بعدی

تفسير نمونه ج : 24 ص : 240
بما قسمت : چيزى در نزد من افضل و برتر از توكل بر من ، و خشنودى به آنچه قسمت كرده ام نيست .
بديهى است توكل به اين معنى هميشه توأم با جهاد و تلاش و كوشش است ، نه تنبلى و فرار از مسئوليتها .
شرح ديگرى در اين زمينه در جلد دهم صفحه 295 به بعد ( ذيل آيه 12 سوره ابراهيم ) آورده ايم .

تفسير نمونه ج : 24 ص : 241
تفسير نمونه ج : 24 ص : 242
وَ الَّئِى يَئسنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِن نِّسائكمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتهُنَّ ثَلَثَةُ أَشهُر وَ الَّئِى لَمْ يحِضنَ وَ أُولَت الأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسراً(4) ذَلِك أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكمْ وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سيِّئَاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْراً(5) أَسكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْث سكَنتُم مِّن وُجْدِكُمْ وَ لا تُضارُّوهُنَّ لِتُضيِّقُوا عَلَيهِنَّ وَ إِن كُنَّ أُولَتِ حَمْل فَأَنفِقُوا عَلَيهِنَّ حَتى يَضعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضعْنَ لَكمْ فَئَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَيْنَكم بمَعْرُوف وَ إِن تَعَاسرْتمْ فَسترْضِعُ لَهُ أُخْرَى(6) لِيُنفِقْ ذُو سعَة مِّن سعَتِهِ وَ مَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّا ءَاتَاهُ اللَّهُ لا يُكلِّف اللَّهُ نَفْساً إِلا مَا ءَاتَاهَا سيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسر يُسراً(7)
242
ترجمه :
4 - زنانى از شما كه از عادت ماهانه مايوسند ، اگر در وضع آنها ( از نظر باردارى ) شك كنيد ، عده آنان سه ماه است ، و همچنين آنها كه عادت ماهانه نديده اند ، و عده زنان باردار اين است كه بار خود را بر زمين بگذارند ، و هر كس تقواى الهى پيشه كند خداوند كار را بر او آسان مى سازد .
5 - اين فرمان خدا است كه بر شما نازل كرده ، و هر كس تقواى الهى پيشه كند خداوند گناهان او را مى بخشد ، و پاداش او را بزرگ مى دارد .
6 - آنها ( زنان مطلقه ) را هر جا خودتان سكونت داريد ، و در توانائى شما است ، سكونت دهيد ، و به آنها زيان نرسانيد تا كار را بر آنان تنگ كنيد ( و مجبور به ترك منزل شوند ) و هرگاه باردار باشند نفقه آنها را بپردازيد تا وضع حمل كنند ، و اگر براى شما فرزند را شير دهند پاداش آنها را بپردازيد ، و ( در باره فرزندان كار را ) با مشاوره شايسته انجام دهيد ، و اگر بتوافق نرسيديد زن ديگرى شير دادن آن بچه را بر عهده مى گيرد .
7 - آنها كه امكانات وسيعى دارند بايد از امكانات وسيع خود انفاق كنند ، و آنها كه تنگدستند از آنچه كه خدا به آنها داده انفاق نمايند ، خداوند هيچكس را جز به مقدار توانائى كه به او داده تكليف نمى كند ، خداوند به زودى بعد از سختيها آسانى قرار مى دهد
تفسير : احكام زنان مطلقه و حقوق آنها
از جمله احكامى كه از آيات گذشته استفاده شد لزوم نگهداشتن عده بعد از طلاق است ، و از آنجا كه در آيه 228 سوره بقره حكم زنانى كه عادت ماهيانه مى بينند در مساله عده روشن شده است كه بايد سه بار پاكى را پشت سر گذاشته
تفسير نمونه ج : 24 ص : 243
عادت ماهانه ببينند هنگامى كه براى بار سوم وارد ماهانه شدند عده آنها پايان يافته ، ولى در اين ميان افراد ديگرى هستند كه به عللى عادت ماهانه نمى بينند و يا باردارند ، آيات فوق حكم اين افراد را روشن ساخته و بحث عده را تكميل مى كند .
نخست مى فرمايد : زنانى از شما كه مايوس از عادت ماهانه شده اند ، اگر در وضع آنها ( از نظر باردارى ) شك كنيد عده آنان سه ماه است ( و اللائى يئسن من المحيض من نسائكم ان ارتبتم فعدتهن ثلثة اشهر ) .
و همچنين زنانى كه عادت ماهانه نديده اند آنها نيز بايد سه ماه تمام عده نگهدارند ( و اللائى لم يحضن ) سپس به سومين گروه اشاره كرده مى افزايد : عده زنان باردار اين است كه بار خويش را بر زمين بگذارند ( و اولات الاحمال اجلهن ان يضعن حملهن ) .
به اين ترتيب حكم سه گروه ديگر از زنان در آيه فوق مشخص شده است ، دو گروه بايد سه ماه عده نگهدارند ، و گروه سوم يعنى زنان باردار با وضع حمل عده آنان پايان مى گيرد ، خواه يك ساعت بعد از طلاق وضع حمل كنند يا مثلا هشت ماه .
در اينكه منظور از جمله ان ارتبتم ( هرگاه شك و ترديد كنيد ) چيست ؟ سه احتمال ذكر شده است :
1 - منظور احتمال و شك در وجود حمل است ، به اين معنى كه اگر بعد از سن ياس ( سن پنجاه سالگى در زنان عادى و شصت سالگى در زنان قرشى ) احتمال وجود حمل در زنى برود بايد عده نگهدارد ، اين معنى هر چند كمتر اتفاق مى افتد ولى گاه اتفاق افتاده است ( توجه داشته باشيد كه واژه ريبه
تفسير نمونه ج : 24 ص : 244
به معنى شك در حمل در روايات و كلمات فقهاء كرارا آمده است )
2 - منظور زنانى است كه به درستى نمى دانيم به سن ياس رسيده اند يا نه ؟ .
3 - منظور شك و ترديد در حكم اين مساله است ، بنابراين آيه مى گويد اگر حكم خدا را نمى دانيد ، حكم خدا اين است كه چنين زنانى عده نگهدارند ، ولى از همه اين تفسيرها مناسبتر تفسير اول است ، زيرا ظاهر جمله و اللائى يئسن ... اين است كه اين زنان به سن ياس رسيده اند ، در ضمن هرگاه زنانى بر اثر بيماريها يا عوامل ديگر ، عادت ماهانه آنها قطع شود ، مشمول همين حكمند ، يعنى بايد سه ماه عده نگهدارند ( اين حكم را از طريق قاعده اولويت و يا مشمول لفظ آيه مى توان استفاده كرد ) .
جمله و اللائى لم يحضن ( زنانى كه عادت ماهانه نديده اند ) ممكن است به اين معنى باشد كه به سن بلوغ رسيده اند اما عادت نمى بينند ، در اين صورت بدون شك بايد سه ماه عده نگهدارند ، احتمال ديگرى كه در تفسير آيه داده اند اين است كه كليه زنانى كه عادت نديده اند خواه به سن بلوغ رسيده باشند يا نه ؟ .
ولى مشهور در ميان فقهاى ما اين است كه هرگاه زن به سن بلوغ نرسيده باشد بعد از طلاق عده ندارد ، ولى اين مساله نيز مخالفينى دارد كه به بعضى از روايات
تفسير نمونه ج : 24 ص : 245
در اين زمينه استدلال كرده اند ، و ظاهر آيه فوق نيز با آنها موافق است ( شرح بيشتر اين مساله را نيز در كتب فقهى بايد مطالعه كرد ) .
از شان نزولى كه براى جمله هاى اخير ذكر شده نيز تفسير فوق استفاده مى شود و آن اينكه ابى بن كعب به رسول خدا (صلى الله عليهوآلهوسلّم) عرض كرد كه عده بعضى از زنان در قرآن نيامده است ، از جمله زنان صغيره و زنان كبيره ( يائسه ) و باردار ، آيه فوق نازل شد و احكام آنها را بيان كرد .
در ضمن عده در صورتى است كه احتمال حمل در باره او برود ، زيرا در آيه فوق عطف بر زنان يائسه شده ، و مفهومش اين است كه حكم هر دو يكسان مى باشند .
و بالاخره در پايان آيه مجددا روى مساله تقوا تكيه مى كند و مى فرمايد : هر كس تقواى الهى پيشه كند خداوند كار را بر او آسان مى سازد ( و من يتق الله يجعل له من امره يسرا ) .
هم در اين جهان و هم در جهان ديگر مشكلات او را ، چه در رابطه مساله جدائى و طلاق و احكام آن ، و چه در رابطه با مسائل ديگر به لطفش حل مى كند .
در آيه بعد باز براى تاكيد بيشتر روى احكامى كه در زمينه طلاق و عده در آيات قبل آمده مى افزايد : اين فرمان خدا است كه آنرا بر شما نازل كرده است ( ذلك امر الله انزله اليكم ) .
و هر كس تقواى الهى پيشه كند ، و از مخالفت فرمان او بپرهيزد ،
تفسير نمونه ج : 24 ص : 246
خداوند گناهان او را مى بخشد ، و پاداش او را بزرگ مى سازد ( و من يتق الله يكفر عنه سيئاته و يعظم له اجرا ) .
بعضى از مفسران گفته اند كه منظور از سيئات در اينجا گناهان صغيره است ، و منظور از تقوا پرهيز از گناهان كبيره است به اين ترتيب پرهيز از كبائر سبب بخشودگى صغائر مى شود ، شبيه آنچه در آيه 31 سوره نساء آمده است .
و لازمه اين سخن آن است كه مخالفت احكام گذشته در زمينه طلاق و عده جزء گناهان كبيره محسوب مى شود .
البته درست است كه سيئات گاهى به معنى گناهان صغيره آمده است ، ولى در بسيارى از آيات قرآن مجيد سيئات به عموم گناهان اعم از صغيره و كبيره اطلاق شده است ، مثلا در آيه 65 سوره مائده مى خوانيم : و لو ان اهل الكتاب آمنوا و اتقوا لكفرنا عنهم سيئاتهم : اگر اهل كتاب ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند ما تمام گناهان گذشته آنها را مى بخشيم ( اين معنى در آيات ديگرى نيز آمده است ) .
مسلم است كه ايمان و قبول اسلام سبب بخشودگى همه گناهان پيشين مى شود .
آيه بعد توضيح بيشترى در باره حقوق زن بعد از جدائى مى دهد ، هم از نظر مسكن و نفقه و هم از جهات ديگر .
نخست در باره چگونگى مسكن زنان مطلقه مى فرمايد : آنها را هر جا خودتان سكونت داريد و امكانات شما ايجاب مى كند سكونت دهيد ( اسكنوهن من حيث سكنتم من وجدكم ) .

تفسير نمونه ج : 24 ص : 247
وجد ( بر وزن حكم ) به معنى توانائى و تمكن است ، بعضى از مفسران تفسيرهاى ديگرى براى آن ذكر كرده اند كه در نتيجه به همين معنى باز مى گردد ، راغب نيز در مفردات مى گويد : تعبير به من وجدكم مفهومش اين است كه به مقدار توانائى و به اندازه غناى خود مسكن مناسب براى زنان مطلقه در نظر بگيريد .
طبيعى است آنجا كه مسكن بر عهده شوهر است بقيه نفقات نيز بر عهده او خواهد بود دنباله آيه كه در باره نفقه زنان باردار سخن مى گويد نيز شاهد اين مدعا است .
سپس به حكم ديگرى پرداخته مى گويد : به آنها زيان نرسانيد تا كار را بر آنها تنگ كنيد و مجبور به نقل مكان و ترك نفقه شما شوند ) ( و لا تضاروهن لتضيقوا عليهن ) .
مبادا كينه توزيها و عداوت و نفرت شما را از راه حق و عدالت منحرف سازد ، و آنها را از حقوق مسلم خود در مسكن و نفقه محروم كنيد ، و آنچنان در فشار قرار گيرند كه همه چيز را رها كرده ، فرار كنند ! .
در سومين حكم در مورد زنان باردار مى گويد : و اگر باردار باشند مخارج آنها را تا زمانى كه وضع حمل كنند بدهيد ( و ان كن اولات حمل فانفقوا عليهن حتى يضعن حملهن ) .
زيرا مادام كه وضع حمل نكرده اند در حال عده هستند ، و نفقه و مسكن بر همسر واجب است .
و در چهارمين حكم در مورد حقوق زنان شيرده مى فرمايد : اگر حاضر شدند بعد از جدائى ، فرزندان را شير دهند اجر و پاداش آنها را بپردازيد ( فان ارضعن لكم فاتوهن اجورهن ) .
اجرتى متناسب با مقدار و زمان شير دادن بر حسب عرف و عادت .

تفسير نمونه ج : 24 ص : 248
و از آنجا كه بسيار مى شود نوزادان و كودكان مال المصالحه اختلافات دو همسر بعد از جدائى واقع مى شوند در پنجمين حكم يك دستور قاطع در اين زمينه صادر كرده ، مى فرمايد : در باره سرنوشت فرزندان با مشاوره يكديگر و به طور شايسته تصميم بگيريد ( و أتمروا بينكم بمعروف ) .
مبادا اختلافات دو همسر ضربه بر منافع كودكان وارد سازد از نظر جسمى و ظاهرى گرفتار خسران شوند ، و يا از نظر عاطفى از محبت و شفقت لازم محروم بمانند ، پدر و مادر موظفند خدا را در نظر گيرند ، و منافع نوزاد بى دفاع را فداى اختلافات و اغراض خويش نكنند .
جمله و أتمروا از ماده ايتمار گاه به معنى پذيرا شدن دستور و گاه به معنى مشاوره مى آيد ، و در اينجا معنى دوم مناسبتر است و تعبير بمعروف تعبير جامعى است كه هرگونه مشاوره اى را كه خير و صلاح در آن باشد شامل مى گردد .
و از آنجا كه گاهى توافق لازم ميان دو همسر بعد از طلاق براى حفظ مصالح فرزند و مساله شير دادن حاصل نمى شود در ششمين حكم مى فرمايد : و اگر هر كدام بر ديگرى سخت گرفتيد و به توافق نرسيديد زن ديگرى مى تواند شير دادن آن بچه را بر عهده گيرد تا كشمكشها ادامه نيابد ( و ان تعاسرتم فسترضع له اخرى ) .
اشاره به اينكه اگر اختلافها به طول انجاميد خود را معطل نكنيد ، و كودك را به ديگرى بسپاريد ، در درجه اول حق مادر بود كه اين فرزند را شير دهد ، اكنون كه با سخت گيرى و كشمكش اين امر امكان پذير نيست نبايد منافع كودك را به دست فراموشى سپرد ، بايد آن را بر عهده دايه اى گذارد .
آيه بعد ، هفتمين و آخرين حكم را در اين زمينه بيان كرده ، مى افزايد :
تفسير نمونه ج : 24 ص : 249
آنهائى كه امكانات وسيعى دارند ، از امكانات خود انفاق كنند ، و آنها كه تنگدستند ، از آنچه خدا به آنها داده انفاق نمايند ، خداوند هيچكس را جز به اندازه آنچه به او داده ، تكليف نمى كند ( لينفق ذو سعة من سعته و من قدر عليه رزقه فلينفق مما آتاه الله لا يكلف الله نفسا الا ما آتاها ) .
آيا اين دستور يعنى انفاق به اندازه توانائى ، مربوط به زنانى است كه بعد از جدائى ، شير دادن كودكان را بر عهده مى گيرند ، و يا مربوط به ايام عده است كه در آيات قبل به طور اجمال اشاره شده بود ، و يا مربوط به هر دو است ؟ .
معنى اخير از همه مناسبتر است ، هر چند جمعى از مفسران ، آن را تنها مربوط به زنان شيرده دانسته اند ، در حالى كه در آيات گذشته در اين باره تعبير به اجر شده نه نفقه و انفاق .
به هر حال آنها كه توانائى كافى دارند ، بايد مضايقه و سختگيرى نكنند ، و آنها كه تمكن مالى ندارند ، بيش از توانائى خود مامور نيستند ، و زنان نمى توانند ايرادى به آنها داشته باشند .
به اين ترتيب به آنها كه دارند بخل كنند ، و نه آنها كه ندارند مستحق ملامتند .
و در پايان آيه ، براى اينكه تنگى معيشت ، سبب خارج شدن از جاده حق و عدالت نگردد ، و هيچ يك زبان به شكايت نگشايند ، مى فرمايد : خداوند به زودى بعد از سختيها ، آسانى و راحتى قرار مى دهد ( سيجعل الله بعد عسر يسرا ) .
يعنى غم مخوريد ، بيتابى نكنيد ، دنيا به يك حال نمى ماند ، مبادا مشكلات مقطعى و زودگذر رشته صبر و شكيبائى شما را پاره كند .
اين تعبير براى هميشه و مخصوصا هنگام نزول اين آيات كه مسلمانان از نظر معيشت سخت در فشار بودند ، نويد و بشارتى است از آينده اميدبخش
تفسير نمونه ج : 24 ص : 250
صابران ، و اتفاقا چيزى نگذشت كه خداوند درهاى رحمت و بركت خود را به روى آنها گشود .

نكته ها :

1 - احكام طلاق رجعى
گفتيم طلاق رجعى آن است كه شوهر مادام كه عده بسر نيامده هر زمان بخواهد مى تواند بازگردد و پيوند زناشوئى را برقرار سازد ، بى آنكه نياز به عقد تازه اى باشد ، و جالب اينكه رجوع با كمتر سخن و عملى كه نشانه بازگشت باشد حاصل مى گردد .
بعضى از احكامى كه در آيات فوق آمده ، مانند نفقه و مسكن ، مخصوص عده طلاق رجعى است ، و همچنين مساله عدم خروج زن از خانه همسرش در حال عده و اما در طلاق بائن يعنى طلاقى كه قابل رجوع نيست ( مانند سومين طلاق ) احكام فوق وجود ندارد .
تنها در مورد زن باردار حق نفقه و مسكن تا زمان وضع حمل ثابت است .
تعبير به لا تدرى لعل الله يحدث بعد ذلك امرا : تو نمى دانى شايد خداوند وضع تازه اى به وجود آورد نيز اشاره به اين است كه همه يا قسمتى از احكام فوق ، مربوط به طلاق رجعى است .

2 - خدا تكليف ما لا يطاق نمى كند
نه تنها حكم عقل ، بلكه حكم شرع نيز بر اين معنى گواه است كه تكاليف
تفسير نمونه ج : 24 ص : 251
انسانها بايد در حدود توانائى آنها باشد ، جمله لا يكلف الله نفسا الا ما آتاها كه در ضمن آيات فوق آمده نيز اشاره به همين معنى است .
ولى در بعضى از روايات مى خوانيم كه منظور از ما آتاها ، ما اعلمها است ، يعنى خداوند هر كس را به مقدارى تكليف مى كند كه به او اعلام كرده است ، و لذا به اين آيه در مباحث اصل برائت در علم اصول استدلال كرده اند ، كه اگر انسان حكمى را نمى داند ، مسئوليتى در برابر آن ندارد .
ولى از آنجا كه عدم آگاهى ، گاهى سبب عدم توانائى مى شود ، ممكن است ، منظور ، جهلى باشد كه سرچشمه عجز گردد .
بنابراين آيه مى تواند مفهوم وسيعى داشته باشد ، كه هم عدم قدرت را شامل شود و هم جهل را كه موجب عدم قدرت بر انجام كار مى گردد .

3 - اهميت نظام خانواده
دقت و ظرافتى كه در بيان احكام زنان مطلقه و حقوق آنها در آيات فوق به كار رفته ، و حتى بسيارى از ريزه كاريهاى اين مساله ، در آيات قرآن ، كه در حقيقت قانون اساسى اسلام است ، بازگو شده ، دليل روشنى است به اهميتى كه اسلام براى نظام خانواده و حفظ حقوق زنان و فرزندان قائل است .
از طلاق تا آنجا كه ممكن است جلوگيرى مى كند ، و ريشه هاى آن را مى خشكاند ، اما هرگاه كار به بن بست كشيد و چاره اى جز طلاق و جدائى نبود ، اجازه نمى دهد ، حقوق فرزندان و يا زنان در اين كشمكش پايمال گردد ، حتى طرح جدائى را طورى مى ريزد كه امكان بازگشت غالبا وجود داشته باشد .
دستوراتى همچون امساك به معروف و جدائى به معروف و نيز عدم زيان و ضرر و تضييق و سخت گيرى نسبت به زنان ، و همچنين مشاوره شايسته براى روشن
تفسير نمونه ج : 24 ص : 252
ساختن سرنوشت كودكان ، و مانند اينها كه در آيات فوق آمده است ، همگى گواه بر اين معنى است .
اما متاسفانه عدم آگاهى بسيارى از مسلمانان از اين امور ، و يا عدم عمل به آن در عين آگاهى ، سبب شده است كه در هنگام جدائى و طلاق مشكلات زيادى براى خانواده ها و مخصوصا فرزندان ، به وجود آيد ، و اين نيست جز به خاطر اينكه مسلمانان از چشمه فيض بخش قرآن دور ماندند .
مثلا با اينكه قرآن با صراحت مى گويد : زنان مطلقه نبايد در دوران عده از خانه شوهر بيرون روند و نه شوهر حق دارد آنها را بيرون بفرستد ، كارى كه اگر انجام شود ، اميد بازگشت غالب زنان به زندگى زناشوئى بسيار زياد است ، اما كمتر زن و مرد مسلمانى را پيدا مى كنيد كه بعد از جدائى و طلاق به اين دستور اسلامى عمل كند ، و اين راستى مايه تاسف است .

تفسير نمونه ج : 24 ص : 253
تفسير نمونه ج : 24 ص : 254
وَ كَأَيِّن مِّن قَرْيَة عَتَت عَنْ أَمْرِ رَبهَا وَ رُسلِهِ فَحَاسبْنَهَا حِساباً شدِيداً وَ عَذَّبْنَهَا عَذَاباً نُّكْراً(8) فَذَاقَت وَبَالَ أَمْرِهَا وَ كانَ عَقِبَةُ أَمْرِهَا خُسراً(9) أَعَدَّ اللَّهُ لهَُمْ عَذَاباً شدِيداً فَاتَّقُوا اللَّهَ يَأُولى الأَلْبَبِ الَّذِينَ ءَامَنُوا قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكمْ ذِكْراً(10) رَّسولاً يَتْلُوا عَلَيْكمْ ءَايَتِ اللَّهِ مُبَيِّنَت لِّيُخْرِجَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ مِنَ الظلُمَتِ إِلى النُّورِ وَ مَن يُؤْمِن بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صلِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّت تجْرِى مِن تحْتِهَا الأَنهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَداً قَدْ أَحْسنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً(11)
ترجمه :
8 - چه بسيار شهرها و آباديها كه اهل آن از فرمان خدا و رسولانش سرپيچى كرده اند و ما حساب آنها را به شدت رسيديم ، و به مجازات كم نظيرى گرفتار ساختيم .
9 - آنها وبال كار خود را چشيدند ، و عاقبت كارشان خسران بود .
10 - خداوند عذاب شديدى براى آنها فراهم ساخته ، از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد اى صاحبان خرد ، اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، ( زيرا ) خداوند چيزى كه مايه تذكر شما است بر شما نازل كرده .
11 - رسولى به سوى شما فرستاده كه آيات روشن الهى را بر شما تلاوت مى كند ، تا آنها را كه ايمان آورده ، و عمل صالح انجام داده اند از تاريكيها به نور هدايت كند و هر كس به خدا ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد او را در باغهائى از بهشت وارد سازد كه از زير درختانش نهرها جارى است ، جاودانه در آن مى مانند ، و خداوند روزى نيكوئى براى او قرار داده است
تفسير :

سرانجام دردناك سركشان
شيوه قرآن اين است كه در بسيارى از مواد بعد از ذكر يك سلسله از دستورات عملى اشاره به وضع امتهاى پيشين مى كند ، تا مسلمانان نتيجه اطاعت و عصيان را در سرگذشت آنها با چشم ببينند ، و مساله شكل حسى به خود گيرد .
لذا در اين سوره نيز بعد از ذكر وظائف ، مردان و زنان در موقع طلاق و جدائى به سراغ همين معنى رفته ، و به عاصيان و گردنكشان هشدار مى دهد .
نخست مى فرمايد : چه بسيار شهر و آباديها كه اهل آن در برابر فرمان پروردگار و رسولانش طغيان و سرپيچى كردند ، و ما حساب آنها را با دقت و شدت رسيديم و آنها را به مجازات وحشتناك و عذاب كم نظيرى گرفتار ساختيم ! ( و كاين من قرية عتت عن امر ربها و رسله فحاسبناها حسابا شديدا و
تفسير نمونه ج : 24 ص : 255
عذبناها عذابا نكرا ) .
منظور از قريه ، چنانكه قبلا نيز گفته ايم ، محل اجتماع انسانها اعم از شهر و روستا است ، و در اينجا منظور اهل آنها مى باشد .
عتت از ماده عتو ( بر وزن غلو ) به معنى سرپيچى از اطاعت است .
و نكر ( بر وزن شكر ) به معنى كار مشكل و بى سابقه يا كم سابقه مى باشد .
حسابا شديدا يا به معنى حساب دقيق و توأم با سختگيرى است ، و يا به معنى مجازات شديد است كه نتيجه حساب دقيق مى باشد ، و در هر حال اشاره به عذاب اين اقوام سركش در اين دنيا است كه گروهى با طوفان ، گروهى با زلزله هاى ويرانگر ، گروهى با صاعقه و مانند آن ، ريشه كن شدند ، و شهرها و ديار ويران شده آنها به صورت درس عبرتى براى آيندگان باقى ماند .
لذا در آيه بعد مى افزايد : آنها وبال كفر و گناه خود را چشيدند ، و عاقبت امر آنها خسران و زيان بود ( فذاقت وبال امرها و كانت عاقبة امرها خسرا ) .
چه زيانى از اين بدتر كه سرمايه هاى خداداد ، را از كف دادند ، و در اين بازار تجارت دنيا نه تنها متاعى نخريدند بلكه سرانجام با عذاب الهى نابود شدند .

تفسير نمونه ج : 24 ص : 256
بعضى حساب شديد و عذاب نكر را در اينجا اشاره به عذاب قيامت دانسته اند ، و فعل ماضى را به معنى مستقبل گرفته اند ، ولى هيچ موجبى براى اين كار نيست ، بخصوص اينكه در مورد عذاب قيامت در آيه بعد سخن گفته خواهد شد ، و اين خود گواه زنده اى است بر اينكه عذاب در اينجا عذاب دنيا است .
سپس به عذاب اخروى آنها اشاره كرده ، مى فرمايد : خداوند عذاب شديدى براى آنها آماده ساخته ( اعد الله لهم عذابا شديدا ) .
عذابى دردناك ، شديد ، وحشت انگيز ، خوار كننده ، رسواگر ، و هميشگى در دوزخ براى آنها از هم اكنون فراهم است .
حال كه چنين است از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد اى صاحبان انديشه و مغز ، اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! ( فاتقوا الله يا اولى الالباب الذين آمنوا ) .
فكر و انديشه از يكسو ، ايمان و آيات الهى از سوى ديگر ، به شما هشدار مى دهد كه سرنوشت اقوام متمرد و طغيانگر را ببينيد ، و از آن عبرت بگيريد ، مبادا در صف آنها واقع شويد كه خداوند هم در اين جهان شما را به مجازات هولناك و بى سابقه اى گرفتار مى كند ، و هم عذاب شديد آخرت در انتظار شما است .
سپس مؤمنان انديشمند را مخاطب ساخته مى افزايد : خداوند آن چيزى كه مايه تذكر شما است بر شما نازل كرده است ( قد انزل الله اليكم ذكرا ) و رسولى به سوى شما فرستاده كه آيات روشن الهى را بر شما تلاوت مى كند
تفسير نمونه ج : 24 ص : 257
تا كسانى را كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند از تاريكيها به سوى نور ، هدايت كند ( رسولا يتلوا عليكم آيات الله مبينات ليخرج الذين آمنوا و عملوا الصالحات من الظلمات الى النور ) .
در اينكه منظور از ذكر چيست ؟ و مراد از رسول كيست ؟ در ميان مفسران گفتگو است .
جمعى ذكر را به معنى قرآن مى دانند ، در حالى كه جمع ديگرى به رسول خدا (صلى الله عليهوآلهوسلّم) تفسير كرده اند ، چرا كه مايه تذكر و يادآورى مردم است ، مطابق اين تفسير رسولا كه بعد از آن آمده شخص پيامبر است ( و كلام محذوفى ندارد ) ولى منظور از نازل كردن در اينجا اعطاى وجود پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) به امت از سوى خدا است .
اما اگر ذكر را به معنى قرآن مجيد بگيريم رسولا نمى تواند بدل از آن باشد ، و در اين جمله محذوفى است و در تقدير چنين است انزل الله اليكم ذكرا و ارسل رسولا : خداوند مايه تذكرى براى شما نازل كرد ، و رسولى فرستاد .
بعضى رسول را به معنى جبرئيل تفسير كرده اند ، و در اين صورت نزول او نزول حقيقى خواهد بود ، چرا كه از آسمان نازل مى شد ، ولى اين تفسير با جمله يتلوا عليكم آيات الله : آيات خدا را بر شما مى خواند سازگار نيست ، زيرا جبرئيل مستقيما آيات الهى را بر مؤمنان نمى خواند .
كوتاه سخن اينكه هر يك از اين تفسيرها مزيت و مشكلى دارد ، ولى رويهمرفته تفسير اول ( ذكر به معنى قرآن و رسول به معنى پيامبر اكرم ) (صلى الله عليهوآلهوسلّم) از همه بهتر است ، زيرا در آيات بسيار زيادى از قرآن مجيد كلمه ذكر بر قرآن اطلاق شده مخصوصا آنجا كه با كلمه انزال همراه باشد ، به گونه اى كه هرگاه نزول ذكر گفته شود تداعى قرآن مى كند .

تفسير نمونه ج : 24 ص : 258
در آيه 44 سوره نحل مى خوانيم : و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم ما ذكر را بر تو نازل كرديم تا براى مردم تبيين كنى آنچه بر آنها نازل شده است و در آيه 6 سوره حجر آمده است و قالوا يا ايها الذى نزل عليه الذكر انك لمجنون : دشمنان گفتند : اى كسى كه ذكر بر تو نازل شده تو ديوانه اى ! و اگر در بعضى از روايات از ائمه اهلبيت (عليهم السلام) آمده كه منظور از ذكر رسول خدا (صلى الله عليهوآلهوسلّم) است و اهل الذكر مائيم ممكن است اشاره به بطون آيه باشد ، زيرا مى دانيم اهل الذكر كه در آيه فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون ( از اهل ذكر سؤال كنيد اگر نمى دانيد ) ( نحل 43 ) آمده به معنى خصوص اهلبيت (عليهم السلام) نيست بلكه شان نزول آن علماى اهل كتاب است ولى با توجه به اينكه ذكر معنى وسيعى دارد كه پيامبر اسلام (صلى الله عليهوآلهوسلّم) را نيز شامل مى شود اين يكى از مصداقهاى آن محسوب مى شود .
به هر حال هدف نهائى از ارسال اين رسول و انزال اين كتاب آسمانى اين است كه با تلاوت آيات الهى آنها را از ظلمتهاى كفر و جهل و گناه و فساد اخلاق بيرون آورده ، به سوى نور ايمان ، و توحيد ، و تقوا ، رهنمون گردد ، و در حقيقت تمام اهداف بعثت پيغمبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) و نزول قرآن در همين يك جمله خلاصه شده ، خارج كردن از ظلمتها به نور ، و قابل توجه اينكه ظلمات به صيغه جمع و نور به صيغه مفرد ذكر شده ، زيرا شرك و كفر و فساد ، عامل پراكندگى و چندگانگى است ، در حالى كه ايمان و توحيد و تقوا عامل وحدت و يگانگى مى باشد .

تفسير نمونه ج : 24 ص : 259
و در پايان آيه به اجر و پاداش كسانى كه ايمان و عمل صالح دارند اشاره كرده مى افزايد : كسى كه به خدا ايمان آورد ، و عمل صالح انجام دهد ، و اين راه را تداوم بخشد ، خداوند او را در باغهائى از بهشت داخل مى كند كه از زير درختانش نهرها جارى است ، جاودانه و براى هميشه در آن خواهد ماند ، و خداوند روزى نيكوئى براى او قرار داده است ( و من يؤمن بالله و يعمل صالحا يدخله جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها أبدا قد احسن الله له رزقا ) .
تعبير به يؤمن و يعمل به صورت فعل مضارع اشاره به اين است كه ايمان و عمل صالح آنها محدود به زمان خاصى نيست بلكه استمرار و تداوم دارد .
و تعبير به خالدين دليل بر جاودانگى بهشت است ، بنابراين ذكر كلمه ابدا بعد از آن تاكيدى براى خلود محسوب مى شود .
تعبير رزقا به صورت نكره اشاره به عظمت و اهميت روزيهاى نيكوئى است كه خداوند براى اين جمعيت فراهم مى سازد ، و مفهوم وسيعى دارد كه هرگونه موهبت الهى را در آخرت و حتى در دنيا نيز دربر مى گيرد ، چرا كه نتيجه ايمان و تقوا تنها مربوط به آخرت نيست ، افراد مؤمن و پرهيزگار در اين دنيا نيز زندگى پاكتر و آرامتر و لذتبخش ترى دارند .

تفسير نمونه ج : 24 ص : 260
اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ سبْعَ سمَوَت وَ مِنَ الأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنزَّلُ الأَمْرُ بَيْنهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كلِّ شىْء قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاط بِكلِّ شىْء عِلْمَا(12)
ترجمه :
12 - خداوند كسى است كه هفت آسمان را آفريد و از زمين نيز همانند آن را ، فرمان او در ميان آنها پيوسته نازل مى شود ، تا بدانيد كه خداوند بر هر چيز توانا است و علم او به همه چيز احاطه دارد
تفسير : هدف از آفرينش عالم معرفت است
اين آيه كه آخرين آيه سوره طلاق است ، اشاره پرمعنى روشنى به عظمت قدرت خداوند در آفرينش آسمانها و زمين ، و نيز هدف نهائى اين آفرينش دارد ، و بحثهائى را كه در آيات گذشته پيرامون وعده ثواب عظيم به مؤمنان پرهيزگار ، و همچنين وعده هائى كه به گشودن گره مشكلات آنها داده تكميل مى كند ، بديهى است خداوندى كه قدرت بر اين آفرينش عظيم دارد ، توانائى بر انجام آن وعده ها در اين جهان و جهان ديگر نيز دارد .
نخست مى فرمايد : خداوند همان كسى است كه هفت آسمان را آفريد ( الله الذى خلق سبع سماوات ) .
و از زمين نيز همانند آن ( و من الارض مثلهن ) .
يعنى همانگونه كه آسمانها هفتگانه اند زمينها نيز هفتگانه مى باشند ، و اين تنها آيه اى از قرآن مجيد است كه اشاره به زمينهاى هفتگانه مى كند .
اكنون ببينيم منظور از اين آسمانهاى هفتگانه و زمين هاى مشابه آن
تفسير نمونه ج : 24 ص : 261
چيست ؟ در اين زمينه در جلد اول ذيل آيه 29 سوره بقره و در جلد بيستم ذيل آيه 12 سوره فصلت ، بحثهاى مشروحى داشتيم ، لذا در اينجا به اشاره فشرده اى قناعت مى كنيم ، و آن اينكه : ممكن است ، منظور از عدد هفت ، همان كثرت باشد ، زيرا اين تعبير در قرآن مجيد و غير آن گاه به معنى كثرت آمده است ، مثلا مى گوئيم اگر هفت دريا را هم بياورى كافى نيست .
بنابراين منظور از هفت آسمان و هفت زمين ، تعداد عظيم و كثير كواكب آسمانى و كراتى مشابه زمين است .
اما اگر عدد هفت را براى تعداد و شماره بدانيم ، مفهوم آن وجود هفت آسمان مى شود ، و با توجه به آيه 6 سوره صافات كه مى گويد : انا زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب : ما آسمان نزديك ( آسمان اول ) را با كواكب و ستارگان زينت بخشيديم روشن مى شود كه آنچه ما مى بينيم و علم و دانش بشر به آن احاطه دارد همه مربوط به آسمان اول است ، و ماوراى اين ثوابت و سيارات ، شش عالم ديگر وجود دارد كه از دسترس علم ما بيرون است .
اين در مورد آسمانهاى هفتگانه ، و اما در مورد زمينهاى هفتگانه ممكن است اشاره به طبقات مختلف كره زمين باشد ، زيرا امروز ثابت شده كه زمين از قشرهاى گوناگونى تشكيل يافته ، و يا اشاره به اقليمهاى هفتگانه روى زمين چرا كه هم در گذشته و هم امروز كره زمين را به هفت منطقه تقسيم مى كردند ( البته طرز تقسيم در گذشته و امروز متفاوت است ، امروز زمين به دو منطقه منجمد شمالى و جنوبى و دو منطقه معتدله و دو منطقه حاره و يك منطقه استوائى تقسيم مى شود ، اما در گذشته اقليمهاى هفتگانه به شكل ديگرى تقسيم مى شد ) .

تفسير نمونه ج : 24 ص : 262
ولى ممكن است در اينجا نيز عدد هفت كه از تعبير مثلهن استفاده مى شود نيز براى تكثير و اشاره به زمينهاى متعددى باشد كه در عالم هستى وجود دارد .
تا آنجا كه بعضى از دانشمندان فلكى مى گويند كراتى كه مشابه كره زمين بر گرد خورشيدها در اين عالم بزرگ گردش مى كند حداقل سيصد ميليون كره است ! .
هر چند با اطلاعات كمى كه ما از ماوراى منظومه شمسى داريم به دست دادن عدد در اين زمينه كار مشكلى است ، ولى به هر حال دانشمندان ديگر فلكى نيز تاكيد مى كنند كه در كهكشانى كه منظومه شمسى جزء آن است ميليونها ميليون كره وجود دارد كه در شرايطى مشابه كره زمين قرار گرفته ، و مركز حيات و زندگى مى باشد .
البته ممكن است پيشرفت علم و دانش بشر در آينده اطلاعات بيشترى در باره تفسير اينگونه آيات در اختيار ما بگذارد .
سپس به مساله تدبير اين عالم بزرگ به وسيله فرمان خداوند اشاره كرده مى افزايد : امر و فرمان او در ميان آنها پيوسته نازل مى شود ( يتنزل الامر بينهن ) .
پيدا است كه منظور از امر در اينجا همان فرمان تكوينى خداوند در مورد تدبير اين عالم بزرگ و آسمانها و زمينهاى هفتگانه است ، چرا كه او پيوسته با فرمان مخصوص خود آنها را در مسير منظمى هدايت و رهبرى مى كند در حقيقت اين آيه شبيه آيه 4 سوره سجده كه مى فرمايد : يدبر الامر من السماء
تفسير نمونه ج : 24 ص : 263
الى الارض او تدبير امور مى كند از آسمان به زمين .
به هر حال اگر تدبير او لحظه اى از اين عالم برداشته شود نظام همگى درهم مى ريزد ، و راه فنا پيش مى گيرند .
و در پايان به هدف اين آفرينش عظيم اشاره كرده ، مى گويد : اينها همه به خاطر آن است كه شما بدانيد خداوند بر هر چيزى توانا است و علم و آگاهى او به همه چيز احاطه دارد ( لتعلموا ان الله على كل شىء قدير و ان الله قد احاط بكل شىء علما ) .
چه تعبير جالبى كه هدف اين آفرينش عظيم را آگاهى انسان از صفات خدا از علم و قدرت او مى شمرد كه آگاهى از اين دو صفت براى تربيت انسان كافى است .
انسان بايد بداند او بر تمام اسرار وجودش احاطه دارد ، و از همه اعمالش باخبر است ، و نيز بداند وعده هايش در زمينه معاد و رستاخيز ، در زمينه پاداش و كيفر و در زمينه وعده پيروزى مؤمنان تخلف ناپذير است .
آرى خدائى كه چنين علم و قدرتى دارد و نظام عالم هستى را اداره مى كند اگر احكامى در زمينه زندگى انسانها ، در رابطه با طلاق و حقوق زنان قرار داده ، همگى روى حساب دقيق و متقن است .
در زمينه هدف آفرينش بحث مشروحى ذيل آيه 56 ذاريات جلد 22 تفسير نمونه داشته ايم .
قابل توجه اينكه در آيات مختلف قرآن اشاراتى به هدف آفرينش انسان يا مجموع اين جهان شده كه در بدو امر ممكن است مختلف به نظر برسد ، ولى با دقت مى بينيم همه به يك حقيقت بازمى گردند :
1 - در آيه 56 ذاريات هدف آفرينش انسان و جن را عبادت مى شمرد ( و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون ) .

تفسير نمونه ج : 24 ص : 264
2 - و در آيه 7 سوره هود هدف آفرينش عظيم آسمانها و زمين را آزمون بشر معرفى مى كند ( و هو الذى خلق السموات و الارض فى ستة ايام و كان عرشه على الماء ليبلوكم ايكم احسن عملا ) .
3 - در آيه 119 هود هدف را رحمت الهى مى شمرد ( و لذلك خلقهم )
4 - و بالاخره در آيه مورد بحث هدف را علم و آگاهى از صفات خدا دانسته است ( لتعلموا ... ) كمى دقت در اين آيات نشان مى دهد كه بعضى مقدمه براى بعضى ديگر است ، آگاهى و معرفت مقدمه اى است براى بندگى و عبادت ، و آن نيز مقدمه اى است براى آزمون و تربيت بشر و آن هم مقدمه اى است براى بهره گيرى از رحمت خدا ( دقت كنيد ) .
خداوندا ! اكنون كه ما را به هدف آفرينش بزرگت آشنا فرمودى ، در وصول به اين هدف بزرگ ما را يارى كن ! پروردگارا ! علم و قدرتت بى پايان و رحمتت نيز بى انتها است ، ما را از اين رحمت بى انتها بهره اى عنايت فرما ! بارالها ! قرآن و پيامبر را براى بيرون بردن مؤمنان از ظلمات به نور نازل كردى ما را از ظلمت گناه و هواى نفس بيرون بر ، و قلب ما را به نور ايمان و تقوا روشن نما آمين يا رب العالمين .
پايان سوره طلاق 28 رمضان 1406
تفسير نمونه ج : 24 ص : 265
( 66 ) سوره تحريم اين سوره در مدينه نازل شده و داراى 12 آيه است

تفسير نمونه ج : 24 ص : 266
تفسير نمونه ج : 24 ص : 267
محتواى سوره تحريم
اين سوره عمدتا از چهار بخش تشكيل شده است : بخش اول : كه از آيه يك تا پنج ادامه دارد مربوط به ماجراى پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) با بعضى از همسرانش مى باشد ، حضرت پاره اى از غذاهاى حلال را بر خود تحريم فرمود ، و آيات فوق نازل شد و همسران پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) را مورد ملامت قرار داد ، كه شرح آن در شان نزول به خواست خدا خواهد آمد .
بخش دوم : كه از آيه 6 تا 8 ادامه دارد خطابى است كلى به همه مؤمنان در مورد مراقبت در امر تعليم و تربيت خانواده ، و لزوم توبه از گناهان .
بخش سوم : كه تنها يك آيه است ، خطاب به پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) در مورد جهاد با كفار و منافقين است .
در بخش چهارم : كه آخرين بخش سوره را تشكيل مى دهد و شامل آيه 10 تا 12 مى باشد ، خداوند براى تبيين بخشهاى قبل شرح حال دو نفر از زنان صالح ( مريم و همسر فرعون ) و دو نفر از زنان ناصالح ( همسر نوح و همسر لوط ) را بيان كرده است و در واقع به زنان مسلمين و به خصوص همسران پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) هشدار مى دهد كه خود را با گروه اول هماهنگ كنند نه دوم .

تفسير نمونه ج : 24 ص : 268
فضيلت تلاوت سوره
در حديثى از رسول خدا (صلى الله عليهوآلهوسلّم) چنين نقل شده ، هر كس اين سوره را بخواند اعطاه الله توبة نصوحا : خداوند توفيق توبه خالص به او مى دهد و در حديثى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم : هر كس سوره طلاق و تحريم را در نماز فريضه بخواند ، خداوند او را در قيامت از ترس و اندوه پناه مى دهد ، و از آتش دوزخ رهائى مى بخشد ، و او را به خاطر تلاوت اين سوره و مداومت بر آن ، وارد بهشت مى كند ، زيرا اين دو سوره ، از آن پيغمبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) است .

تفسير نمونه ج : 24 ص : 269
سورة التحريم
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يَأَيهَا النَّبىُّ لِمَ تحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَك تَبْتَغِى مَرْضات أَزْوَجِك وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(1) قَدْ فَرَض اللَّهُ لَكمْ تحِلَّةَ أَيْمَنِكُمْ وَ اللَّهُ مَوْلَاشْ وَ هُوَ الْعَلِيمُ الحَْكِيمُ(2) وَ إِذْ أَسرَّ النَّبىُّ إِلى بَعْضِ أَزْوَجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَت بِهِ وَ أَظهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّف بَعْضهُ وَ أَعْرَض عَن بَعْض فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَت مَنْ أَنبَأَك هَذَا قَالَ نَبَّأَنىَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ(3) إِن تَتُوبَا إِلى اللَّهِ فَقَدْ صغَت قُلُوبُكُمَا وَ إِن تَظهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَ جِبرِيلُ وَ صلِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلَئكةُ بَعْدَ ذَلِك ظهِيرٌ(4) عَسى رَبُّهُ إِن طلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَجاً خَيراً مِّنكُنَّ مُسلِمَت مُّؤْمِنَت قَنِتَت تَئبَت عَبِدَت سئحَت ثَيِّبَت وَ أَبْكاراً(5)

تفسير نمونه ج : 24 ص : 270
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده بخشايشگر
1 - اى پيامبر ! چرا چيزى را كه خدا بر تو حلال كرده به خاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام مى كنى ، و خداوند غفور و رحيم است .
2 - خداوند راه گشودن سوگندهايتان را ( در اين گونه موارد ) روشن ساخته و خداوند مولاى شماست و او عالم و حكيم است .
3 - به خاطر بياوريد هنگامى را كه پيامبر يكى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت ، ولى هنگامى كه وى آن را افشا كرد و خداوند پيامبرش را از آن آگاه ساخت قسمتى از آن را براى او بازگو كرد و از قسمت ديگر خوددارى نمود هنگامى كه پيامبر همسرش را از آن خبر داد گفت چه كسى تو را از اين راز آگاه ساخته ؟ فرمود خداى عالم و آگاه مرا آگاه ساخت !
4 - اگر از كار خود توبه كنيد ( به نفع شما است ) زيرا دلهايتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضد او دست به دست هم دهيد ( كارى از پيش نخواهيد برد ) زيرا خداوند ياور او است ، و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح ، و فرشتگان بعد از آنها پشتيبان او هستند .

تفسير نمونه ج : 24 ص : 271
5 - اميد است اگر او شما را طلاق دهد پروردگارش بجاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد ، همسرانى مسلمان ، مؤمن ، متواضع ، توبه كار ، عابد ، هجرت كننده زنانى ثيبه و باكره .

شان نزول :
در شان نزول آيات فوق روايات زيادى در كتب تفسير و حديث و تاريخ شيعه و اهل سنت نقل شده است كه ما از ميان آنها آنچه مشهورتر و مناسبتر به نظر مى رسد انتخاب كرده ايم و آن اينكه : پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) گاه كه نزد زينب بنت جحش ( يكى از همسرانش ) مى رفت زينب او را نگاه مى داشت و از عسلى كه تهيه كرده بود خدمت پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) مى آورد ، اين سخن به گوش عايشه رسيد ، و بر او گران آمد ، مى گويد : من با حفصه ( يكى ديگر از همسران پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) قرار گذاشتيم كه هر وقت پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) نزد يكى از ما آمد فورا بگوئيم آيا صمغ مغافير خورده اى ؟ ! ( مغافير صمغى بود كه يكى از درختان حجاز به نام عرفط ( بر وزن هرمز ) تراوش مى كرد و بوى نامناسبى داشت ) و پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) مقيد بود كه هرگز بوى نامناسبى از دهان يا لباسش شنيده نشود بلكه به عكس اصرار داشت هميشه خوشبو و معطر باشد ! به اين ترتيب روزى پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) نزد حفصه آمد ، او اين سخن را به پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) گفت ، حضرت فرمود : من مغافير نخورده ام ، بلكه عسلى نزد زينب بنت جحش نوشيدم ، و من سوگند ياد مى كنم كه ديگر از آن عسل ننوشم ( نكند زنبور آن عسل روى گياه نامناسبى و احتمالا مغافير نشسته باشد ) ولى اين سخن را به كسى مگو ( مبادا به گوش مردم برسد ، و به گويند چرا پيامبر
تفسير نمونه ج : 24 ص : 272
غذاى حلالى را بر خود تحريم كرده ؟ و يا از كار پيامبر در اين مورد و يا مشابه آن تبعيت كنند ، و يا به گوش زينب برسد و او دل شكسته شود ) .
ولى سرانجام او اين راز را افشا كرد ، و بعدا معلوم شد اصل اين قضيه توطئه اى بوده است ، پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) سخت ناراحت شد و آيات فوق نازل گشت و ماجرا را چنان پايان داد كه ديگر اين گونه كارها در درون خانه پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) تكرار نشود ) .
در بعضى از روايات نيز آمده است كه پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) بعد از اين ماجرا يك ماه از همسران خود كناره گيرى كرد و حتى شايعه تصميم آن حضرت (صلى الله عليهوآلهوسلّم) نسبت به طلاق آنها منتشر شد ، به طورى كه سخت به وحشت افتادند و از كار خود پشيمان شدند .

تفسير : سرزنش شديد نسبت به بعضى از همسران پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم)
بدون شك مرد بزرگى همچون پيغمبر اسلام (صلى الله عليهوآلهوسلّم) تنها به خودش تعلق ندارد ، بلكه به تمام جامعه اسلامى و عالم بشريت متعلق است ، بنابراين اگر در داخل خانه او توطئه هائى بر ضد وى ، هر چند به ظاهر كوچك و ناچيز ، انجام گيرد نبايد به سادگى از كنار آن گذشت ، حيثيت او نبايد نعوذ بالله بازيچه دست اين و آن گردد ، و اگر چنين برنامه اى پيش آيد بايد با قاطعيت با آن
تفسير نمونه ج : 24 ص : 273
برخورد كرد .
آيات فوق در حقيقت قاطعيتى است از سوى خداوند بزرگ در برابر چنين حادثه اى ، و براى حفظ حيثيت پيامبرش .
نخست روى سخن را به خود پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) كرده مى گويد : اى پيامبر ! چرا چيزى را كه خدا بر تو حلال كرده به خاطر جلب رضايت همسرانت بر خود تحريم مى كنى ؟ ! ( يا ايها النبى لم تحرم ما احل الله لك تبتغى مرضات ازواجك ) .
معلوم است كه اين تحريم ، تحريم شرعى نبود ، بلكه به طورى كه از آيات بعد استفاده مى شود سوگندى از ناحيه پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) ياد شده بود و مى دانيم كه قسم خوردن بر ترك بعضى از مباحات گناهى ندارد .
بنابراين جمله لم تحرم ( چرا بر خود تحريم مى كنى ؟ ) به عنوان عتاب و سرزنش نيست بلكه نوعى دلسوزى و شفقت است .
درست مثل اين كه ما به كسى كه زحمت زياد براى تحصيل درآمد مى كشد و خود از آن بهره چندانى نمى گيرد ، مى گوئيم چرا اينقدر به خود زحمت مى دهى ، و از نتيجه اين زحمت بهره نمى گيرى ؟ .
سپس در پايان آيه مى افزايد : خداوند غفور و رحيم است ( و الله غفور رحيم ) .
اين عفو و رحمت نسبت به همسرانى است كه موجبات آن حادثه را فراهم كردند كه اگر راستى توبه كنند مشمول آن خواهند بود ، يا اشاره به اين است كه اولى اين بود كه پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) چنين سوگندى ياد نمى كرد كارى كه احتمالا موجب جرأت و جسارت بعضى از همسران حضرت (صلى الله عليهوآلهوسلّم) مى شد .

تفسير نمونه ج : 24 ص : 274
در آيه بعد اضافه مى كند : خداوند راه گشودن سوگندهايتان را ( در اين گونه موارد ) روشن ساخته است ( قد فرض الله لكم تحلة ايمانكم ) و ( 2 ) به اين ترتيب كه كفاره قسم را بدهيد و خود را آزاد سازيد .
البته اگر سوگند در موردى باشد كه ترك كارى رجحان دارد بايد به سوگند عمل كرد ، و شكستن آن گناه است ، و كفاره دارد .
اما اگر در مواردى باشد كه ترك آن عمل مرجوح باشد ( مانند آيه مورد بحث ) در اين صورت شكستن آن جايز است ، اما براى حفظ احترام قسم بهتر است كفاره نيز داده شود .
سپس مى افزايد : خداوند مولاى شما و حافظ و ياور شما است و او عليم و حكيم است ( و الله مولاكم و هو العليم الحكيم ) .
لذا او راه نجات از اين گونه سوگندها را براى شما هموار ساخته ، و طبق علم و حكمتش مشكل را براى شما گشوده است .
از روايات استفاده مى شود كه پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) بعد از نزول اين آيه برده اى آزاد كرده و آنچه را بر خود از طريق قسم حرام كرده بود حلال نمود .

تفسير نمونه ج : 24 ص : 275
در آيه بعد ، شرح بيشترى پيرامون اين ماجرا داده ، مى فرمايد : به خاطر بياوريد هنگامى را كه پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) يكى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت ، ولى او رازدارى نكرد و به ديگران خبر داد ، و خداوند پيامبرش را از اين افشاى سر آگاه ساخت ، او قسمتى از آن را براى همسرش بازگو كرد و از قسمت ديگرى خوددارى نمود ( و اذا سر النبى الى بعض ازواجه حديثا فلما نبات به و اظهره الله عليه عرف بعضه و اعرض عن بعض ) .
اين چه رازى بود كه پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) به بعضى از همسران خود گفت كه او رازدارى نكرد ؟ ، مطابق آنچه در شان نزول گفتيم و اين راز مشتمل بر دو مطلب بود : يكى نوشيدن عسل نزد همسرش زينب بنت جحش ، و ديگرش تحريم نوشيدن آن بر خود در آينده بود ، و منظور از همسر غير رازدارش در اين آيه حفصه بود ، كه او اين سخن را شنيد و به عايشه بازگو كرد .
پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) چون از طريق وحى ، از اين افشاى راز ، آگاه شده بود ، قسمتى از آن را به حفصه فرمود ، و براى آنكه او زياده شرمنده و خجل نشود از ذكر قسمت ديگرى خوددارى كرد ( ممكن است قسمت اول ، اصل نوشيدن عسل باشد و قسمت دوم تحريم آن بر خويشتن ) .
به هر حال هنگامى كه پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) اين افشاى سر را به او ( حفصه ) خبر داد او گفت : چه كسى تو را از اين موضوع آگاه كرد ؟ ( فلما نباها به قالت من انباك هذا ) .
گفت : خداوند دانا و آگاه مرا با خبر ساخت ( قال نبانى العليم الخبير ) .
از مجموع اين آيه برمى آيد كه بعضى از همسران پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) نه تنها او را با سخنان خود ناراحت مى كردند ، بلكه مساله رازدارى كه از مهمترين
تفسير نمونه ج : 24 ص : 276
شرائط يك همسر باوفا است نيز در آنها نبود ، اما به عكس ، رفتار پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) با آنها با تمام اين اوصاف چنان بزرگوارانه بود كه حتى حضرت حاضر نشد تمام رازى كه او افشا كرده بود به رخ او بكشد ، تنها به قسمتى از آن اشاره كرده و لذا در حديثى از امير مؤمنان على (عليه السلام) آمده است : ما استقصى كريم قط ، لان الله يقول عرف بعضه و اعرض عن بعض : افراد كريم و بزرگوار هرگز در مقام احقاق حق شخصى خويش تا آخرين مرحله ، پيش نمى روند ، زيرا خداوند در اينجا براى پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) مى فرمايد : او قسمتى را خبر داد و از قسمتى خوددارى كرد ( 1 ) .
سپس روى سخن را به اين دو همسر كه در توطئه بالا دست داشتند كرده مى گويد : اگر شما از كار خود توبه كنيد ، و دست از آزار پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) برداريد به سود شما است ، زيرا دلهاى شما با اين عمل از حق منحرف گشته ، و به گناه آلوده شده ( ان تتوبا الى الله فقد صغت قلوبكما ) .
منظور از اين دو نفر به اتفاق مفسران شيعه و اهل سنت ، حفصه و عايشه است كه به ترتيب دختران عمر و ابو بكر بودند .
صغت از ماده صغو ( بر وزن عفو ) به معنى متمايل شدن به چيزى است لذا مى گويند : صغت النجوم يعنى ستارگان ، متمايل به سوى مغرب شدند ، به همين جهت واژه اصغاء ، به معنى گوش فرا دادن به سخن ديگرى آمده است ، و منظور از صغت قلوبكما در آيه مورد بحث ، انحراف دلهاى آنها از حق به سوى گناه بوده است .

تفسير نمونه ج : 24 ص : 277
سپس اضافه مى كند : اگر شما دو نفر بر ضد او دست به دست هم دهيد كارى از پيش نخواهيد برد ، چرا كه خداوند مولى و ياور او است ، و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح ، و فرشتگان نيز بعد از آنها پشتيبان او هستند و ان تظاهرا عليه فان الله هو مولاه و جبريل و صالح المؤمنين و الملائكة بعد ذلك ظهير ) .
اين تعبير ، نشان مى دهد كه تا چه حد اين ماجرا در قلب پاك پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) و روح عظيم او تاثير منفى گذاشت ، تا آنجا كه خداوند به دفاع از او پرداخته و با اينكه قدرت خودش از هر نظر كافى است ، حمايت جبرئيل و مؤمنان صالح و فرشتگان ديگر را نيز اعلام مى دارد .
قابل توجه اينكه : در صحيح بخارى از ابن عباس نقل شده كه مى گويد : از عمر پرسيدم آن دو نفر از همسران پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) كه بر ضد او دست به دست داده بودند چه كسانى بودند ؟ عمر گفت : حفصه و عايشه بودند ، سپس افزود : به خدا سوگند ما در عصر جاهليت براى زنان چيزى قائل نبوديم تا اينكه خداوند آياتى را در باره آنان نازل كرد ، و حقوقى براى آنان قرار داد ، ( و آنها جسور شدند ) .
در تفسير در المنثور نيز همين معنى ، ضمن حديث مفصلى از ابن عباس
تفسير نمونه ج : 24 ص : 278
نقل شده ، و در آن حديث آمده است كه عمر مى گويد : بعد از اين ماجرا آگاه شدم كه پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) از تمام همسرانش كناره گيرى كرده ، و در محلى بنام مشربه ام ابراهيم اقامت گزيده ، خدمتش رسيدم ، و عرض كردم : اى رسول خدا ! آيا همسرانت را طلاق گفتى ؟ فرمود : نه ، گفتم : الله اكبر ، ما جمعيت قريش پيوسته بر زنانمان مسلط بوديم ، اما هنگامى كه به مدينه آمديم جمعى را ديديم كه زنانشان بر آنان مسلطند زنان ما نيز از آنها ياد گرفتند ! روزى ديدم همسرم با من مشاجره مى كند ، من اين عمل او را عجيب و زشت شمردم ، گفت : چرا تعجب مى كنى ؟ به خدا همسران پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) هم با پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) چنين مى كنند ! حتى گاه از او قهر مى نمايند ، و من به دخترم حفصه سفارش كردم كه هرگز چنين كارى را نكند و گفتم اگر همسايه ات ( منظور عايشه است ) چنين مى كند تو نكن ، زيرا شرائط او با تو متفاوت است .
در باره صالح المؤمنين بحثى داريم كه در نكات به خواست خدا خواهد آمد .
در آخرين آيه مورد بحث خداوند روى سخن را به تمام زنان پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) كرده ، با لحنى كه خالى از تهديد نيست مى فرمايد : هرگاه او شما را طلاق گويد اميد مى رود كه پروردگار به جاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد همسرانى مسلمان ، مؤمن ، متواضع ، توبه كار ، عبادت كننده و مطيع فرمان خدا زنانى غير باكره و باكره ( عسى ربه ان طلقكن ان يبدله ازواجا خيرا منكن مسلمات مؤمنات قانتات تائبات عابدات سائحات ثيبات و ابكارا ) .
به اين ترتيب به آنها هشدار مى دهد تصور نكنند كه پيامبر هرگز آنها را
تفسير نمونه ج : 24 ص : 279
طلاق نخواهد داد ، و نيز تصور نكنند كه اگر آنها را طلاق دهد همسرانى بهتر از آنان جانشين آنها نمى شود ، دست از توطئه و مشاجره و آزار بردارند ، و گرنه از افتخار همسرى پيامبر براى هميشه محروم مى شوند .
و زنانى بهتر و با فضيلت تر جاى آنها را خواهند گرفت ! .

نكته ها :

1 - اوصاف همسر شايسته
در اينجا قرآن شش وصف براى همسران خوب شمرده است كه مى تواند الگوئى براى همه مسلمانان به هنگام انتخاب همسر باشد .
نخست اسلام و سپس ايمان يعنى اعتقادى كه در اعماق قلب انسان نفوذ كند ، و سپس حالت قنوت يعنى تواضع و اطاعت از همسر و بعد از آن توبه يعنى اگر كار خلافى از او سر زند در اشتباه خود اصرار نورزد ، و از در عذرخواهى درآيد .
و بعد از آن عبادت خداوند ، عبادتى كه روح و جان او را بسازد ، و پاك و پاكيزه كند ، و سپس اطاعت فرمان خدا و پرهيز از هرگونه گناه .
قابل توجه اين كه سائحات جمع ( سائح ) را بسيارى از مفسران به معنى صائم و روزه دار تفسير كرده اند ، ولى به طورى كه راغب در مفردات مى گويد روزه بر دو گونه است روزه حقيقى كه به معنى ترك غذا و آميزش است ، و روزه حكمى كه به معنى نگهدارى اعضاى بدن از گناهان است ، و منظور از روزه در اينجا معنى دوم است ( اين گفته راغب با توجه به مناسبت مقام جالب به نظر مى رسد ، ولى بايد دانست كه سائح را به معنى كسى كه