استاد علامه طباطبايى (ره)
1- انسان در زندگى ابتدائى خويش كه دنيوى و موقتى است مانند يك حبابى خيمه هستى خود را روى درياى بيكران ماده زده در همه فعاليتهائى كه در مسير وجود ميكند سر سپرده امواج خروشان ايندرياىبيكران است و سر و كار با ماده دارد.
حواس بيرونى و درونيش بماده و ماديات مشغول و افكارش نيز پاى بند معلومات حسىاش ميباشد، خوردن و آشاميدن و نشستن و برخاستن و گفتن و شنودن و رفتن و آمدن و جنبيدن و آرميدن و بالاخره همه فعاليتهاى زندگى را روى ماده انجام ميدهد و فكرى جز اين ندارد.
و گاهى كه پارهاى از معنويات را مانند دوستى و دشمنى و بلندى همت و بزرگى مقام و نظائر آنها تصور ميكند، اكثريت افهام آنها را بواسطه مجسم ساختن مصداقهاى مادى در نظر تصور ميكنند چنانكه شيرينى پيروزى را با شيرينى قند و شكر و جاذبه دوستى را با كشش مغناطيس و بلند همتى را با بلندى مكان يا جاى يكى از ستارگان و بزرگى مقام را با بزرگى كوه يا نظير آن حكايت مينمايند.
در عين حال افهام در توانائى درك و تفكر معنويات كه از جهانى وسيعتر از ماده ميباشند مختلفند و مراتب گوناگون دارند، فهمى است كه در تصور معنويات هم افق صفر است و فهمى است كه كمى بالاتر از آن مىباشد و بهمين ترتيب تا برسد به فهمى كه با نهايت آسانى وسيعترين معنويات غير مادى را درك ميكند.
و در هر حال هر چه توانائى فهمى در درك معنويات بيشتر باشد بهمين نسبت تعلقش بجهان ماده و مظاهر فريبندهاش كمتر و همچنين هر چه تعلق كمتر توانائى درك معنويات بيشتر مىباشد، و با اين وصف افراد انسان با طبيعت انسانى كه دارند همگى استعداد اين درك را دارند و اگر استعداد خود را ابطال نكنند قابل تربيتند.
2-از بيان گذشته اين نتيجه بدست ميآيد كه معلومات هر يك از مراتب مختلف فهم را بمرتبه پائينتر از خود نميشود تحميل كرد و گرنه نتيجه معكوس خواهد داد و مخصوصا معنوياتى كه سطحشان از سطح ماده و جسم بسى بالاتر است اگر بىپرده و پوست كنده بفهم عامه مردمكه از حس و محسوس تجاوز نميكند تحميل شود بكلى ناقض غرض خواهد بود.
اينجا بعنوان نمونه مذهب و ثنيت را ميتوان ذكر نمود:كسى كه با تامل عميق در بخش او پا نيشاد و يداى هندى دقت كند و همه اطراف سخنان اين بخش را پائيده برخى را با برخى تفسير كند خواهد ديد كه هدفى جز توحيد خالص و يگانه پرستى ندارد ولى متاسفانه چون بىپرده و لفافه بيان شده وقتى كه نقشه توحيد خداى يگانه كه در او پا نيشادها تنظيم شده در سطح افكار عامه پياده ميشود جز بتپرستى و اعتراف بخدايان بسيار از آب در نميآيد.
پس در هر حال اسرار ماوراء طبيعت و ماده را بپاى بندان عالم ماده در پس پرده بايد گفت.
3-در عين حال كه در مذاهب ديگر برخى از مردم از مزاياى دينى محرومند مانند صنف زن در مذهب برهمنى و كليمى و مسيحى و مانند محروميت عامه از مداخله در معارف كتابهاى مقدس در وثنيت و مسيحيت، اسلام هيچگونه محروميتى در مزاياى مذهبى براى كسى قائل نيست و عامه و خاصه و زن و مرد و سياه و سفيد در امكان دستيافتن بامتيازات مذهبى پيشش مساوى ميباشند چنانكه خداى متعال ميفرمايد: «انى لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثى بعضكم من بعض» (1) ترجمه:من تباه نميكنم عمل عمل كنندهاى را از شما از مرد يا زن همه از همديگريد-از يكنوعيد-) و ميفرمايد: «يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عند الله اتقاكم» (2) ترجمه:اى مردم ما همه شما را از مردى و زنى آفريديم و شما رابگروههاى بزرگ و كوچك قسمت كرديم كه شناسائى حاصل كنيد تحقيقا گرامىترين شما پيش خدا پرهيزكارترين شما است) .
پس از بيان اين مقدمات ميگوئيم قرآن مجيد باينكه در تعليم خود انسانيت را مورد نظر قرار داده يعنى هر انسانى را از آن جهت كه انسان است قابل تربيت و تكميل ميداند تعليم خود را در جهان بشريتبسط و توسعه داده است.
و نظر باينكه افهام در درك معنويات اختلاف شديد دارند و چنانكه دانسته شد القاء معارف عاليه از خطر مامون نيست تعليم خود را مناسب سطح سادهترين فهمها كه فهم عامه مردم است قرار داده و با زبان ساده عمومى سخن گفته است.
البته اين روش اين نتيجه را خواهد داد كه معارف عاليه معنويه با زبان ساده عمومى بيان شود و ظواهر الفاظ مطالب و وظائفى از سنخ حس و محسوس القاء نمايد و معنويات در پشت پرده ظواهر قرار گرفته و از پشت اين پرده خود را فراخور حال افهام مختلفه بآنها نشان دهد و هر كس بحسب حال و اندازه درك خود از آنها بهرهمند شود.
خداى متعال در كلام خود ميفرمايد: «انا جعلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون و انه فى ام الكتاب لدينا لعلى حكيم» (3) [ترجمه:به درستى ما آنرا قرآن عربى-عربى مقرو و خواندنى-قرار داديم تا شايد شما تعقل كنيد و بدرستى آن در حاليكه در پيش ما در ام الكتاب استبلند (دست افهام بشرى بآن نميرسد) و محكم است (افهام در آن رخنه نميكنند) ].
و باز در مثلى كه براى حق و باطل و ظرفيت افهام ميزند مىفرمايد: «انزل من السماء ماء فسالت اودية بقدرها» (4) ترجمه:خدا از آسمان آبىنازل كرد پس-آب در-مسيلهاى-مختلف-هر كدام بقدر-ظرفيت-خود روان شدند.
و پيغمبر اكرم در حديث معروف (5) خود ميفرمايد: «انا معاشر الانبياء نكلم الناس على قدر عقولهم» (ترجمه:ما گروههاى پيغمبران با مردم باندازه عقلهاشان سخن ميگوئيم) .
نتيجه ديگرى كه ازين روش گرفته ميشود اينست كه بيانات قرآن مجيد سبتببطونى كه دارند جنبه مثل بخود ميگيرند يعنى نسبتبمعارف الهيه كه از سطح افهام عاديه بسى بلندتر و بالاتر ميباشد مثلهائى هستند كه براى نزديك كردن معارف نامبرده بافهام زده شدهاند خداى متعال در كلام خود ميفرمايد: «و لقد صرفنا للناس فى هذا القرآن من كل مثل فابى اكثر الناس الا كفورا» (6) ترجمه:و سوگند ميخورم ما درين قرآن براى مردم از هر گونه مثلى گردانديم ولى بيشتر مردم امتناع ورزيدند جز اينكه نپذيرند و كفران كنند) .
و باز ميفرمايد: و تلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون» (7) ترجمه: و آنست مثلها براى مردم ميزنيم ولى آنها را تعقل نميكند مگر كسانيكه داراى علمند) و قرآن مجيد امثال بسيار ذكر ميكند ولى آيات بالا و آنچه درين مضمون است مطلق ميباشند و در نتيجه بايد گفت همه بيانات قرآنى نسبتبمعارف عاليه كه مقاصد حقيقى قرآنند امثال ميباشند.