مَثَل‏هاى زيباى قرآن (52)

جعفر سبحانى

نويدى مانند نويد شيطان

كمثل الشيطان اذ قال للانسان اكفر فلما كفر قال انى برى ء منك انى اءخاف الله رب العالمين .

«كار آنان بسان شيطان كه به انسان گفت : كافر شو (تا ترا كمك كنم ) وقتى كافر شد، گفت من از تو بيزارم من از خداى جهانيان مى ترسم ».

فكان عاقبتهما اءنهما فى النار خالدين فيها و ذلك جزاء الظالمين .

(حشر /17 - 16)

«سرانجام كارشان اين شد كه هر دو در آتش دوزخ جاودانه خواهند بود، اين است سزاى ستمگران ».

شأن نزول آيه

در درگيرى كه ميان مسلمانان و قبيله «بنى النضير» رخ داد رئيس منافقان عبدالله بن ابى به سران بنى النضير پيغام داد كه در موضع خود ثابت بمانيد و مدينه را ترك نكنيد، اگر شما مدينه را ترك كرديد ما هم نيز همراه شما مدينه را ترك مى كنيم ، و اگر به شما حمله شد، ما شما را يارى مى كنيم ، و قرآن پيام منافقان را به قبيله بنى النضير كه سرگذشت آنان در مثل پيشين گذشت چنين نقل مى كند:

الم تر الى الذين نافقوا يقولون لاخوانهم الذين كفروا من اهل الكتاب لئن اخرجتم لنخرجن معكم و لا نطيع فيكم اءحدا اءبدا و ان قوتلتم لننصرنكم و الله يشهد انهم لكاذبون .(1)

«مگر نديدى كسانى را كه به نفاق برخاستند و به برادران اهل كتاب خود گفتند اگر اخراج شويد حتما با شما بيرون خواهيم آمد و بر ضد شما فرمان كسى را نخواهيم پذيرفت و اگر با شما جنگيدند حتما شما را يارى خواهيم كرد، خدا را گواهى مى دهد كه قطعا آنان دروغگو مى باشند».

سپس خدا در آيه بعد دروغگويى آنان را روشن تر مى سازد و يادآور مى شود كه آنان هرگز به وعده هاى پوچ خود وفا نمى كنند، نه مدينه را ترك مى گويند و نه به يارى بنى النضير مى شتابند، و اگر هم يارى كنند فورا معركه را ترك مى كنند.

لئن اخرجوا لا يخرجون معهم و لئن قوتلوا لا ينصرونهم و لئن نصروهم ليولن الادبار ثم لا ينصرون .(2)

«اگر يهود اخراج شوند، آنها با ايشان بيرون نخواهند رفت ، و اگر با آنان جنگيده شود (منافقان ) آنها را يارى نخواهند كرد، و اگر ياريشان كنند حتما در جنگ پشت خواهند كرد و ديگر يارى نمى يابند».

تا اين جا نتيجه مى گيريم كه حزب نفاق به قبيله بنى النضير در مواقع حساس و سرنوشت ساز، وعده كمك داده بودند اما به وعده خود عمل نكردند و طرف را ذليل و خوار ساختند.

قرآن يادآور مى شود كه اين سرگذشت در امت هاى پيشين نيز نظير داشت ، تا آنجا كه فرد عابدى در دام شيطان قرار گرفت و شيطان به او وعده كمك كرد، ولى هرگز به وعده خود وفا ننمود.

مفسران مى نويسند: عابدى به نام «برصيصا» از نظر تقوا و پاكى به پايه اى رسيده بود كه بيماران را به خانه او مى آوردند و درباره آنان دعا مى كرد و چه بسا دعاى او مستجاب مى شد.

روزى زنى را كه دچار جنون شده بود به خانه او آوردند تا مدتى در خانه او باقى بماند و شايد شفا پيدا كند، اين زن كه جزو خانواده بلند پايه اين شهر بود به وسيله برادران به خانه عابد برده شد.

سرانجام شيطان بر عابد غلبه كرد و او با آن زن ديوانه نزديكى كرد، و آبستن شد، آثار حمل ظاهر گشت ، راهب چاره اى جز اين نديد كه او را بكشد و در خانه خود دفن كند.

برادران خواهان جنازه خواهر بودند و او از تحويل جنازه خوددارى مى كرد، سرانجام شكايت ها به نتيجه رسيد و عابد به گناه خود اعتراف و محكوم به دار آويزى شد، آنگاه كه بالاى چوبه دار قرار گرفت شيطان در برابر او مجسم شد و گفت : من اين برنامه را براى تو ريختم اكنون مى خواهم تو را از اين دار نجات دهم مشروط به اين كه به سخن من گوش كنى .

عابد گفت : چه كنم تا از اين دار خلاص شوم ؟

شيطان گفت : بر من سجده كن .

عابد گفت : چگونه سجده كنم در حالى كه من به چوبه دار بسته شده ام .

شيطان در پاسخ گفت : اشاره نيز كافى است .

عابد بدبخت در اين لحظه راه شرك را پيش گرفت نه تنها قاتل بود كافر نيز گشت .

نتيجه

وعده حزب نفاق به گروه بنى النضير بسان وعده آن شيطان بر عابد بود، هر دو فريب مى دهند اما عمل نمى كنند.

بنابراين «مشبه »، و «مشبه به » و «وجه شبه » روشن است و نيازى به تفسير ندارند.

پى نوشتها
1- حشر / 12.
2- حشر / 13.