اصول قراءت عاصم
امام القراءة عاصم بن بهدلة ابى النجود الاسدى ( م 127 هـ ق )
از چهار نفر قراء کوفى عاصم مقام اول را دارد، او شيخ القراء کوفه بوده، و از نظر صوت قرآن نيز مقام والايى داشته . عاصم از تابعين بوده و محضر بيست و چهار نفر از صحابه را درک، و احاديث بسيارى روايت کرده است . جمعى از مترجمان احوال مانند صاحب اعيان الشيعه او را شيعى دانسته است .
عاصم قراءت خود را از ابى عبدالرحمن السُّلمى، و او از حضرت امام على بن ابيطالب (ع) اخذ نموده است، و چون سند قراءت او با يک واسطه به مولاى متقيان على (ع) مى رسد، علما و فقهاى شيعه قراءت او را بر ديگران ترجيح داده اند .
دو راوى که قراءت را در نزد شخص عاصم فرا گرفته اند :
1 ـ ابوبکر شعبة بن عياش بن سالم کوفى ( 95 ـ 193 هـ ق ) .
2 ـ ابوعمرو حفص بن سليمان بن مغيره اسدى کوفى ( 90 ـ 180 هـ ق )
شاطبى و اکثر مؤلفين شعبه را مقدم داشته اند . والدانى صاحب تيسير، حفص را داناترين مردم به قراءت عاصم شناخته است . و چون رسم الخط قرآن کريم به روايت او از عاصم نوشته شده، دانستن اصول قراءة او مقدم بر ديگران ذکر مى شود . و اصول قراءت قراء ديگر اگر با حفص اختلافى داشته بيان گرديده است .
بسمله :
عاصم مثل همه قراء در ابتداى قراءت از اول هر سوره بسم الله را خوانده، غير از توبه که بدون بسم الله نازل شده، و اختلاف قراء هنگام ورود از سوره اى به سوره ديگر است، که عاصم هم مانند کسائى و ابن کثير و ابوجعفر و نافع ( بروايت قالون ) براى فصل بين دو سوره آنرا خوانده است .
ضمائر :
کلمات عَلَيهِم ـ اِلَيهِم ـ لَدَيهِم ـ فيهِم ـ عَلَيهِما ـ عَلَيهِنَّ ـ فيهِنَّ و آنچه مانند اينهاست در هاء ضمير جمع يا تثنيه که قبل از آنها ياء ساکنه يا کسره باشد، همچنين اگر ياء آنها حذف شده باشد مثل : اِن يأتِهِم فَاسْتَفْتِهِم ( عارض به جزم يا بناء ) عاصم به کسرهاء در وصل به ضم عَلَيهِمُ الّذِلَة ـ قُلُوبِهِمُ العِجْلَ ـ يوفِّيهِمُ الله خوانده است .
و هاء ضمير ماقبل ساکن که بعد آن متحرک باشد، مثل فيهِ هُديً ـ عَقَلوُهُ وَهُم به قصر يعنى ترک صله خوانده، فقط حفص فيهِ مُهاناً را با صله و شعبه به ترک صله خوانده است . و وقتى بين دو متحرک واقع شود، حرکت آنرا با صله خوانده است، مانند : صاحِبُهُ ـ وَهُوَ ـ اَماتهُ فَاَقبَرهُ ـ يؤَدِِّهِ اِليکَ، کلمه اَرْجِه ( اعراف ـ شعرا ) فَاَلقِه اِليهِم ( نمل ) به سکون هاء و در يتَّقهِ ( نور ) به سکون ق و قصر هـ و روايت شعبه به کسر ق و سکون هـ يتَّقِه مى باشد . و عاصم يرضَهُ لَکُم ( زمر ) را به قصر هاء ضمير خوانده، و کلمات يؤَِدّه ( دو موضع آل عمران ) نُوَلّه و نُصْلِه ( نساء 115 ) نؤتِه ( دو موضع آل عمران 145 ) و ( يک موضع شورى 20 ) را به روايت شعبه، عاصم به سکون هاء ضمير خوانده است .
کلمه اَنسانِيهُ ( کهف 63 ) روايت حفص به ضم هاء و اختلاس آن است، و در کلمه عَلَيهُ اللهَ ( فتح 10 ) که مابعد هاء ضمير ساکن است نيز روايت حفص به ضم هاء بدون اشباع، و در هر دو مورد روايت شعبه از عاصم، به کسر هاء ضمير و اختلاس کسره آنست .
همزه :
قراءت عاصم جز در مواردى که ذيلاً بيان مى شود به تحقيق همزه است. چه همزه مفرده يا مزدوج باشد. به روايت شعبه، عاصم همزه اول کلمه لُؤلُؤ و همزه کلمه مُؤصَدة را به ابدال خوانده است . و او بروايت حفص کلمات هُزُواً و کُفُواً را در هر حال به ابدال به واو، و به روايت شعبه دروصل يا وقف باهمزه خوانده است هُزءْاً و کُفْواً. کلمه رؤف( بر وزن فَعُول ) را عاصم به روايت حفص به اشباع ضمه، و به روايت شعبه رَءُف ( بروزن فَعُل ) خوانده است . کلمه بِئسَ الإسْمُ الفُسُوقُ ( حجرات 10 ) عاصم مثل همه قراء براى رهائى از التقاء ساکنين، به لام تعريف مکسور و حذف همزه وصل اسم بِئسَ لِسمُ الفُسُوقُ قرائت کرده و براى ابتدا از کلمه الاسم به دو وجه: باهمزه وصل مفتوح ولام مکسور اَلِسمُ، يا ابتدا به لام مکسور لِسمُ .
کلمه ءامَنتُم را که در سه سوره ( اعراف ـ طه ـ شعرا ) آمده، ميدانيم که اصل آن با سه همزه ءَاَءمَنتُم بوده است، در قراءت تمامى قراء همزه سوم را بدل به الف ءَامَنتُم و اين کلمه را به روايت حفص با حذف همزه اول امَنْتُمْ وبه روايت شعبه با تحقى دو همزه ءامَنْتُمْ خوانده شده . کلمه ءَاَعجَمِيٌ ( فصّلت ) را به روايت شعبه با دو همزه محققه، و به روايت حفص به تحقيق همزه اول و تسهيل دوم خوانده است .
کلمه ءَاِنَّکُم لَتَأتون ( اعراف 80 ـ عنکبوت 27 ) و ءَاِنَّ لنَا لاَجراً ( اعراف ـ 113 ) و ءَاِنَّا لَمُغرَمُونَ ( واقعه 66 ) وَءَاَنْ کانَ ذامالٍ ( قلم ـ 14 ) به روايت حفص با يک همزه، و به روايت شعبه با اضافه کردن همزه استفهام و تحقيق هر دو همزه خوانده است .
به روايت شعبه کلمه مُرجَئُون ( توبه ـ 106 ) و تُرجِيءُ ( احزاب 51 ) باضافه همزه مضمومه بعد از ج، و حفص بدون همزه در آنها خوانده است مُرْجَوْنَ ـ تُرْجى . و کلمه بئيسٍ ( اعراف 165 ) را شعبه بخلف عنه بَيئَسٍ، وَجاءَنا ( زخرف 37 ) را جاءَنا و همزه قطع اَلْسّاعَةُ اَدْخِلوا ( غافر 45 ) را به همزه وصل و در ابتداء به ضم همزه خوانده است .
وقتى همزه وصل بين همزه استفهام و لام تعريف واقع شود، و اين در شش موضع از قرآن کريم ديده مى شود : ءالذکرين ( دو موضع انعام 143 ـ 144 ) ءآلئنَ ( دو موضع يونس 51 ـ 91 ) ءاللهُ ( يونس 59، نمل 59 ) در اين سه کلمه همزه وصل در لفظ و کتابت حذف نگشته، و براى اداء آن تمامى قراء دو وجه را جايز مى دانند : 1 ـ تسهيل همزه دوّم ـ 2 ـ ابدال آن به الف با اشباع مد لازم پديد آمده براى فصل بين دو ساکن . ( وجه ابدال ارجح است ) و عاصم هيچگاه الف فصل بين دوهمزه داخل نکرده است .
عاصم کلمات ضيزى ( نجم 22 ) بادِيَ ( هود ) و ضياء هر جا باشد، وَالبَرِيةِ ( دو موضع بينه ) را به ابدال همزه به ياء خوانده . و کلمه اَلنَّبِيّْ وَالنَّبُوَّة و بقيه مشتقات آنرا به ابدال و ادغام خوانده است .
و در کلماتى که نقل و حذف يا سکت در سکون قبل از همزه به قراءت قراء ديگر صحيح است عاصم به آن عمل نکرده است .
سکت :
روايت حفص از عاصم از طريق شاطبيه سکت در چهار موضع از ايات آمده، و آنها عبارتند از 1 ـ عِوَجاً قيماً ( کهف 1 ) 2 ـ مرقدنا هذا ( يس : 5 ) من راق ( قيامت 21 ) بلّ ران ( مطففين13 ) . ولى شعبه در هر چهار مورد فوق بدون سکت، به ادغام ن من و ل بل در راء بعد خوانده است . و 9 مورد هاء، سکت که در کتابت قرآن نشانه آن سکونى است که روى آن گذارده شد، عاصم در حال وصل يا وقف آنرا خوانده است .
مد :
در طريق شاطبيه براى عاصم مقدار کشش را در مدهاى متصل و منفصل توسط ( چهار حرکت ) قيد شده است . و در طيبة النشر، در منفصل آن روايت شعبه به توسط و فوق توسط و روايت حفص بر سه وجه ـ قصر ـ توسط ـ فوق توسط براى عاصم وارد شده است، و مقدار کشش در مدهاى لازم نزد عاصم مثل ساير قراء ، شش حرکت است، و مقدار کشش در مد عارض به سکون را عاصم مثل همه قراء به سه وجه خوانده است : قصر، ( توجه باصل ) توسط، ( به سبب سکون موجود ) اشباع، ( بدون توجه به عارضى بودن سکون ) .
مدلين :
وقتى سکون روى حرفى پس از حرف لين براى وقف بيايد، مقدار کشش آن سه وجه : قصر و توسط، طول است، و در حرف مقطعه عين ( مريم ـ شورى ) از نظر شاطبيه براى عاصم دو وجه : توسط و اشباع صحيح است، و در طريق شاطبيه براى همه قراء سه وجه مذکور صحيح است .
ادغامات :
عاصم ادغام کبير بطور کلى ندارد، مگر در کلمات مَدَّ ـ تَأمُرُونَنى ـ مَکَّنّى ـ دابَّة که در اصل مَدَدَ ـ تأمُرُونَنى ـ مَکّنِنى ـ دابِبَة بوده اند، و طبق قواعد صرفى براى آسانى در تلفظ ادغام کبير انجام گرفته است . و در مالک لاتأمَنّا ( يوسف ) عاصم به ادغام با اشمام خوانده .
عاصم به ادغام متماثلين و متجانسين ـ طبق قاعده و طريقه قراء ديگر عمل کرده ولى در ادغام متقاربين ممسک بوده، فقط در چند مورد عمل کرده :
1 ـ ادغام ذال ساکنى که بعد از خ قرار گرفته در تاء، اَخَذتُم ـ لَتَّخَذتَ که آنرا عاصم به روايت حفص به اظهار و به روايت شعبه به ادغام خوانده است .
2 ـ حرف لام ساکن در راء که عاصم، مانند همه قراء به ادغام خوانده است، مثل قُلْ رَبّى ـ بَلْ رَّفَعَهُ اللهُ و در بَلْ رَانَ ( مطففين 13 ) شعبه به ادغام و روايت حفص به اظهار با سکت ( طريق شاطبيه ) . و از طريق طيبة النشر به دو وجه : ادغام و اظهار با سکت ذکر شده است .
در طريق شاطبيه، حفص نون را در واو يس و القرآن، و ن و القلم ادغام نکرده ولى نزد شبعه ادغام آنها صحيح است، ولى در طريق طيبة النشر قراءت عاصم دو وجه اظهار و ادغام نقل شده است .
عاصم يلهَثْ ذلکَ ( اعراف 176 ) وَاِرْکَب مَعَنا ( هود 42 ) و نون را در م طسم ادغام کرده است .
عاصم نون ساکنه و تنوين را نزد شش حرف حلقى اظهار نموده است، و در دو حرف ( ل ـ ر ) بلاغنه ادغام کرده و در چهار حرف ديگر ( يمون) ادغام با غنه نموده است، ولى اگر نون ساکنه با ياء يا واو، در کلمه واحده قرار گيرد ؛ مثل دنيا ـ بنيان ـ صنوان ـ قنوان به اظهار خوانده است . و نون ساکنه و تنوين را در نزد ب قلب به م و با غنه و اخفاء قراءت کرده است، و در ما بقى حروف به اخفاء با غنه خوانده است .
ميم جمع :
عاصم ميم جمعى را به سکون خوانده، مثل عَلَيهِم غَيرِِ ـ عَلَيکُمْ اَنْفُسَکُمْ در وصل يا وقف . و در وصل آن اگر بعد از ميم جمعى ساکن باشد، آنرا بدون صله به ضم خوانده، عَلَيکُمُ الصّيامَ ـ مِنْهُمُ الَّذِينَ و هر گاه، به ضمير قرين شده صله واوى آورده ( مثل همه قراء ) اَنُلْزِمُکُمُوها فَاتَّخَذْتُمُوهُم ـ فَاِذا دَخَلتُمُوهُ .
اماله :
عاصم به روايت حفص در تمام قرآن ( در هر دو طريق ) فقط کلمه مَجريها را در قال ارکَبُوا فيها بِسمِ الله مَجرِيها وَ مُرسيها ( هود 41 ) به اماله راء و الف بعد از آن خوانده و به روايت شعبه اين کلمه مُجريها و بدون اماله يعنى به فتح خوانده است .
به روايت شعبه عاصم در کلمات ذيل اماله کرده است و هيچيک از آنها به روايت حفص نيست .
1 ـ کلمه اَدرَيکَ در سيزده موضع و کلمه اَدْريکُمْ ( يونس 16 )
2 ـ در چهار کلمه رَمى ( انفال 17 ) اَعْمى ( اسراء 72 ) سُويً در وقف ( طه 58 ) و سُديً در وقف ( قيامه 36 )
3 ـ کلمه رانَ در بَل ران عَلى قُلُوبِهِم ( مطففين 14 ) به ا ماله راء و الف .
4 ـ کلمه هارٍ در عَلى شَفا جرفٍ هارٍ ( توبه 109 ) به ا ماله الف .
5 ـ کلمه نَئا در اَعرَضَ وَ نَئا بجانِبِهِ ( اسراء 83 ) به ا ماله الف بعد از همزه و همين کلمه در فصلت آيه 50 به فتح روايت شده .
6 ـ کلمه رَءا در هفت موضع ( انعام 76 ـ هود 70 ـ يوسف 24 و 28 ـ طه 10 ـ نجم 11 ـ 18 ) و کلمه رَءاکَ ( انبياء 36 ) . رَءاها ( نمل 10 )، رَءاهُ ( قصص 31 ) در تمام موارد ياد شده اماله راء و همزه با هم، و در کلمات رَءَا القَمَرَ ـ رَءَا الشَّمسَ ( انعام 77 و 78 ) رَءَالّذِينَ ظَلَمِوا ـ رَءَالّذينَ اَشرَکُوا ( نحل 85 و 86 ) رَءَا المُجرمُونَ ( کهف 53 ) رَءَا المُومِنُونَ ( احزاب 22 ) به هنگام وصل کلمه رَءَا به مابعد به اماله راء فقط .
تبصره : کلمه بَلى در هر جاى قرآن براى عاصم تنها به فتح است، ولى در طيبة النشر روايت شعبه به دو وجه صحيح ذکر شده .
7 ـ در حروف مقطعه قرآن، اماله حرف راء از الر ( يونس ـ هود ـ يوسف ـ ابراهيم ـ حجر ) و المر ( رعد )، اماله هاء و ياء از کهيعص ( مريم )، اماله حروف طاءِ و هاء از ( طه )، اماله ياء از يس، اماله طاء از طسم ( شعرا ـ قصص ) و از طس ( نمل )
اماله حاء از حم ( مؤمن ـ فصلت ـ شورى ـ زخرف ـ دخان ـ جاثيه - احقاف ) .
تَرقيق و تفخيم :
تفخيم و ترقيق نام کيفيتى است که در نتيجه بلندى طلبى حروف مفخمه و مستعليه يا پستى طلبى حروف مرققه، مستفله به وجود مى آيد . کل حروف هجا از اين نظر بر سه قسمند :
قسم اول هفت حرف استعلاء : ( طاء ـ ضاد ـ صاد ـ طاء ـ قاف ـ غين ـ خاء ) که در تمامى حالات تفخيم مى شوند . و به لحاظ نوع حرکت و قوت تفخيم با يکديگر متفاوتند .
قسم دوم حروف مستفله : بقيه حروف، در تمامى حالات متحرک به هر حرکت که باشند، ترفيق مى گردند، فقط حرف الف و لام لفظ جلاله و راء از اين تقسيم بيرون و تابع قواعد خود هستند .
قسم سوم : الف ماقبل مفتوح، لام لفظ جلاله، حرف راء است که گاهى تفخيم، و گاهى ترقيق مى شوند .
در راءات :
راء به سبب محل اداء آن و برترى صفات و قوت آن بر ضعف، تفخيم برايش اصل و ترقيق عارضى آن محسوب مى شود .
راء در اصل مفخم، و به لحاظ سه عامل : کسره، ياء و اماله موجب ترقيق آن فراهم مى شود .
راء اگر مفتوح يا مضموم باشد تفخيم ميشود، چه در اول کلمه ( رَبَّنا ـ رُعْباً ) چه در وسط کلمه ( تَمْرَحُونَ ـ تَعرُجُ ) چه در آخر کلمه ( نَظَرَ ـ يشْکُرُ ) و در چهار مورد ترقيق مى شود :
الف ـ راء خود مکسور باشد، رِِزْقاً ـ قَرِيبٌ ـ وَالوَترِِ ـ ذَرِِالّذِينَ ـ تَحْرِِصُ .
ب ـ راء ساکن، ماقبل مکسور ( به کسره لازم ) فِرْعُونَ ـ مِريةً ـ اُحْصِرِتُمْ . و در دو مورد، يکى آنکه راء ساکن ماقبل مکسور، قبل از حرف استعلا در يک کلمه قرار گيرد، فِرْقَةٍ ـ اِرصاداً . دوم آنکه کسره ماقبل راء ذاتى نبوده و عَرَضى و متصل بدان باشد، اِرتَدوا ـ اِرکَعُوا ـ اِرجعوا ( هنگام ابتداء به آنها ) اَلّذى ارْتَضى ـ رَبِّ ارْجِعُونِ که کسره آنها اصلى ولى در دو کلمه قرار گرفته اند . اَمِ ارْتابُوا ـ لِمَنِ ارِْتَضى ـ اِنِ ارْتَبْتُم، که کسره ماقبل عارضى و هم منفصل است، در تمام موارد ياد شده راء تفخيم مى شود.
ج ـ در وقف بر رائى که ماقبل آن مکسور باشد، سِحْر ـ ذِکْر ـ شِعْر، در اين حالت اگر ساکن ماقبل حرف استعلا باشد، مثل : مِصْر ـ قِطْر، دو وجه ترقيق و تفخيم جايز است، در مِصر تفخيم و در قِطر ترقيق اولى است .
د ـ راء ساکنى که ماقبلش ياء مدى باشد ف مانند بصير ـ نَذير ـ خبير ـ در وقف ترقيق مى شود همچنين اگر ماقبل راء ساکن حرف لين و ماقبلش حرف استعلاى مفتوح باشد، تغييرى در ترقيق راء نمى دهد . خَير ـ غَير .
در لامات :
حرف لام در اصل مرقق است، و مورد تغليظ آن نزد عاصم و همه قراء در لفظ جلاله (الله) است در صورتى که ماقبل آن مفتوح يا مضموم باشد . ( عَلَى اللهِ ـ عَبْدُاللهِ و اگر ماقبل آن مکسور باشد ازترقيق جدا نيست .
يائات اضافه :
1 ـ عاصم تمام ياءات اضافه که بعدش همزه قطع مفتوح باشد مثل اِنّى اَعْلَمُ ـ اِنّى اَخافُ ـ إِنّى اَرى، به سکون ى خوانده .
تبصره : از اين دسته فقط در معى اَبَداً ( توبه 83 ) مَعى اَوْ رَحِمْنا ( ملک 28 ) شعبه به سکون ى، و حفص به فتح آن خوانده .
2 ـ ياء اضافه که بعد آن همزه قطع مکسور آمده : مثل دُعانى الا فراراً ـ مِلّةَ ابائى تمامى را عاصم به سکون ى خوانده است، و لکن در يازده مورد حفص به فتح ى و شعبه به سکون آن از عاصم روايت کرده اند، آنها عبارتند از يدى اِليک ـ اُمّى الهَين ( مائده 28 ـ 116 ) اَجرى اِلّا ( 9 موضع : يونس 72 ـ هود 29 ـ 51 ـ سبأ 48 ـ پنج موضع شعرا )
3 ـ ياء اضافه که بعدش همزه قطع مضموم باشد : عاصم تمامى را به سکون ى خوانده مثل : اِنّى اُعيذها إنّى اُريدُ .
4 ـ ياء اضافه که بعدش همزه وصل با لام تعريف آمده : تمام آنها را عاصم به فتح ى خوانده مثل : رَبّى الّذى ـ فقط در عَهدى الظّالمينَ ( بقره ) که حفص به سکون، شعبه فتح ى خوانده اند .
5 ـ ياء اضافه که بعدش حمزه وصل بدون لام تعريف آمده : در هفت موضع قرار دارد در اين قسم فقط در موضع مِنْ بَعدى اسْمُهُ اَحمَدٌ ( سوره صف ) روايت شعبه از عاصم به فتح و حفص به سکون ى است، بقيه مواضع قراءت عاصم به سکون ى مى باشد . مثل : اَخى اشْدُد ( طه 30 ) اِنّى اصْطَفيتُکَ ( اعراف 144 ) لِنَفْسى اذْهَبْ ـ فى ذِکرى اذْهَبا ( طه 41 ـ 42)
6 ـ ياء اضافه که بعد آن حرف ديگرى باشد : قراءت عاصم به فتح ى است، مگر در چهارکلمه که از عاصم باختلاف روايت شده و آنها :
1 ـ کلمه بَيْتى : در بَيتيَ لِلطّائفينَ ( بقره 125 ـ حج 26 ) بَيتِيَ مُؤمِناً ( نوح 28 ) که شعبه به سکون ى و حفص به فتح آن روايت کرده اند .
2 ـ کلمه وَجهى : در وَجْهِيَ لله ( آل عمران 20 ) وَجْهِيَ لِلَّذى ( انعام 79 ) که شعبه به سکون، و حفص به فتح ى ذکر کرده اند .
3 ـ کلمه مَعى : در يازده موضع : مَعى بَنى اِسْرائيلَ ( اعراف 105 ) مَعى اَبَداً ... مَعى عَدُوّاً _ توبه 83 ) مَعى صَبْراً ( کهف 65 ـ 72 ـ 75 ) مَن مَعِيَ ( انبيا 24 ـ شعرا 118 ) مَعِيَ رَبّى ( شعرا 9 ) مَعِيَ رَدءاً ( قصص 34 ) مَنْ مَعِيَ اَوْ ( ملک 28 ) که تمامى را حفص به فتح و شعبه به سکون از عاصم روايت کرده اند .
4 ـ کلمه لى : در پنج موضع : ما کانَ لى عَلَيکُم ( ابراهيم 22 ) و َلِيَ فيها ( طه 18 ) ولى نَعْجَةٌ ـ لِيَ مِنْ عِلْمٍ ( ص 23 ـ 69 ) وَلِيَ دينِ ( کافرون 6 ) اين پنج مورد را نيز شعبه به سکون، و حفص به فتح ى از عاصم روايت کرده اند .
ياءات زوائد : در يا عِبادِ لا خَوفٌ عَلَيکُم ( زخرف 68 ) روايت شعبه به اثبات ى مفتوح در وصل، و به سکون آن در وقف است . و حفص حذف آن در هر حال، از عاصم روايت کرده اند . ودر ياءات زوائد که لام الفعل، افعال يا اسماء يا واقع شوند .
مثل اَخَّرتَنِ ـ يؤتِينِ ـ المُنادِ ـ يأتِ ـ بِالوادِ و غيره قاعده کلى عاصم در تمام قرآن کريم حذف ياء زائد است، فقط در موضع فَما إتينِ يَ اللهُ خَيرٌ ( نمل 36 ) به روايت شعبه به حذف ياء در وصل و وقف، و به روايت حفص به اثبات ياء مفتوح در حالت وصلى، و به اثبات ياء ساکن، يا حذف آن در حالت وقفى است .
وقف بر مرسوم الخط :
عاصم در وقف بر کلمات قرآنى بر طبق نوشته کلمه وقف مى کند، مثلاً تاء تأنيث هر جا مدوّر باشد به هـ و اگر کشيده نوشته شده به ت وقف مى کند . در چهار مورد که لام بعد از ما جدا نوشته شده : مثل فَمالِ هؤلاءِ بر لِ وقف مى کند . کلمه اَيهَ که در سه موضع بدون الف نوشته شده، به هـ وقف مى نمايد . کلمه وَيکَانَّ ـ وَيکَاَنّهُ ( قصص ) در موضع اول به نِ و در موضع دوم به هـ وقف مى کند، کلمه کَاَين را هم به نِ وقف نموده . و در اَياً ما تَدْعوا به اياً ما وقف کرده ( در النشر الرجح جواز وقف بر اَيا ـ ما براى همه قراء صحيح ذکر شده ) .