اساس اين تفسير بر روايات اهل بيت (ع ) مى باشد, و پاسخ به آرا واقوال ديگران .
نـسـخـه موجود در كتابخانه , از سوره فاتحه شروع , و به آيه 200سوره بقره (فاذكروا اللّه كذكركم آباكم او اشد ذكرا) پايان مى پذيرد.
آغاز آن : ((سورة فاتحة الكتاب قيل مكية و قيل مدنية نزلت مرتين , مرة بمكة و بمرة بمدنية )). انجام : (( وافزعوا اليه كما يفزع الصبي الى ابيه في جميع اموره .
اين نسخه در 244 برگ 25 سطرى , 30*18 قرار دارد.
چـون آخرين فرد از اقوال مفسرين , گفتار مرحوم اردبيلى است , كه از مفسرين عاليقدر قرن دهم مى باشد, احتمال داده مى شود وى از مفسرين قرن يازدهم بوده باشد ((39))

.

289 ـ تفسير آية الكرسى علا مى هندى .

(متولد 957 ـ متوفى 1011 ه ق ). مـؤلـف آن , مورخ نامدار هندى , ابوالفضل بن شيخ خضر يمانى ناگورى (متوفى 1011 ه ق ), برادر ابوالفيض سابق الذكر و يكى از اعلام و مورخين قرن دهم و اوايل قرن يازدهم هجرى مى باشد.
او يـكـى از مشاهير هند و يكى از مورخين نامدار دربار اكبرشاه هندى (متوفى 1014) مى باشد كه عمرى را با تجرد و انزوا و عزلت گذراند تا عاقبت امربه اصرار دوستان به دربار اكبرشاه راه يافت و داراى تقرب و منزلت در پيشگاه او گرديد.
گرچه درباره اعتقادات او سخن بسيار رفته است , ولى با توجه به سابقه خانوادگى و محيط و نشو و نـماى او, و با توجه به ذوق شعرى و روح سرايندگى اش (كه اين قبيل افراد, جز آنان كه به حبل متين الهى تمسك جويند,دچار نوسانات روحى و موسمى در زندگى اجتماعى مى شوند) اين نوع اتهامات دفع مى گردد.
آثار او:.
او تاليفات و آثار متعددى دارد:.
1 ـ آيـيـن اكـبـرى كه مهم ترين و مشهورترين تاليفات او مى باشد كه در سال1004 به نام اكبرشاه تدوين نموده و به نام ((تاريخ اكبرى )) شهرت يافته است .
ايـن كـتاب شرح رسوم و آداب و سنن هندوان را مانند آيين فرود آمدن اردو, آيين چراغ افروزى , و لابد آيين جنازه سوزانى و غيره را شرح مى دهد.
2 ـ عـيـار دانش , آخرين تحرير از كليله و دمنه با عباراتى ساده و روان وسليس , با افزودن دو باب اول كتاب كه در تصحيح ملا حسين واعظ كاشفى در((انوار سهيلى )) آن دو باب حذف شده است .
3 ـ مكاتبات علا مى , شامل ترسلات و منشت او.
4 ـ جامع اللغات پيرامون لغت فارسى .
5 ـ تفسير آية الكرسى ((40))

.

290 ـ تفسير انوار الانظار نقوى لكنهوئى .

(متوفى 1012 ه ق ). مـؤلـف آن يـكى ديگر از برخاستگان از ديار هند, عالم وارسته , سيد على محمد بن سيد محمد بن سـيـد دلـدار على نقوى لكنهوئى , (متوفى 1012 ه ق ), يكى ازاعلام قرن دهم و اوايل قرن يازدهم هجرى مى باشد.
او يكى از دانشمندان شيعى شبه قاره هند, داراى تاليفات و آثار متعدداسلامى است كه از آن ميان مـى تـوان بـه دو كتاب ((انوار الانزال فى تفسير السورة النور)) و كتاب ((حسن القصص في تفسير سورة يوسف )) اشاره نمود.
جاى تذكر است كه در قرن يازده هجرى , تفاسير متعددى در هندوستان انتشار يافته است , كه يكى از عـوامـل ايـن گـرايش تفسيرى , وجود حكومت اكبرشاه و حسن سلوك او با اديبان و شاعران و ايرانيان است .
و اين محبت وعلاقه او موجب گسترش زبان قرآن در بين مردم شده است , و شايد عوامل ديگرى نيز در كار باشد كه ما از آنها بى اطلاعيم .
تفسير فوق , يكى از ثمرات آن دوران درخشان مى باشد ((41))

.

291 ـ تفسير مفاتيح الاعجاز عيانى .

(متوفى 1013 ه ق ). مؤلف آن ابومحمد محمد بن محمود, متخلص به عيانى , (متوفى 1013),يكى از اعلام قرن يازدهم هجرى مى باشد.
او در عـلـوم و مـعارف متنوع , به خصوص در علوم غريبه , جفر و رمل واعداد دست توانايى داشته است و در آن زمينه ها داراى تاليفات متعددى مى باشد.
يـكى ديگر از آثار او, خلاصة الترجمان در شرح خطبة البيان مى باشدكه در سال 1013 از تاليف آن فراغت يافته است , و ديگرى ايجاز مفاتيح الاعجاز پيرامون تفسير قرآن و علوم عاليه آن مى باشد.
مركز نگهدارى :.
اين كتاب در كتابخانه دانشگاه تهران , جز كتب اهدايى استاد سيد محمدمشكوة , ج 1 , ص 9 , تحت شماره 164 , و فهرست كتابخانه مجلس شوارى اسلامى , ج 10 , ص 660 , تحت شماره 3102 رساله 10 موجود مى باشد ((42))

.

292 ـ تفسير آية الكرسى صدر الدين حسينى .

(متوفى اوايل قرن 11 هجرى ). مؤلف آن صدر الدين محمد بن ابى الصفا حسينى (متوفى اوايل قرن 11هجرى ), يكى از اعلام قرن دهم و اوايل قرن يازدهم هجرى مى باشد.
تفسير او پيرامون آيه شريفه معروف به ((آية الكرسى )) است كه درفهرست كتابخانه مجلس تهران , جلد 10 , بخش 4 , ص 1788 تحت شماره 3802معرفى شده است .
ما پيرامون اين تفسير شريف اطلاعات بيشترى كسب ننموديم ((43))

.

293 ـ تفسير خواجه دهدار شيرازى .

(متوفى 1016 ه ق ). مؤلف آن خواجه محمد بن محمود دهدار شيرازى (متوفى 1016 هجرى )يكى از اعلام قرن دهم و اوايل قرن يازدهم هجرى مى باشد.
او يكى از عارفان قرن نامبرده و داراى آثار عرفانى متعددى مى باشد.
اورساله اى در تفسير عرفانى و حكمى دو سوره الضحى و الانشراح به فارسى دارد كه در سال 1013 از تاليف آن فراغت يافته است .
انگيزه تاليف او اين بوده است كه سوره هاى مزبور در حق پيامبر عظيم الشان اسلام نازل شده است وتفسير او مقامات عرفانى پيامبر خدا را مورد عنايت و بررسى قرارمى دهد ((44))

.
در تـاريـخ ادبـيات دكتر ذبيح اللّه صفا آمده است كه فراغت از تاليف آن درسال 1013 بوده است و سـبـك نـگارش آن همانند ديگر نگارشهاى دينى ومذهبى در عهد صفويه بوده و اين شيوه در آن عهد رواج كامل داشته است ((45))

.

294تا296 ـ تفاسير قاضى نوراللّه شوشترى .

(مستشهد 1019 ه ق ). مؤلف آن شهيد سعيد سيد جليل القدر, عالم نبيل , قاضى سيد نورالدين نوراللّه بن سيد شرف الدين شوشترى مرعشى , (شهيد در سال 1019), يكى ازاعلام قرن دهم و اوايل قرن يازدهم هجرى است .
او يكى از اعاظم علماى نامى در عهد صفويه مى باشد كه در رشته هاى فقه و اصول , حديث , تفسير و كـلام سـرآمـد بود و در دوران حكومت جلال الدين اكبر شاه , پادشاه هند, به هندوستان رفته و مدتى در لاهور به كرسى قضاوت وداورى نشسته است .
او اهـتـمام بليغى در امور دينى و تبليغى داشت و آثار مهم علمى , ادبى و كلامى از خود به يادگار گذارده است كه تنها تاليفات مربوط به تفسير و علوم قرآنى او به شرح زير مى باشد:.
1 ـ حاشيه بر كنز العرفان فاضل مقداد پيرامون آيات الاحكام .
2 ـ انس الوحيد في تفسير آية العدل و التوحيد.
ايـن تـفـسير را در رد كلام تفتازانى بر صاحب كشاف پيرامون آيه (شهد اللّه انه لا اله الا هو) مرقوم داشته ,و ايرادات او را نسبت به زمخشرى رفع نموده است .
او در اين رساله به سخنان امام فخر رازى نيز پاسخ گفته است ((46))

.
صاحب رياض العلما مى نويسد: ((نسخه اى از اين رساله پيش ما موجودمى باشد ((47))

.
3 ـ حـاشيه بر تفسير بيضاوى كه نسخه اى از آن به ضميمه كتاب ((حل العقال )) او و رساله قاضى محمد يزدى و رساله شيخ احمد يمنى تحت شماره 2095در كتابخانه مدرسه عالى شهيد مطهرى (سپهسالار سابق ) موجود مى باشد((48)). علاوه بر تفاسير فوق , موارد جزئى آثار قرآنى نيز به ترتيب زير از ايشان مى باشد:.
1 ـ السحاب المطيرة في تفسير آية التطهير.
2 ـ تفسير آيه (و من يرد اللّه ان يهديه يشرح صدره للاسلام ) در مقام ردبر تفسير نيشابورى مرقوم داشته اند.
صاحب ريحانة الادب تفاسير زير را نيز در شمار تاليفات او آورده است :.
3 ـ تفسير آيه (انما المشركون نجس ). 4 ـ تفسير ((آية الرؤيا)) پيرامون خواب و تعبير آن .
5 ـ تفسير آيه (سبع بقرات سمان ياكلهن سبع عجاف ). شمارى ديگر از تاليفات او:.
بـر اسـاس احـصا صاحب ((شهدا الفضيلة )) او داراى 98 نوع تاليف , اعم از كتاب و رساله و تحقيق مـى بـاشـد كـه مشهورترين آنها, كتاب ((مجالس المؤمنين )),و از مهم ترين آنها, ((احقاق الحق و ابطال الباطل )) مى باشد كه در مقام رد نوشتارقاضى فضل اللّه بن روزبهان اصفهانى نگاشته اند.
ايـن كـتـاب در اين اواخر مورد تحشيه و تعليقه مرحوم حضرت آية اللّه مرعشى نجفى و اصحاب و يـاران او قـرار گـرفـته كه هم اكنون بيش از 25 جلد از آن انتشار يافته است و انتشار آن همچنان ادامه دارد.

گفتار بزرگان در حق او:.

صاحب الذريعه مى نويسد:.
((كـتاب مونس الوحيد في تفسير آية العدل و التوحيد كه گاهى به ((انس الوحيد)) نيز نامگذارى شده است , تاليف قاضى شهيد نوراللّه مى باشد.
در اين كتاب او آيه شهادت را (شهد اللّه انه لا اله الا هو) مورد بحث وبررسى قرار داده است .
او در تـفـسـير خويش , راى زمخشرى را مورد تاييد قرارمى دهد كه اولواالعلم را به علماى عدل و توحيد تفسير نموده است كه همكاران فرشتگان خدا در شهادت عدل و توحيد مى باشند.
ايـن تـفـسـيـر به صورت اختصار نزديك به پانصد سطر مى باشد و نسخه اى از آن در كتابخانه ملا محمدعلى خوانسارى در نجف اشرف موجود است ((49))

.
او علاوه بر علوم شرعى و فقه و كلام , داراى ذوق شعر و ادب بوده است كه ذكر نمونه اى از اشعار او خالى از لطف نيست :.
شكر خدا كه نور الهى است رهبرم -----وز نار شوق اوست فروزنده گوهرم .
اندر حسب خلاصه معنى و صورتم -----واندر نسب سلاله زهرا و حيدرم .
داراى دهر سبط رسولم پدر بود -----بانوى شرف دختر كرسى است مادرم .
هان اى فلك چو اين پدرانم يكى بيار -----يا سر به بندگى نه و از آذرى برم .
شكر خدا كه چون حسن غزنوى نيم -----يعنى نه عاق والد و نه ننگ مادرم .
داند جهان كه او به دروغش گواه ساخت -----در آنكه گفت قره عين پيمبرم ((50))

.

عامل شهادت :.

او در راه دفاع از مكتب اهل بيت و در راه تاليف كتاب ((احقاق الحق )) كه جهت تبليغ و تحقيق به هـندوستان رفته بود, در دربار جلال الدين اكبر شاه مورداحترام ويژه قرار گرفت و قضاوت شهر لاهور به او سپرده شد.
پـس از مـرگ وى بـه دربـار جـهـانـگـير رفت , ولى در اثر سعايت سعايت كنندگان مورد بغض و دشـمـنـى او قـرار گـرفـت و بـه جرم پيروى از آيين تشيع , او را با تازيانه خاردار آن قدر زدندكه بـى هـوش افتاد تا اينكه در اثر همان ضربات , در همان سال از دنيا رخت بربست و پيكرش در محل اكـبـرآبـاد آگرا, در مجاورت باغ قندهارى به خاك سپرده شد كه هم اكنون مورد زيارت شيعيان مشتاق هندوستان مى باشد.
بـارگـاه او نـزديـك عـليگره و تاج محل واقع شده است و حقير نيز در سال1360 ه ش به افتخار زيارت آن نايل شدم ((51))

.

297 ـ خواص السور و الايات القرآنية قطب شاه .

(متوفى 1020 ه ق ). مؤلف آن محمد قلى قطب شاه (متوفى 1020), يكى از اعلام قرن يازدهم هجرى مى باشد.
او در آغاز اين كتاب مى نويسد:.
((تيمن اعتصام به نام خجسته فرجام آن علا مى است كه تلاوت كلام اللّه مجيد را طيقل دلها قرار داد )) اين كتاب در كتابخانه آية اللّه مرعشى نجفى در قم موجود مى باشد.
گرچه بهتر است اين كتاب در علوم قرآنى و معارف عاليه مربوط به آن شمرده شود, و نمى توان آن را تفسير محض تلقى نمود.
البته در اين قبيل كتب نوعاتوضيحات و شرح و تفصيلاتى نيز پيرامون تفسير برخى از آيات مباركه وجـوددارد, از ايـن رو مـى تـوان بـا انـدك اغـمـاض و چـشم پوشى آن را در عداد تفاسير به شمار آورد ((52))

.

298 ـ حاشيه خلخالى بر تفسير بيضاوى .

(متوفى 1024 يا 1030 ه ق ). مـؤلـف آن عـالـم نـبـيل , مرحوم سيد حسين حسينى خلخالى (متوفى 1024),يكى از اعلام سده يازدهم هجرى مى باشد.
او داراى تـالـيفات متعددى است كه از آن ميان حاشيه بر تفسير بيضاوى است كه جهت فرزندش برهان الدين محمدبه نگارش درآورده است .
از ديـگـر آثـار او, حاشيه بر حاشيه تهذيب المنطق دوانى , حاشيه بر شرح عقايد عضديه , حاشيه بر حاشيه خفريه بر شرح جديدتجريد, و رساله اثبات الوجود مى باشد.
صـاحـب الـتـراث الـعـربي في مكتبة آية اللّه المرعشى در معرفى اين حاشيه مى نويسد: ((حاشيه بزرگى است كه به شؤون اعراب و مسائل ادبى آيات , بيشتراز ديگر جنبه هاى آن مى پردازد.
اين كتاب به سنان پاشا وزير سلطان سليمان عثمانى هديه و تقديم شده است .
اين حاشيه تحت كد 3285 در فهرست كتابخانه مزبور معرفى شده است ((53))

.
صـاحـب الـذريـعـه مى نويسد: ((در كشف الظنون , به نقل از خلاصة الاثر, ودر فهرست كتابخانه رضويه , به هنگام نقل حواشى بيضاوى آمده است كه او اين تفسير را به نام يكى از وزرا نگاشته است .
از آغاز قرآن تا اواسط سوره آل عمران مى باشد.
ولى در كشف الظنون آمده است كه حاشيه آن از آغاز سوره يس تا پايان قرآن مجيد مى باشد.
صاحب اعلام الشيعه مى افزايد: ((مثل اينكه او به اواخر تفسير او آگاهى واطلاع پيدا كرده است .
وى علاوه بر تفسير فوق , حاشيه اى نيز بر شرح دوانى برعقايد عضديه دارد ((54))

.
تاريخ وفات او را سال 1024 , و جمعى 1030 هجرى اعلام نموده اند.
پسرارشد او مؤلف كتاب خلاصة الاثر مى باش ((55))

.

299 ـ تعليقه تفرشى بر تفسير زبدة البيان .

(متوفى 1025 ه ق ). مـؤلـف آن امـير فيض اللّه بن عبدالقاهر حسينى تفرشى نجفى , (متوفى1025 ), يكى از اعلام قرن يازدهم هجرى مى باشد.
صاحب رياض العلما در شان او چنين مى نگارد:.
((فـاضـل , عالم جليل القدر, عابد و زاهد, ورع و پرهيزكار و متقى و موفق معروف , ساكن سرزمين نجف اشرف , شاگرد ملا احمد مقدس اردبيلى , و استادامير شرف الدين على شولستانى نجفى , از اكابر علما و دانشمندان قرن يازدهم مى باشد.
او دارى تاليفاتى است .
از آن مـيـان : حـاشـيه بر المختلف علا مه حلى (قدس سره ), شرح اثنى عشريه و تعليقاتى بر زبدة البيان آية اللّه محقق اردبيلى (قدس سره ) ((56))

.
صـاحب امل الامل نيز او را به عنوان فاضل , محدث و جليل القدر تعريف مى كند و كتابهاى فوق را در مورد او مى آورد ((57))

.

گفتار صاحب الاعلام :.

مـرحوم حاج آقا بزرگ در طبقات اعلام الشيعه , شرح حال او را از كتاب امل الامل و از رياض العلما آورده اسـت و مـى گويد: ((او كتابى در اصول فقه داردو در نقد الرجال آمده است : او كثير العلم , عظيم الحلم , متكلم و ثقه بوده است .
تولد او در تفرش و تحصيل او در مشهد, و سكونت او در نجف بوده است .
او تمام خصوصيات مردان صالح و نيكوكار را واجد بوده است و از تصانيف او, كتاب الاربعين حديثا مى باشد.
او تمام چهل حديث را از چهل استاد و از چهل صحابى آورده است .
(اين كتاب در جلد اول فهرست كتابخانه آية اللّه مرعشى , تحت رقم2174 معرفى شده است .
) و از بـرخـى از تـصانيف محدث جزايرى نقل شده است كه او از محمد بن حسن سبط شهيد ثانى روايت مى نمايد.
او حاشيه اى نيز برالمختلف علا مه حلى به نام ((مفتاح الشريعة )) دارد ((58))

.

300 ـ تفسير آيات الاحكام استرآبادى .

(متوفى 1026 ه ق ). مـؤلـف آن عالم وارسته و رجالى معروف , مرحوم حاج ميرزا محمد بن على بن ابراهيم استرآبادى (متوفى 1026) يكى از اعلام شامخ قرن يازدهم هجرى مى باشد.
او كـه در سـلـك اخـباريين و در مكتب آنان گام برمى دارد, داراى آثار وتاليفات رجالى معروفى مى باشد كه كتابهاى : منهاج المقال , تلخيص الاقوال و نقدالرجال , نمودارى از آنها است .

گفتار بزرگان در حق او:.

1 ـ صاحب امل الامل كه كمى متاخرتر از او زندگى مى كرده است ,درباره او مى نويسد:.
((او فاضل عالم , محقق مدقق , عابد ورع , ثقه , عارف به حديث و رجال بود.
او كـتـاب رجـالـى بزرگ , متوسط و كوچكى دارد كه در زمينه رجال همانندآنها تاليف و تصنيف نيافته است .
تنها ايرادى كه ممكن است داشته باشد, فقط اومتاخرين را ذكر نكرده است .
او كتاب شرح آيات الاحكام , حاشيه تهذيب ورساله هاى مفيد ديگرى نيز دارد.
مـا بـه واسـطـه او از شـيخ زين الدين بن محمد بن حسن بن الشهيد (ثانى ) از پدرش , از او روايت مى نمائيم ((59))

.

4 ـ گفتار صاحب ريحانة الادب :.

مرحوم مدرس در شان او گويد: ((او عالم فقيه , اصولى محدث , رجالى متكلم , مفسر عابد, از ثقات و از اعيان علماى شيعه مى باشد كه در تفسير,حديث و رجال تحقيقات عميقه دارد.
بـه خـاطـر تـاليف سه دوره رجال , خصوصارجال كبير و منهج المقال , به صاحب الرجال معروف گشته است .
از تـالـيـفـات اوآيـات الاحـكـام مـى بـاشـد كـه نـسـخـه خطى آن به شماره 2053 در كتابخانه مدرسه سپهسالار جديد تهران موجود مى باشد ((60))

.

معرفى تفسير او:.

تـفـسـيـر مـرحـوم استرآبادى , در دو مجلد قرار دارد كه هر دو پيرامون آيات الاحكام قرآن مجيد مى باشد و آيات را بر حسب ترتيب كتابهاى فقهى تنظيم وترتيب داده است .
آغاز آن : ((الحمد للّه رب العالمين .
اعلم ان جمعا من المفسرين صرحوا ان هذا مقول على السنة العباد )). انـجام آن : ((ولنختم الكلام الحمد للّه على جميل احسانه , فرغ من تسويده مؤلفه العبد المفتقر الى رحـمـة ربه الهادي , محمد بن على بن ابراهيم الاسترآبادى ,تغمدهم اللّه بغفرانه و اسكنه بحبوحة جنانه في اعلى جنة الخلد مصليا مستغفرامسلما((61)). مراكز نگهدارى :.
1 ـ نـسـخـه اى از جـلـد دوم از كـتاب مكاسب تا آخر قضا و شهادات دركتابخانه سپهسالار تهران (مـدرسـه عـالـى شـهيد مطهرى ) تحت شماره 147 كه حاشيه ها و تعليقات آن با خط خود مؤلف نگاشته شده , موجود است .
تاريخ ‌كتابت آن جلوتر از 1028 مى باشد.
اين نسخه در فهرست آن كتابخانه , ج 1 ,ص 86 معرفى شده است .
2 ـ نسخه اى از جز اول از كتاب طهارت تا امر به معروف , در كتابخانه آية اللّه مرعشى نجفى در قم تـحـت شـمـاره 5032 موجود مى باشد كه در عصر مؤلف نوشته شده است , چون تصحيح و تعليق مؤلف در آن منعكس است .
اين نسخه در ج 13 , ص 230 فهرست آن معرفى شده است .
3 ـ نـسـخـه اى از جـلد اول آن در كتابخانه ملى تهران موجود مى باشد كه درقرن 12 كتابت شده است , و در ج 9 , ص 285 فهرست آن كتابخانه معرفى گرديده است .

301 ـ حاشيه ابراهيم همدانى بر تفسير بيضاوى .

(متوفى 1026 ه ق ). مـؤلـف آن ظهير الدين , سيد ميرزا ابراهيم بن قوام الدين حسين بن عطاحسنى حسينى همدانى (متوفى 1026), يكى از اعيان تفسيرى قرن يازدهم هجرى مى باشد.
صاحب طبقات اعلام الشيعه , شرح حال او را از سيد على خان دشتكى در السلافة (ص 488) آورده است , و گويد: ((شيخ بهائى وصف او را پيش سلطان عجم آورده است .
او اجازه اى از شيخ بهائى دارد كه در مجمع الاجازات (الذريعه , ج 1 , كد 1245) معرفى شده است , و در نـجوم السما, از تاليفات اوحاشيه بر تفسير كشاف , حاشيه شفا, حاشيه شرح اشارات , و حاشيه بر اثبات واجب علا مه دوانى را ذكر كرده است .
و در رياض آمده است : او مكاتبه اى باملا عبدالباقى خطاط تبريزى داشته است .
و در جـامـع الـرواة وفات او را 1025ذكر كرده است , و در مجموعه كتابهاى خوانسارى , شعر شيخ بهائى را در حق صاحب ترجمه آورده است , جائى كه گويد:.
يا غائبا عن عينى لا عن بالى -----و القرب اليك منتهى آمالى .
كه بقيه اشعار را در رياض , ج 1 , ص 11 آورده است ((62))

.
صاحب رياض العلما, متن نامه او را به عبدالباقى خطاط تبريزى مى آورد.
در آن مى گويد:.
(( به حق بيت , و به حق صاحب بيت , و به حق دلهاى شكسته .
به حق آنكه دلهاى دوستانش را شكسته مى دارد, كه از قيود امور صوريه و تعيينات اعتباريه خود را خلاص ساختن , كار مردان و دليران است .
و هر جبه جوشن پوش را, زور ميدان مردانگى ميسر نيست .
و ظاهر عبارت ((الشفقة على خلق اللّه )), سد راه سالكان است .
جهت آنكه شفقت بر خلق , معنى ديگر است , وعلاقه با خلق امر ديگر.
انـداخـتن ابراهيم خليل الرحمن (ع ) هاجر و اسماعيل را دروادى غير ذى زرع , صحراى مكه , و به جانب شام رفتن و با ايشان سخن نگفتن ,از قبيل ترك علاقه بود, نه از قبيل ترك شفقت بر خلق .
چـون چـنـيـن بـاشـد كه ((الشفقة على خلق اللّه )) از ايشان ميراث است , و تسليم كردن ابراهيم اسـمـاعـيـل رابـحـمـايـت اللّه تـعالى , از كمال شفقت ناشى است , چرا كه حمايت اللّه تعالى به از حمايت ابراهيم است بلا شك و ريب )). در ادامه اين نامه به تفسير خود اشاره مى كند و مى نويسد:.
(( الانصاف , به دست خود تفسير بيضاوى نوشته ام , پاى بندم شده است .
(وما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم ) ((63))

نه همراه مى توانم گرداند, و نه علاقه مى توانم از آن برداشت .
يقين مى دانم كه عنقريب در معرض بيع من يريدشيئ قليلا فروخته خواهد شد.
پس علم يقين را در اين راه مرتفعى نبوده است .
اللّه تعالى عين اليقين را نصيب طالبين گرداند.
بحرمة الواصلين الى حق اليقين )). در پـايـان نـامه مى نويسد: (( غرض از نوشتن اين چند كلمه , نه قصد افاده است , و نه غرض اظهار دانش و معرفت , كه قطره را با درياى محيط خودنمايى دليل جهل است , بلكه مطلوب آن است كه خـود را بدين وسيله به خاطر فيض مثر آن عاليمقدار كه هرگز از خانه محبتم قدم بيرون ننهاده است :.
اى قدم ننهاده هرگز از دل تنگم برون -----حيرتى دارم كه چون در هر دلى جا كرده اى .
برساند و طلب تجديد التفات خاطر آن خورشيد ذره پرور نمايد بالنبي و آله الامجاد)) ((64))

.
ديگر آثار:.
از آثار وى مى توان به كتابهاى زير اشاره نمود:.
1 ـ حاشيه بر تفسير كشاف زمخشرى .
2 ـ الانموذج الابراهيمية , كه تعليقه اى است بر كتاب ((شفا))ى بوعلى .
3 ـ حاشية على شرح الجديد للتجريد.
4 ـ الواحد لايصدر منه الا الواحد.
5 ـ مكتوب الى البهائى (قدس سره ). صاحب الذريعه در جلد چهارم تاليف خود, با اشاره و اختصار از تفسيراو نام مى برد ((65))

.

302 ـ تفسير القرآن الكريم صنعانى .

(متوفى 1029 ه ق ). مؤلف آن امام منصور, قاسم بن محمد بن حسنى صنعانى (متوفى 1029),يكى از اعلام زيدى قرن يازدهم هجرى است .
او دارنده تفسير بر قرآن مجيد, پيرامون سوره مائده مى باشد.
علاوه بر آن كتاب ديگرى به نام ((اجوبة مسائل الشاك فى القرآن )) نيز دارد كه پيرامون آيات قرآن كـريـم و مـفـاهـيم عاليه آن مى باشد, كه علا مه عبداللّه بن احمد شرفى آن راگردآورى و تاليف نموده است ((66)). ديگر تاليفات او:.
امام قاسم بن محمد حسنى صنعانى , يكى از نويسندگان پركار و كثيرالاثرزيديه مى باشد كه بيش از 45 اثر تاليفى به نام او ثبت شده است , كه از آن ميان مى توان كتابهاى زير را ذكر نمود:.
1 ـ الاربعون حديثا فى العلما و المتعلمين .
2 ـ مرقاة الوصول الى علم الاصول .
3 ـ اجوبة مسائل الشاك فى القرآن .
4 ـ الحث على الجهاد.
5 ـ الدرر في معرفة اللّه تعالى .
6 ـ ذم الاهوا و الوهم .
7 ـ الرسالة القاسمة لظهور المتصوفة الاثمة .
8 ـ طـرفة الراغب فى الاعراب عن مقدمة ابن الحاجب , و ديگر آثار وتاليفات كه در جايگاه خود در مؤلفات زيديه معرفى شده اند.
وفات او در سال 1029 رخ داد ((67))

.

303 ـ تفسير آيات الاحكام فاضل جواد كاظمى .

(متوفى 1029 ه ق ). مـؤلـف آن عالم بزرگوار, شيخ جواد بن سعيد (يا سعد) كاظمى , مشهور به جواد كاظمى (متوفى حدود 1029), از اعلام شامخ قرن يازدهم هجرى مى باشد.
نام تفسير او ((مسالك الافهام الى آيات الاحكام )) مى باشد.
مرحوم افندى صاحب رياض العلما گويد: ((نسخه اين تفسير پيش من موجود است .
در زنـدگـى او چنين آمده است : او نخست به عنوان شيخ الاسلام دارالمؤمنين استرآباد منصوب گرديد, سپس برخى سوانح و حوادث پيش آمد كه مردم شهر او را از استرآباد بيرون كردند.
پس از آنكه او شكايت پيش شاه عباس برد, دستور داد او را از ايران بيرون كنند.
پس از مرگ شاه , به كاظمين برگشت .
وى پيش از آنكه سلطان مراد به اين مناطق مسلط گردد, او به بلادعجم بازگشت .
مرحوم افندى مى افزايد: ((از تصنيفات او: شرح الدروس (ناتمام ) با خطخود او من ديده ام .
نسخه اى از آن پيش ما بود كه اكنون از بين رفته است .
و ديـگـركـتـاب شـرح نـهـج الـمـسـتـرشـديـن عـلا مـه (قدس سره ), كه به نام ((كشف اصول الدين ))مى باشد, و آن شرح مبسوط و ممزوج با متن مى باشد كه بسيار زيبا و نيكو تاليف شده است .
آن را در بـيـن كتابهاى مرحوم ملا محمد حسين اردبيلى (قدس سره )ديده ام كه در سال 1029 از تاليف آن فارغ شده است .
در مشهد كاظمين صبح جمعه , 9 ربيع الاول .
از آثـار ديـگـر او مى توان از: شرح جعفريه , فقه الصلاة , تاليف شيخ على كركى , و رساله اى مختصر پيرامون اصول دين نام برد ((68))

.

304تا308 ـ تفاسير قرآنى شيخ بها الدين عاملى .

(متولد 953 ـ متوفى 1030 ه ق ). مؤلف بزرگوار اين تفاسير, شيخ الاسلام , عالم متفنن , رياضى ماهر, استادمحقق و مدقق , مهندس توانا, شيخ محمد بن حسين بن عبدالصمد حارثى عاملى (متوفى 1030) يكى از اعلام شامخ و يكى از استوانه هاى راسخ قرن يازدهم هجرى مى باشد.
مرحوم شيخ بهائى , يكى از موفق ترين چهره هاى علمى و عملى قرن يازدهم و يكى از پربركت ترين علماى جهان اسلام از نظر تاليف و تصنيف وتنوع معلومات و تنفن تصنيفات به شمار مى رود.
كـتـابـهـاى مـتنوع او مانند:كشكول , المخلاة و اربعين خود بهترين دليل و نشان مراتب علمى و اجتهاد وفضل و دانش وى مى باشد.
او در كثرت تاليفات و تنوع آن كم نظير است .
برخى تعداد تاليفات او را تا 200 مورد رسانده اند, ولى تازه ترين تحقيق در اين مورد,تلاش و كوشش كـتاب شناس معروف , آقاى دكتر سيد محمد باقر حجتى , ازاساتيد محترم دانشگاه تهران مى باشد كـه جـهـت ارائه بـه كـنفرانس دمشق كه به مناسبت هزاره شيخ بهائى برگزار شده بود, تنظيم نموده اند.
و نشريه ((الثقافة الاسلامية )) ارگان رايزنى فرهنگى ايران آن را انتشار داده اند.
مـحـقـق نـامـبرده باتفحص و بررسى علمى , تعداد 123 جلد از آثار او را نام برده اند كه شمارى از آن تاليفات پيرامون قرآن مجيد, تفسير و علوم قرآنى مى باشد.
ما در اين بخش فقطكتابهاى قرآنى او را برگزيديم و به تشريح آنها بسنده مى نمائيم :.
1 ـ حاشيه بر انوار التنزيل قاضى بيضاوى .
2 ـ حاشيه بر تفسير كشاف جار اللّه زمخشرى .
3 ـ تفسير مشرق الشمسين و اكسير السعادتين .
4 ـ تفسير عين الحياة .
5 ـ تفسير العروة الوثقى .
6 ـ رساله تاويل الايات (البته برخى آن را همان تفسير عين الحياة دانسته اند). 7 ـ الحاشية على الحاشية على تفسير البيضاوي .
اينك توضيح برخى از تاليفات قرآنى او:.

شرحى بر تفسير قاضى بيضاوى :.

تفسير قاضى بيضاوى , يكى از تفاسير معروف و متداول بين عامه وخاصه مى باشد كه تا كنون بارها مورد شرح و بسط و تعليق و تحشيه گروه كثيرى از مفسرين شيعه و سنى قرار گرفته است .
چـون تـفـسير مزبور يك كتاب درسى متداول در حوزه ها بوده است , از آن رو شايد تا كنون صدها تعليقه وتحشيه روى اين تفسير ارزشمند انجام پذيرفته باشد كه ما اكنون اسامى برخى ازآنها را از ايـضـاح الـمكنون اسماعيل پاشا بغدادى مى آوريم كه خود مى تواند گوياى سرگذشت اين تفسير شريف بوده باشد:.
1 ـ شرح جمال الدين بن عبدالرحيم بن حسن اسنوى شافعى (متوفى772 ). 2 ـ شرح كمال الدين محمد بن محمد بن عبدالرحمن مصرى معروف به امام الكامل (متوفى 874) .
3 ـ شرح بدرالدين حسين بن خواجه شهاب الدين معروف به ابن قاوان (متوفى 889). 4 ـ شرح قاضى عمر بن عبداللّه روحى حنفى (تا پايان سوره آل عمران ) وتكميل آن توسط على بن محمد دمشقى صالحى معروف به سليمى (متوفى 1200). 5 ـ حـاشـيه عزالدين ابن جماعه محمد بن عبدالعزيز بن محمد بن ابراهيم كنانى شافعى (متوفى 819). 6 ـ حاشيه سيف الدين محمد بن محمد بن عمر بن قطلوبغا حنفى استادسيوطى (متوفى 870). 7 ـ حاشيه محى الدين محمد بن محمد بن محمد بردعى تبريزى (متوفى927 ). 8 ـ حـاشـيـه سـرى الدين محمد بن ابراهيم درورى مصرى حنفى معروف به ابن الصائغ (متوفى 1066). 9 ـ حاشيه قاضى محمد بن يوسف حميدى معروف به بحثى (متوفى 1033). 10 ـ حاشيه قاضى عبدالحميد بن شيخ نصوح روحى حنفى (متوفى1088 ). 11 ـ حاشيه نورالدين ابن صالح احمدآبادى هندى حنفى (متوفى 1155). 12 ـ حاشيه صدرالدين عبداللّه بن محمد روحى معروف به آلتونى جوق زاده (متوفى 1183 ((69))

.

آغاز شرح شيخ بهائى :.

شـرحـى كـه مرحوم شيخ بهائى بر تفسير قاضى بيضاوى نوشته اند, مطلع آن چنين آغاز مى شود: ((الـحـمـد للّه الـذي جعل نسخة عالم الامكان شرحا لا يات قدرته و تفسيرا, و صير نقوش صحيفة الاكوان بيانا لبينات وحدته و تقريرا((70)). الـبـته سه تفسير ديگرى نيز به اين نام وجود دارد كه در فهرست كشف الحجب نام آنها آمده , ولى تاريخ دقيق زندگى مؤلفين آنها مشخص نشده است ((71))

.
طبق اطلاع اهل فن , مرحوم شيخ بهائى , دو نوع حاشيه بر تفسير بيضاوى دارند.
حـاشـيه اى كه در كتابخانه آية اللّه مرعشى موجود مى باشد, حاشيه دوم وى بر آن تفسير است , و تا آيه 23 سوره بقره رسيده است ((72))

.
در كـتـاب مفسران شيعه و كشف الحجب و الاستار, در هر دو مورد تاريخ ‌وفات مؤلف همان تاريخ فـوق ذكـر شده است , اگر مقصود شيخ بهائى باشد كه وفات او 1030 يا 1031 مى باشد, و اگر فرد ديگرى با اين خصوصيت وجودداشته باشد كه ما در بررسيها و تحقيقات به آن نرسيديم .
ولـى بـا توجه به مطلع خطبه , احتمال داده مى شود كه از تراوشات ادب خود شيخ بهائى باشد, نه فردديگر.
حاشيه شيخ بهائى بر تفسير بيضاوى , تا قسمتى از سوره بقره به صورت مرتب پيش رفته است , ولى ديگر تعليقات او بر برخى ديگر از آيات , با خطبرخى از شاگردان او تا آخر كتاب آمده است .
احتمال داده مى شود كه دانشجويان هنگام تدريس نظرات استاد را بر اين تفسير افزوده اند ((73))

.

تفسير آيات الاحكام مشرق الشمسين :.

تفسير مشرق الشمسين و اكسير السعادتين پيرامون آيات الاحكام قرآن ,يكى ديگر از تفاسير قرآنى مـرحـوم شـيـخ بهائى (متوفى 1030 ه ق ) مى باشد كه فقط كتاب طهارت آن در دسترس است , و فراغت از آن در 14 ذيقعده , به سال1015 رخ داده است .
نسخه اى از اين تفسير در كتابخانه مدرسه باقريه مشهدرضوى (ع ) موجود مى باشد كه با قلم نسخ نوشته شده است , و فراغت از تحرير,روز جمعه 23 شوال 1041 انجام پذيرفته است .
آغـاز آن : ((الـحـمـد للّه الـذي هدانا بانوار كتابه المبين و وفقنا لاقتفا سنة نبيه (ص ), قدمت امام المقصود مقدمات تفيد زيادة بصيرة للطالبين )). پـايان آن : ((واتفق الفراغ من تاليفه فى اليوم الرابع عشر من الشهر الحادى عشر بعد الالف (1015) بـدار الـمـؤمـنين قم المحروسة في جوار الحضرة المقدسة المطهرة الفاطمية (ع ) لازالت مهبطا لـلانـوار السماوية والفيوض الربانية و كتب مؤلفه احوج الخلق الى رحمة اللّه الغني محمد المشتهر ببها الدين العاملى , عامله اللّه سبحانه ))((74)). مـرحوم صاحب رياض مى نويسد: ((در اين كتاب فقط آيات احكام گردآورى شده است , و هر كدام از آنها را شرح و توضيح داده است , و حدود400 حديث نيز آورده است .
كتاب طهارت آن تمام شده است ((75))

.
نسخه هاى موجود:.
تفسير مشرق الشمسين , همراه حبل المتين به سال 1321 در تهران به چاپ رسيده است .
نسخه اى از آن به خط مولى محمد طاهر بن حسنعلى كوسازى انجام پذيرفته است كه تاريخ تحرير آن 17 محرم 1102 مى باشد.
ايـن نسخه پيش مرحوم سيد على شبر بوده است و نسخه ديگرى به خط شاگردمؤلف به نام سيد بـها الدين على حسينى طوسى در سال 1017 انجام پذيرفته است كه خود شيخ بهائى وقف آن را با خـط خـويش به كتابخانه رضوى در سال1021 امضا نموده است و در آن نسخه تقريظ مرحوم سيد محمد مدنى معروف به ابن جويبر مدنى و تقريظ صدر الدين محمد بن محب على تبريزى كه هر دو ازشاگردان شيخ بهائى بودند منعكس مى باشد, و نسخه ديگرى را سيد محمدتهجدى دارد كه به قلم ابراهيم بن عبدالجليل شيروانى تحرير يافته است و فراغت از آن در ماه رجب سال 1031 انجام پـذيرفته است , و در حق مؤلف چنين نوشته است : ((علا مه اى كه واصل به فراديس جنان گرديد اين تاريخ صراحت دارد كه مؤلف پيش از اين تاريخ از دنيا درگذشته است ((76)). عـلاوه بـر مـراكـز فـوق , نـسـخـه هاى ديگرى از اين تفسير منيف در كتابخانه هاو مراكز فرهنگى نگهدارى مى شود كه به چند مركز اشاره مى شود:.
1 ـ نسخه اى در كتابخانه ملك تهران , تحت شماره 1009 كه تاريخ كتابت آن 1016 ه ق است .
در ايـن نـسخه تصحيح و مقابله از طرف مؤلف صورت گرفته است , همراه با اجازه روايتى با خط شريف مؤلف كه در ج 1 , ص 497 فهرست آن معرفى شده است .
2 ـ نسخه ديگر در كتابخانه امام رضا (ع ) در مشهد, تحت شماره 2626 ,تاريخ كتابت آن 1017 ه ق .
3 ـ نـسـخـه ديگرى در كتابخانه ملى تبريز, تاريخ كتابت آن 1023 , آنچنان كه در ج 3 , ص 1297 فهرست آن آمده است .
4 ـ نـسـخه ديگرى در كتابخانه مسجد اعظم قم , تاريخ كتابت آن 1028 ه ق , كاتب آن محمد تقى فرزند محمد رضا رازى است كه تحت شماره 3285 و در ص 620 فهرست آن معرفى شده است .
5 ـ نـسـخه ديگرى در كتابخانه آقاى دكتر محمد مفتاح در تهران , تحت شماره259 با خط محمد بـاقـر قـمـى تـبـريـزى موجود است كه در فهرست آن معرفى شده است كه با خط مؤلف و كاتب حاشيه ها و تعليقاتى در بردارد.
عـلاوه بر مراكز فوق , نسخه هاى متعدد ديگرى از اين تفسير شريف درديگر مراكز نگهدارى كتاب در ايران و جهان وجود دارد.
اين تفسير در سال1319 با طبع سنگى در 107 صفحه چاپ شده است .

تفسير العروة الوثقى :.

از اين عالم نامى تفسير ديگرى نيز در اختيار هست كه به نام ((العروة الوثقى )) ناميده مى شود.
اين تفسير دربرگيرنده نكات و تحقيقات جالب توجه مى باشد.
مطلع و سرآغاز آن چنين است :.
((الحمد للّه الذي انزل على عبده كتابا الهيا يتفجر من بحار انهاره العلوم الحقيقية تفجيرا و خطابا سماويا تقتبس من انواره اسرار الحكمة التي من اوتيهافقد اوتى خيرا كثيرا )). الـبـته از اين تفسير نيز فقط سوره فاتحه كامل است و مقدارى هم از سوره بقره مورد تفسير واقع شده است ((77))

.

تفسير عين الحيوة :.

يكى ديگر از كارهاى تفسيرى و قرآنى شيخ بزرگوار ما, تفسير عين الحيوة مى باشد.
صـاحب الذريعه و صاحب امل الامل , نسبت اين تفسير را به شيخ بهائى محقق داده اند و آن تفسير در كتابخانه خوانسارى موجود مى باشد وشيوه كار آن به صورت تفسير مزجى و تلفيقى است كه با اخبار و احاديث امتزاج دارد, همانند تفسير صافى مرحوم فيض كاشانى .
ايـن تـفـسـير از آغاز سوره فاتحه تا پايان , و از سوره بقره تا آيه (فتلقى آدم من ربه كلمات ) (سوره بقره , آيه37 ). حواشى متعددى از خود مؤلف به آن تفسير اضافه شده است .
نـسـخـه نـاقـصى از اين تفسير در كتابخانه شيخ ما (ميرزاى شيرازى ) در سامرا موجوداست كه از كتابخانه شيخ محمدرضا طبسى از كربلا به سامرا انتقال يافته و نشان مى دهد كه در سال 1048 از حيدرآباد خريدارى شده است .
روى اين نسخه تملك سيد على خان مدنى در سال 1088 مشاهده مى شود.
آغاز آن :.
در آغاز اين تفسير آمده است : ((الحمد للّه الذى انزل على عبده كتاب ولم يجعل له عوجا )).