنين دكتر شهاب پور.
(چاپ دوم 1386 ه ق ). مؤلف آن دانشمند محترم مرحوم دكتر عطااللّه شهاب پور يكى از خدمتگزاران آگاه جامعه اسلامى
در قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
آيـات ذوالـقرنين اثرى است از عطااللّه شهاب پور, تحت عنوان : ((قرآن با دانش سازگار است )) در
تفسير آيات 82 ـ 94, از سوره مباركه ((كهف )) مى باشد.
چـاپ دوم اين كتاب , به گونه ى سربى , در سال 1323 ش , توسط انجمن تبليغات اسلامى , در يك
جلد با قطع رقعى در 25 صفحه , انجام شده است .
اين كتاب , در رد احمد كسروى , نگارش يافته است وى مدعى بود كه اسلام وقرآن با دانش امروز,
سازگار نيست و براى اثبات گفته هاى خويش , چند آيه از قرآن كريم , از جمله آيات : 82ـ94, را كه
درباره ذوالقرنين است , ياد كرده و به پندار خويش ,اشكالهايى را بر آيات فوق , وارد ساخته , از جمله
اين كه از مشرق و مغرب زمين ,صحبت شده است و حال آن كه علم روز, اثبات كرده زمين كروى
است و در آن , شرق وغرب , متصور نيست و.
روش تفسيرى :.
مـفـسـر, نـخـست آيات مورد بحث را به طور تمام و كمال , ياد كرده و سپس به ترجمه ى فارسى ,
پرداخته است آن گاه اشكال هاى وارده از سوى احمد كسروى رامطرح كرده و بعد به پاسخ علمى
آن اشكالات با الهام از قرآن كريم , پرداخته است و درموارد بسيارى از كتاب , اسلام و هيئت , علامه
شهرستانى بهره برده و نكاتى دقيقى را از آن نقل كرده است .
***.
بيان الفرقان شيخ مجتبى قزوينى .
(م 1390 ه ق ). مؤلف آن مرحوم شيخ مجتبى قزوينى بن احمد بن ميرزا حسين طبيب حشمتى (1386 ه )يكى از
مفسران عاليقدر شيعه در قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
او بيشترين تحصيلاتش را پيش عالم ربانى مرحوم سيد موسى زرآبادى قزوينى تلمذ نموده است و
داراى تاليفاتى است كه از آن ميان تفسير ((بيان الفرقان )) مى باشد كه به صورت تفسير موضوعى
درسى در چند دفتر تنظيم يافته است :.
جلد اول : توحيدالقرآن در 216 صفحه وزيرى چاپ مشهد 1370.
جلد دوم : نبوة القرآن در 218 صفحه وزيرى چاپ مشهد 1371.
جلد سوم : معادالقرآن در 133 صفحه وزيرى چاپ تهران 1371.
جلد چهارم : ميزان القرآن در 167 صفحه وزيرى چاپ مشهد 1375.
جلد پنجم : در غيبت و رجعت در 320 صفحه وزيرى چاپ مشهد 1380 ((573))
.
او در سال 1386 فوت و در جوار ملكوتى امام رضا (ع ) مدفون شد ((574))
.
معرفى اجمالى به قلم استاد حكيمى :.
((يـكـى ديـگر از عالمان ربانى , و متالهان قرآنى , و مربيان بزرگ , و متعقلان سترگ ,حضرت شيخ
مـجتبى قزوينى خراسانى است به دو مناسبت شرح حال كوتاهى از ايشان مى آوريم : يكى اينكه وى
يكى از زبده ترين شاگردان و تربيت يافتگان حضرت سيدموسى زرآبادى است , و ديگر اينكه شيخ
خـود سـومين كس از سه ركن بزرگ ((مكتب تفكيك )) است در سده چهاردهم هجرى قمرى ياد
كـرديـم كـه عـالـمـان و فـاضـلان و مـطلعان و آگاهان بسيارى ـ به سائقه هاى معارفى دينى و
تـربيت هاى خالص اعتقادى ـ داراى مذاق تفكيك بوده اند و هستند(هم در سده هاى پيشين و هم
در سـده چـهـاردهـم تـا هـم اكنون , ودر همه ى جاها و حوزه ها, اگر چه خود به اين نام و عنوان
تـوجهى نداشته يا بدان خوانده نشده باشند), ليكن سيد موسى زرآبادى و ميرزا مهدى اصفهانى و
شيخ مجتبى قزوينى خراسانى را بدين امر تعلقى ويژه است .
شـيـخ مـجتبى قزوينى خراسانى , به سال 1318 ق در قزوين , از مادرى صالحه تولديافت پدر وى ,
حـجـة الاسـلام شيخ احمد تنكابنى نيز از عالمان بود و از شاگردان عالم متقى بزرگ , حاج ميرزا
حسين خليلى تهرانى (م :1326 ق ) شيخ پس از تحصيلات مقدماتى , در سنين جوانى به همراه پدر,
بـه نـجـف اشـرف مـشرف گشت و حدود 7 سال درآن سامان مقدس بماند و از اساتيد و عالمان
بـزرگـى چـون : سيد محمد كاظم يزدى (م :1337 ق ), و ميرزا محمد تقى شيرازى (م :1338 ق )
كـسـب فـيـض كـرد گفته اند به معيت مرحوم آية اللّه العظمى خوئى (م :1413 ق ) مدتى از درس
مـرحـوم ميرزاى نائينى (م :1355ق ) نيز بهره مند گرديد در يكى از نامه هايى كه ميرزاى نائينى ,
براى ميرزاى اصفهانى نوشته است ذكر حاج شيخ مجتبى قزوينى آمده است .
شـيخ سپس به قزوين بازگشت و دو سال در زادگاه خويش بماند در اين مرحله ازعمر خود بود
كـه بـه مـربى بزرگ , داناى حقايق و اسرار, و عالم به معارف قرآنى واجد آن معارف و متعبد به آن
معارف , حضرت سيد موسى زرآبادى قزوينى (م :1353 ق ) ـ كه شوهر خواهر وى نيز بود رسيد, و با
تـعـالـيم او پا به دايره عوالم انسانيت و شناخت اين عوالم گذاشت , و در راه كسب ((علم باطن ))
افـتـاده , و بـسـيـارى از عـلـوم مـحتجبه را نيز از وى بياموخت , و به رياضات و مجاهدات شرعى
بـپـرداخـت , و بـه سـير((عوالم الهى )) روى آوردو همين استاد بود كه وى را ـ از همان اوان ـ به
سـسـتى مبانى معارف غير قرآنى واقف ساخت , و روى دل او را از فلسفه , يونانى , و عرفان و اشراق
گـنـوسـى و اسكندرانى , وفلسفه ها و عرفان هاى امتزاجى , به سوى مطلع حكمت يمانى و مشرق
انوار قرآنى بازگرداند.
شـيـخ سپس به قم آمد و دو سال نيز در اين شهر علم بماند, و از درس خارج حاج شيخ عبدالكريم
يزدى (م :1355 ق ) استفاده كرد آنگاه رخت به مشهد كشيد, و در آستانه فياض ولايت رضوى (ع )
مـانـدگـار گشت , و در آن سامان از استادان بزرگى بهره مندگرديد: حاج ميرزا محمد آقازاده
خـراسانى (م :1356 ق ), حاج آقا حسين قمى (م :1366ق ), آقا بزرگ حكيم شهيدى (م : 1355 ق ),
شـيـخ مـوسى خوانسارى (مؤلف ((حاشيه مكاسب ))) و شيخ اسداللّه عارف يزدى , و سرانجام عالم
بزرگ و مربى و متعقل سترگ ,حضرت ميرزا مهدى غروى اصفهانى خراسانى (م :1365ق ).
شـيـخ مـجـتـبى قزوينى خراسانى , پس از گذراندن مراحل ياد شده , و بهره مندى كامل از شعب
مختلف علوم معقول و منقول , وكمال پذيرى با رياضات و عبادات , خود انسانى بزرگ و مربى كامل
گـشـت و در شـمار كاملان و بزرگان عالمان باطن در آمد وى از سال1347 ق در حوزه مشهد
شـروع بـه تـدريـس و تـربيت طلاب و فاضلان كرد, و 40 سال درمركز علمى مشهد به دين مهم
اشـتـغـال داشت و دهها تن عالم و فاضل و مدرس و واعظ ومحقق و مؤلف را در سايه ى مهرآيين
خـويـش بـپـرورانـد و در خـلال گفتن درس هاى گوناگون , در فقه و اصول و فلسفه و اخلاق
اسـلامـى و مـعارف قرآنى , و تبيين و تحكيم مبانى ((مكتب تفكيك )), به صورتى پدروار و با رفتار
مـهـربـار بـه حال و احوال طلاب مى رسيد, و با آنان با تواضع و افتادگى بسيار, سلوك مى كرد او
زنـدگـيـى بـسيار ساده داشت , و با اين چگونگى گاه از نيازهاى خود چشم مى پوشيد, و آنچه را
مـى تـوانـست به طلبه اى تنگدست برساند, مى رسانيد اين بود كه شيخ بزرگوار كه خود نمونه اى
مـجـسـم ازتـقـوى , و نفس كشى , و اعراض از مال و منال و جاه و مقام و شهرت و نعمت دنيا بود,
بـراى هر طلبه ى محصلى , و هر پوياى اسوه جويى , مايه تسلا يى بود گرانقدر و تاثير گذار وى در
بـرخـورد بـا طـلا ب شـخـصـيـت آنـان را هماره رعايت مى كرد, و بويژه به سادات احترامى ويژه
مى گزارد.
شـيـخ در تـكـاليف سياسى و اجتماعى بموقع اقدام مى كرد, و در مبارزات و درگيريهامقدم بود
اشتغال او به عبادات و رياضات و اذكار و اوراد و استغراق او در عوالم روحى وتعقل مستمر, او را از
اقدام هاى لازم باز نمى داشت , ليكن از مشوب گشتن كارها به اميال و اغراض و انحراف از اهداف ,
دلـسـرد مـى گـشـت و دنبال آن را وا مى نهاد به امور مسلمانان و نابسامانيها مى انديشيد و از آن
چگونگيها رنج مى برد, و بويژه از قلت ((تقواى لازم )) و((تعهد ملزم )), در برخى از روحانيين , دلى
خونين داشت , و از استاد خود ميرزاى اصفهانى نقل مى كرد كه آن بزرگ نيز از اين بابت دلى خونى
داشته است و غمى گران مى خورده است .
آثار وى را بايد بيشتر در زحمات 40 ساله او در تدريس و تعليم و تربيت شاگردان بسيار دانست او
اصـول (سـطـح و خارج ) و فقه (در سال هاى آخر,خارج ) و متون مهم فلسفه و فلسفه ى انتقادى و
مـعـارف نـاب قرآنى تدريس مى كرد, و در كار تربيت خواستاران تعليم و طالبان مى كوشيد روش
تدريس او در حكمت و فلسفه بسيارآموزنده , و پرورنده استعداد و نشان دهنده راه تفكر اجتهادى
در مقام تعقل بود و اين چگونگى بطور نمايان در آثار چاپ شده وى منعكس نگشته است و اين امر
مايه افسوس است اما آثار مكتوب وى :.
1ـ بيان الفرقان (به فارسى ) در 5 جلد,.
جلد اول , در بيان توحيد قرآن و فرق هاى آن با توحيد فلسفه وعرفان .
جـلـد دوم , در بـيـان وحى و نبوت از نظر قرآن , و فرق هاى آن با وحى و نبوت به مشرب فلسفه و
عرفان .
جـلـد سوم : در بيان معاد قرآن (معاد جسمانى ), و وجوه فرق و تفاوت آن با معادفلسفى و عرفانى
(معاد تجسمى ).
جـلد چهارم , در بيان نقش اساسى معصوم ((ع )) در هدايت اصلى و ضرورت رجوع به معصوم براى
فـهـم قـرآن و طـلب هدايت از قرآن و بيان حديث مسلم ((ثقلين )), وردمطالب سخيف و مردود
غزالى , در كتاب ((القسطاس المستقيم )), در باره عدم احتياج به معصوم .
جـلد پنجم , در بيان و تحليل مسائل غيبت و رجعت و شفاعت , و تبيين احاديثى در باره ((غيبت ))
و((قيامت )) و علائم هر يك كه خلط شده است .
2ـ رساله اى در معرفة النفس , شامل :.
بيان نظريه ارسطويى و نقد آن .
و نظريه ى ((مادية الحدوث بودن نفس )) و نقدآن .
و نظريه ى ماديين در باره نفس و نقدآن .
و سرانجام تبيين معرفة النفس قرآنى .
3ـ رسـالـه اى در نـقـد علمى و فلسفى اصول يازدهگانه ى ملا صدراى شيرازى , درمبانى فلسفى
خويش .
4ـ نسخه هايى در برخى علوم غريبه .
خاطره اى از آية اللّه ميلانى :.
مـرحـوم شـيـخ اسـتـاد ـ رضـوان اللّه تـعالى عليه ـ در 10 - 15 سال آخر عمر, درسها رادر منزل مـى گـفـتـنـد در يكى از روزهاى درس اسفار(درس ((سفر اول )) كه دوستان فاضل نيزشركت
داشتند اينجانب ((سفر چهارم )) را نيز تنها خدمت ايشان مى خواندم ), مرحوم آية اللّه العظمى حاج
سـيد محمد هادى ميلانى (م : 1395 ق ) تنها و سرزده وارد شدند ايشان در اوايل اقامت در مشهد,
در كـارهاشان , با مرحوم شيخ استاد, مشورت و از ايشان نظرخواهى مى كردند (چون بالطبع , شيخ
به اوضاع مشهد واردتر بودند) آنروز نيز, براى همين منظور آمده بودند درس تازه شروع شده بود و
چـنـد سـطرى خوانده بودندصفحات 90 تا 95 از اسفار چاپ سنگى قديم بود جايى كه مى گويد:
((صـراط مـسـتقيم ))اميرمؤمنان (ع ) است علامه طباطبايى پس از نقل روايت يك صفحه ـ چند
سـطر كم ـ ازآن چاپ مى خواندند آن روز درسى به كمال گفتند, رسم شيخ استاد بر اين بود كه
چون به هنگام درس مهمانى مى رسيد, از طلاب عذر خواهى كرده درس را تعطيل مى كردندآنروز
بـه عكس , عمل كردند: از آقاى ميلانى عذر خواستند و سخنانى به اين مضمون گفتند: ((رفقاى
درس از راه هـاى دور مـى آيـنـد, اگر اجازه بدهيد درس را ادامه بدهيم ))مرحوم ميلانى مبادى
آداب بود, استقبال كرد و تاكيد بر اينكه درس را بفرماييد بدينگونه درس ادامه يافت .
حتى از يك صفحه چند سطر افزون , درس تمام شد و ما فورى برخاستيم و درآمديم تا وقت آقاى
مـيـلانى بيشتر گرفته نشود شيخ استاد به رسم خود تا دم در به بدرقه ى طلاب و دوستان آمدند
دم در بـه بـنـده فـرمـودنـد, چـون آقاى ميلانى تنها آمده اند, شما باشيدتا در برگشتن ايشان را
هـمـراهـى كـنـيد (و من به خدمت كردن به عالمان و استادان علاقه داشتم , و شيخ استاد اين را
مـى دانـسـتند) حدود نيمساعت در كوچه قدم زدم , كه آقاى ميلانى بيرون آمدند, و با حاج شيخ ,
خـداحـافـظى كرديم و من فورى درشكه چى پيدا كردم و با آقا سوار شديم آقاى ميلانى فرمودند,
كـروك را بـكـشـيـد و من با كمك درشكه چى كروك را كشيديم همينكه درشكه به راه افتاد, بى
درنـگ , گفتند عجب درس پاكيزه اى عجب پاكيزه !(تعبير پاكيزه كه چند بار تكرار كردند از خود
ايـشان است ) عرض كردم , بله آقا, ملاحظه فرموديد اگر چيزى خدمتتان عرض شده است خلاف
واقـع است فرمودند,نه , پاكيزه , پاكيزه ـ بعد اضافه كردند:ـ پس چطور رد هم نكردند, مى گويند
ايـشـان فـلـسفه رارد مى كند عرض كردم , اين را هم ظاهرا خلاف خدمتتان عرض كرده اند, اگر
گـفـتـه انـد كـه ايـشـان مطالب را ناقص و دست و پا شكسته مى گويد, تا قابل رد باشد, و سپس
فـى الـمجلس هر طور شده آنها را رد مى كند, هرگز اينطور نيست ايشان درس فلسفه را ـ تمام و
كـمـال ـ مـى گـويـد و ادامه مى دهد, و هر 15 تا 20 روز يكبار, هنگامى كه فصول و مطالبى تمام
مـى شود, و حق مطلب از نظر تدريس علمى ادا مى گردد, و مى خواهند وارد مطلب ديگر و فصل
ديگرى بشوند, هر جا مطلب اشكالى داشته باشد, يادآورى مى كنند, كه اين مبانى و مطالب و دلايل
ـ طـبـق بـحـثهايى مستند كه عرضه كرده ايم ـ ناتمام است چون ايشان بحثهايى عميق دارند كه
اصحاب درس ايشان , با آنها آشنايند و آن مبانى را مى دانندو از نقدها و نقضها آگاهند, با ارجاع به
آنـها نظرهاى انتقادى را گوشزد مى كنند, و سپس وارد بحث بعدى مى شوند, و بكمال مطالب را
شـرح مـى دهـنـد و گـاه مدتى درنگ مى كنند تاابعاد گوناگون بحث , و وجوه يا دلايل فلسفى
وعـرفـانـى , روشـن شـود و حق مطلب اداگردد, و حتى گاه ديگر كتب و مدارك را مى آورند, و
هـمـه ى جـوانـب مطلب را مى سنجند وتكميل مى كنند مجدد آقاى ميلانى تعريف و تاييد كردند
سـپـس گفتم : درس معارف قرآنى هم دارند كه جداست , و در روزهاى پنجشنبه و جمعه گفته
مى شود.
اساس آن درس , بيان اصول معارف قرآنى است نهايت هر جا به بحثى فلسفى وعرفانى مربوط شود,
بـدان بـحـث نـيـز اشـاره مـى كنند, و موارد نقد و اشكال و عدم انطباق ونابجايى تاويل را يادآور
مـى شـونـد, و ايـشان از تعبد در عقليات پرهيز مى دهند مى گويندمطالب معارف و اصول چنان
نيست كه در آنها تعبد و تقليد روا باشد, و بگوييم چون بزرگى گفته است پس بايد پذيرفت (نقل
مطالب و عبارات بتقريب ).
اينهم خاطره اى بود كه ثبت آن را دوستان مى خواستند و روشن است كه تاييدشخصى چون آقاى
مـيلانى حجت بود مرد خلافگو نبود و نيازى نيز به خلافگويى نداشت و تاييد ايشان براى ما دلگرم
كننده نيز بود چون آقاى ميلانى خود از اساتيدمتبحر فلسفه بود و فلسفه دانى بود ماهر, و شاگرد
مـبـرز و منحصر به فرد صاحب ((نهاية الدراية )), و منظومه ى ((غاية الحكيم )) (كه برخى آن را بر
مـنـظـومـه ى سبزوارى ترجيح داده اند) بود و حضور ذهن فلسفى ايشان نيز قوى بود يك روز در
خـدمتشان بحثى به ميان آمد در مورد نظريه ى مرحوم ملاصدرا, در باره ((مادية الحدوث )) بودن
نـفـس ايـشـان وارد بـيان مطلب و تشقيق صور آن شد و نشان داد كه تا چه اندازه بر اين مطالب ,
تسلطدارد.
5ـ افـسـوس كـه كـتاب شيخ استاد در باره نفس و معرفت نفس و نقل اقوال در آن باره , با نقض و
ابـرام هـاى مستند و علمى , هنوز به چاپ نرسيده است در آنجا مقام علمى فلسفى و عرفانى ايشان
بيشتر بروز يافته است , ليكن در كتاب ((بيان الفرقان )) بناى كار براشارات تمهيدى بوده است , به
منظور توضيح فرق مسائل بر مبناى قرآنى و بر مبناى فلسفى و عرفانى و در اين كتاب ((مقدمات
مـطـويه )) بسيارى هست كه نياز به ذكر دارد درواقع بايد كارى كارستان مانند كار ارزنده اى كه
مـرحـوم مـطهرى , در باره كتاب ((روش رئاليسم )) انجام داده است , در مورد اين كتاب نيز انجام
بيابد, بويژه در باره جلد اول وسوم آن , در مباحث توحيد و معاد و مقدمه اى تحليل گر ابعاد مسائل
و روشنگر آفاق مطالب بر آن افزوده گردد.
و ايـن جـانـب در قـصـيـده اى بـه عربى (در حدود 70 بيت ), كه در بيان مرام ((مكتب تفكيك ))
سروده ام , از مقام اين آموزشگر بزرگ معارف آسمانى نيز ستايش كرده و اداى حقى نموده ام , اينك
ابياتى از آغاز آن قصيده :.
علوم الناس كلهم هبا.
سوى ما علمته الانبيا.
حقايق اودعوها فى كهوف .
لتكشف عن مداها الاوصيا.
بصائر تبزع الارواح منها.
كما بزغت بمطلعها ذكا.
علوم مرسلات قد تبدى .
لها من فيض مرسلها روا.
فخذها من مطالع نور وحى .
تجدها لايغطيها العما.
فنور ثم نور, ثم نور.
من الانوار جا لها بها.
ففى الوحى التهامى اهتدا.
و فى البرق اليمانى , الضيا.
و ابياتى در مقام شيخ استاد:.
فيا شيخ المعارف و المعانى . افض مما افاض لك الولا.
من ((القرآن )) علما مستبينا.
لمقتبس الهدى منه اصطلا.
فدوما قد قبست العلم دوما.
من ((الوحى القويم )), و لاخطا.
بيان الفرق جا على يديكم .
فلاح الفرق ثم الاهتدا.
و كم علمتنا زيف المبانى .
فبان الحق , ليس به التوا.
مـرثـيـه اى شيخ استاد را سرودم , و در آن سروده از كمبود چنان مربيانى دردگزارى كردم آن را
براى خوانندگان اين مقال مى آورم :.
كعبه ناپيدا شد اى ياران ,دليل راه كو؟ ـــــ شب فرو گسترد تاريكى , فروغ ماه كو؟.
يوسف مصر دل افتاده ست اندر قعر چاه ـــــ آن كه يوسف را برون آرد زقعر چاه كو؟.
آن كه ديدارش خدا را ياد مى آورد ياد ـــــ ويژه هنگامى كه از دل مى كشيد ((اللّه )) كو؟.
كو دگر در اين جهان , آگه دلى صاحب كرم ـــــ آن شفيق مكرمت آثار دل آگاه كو؟.
واجد اسرار علم سر, و انواع فنون ـــــ آن در اقليم معانى , والى جمجاه كو؟.
قلب او بد صاحب سر ((دعاى مستجاب )) ـــــ آن كه بودش اينچنين قربى در اين درگاه كو؟.
صاحب ((فرقان حق )) اندر ((بيان معرفت )) ـــــ آن كه مى آموخت ((تفكيك )) ره از بيراه كو؟.
آن كه در طور ولايت , ز اقتباس نور دل ـــــ بر فراز قله ى خورشيد زد خرگاه كو؟.
آن كـه در كـيـش ارادت , از ره اخـلاص و صـدق ـــــ چـهـر دلـبـر مى شدش پيدا, گه و بيگاه
كو؟ ((575))
.
***.
رسائل تفسيرى هبة الدين شهرستانى .
|