اصول قراءت يعقوب

امام ابو محمد يعقوب بن اسحق بن عبدالله الحضرمى البصرى : دومين قارى بصرى (م 117 ت 205 هـ ق) رياست قراء بصره پس از ابو عمرو به او منتهى شد و قراءت او در جامع بصره تا قرن نهم يعنى تا زمان ابن جزرى رعايت مى شده .
راويان او : 1 ـ ابوعبدالله محمد بن المتوکل اللؤلؤى البصرى ملقب به رويس (م 238) 2 ـ ابوالحسن روح بن عبدالمؤمن الهذلى بصرى نحوى (م 234) که هر دو بدون واسطه قرآن را از يعقوب روايت کرده اند .

بسمله

يعقوب در ابتداى به قراءت از اول سوره ها (غير از توبه) بسم الله را خوانده، و همچنين در وصل آخر سوره ناس به اول سوره فاتحه بسم الله را خوانده است . ولى در بين دو سوره آخر سوره اول را به اول سوره بعدى بدون بسم الله به دو طريق به سکت يا وصل قرائت نموده است، و در چهار سوره الزهر يا با بسم الله به دو طريق به سکت يا وصل قراء نموده است، و در چهار سوره الزهر يا با بسم الله وصل نموده يا به سکت بين آنها خوانده، و بين انفال و توبه را مثل همه قراء به وقف با سکت يا وصل ادامه قراءت داده است .

مد

يعقوب مد منفصل را به قصر، و مد متصل را به توسط کشيده، و مد لازم را مثل قراء به اشباع خوانده .

هاء ضمير

يعقوب هاء ضمير جمع مذکر يا مؤنث يا مثنى را که بعد از ياء ساکنه واقع شده باشند به ضم هـ خوانده است .
مثل : عَلَيهُمْ ـ اِلَيهُمْ ـ لَدَيهُمْ ـ فيهُم ـ يزَکّيهُم ـ مِثلَيهُم ـ عَلَيهُنَّ ـ اِلَيهُنَّ ـ فيهُنَّ ـ لَدَيهُنَّ ـ عَلَيهُما ـ فيهُما .
و به روايت رويس، در کلماتى که به جهت جزم يا بناء ياء آن حذف شده نيز به ضم هـ در 15 موضع خوانده است و آنها : فَأتِهُم عَذاباً ـ وَاِن يأتِهُم ـ اِذا لَمْ تَأتِهُم (اعراف) يخْزِِهُمْ ـ اَلَمْ يأتِهُم (نور) اَوَ لَمْ يکْفِهُم (عنکبوت) ـ وَ اتِهُم ضِعفَين (احزاب) فَاستَفتِهُم (دو موضع صافات) وَ قِهُمْ عَذابَ ـ وَ قِهُمُ السَّيئاتِ (غافر) ولى در وَ مَنْ يوَلِّهِم (انفال) خلافى در کسر هاء ضمير نيست .

ميم جمعي

يعقوب در حرکت ميم جمع واقع قبل از ساکن متابعت از قراءت خود در حرکت هـ آن دارد، اگر آنرا به ضم قراءت کرده، ميم را هم مضموم، مثل عَلَيهُمُ القِتالَ ـ يرِيهُمُ الله . اِليهُمُ اثنَينَ و اگر هاء را مکسور خوانده ميم را هم مکسور مى خواند، مثل : قُلُوبِهِمِ العِجْلَ، بِهِمِ الاَسْبابَ .

هاء ضمير :

تؤدِّهِ اليکِ (دو موضع آل عمران ) و نؤتِهِ مِنها (دو موضع آل عمران و يک موضع شوري) و نُوَلِّهِ ما تَوَلّى وَ نُصلِهِ جَهَنَّمُ (نساء) فَالقِهِ اِلَيهُم (نمل) به حرکت کسره، و اختلاس آن (بدون صله) در هشت موضع ذکر شده، همانگونه که در يتَّقْهِ (نور) عمل کرده است .
وَ ارْجِهْ (اعراف ـ شعرا) را به همزه ساکنه بعد از ج و حرکت هاء آن به ضمه مختلسه اَرْجِئْهُ و در ما اَنسانيهِ (کهف) و عَلَيهِ الله (فتح) به کسر ها در آنها و فيهِ مُهاناً (فرقان) را به قصر ها خوانده است .
به روايت روح از يعقوب مَنْ يأتِهْ مُؤمنِاً (طه) را به سکون هـ ولى رويس آنرا به کسر، و قصر آن روايت کرده .
همچنين رويس هاء ضمير در بِيدِهِ (در چهار موضع قرآن کريم) بِيدِهِ عُقْدَةُ النّکاحَ ـ غُرفَةً بِيدِهِ (بقره) بِيدِهِ ملکوت (مؤمنون ـ يس) را به کسر هـ و قصر حرکت آن خوانده است .

دو همزه قطع در يک کلمه :

به روايت رويس در دو همزه قطع که در يک کلمه قرار گرفته باشند به تسهيل همزه دوم بدون ادخال خوانده است، مثل : ءَاَنذَرتَهُم ـ ءَاَلِدُ ـ اَئِفْکاً ـ اَئِنَّکُم ـ اَؤُنَبِّئُکُم ـ ءَاُلْقِى و در کلمه ائمّه (در پنج موضع آمده) يک وجه تسهيل و وجه ديگر ابدال همزه به ياء مکسوره .
در روايت روح از يعقوب به تحقيق هر دو همزه در موارد فوق و امثال آنها و همچنين در کلمه ءَامَنتِم (اعراف ـ شعرا ـ طه) به همزه استفهام و تحقيق هر دو همزه، در روايت رويس مثل حفص به حذف همزه اول و در کلمه ءَاَعجَميٌ (فصلت) روح به تحقيق هر دو همزه، ولى روايت رويس مثل حفص به تحقيق اولى و تسهيل همزه دوم است .
يعقوب اَئِنَّکُُمُ لَتَأتُونَ (اعراف) ءَاِنَّ لَنا (اعراف) ءَاَذْهَبْتُمْ طَيباتِکُم (احقاف) ءَاَن کانَ (قلم) با دو همزه بر استفهام در هر چهار مورد خوانده است، و در همزه دوّم رويس به تسهيل و روح به تحقيق طبق روش خود عمل کرده اند .
يعقوب در آنجا که همزه استفهام مکرر شده، مثل ءَاِذاکُنّا تُراباً ءَانّا را به استفهام در اول و اخبار در ثانى ءَاِذاکُنّا تُراباٌ اِنّا قرائت کرده است، ولى در موضع نمل (67) باستفهام در هر دو کلمه ءَاِذکُنّا تُراباً و ءاباءُنا ءَاِنّا لُمُخرَجُونَ و در عنکبوت (آيه 28 ـ 29) اِنَّکُم لَتَأتُونَ ... ءَاِنَّکُم لَتَأتُونَ را مثل حفص خوانده، ودر آنها روش رويس و روح در همزه دوّم بايستى دقت شود .

دو همزه قطع در دو کلمه :

در التقاء دو همزه قطع در دو کلمه اگر متفق الحرکه باشند، مثل : جاءَ اَمْرُنا ـ مِنَ السّماءِ اِنْ ـ اَولياؤُ اُولئِکَ، يعقوب به روايت رويس فقط به يک وجه و آن تسهيل همزه ثانى بين بين خوانده و روح به تحقيق هر دو همزه روايت دارد .
و اگر در حرکت مختلف باشند : اگر اولى مفتوح و دومى مضموم يا مکسور باشد، مثل جاءَ اُمَّةً ـ شَهداءَ اِذْ به تسهيل بين بين همزه دوم، و اگر اولى مکسور و دومى مفتوح باشد، مثل مِنَ السَّماءِ اَوْ ابدال به ياء محض، و اگر اولى مضموم و دومى مفتوح باشد . مثل، السُّفَهاءُ اَلا ابدال به واو خالص، اگر اولى مضموم و دومى مکسور باشد، مثل يشاءُ اِلى به دو وجه تسهيل يا ابدال به واو خوانده است، و تخفيف در موارد ياد شده از تسهيل يا ابدال ـ به روايت رويس بوده و فقط در حالت وصلى است، و در ابتداء به آنها همزه به تحقيق خوانده مى شود . و روح راوى ديگر يعقوب باز به تحقيق هر دو همزه روايت کرده است .
يعقوب کلمه هُزُءاً (هرجا بيايد) و کُفُوْاً (اخلاص) را به همزه، و يضاهُونَ (توبه) را به ضم هـ بدون همزه، و مُرْجَؤنَ (توبه) تُرْجِئُ (احزاب) را به همزه مضمومه بعد از جيم خوانده .
کلمه اَللّائى (هرجا بيايد) بدون ى و با همزه خوانده : اَللّاءِ ـ و ياجوج و ماجوج (کهف ـ انبيا) را به ابدال همزه به الف و لا يلِتْکُمُ (حجرات) را به همزه ساکنه بعد از ى يأْلِتکُم خوانده است .

هاء سکت

را در وصل حذف نموده و در وقف به اثبات آن خوانده و آنها عبارتند : لَم يتَسَنَّه (بقره) اِقْتَدِه (انعام) کِتابِيه (دو موضع حاقه) حَسابِيه (دو موضع حاقه) مالِيهْ ـ سُلطانِيه (حاقه) ماهِيهْ (قارعه)، و در چهار مورد سکت به روايت حفص عِوَجاً قَيماً (کهف) مَرقدِنا هذا (يس) مَن راقٍ (قيمه) بَلْ رانَ (تطفيف) به ترک سکت، و ادغام نون من و لام بل در راء بعد آنها خوانده است .
به روايت رويس : مِنِ استَبرَقٍ (رحمن) را به نقل و حذف . عاداًنِ الاُولى (نجم) را به نقل حرکت همزه مضمومه به لام و حذف آن، و ادغام تنوين قبل در آن عادَ اللُّولى، و در وقف بر عاداً و ابتداء به بعد سه وجه جايز است : اَلاوُلى ـ اَلوُلى ـ لوُلى .

ادغامات :

يعقوب در ادغام صغير نون را در واو يس و القرآن . ن و القلم ادغام کرده است و به روايت روح ذال را در تاء اِتَّخذتَّ ـ اَخَذتُّم ـ لَاتِّخَذتَّ ـ اتّخَذتُّم و بقيه صيغ آن ادغام نموده است . يعقوب در ادغام کبير ب * ب وَ الصّاحِب بِّالْجَنْب (نساء 36) ن * ن اَتُمِدُّونّى بِمالٍ (نمل 36) و ت * ت فَبِاَى ءالاءِ رَبِّکَ تَّمارى (نجم 55) در حالت وصلى به ادغام و در ابتداء به آن تَتَمارى خوانده است .
به روايت رويس ک * ک در سه موضع : نُسَبّحک کّثيراٌ ـ نَذْکُرَکَ کّثيراً ـ اِنک کّنتَ بِنابَصيراً (طه 33 ـ 34 ـ 35) ادغام نموده است و ب * ب فَلا اَنساب بَّينَهَمُ (مؤمنون 101) و ت * ت ثُمَّ تَّفَکّروا (سبا 46) بلاخلاف در وصل ادغام به روايت رويس است و در ابتداء با دو تاء قراءت کرده .
و باختلاف از رويس شانزده مورد ادغام کبير بيان شده است (بخلف عنه = دو وجه) : جَعَل لَّکُم 8 موضع در سوره نحل، لا قِبَل لَّهُم (نمل)، اِنّه هُّوَ چهار موضع (نجم)، لَذَهَب بّسَمعهم، وَ الکِتاب بّاَيديهم وَ الکِتابِ بِّالحَقِّ (موضع اول) (20 ـ 79 ـ 176 بقره) که در صورت ادغام با سوسى موافقت کرده .
در تمام مواردى که در بالا روايت رويس گفته شد، روايت روح راوى ديگر از يعقوب به اظهار است .

فتح ـ اماله :

يعقوب کلمه مُجْريها (هود) را به ضم ميم و بدون اماله خوانده، و کلمه اَعمى (موضع اول اسراء) کانَتْ مِنْ قَومٍ کافرينَ (نمل 43) را اماله کرده است، ولى رويس لفظ کافرين را هر جا آمده به اماله خوانده است . و روح به فتح آنها .
به روايت روح يعقوب يا را در يس اماله کرده، و روايت رويس به فتح آنست .

وقف بر مرسوم الخط :

يعقوب تاء تأنيث را اگر به ت کشيده نوشته شده باشد به هـ وقف کرده، مثل رحمت ـ نعمت ـ شجرت ـ ثمرت (تاء تأنيث که مدور نوشته شده همه قراء به هـ وقف نموده اند) . و به الف وقف کرده کلمه اَيهَ که در سه موضع بدون الف آمده (نور ـ زخرف ـ رحمن) و کلمه کَاَِّين را هر جا باشد بر ى وقف نموده، و کلمه يا اَبَتِ هر جا باشد به هـ وقف نموده، و کلمات لِمَ ـ فيمَ ـ مِمَّ ـ عَمَّ ـ بِمَ هر جا بيايد بر هاء سکت وقف کرده، و همچنين هِى و هُوَ را هم به هاء سکت وقف نموده است .
يعقوب نون مشدده ضمير جمع مؤنث غايب را که در آنها هاء ضمير قبل از نون واقع شده، مثل : هُنَّ ـ عَلَيهُنَّ ـ فيهُنَّ ـ فأمَتحنُوهُنَّ ـ مِنهُنَّ ـ حَمْلَهُنَّ ـ اِحديهُنَّ به هاء سکت وقف نموده، ولى در نون مخفف در جمع مضارع مؤنث، مثل : يغْضُضْنَ ـ يحْفَظْنَ ـ وَ لْيضْرِِبْنَ ـ يرضعنَ ـ اَنْ يضَعْنَ وقف بر نون کرده است .
و همچنين بر ياء متکلم مشدد مبنى، مثل : عَليَّ ـ اِلَيَّ ـ لَدَيَّ ـ بِمِصرِخِيَّ ـ بِيدَيَّ باضافه هاء سکت بر آنها وقف کرده است .
اما روايت رويس از يعقوب بر لفظ ثّمَّ (مفتوح الثاء) هر جا باشد و بر کلمات يا اَسَفى ـ يا وَيلَتى ـ يا حَسْرَتى با اضافه هاء سکت وقف نموده است .
تبصره ـ در وقف بر جمع مذکر سالم و ملحقات به آن، مثل العالَمينَ ـ المتقينَ ـ المُفلِحونَ ـ عِليينَ ـ عَضينَ ـ همه قراء بر سکون نونِ وقف کرده اند و اصل در وقف همين است، و طيبة النشر براى يعقوب بخلف عنه وقف بر هاء سکت بمنظور بيان حرکت موقوف عليه يا طلب راحت در وقف نقل شده است .
وقف نموده يعقوب بر ما در فمالِ هؤُلاء (نساء) و مالِ هذا (کهف ـ فرقان) فَمالِ الَّذينَ (معارج) و به روايت رويس وقف بر اَيا در اَياً ما تَدْعوا (در نشر وقف بر ما و ل در 4 موضع که لام جاره جدا از کلمه نوشته شده) در ايا و ما در اَياً ما تَدعُوا را از جميع قراء صحيح دانسته است) و بر کلمه وَيکَاَنَّ وَ يکَانَّهُ (قصص) بر کل کلمه وقف کرده است .
يعقوب به اثبات ى وقف نموده بر کلماتى که ياء ساکن (غير تنوين) آنها در درج کلام حذف شده، و آنها در يازده کلمه است که در هفده موضع از قرآن کريم آمده است، وعبارتند از : وَمَن يؤتِ الحِکمَةَ (بقره 269) ( که يعقوب آنرا به کسر ت خوانده) ـ وَسَوفَ يؤتِ اللهُ (نساء 146) وَاخشَونِ اليومُ (مائده 44) .
يقضِ الحَقّ (انعام 57) نُنْجِ المؤمنينَ (يونس 103) بِالوادِ المُقدَّسِ (طه 12 ـ نازعات 16) لَهادِ الَّذينَ (حج 54) وادِ النَّملَ (نمل 18) الوادِ الاَيمَنِ (قصص ـ 30) بهادِ العُمى (رومى ـ 53) يرِِدْنِ الرَّحمنُ (يس ـ 73) صالِ الحَجيمِ (صافات ـ 163) يناد المُنادِ (ق ـ 41) فَما تُغْنِ النُّذُرُ (قمر ـ 5) الجَوارِ (رحمن ـ 24 تکوير ـ 16) .

اشمام :

در اشمام خلط حرف به حرف رويس از يعقوب (مثل : حمزه ـ کسائى ـ خلف) تمام صادهائى که ساکن بوده و قبل از دال واقع شده اند، اشمام به ز کرده است، مثل اَصْدَقُ ـ يصْدِفُونَ ـ تَصْدِيةً ـ تَصدِيقَ ـ فَاصْدَعْ ـ قَصْدُالسَّبيلِ ـ يصْدِرَ الرِّعاءُ .
همچنين رويس، اشمام حرکت به حرکت را در افعال قيلَ (هر جا باشد) غيضَ الماءُ (هود) وَجئَ بِالنَّبيينَ (زمر) وَجئَ يومَئذٍ (فجر) حيلَ بَينَهُم (سبا) سيقَ (دو موضع زمر) سيئَ بِهِم (هود ـ عنکبوت) سيئَت (ملک) اجرا نموده است .

ياءات اضافه (ضمير متکلم)

مَعى اَبَداً (توبه) مَعى اَوْ رَحِمْنا (ملک) يدى اِلَيکَ ـ اُمّى الهُينِ (مائده) اَجرى الّا (در مواضع نه گانه اش) يا عِبادِى الَّذينَ (عنکبوت ـ زمر) بَيتى (بقره ت حج ـ نوح) وَجهى (آل عمران ـ انعام) مَعى (در تمام مواضع نه گانه اش) ولى عليکُم (ابراهيم) وَ لى فيها (طه) وَلى نَعجَةٌ ـ لى مِنْ عِلمٍ (ص) وَ لى دينِ (کافرون) وَ مالى لا اَرى (نمل) مالى لا اَعْبُدُ (يس) تمام موارد ياد شده را يعقوب به اسکان ى در آنها خوانده .
و يعقوب عَهدِيَ الظّالمينَ (بقره) بَعدِى اسمُهُ (صف) وَ مَحياى (انعام) را به فتح ى در آنها خوانده است .
و به روايت روح، يا قَومِى اتّخذُوا (فرقان) را به فتح ى و رويس به سکون آن، و روح لِعِبادى الَّذين امنُوا (ابراهيم) را به سکون ى خوانده است .
تبصره : يعقوب کلمه لا خَوفٌ (با تنوين ضمه) که در 14 موضع آمده تمام را به فتح فاء لاخَوفَ خوانده است .

ياءات زوائد :

يعقوب در هر حال (وقف وصل) به اثبات ى خوانده کلمات : فَارْهَبُونِ فَاتَّقُونِ ـ وَلاتَکفُرُونِ ـ الدّاع اِذا دَعانِ ـ وَالتَّقُونِ يا اولى (بقره) مَنِ اتَّبعنِ ـ وَاَطِيعُونِ ـ خافُونِ (آل عمران) وَ اخشَونِ وَلا (مائده) وَ قَد هَدَينِ (انعام) ثُمَّ کيدُونِ ـ فَلا تِنظّرُونّ (اعراف) وَ لا تُنظِرُونَ ـ يومَ يأتِ (هود) فَارسِلونَ ـ وَ لاتَقرَبونِ ـ تُؤتونِ ـ اَنْ تُفَنِّدونِ ـ (يوسف) و المُتعالِ ـ مَتابِ ـ عِقابِ ـ اليهِ مأب (رعد) وَعيدِ ـ بما اَشرَکتُمُونِ ـ دُعاءِ (ابراهيم) فَلا تَفضَحُونِ ـ وَلاتُخزُونِ (حجر) فَارهَبُونِ فَاتَّقُونِ (نحل) اَخَّرتَنِ ـ فَهو المُهتَدِ (اسراء) ـ اَن يهْدِينِ ـ اِن تَرَن فَاتَّقِونِ (نحل) اَخَّرتَنِ ـ فَهُوَالمُهتَدِ ـ اَن يهدِينِ ـ اِن تَرَنِ ـ اَن يؤتِين ـ کُنّا نَبغِ ـ اَن تُعَلِّمنِ (کهف) اَن لا تَتَّبِعَنِ (طه) فَاعبدِونِ (دو جا) فَلا تستَعجِلُونِ (اَنبياء) وَالبادِ ـ نَکيرِ (حج) وَکَذَّبوُن (دو جا) فَاتَّقُونِ ـ اَن يحْضُرُونِ ـ رَبِّ ارجِعُونِ ـ وَ لا تُکلمِونِ (مؤمنون) اَنْ يکذِّبُونِ ـ اَن يقتُلُونِ ـ سَيهْدينِ ـ فَهِوَ يهدينِ ـ يسْقينِ ـ يشْفينِ ـ يحْيينِ ـ اَطيعُونَ (8 جا) کَذَّبُونِ (شعرا) حَتّى تَشهدونِ ـ اَتُمِدُّونّى (نمل) اَن يکذِّبُونِ ـ اَن يقتِلِونِ ـ (قصص) فَاعبِدِونِ (2 جا) (عنکبوت) کَالجَوابِ ـ نَکِيرِ (سبا) نکِيرِ (فاطر) وَ لا ينْقِذُونِ ـ فَاسمَعُونِ (يس) لَتُردين سَيهدِينِ (صافات) عَذابِ ـ عِقابِ (ص) فَاتَّقِونَ (زمر) التَّلاقِ ـ التَّنادِ ـ عِقابِ ـ اتَّبِعُونِ اَهدِکُم (غافر) الجوارِ (شوري) سَيهدينِ ـ اَطيعُونِ وَ اتَّبِعُونِ (زخرف) اَن تَرجُمُونِ ـ فَاعتَزِلونِ (دخان) وَعيد دوجا وَ المنادِ (ق) لِيعبُدُونِ ـ ان يطعِمُونِ ـ فلا تَستَعجِلُونِ (ذاريات) يدعِ الدّاع ـ اِلى الدّاعِ ـ وَنذُرّ ـ شش موضع (قمر) نَذير ـ نَکيرِ (ملک) اَطيعُونِ (نوح) ـ فَکِيدِونِ (مرسلات) وَ اِذا يسْرِِ ـ بِالوادِ ـ اکرمنِ ـ اَهانَنِ (فجر) .
فماءَ اتينِ الله (نمل) فَبَشِّر عِبادِ (زمر) را يعقوب به اثبات ى در وقف خوانده، و در وصل فَماء اتينِ بروايت روح به حذف ى و بروايت رويس به اثبات آن مفتوحاً خوانده است .
به روايت رويس يا عباد فَاتَّقُون، يا عبادى در هر حال قراءت يعقوب است و روح به حذف ى در هر حال .

التقاء ساکنين :

يعقوب با کسره، ساکن اول را به ساکن دوم وصل نموده است، ولى موقعى که ساکن اَوْ باشد به ضم به ساکن دوم وصل نموده است، مثل : اَوُ خْْْْْْْْْْْْْْرُجُوا ـ اَوُ ادْعُوا ـ اَوُ انْقُصْ .

خلاصه

روش يعقوب اثبات جميع ياءات زائده است در وصل يا وقف چه در وسط آيه باشد يا آخر آيه و استثناء آن در مَن يتَّقِ وَيصبِر (يوسف، 90) در هر حال به حذف آن، و در يا عِبادِ فَاتَّقِونِ (زمر، 16) که روايت رويس اثبات، و روايت روح حذف در هر حال است . وَفَما اتينِ (نمل) که يعقوب در وقف به اثبات ى و در وصل رويس به فَتح و روح به حذف ى خوانده اند . فَبَّشِّر عِبادِ (زمر) به اثبات ى در وقف خوانده است .