جعفر سبحانى
مَثَل سى و هشتم؛خانههاى تارعنكبوتى!
«مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّه أَوْلِياءَ كَمَثَلِ العَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْبَيْتاً وَ اِنّ أَوْهَنَ البُيُوتِ لَبَيْتُ العَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ».
«كسانى كه غير از خدا اوليائى براى خود گزيدهاند، بسان عنكبوتى هستند كه براى خود، خانهاى گزيده است، سستترين خانهها، خانه عنكبوت است»
«اِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَىٍ وَ هُو العَزِيزُ الحَكِيم»
«خداوند آنچه را كه غير از او مىپرستند، مىداند»
«وَ تِلْكَ الأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ وَ ما يَعْقِلُها الاّ العالمُونَ»(1).
«و اين مَثَلها را براى مردم مىزنيم و جز عالمان آن را درك نمىكنند».
تفسير آيات
قرآن براى تحقير خدايان دروغين مشركين، به مَثَلهاى مختلفى دست زده است. در آيات گذشته آنها را به «ذباب» و «مگس» تشبيه كرد و حتى آنها را پستتر از حشرات دانست و در اين آيه، آنها را به لانه عنكبوت تشبيه مىكند كه سستترينِ لانههاست.
در اينجا سؤال مىشود كه چرا قرآن در تحقير بتها و خدايان دروغين مشركان اينهمه عنايت به تشبيه دارد؟
پاسخ آن روشن است زيرا تشبيه، اثر عميقى در قلوب مردم دارد. قرآن در عين حال كه براى نكوهش بتپرستان به دليل و برهان روى مىآورد، از تشبيه هم بهره مىگيرد.
قرآن يك بار مىگويد فرد مؤمن نبايد غيبت كند و غيبت گناه كبيره است و داراى كيفر دردناكى است. يكبار ديگر موقعيت غيبتكننده را چنين ترسيم مىكند:
«اى مردم آگاه باشيد كسى كه پشت سر برادر دينى خود بدگويى مىكند، بسان كسى است كه گوشت مرده برادر نَسَبى خود را مىخورد»، زيرا انسان غيبت كننده در غياب مؤمن با هتك آبروى او خود را ارضا مىكند و روح خود را اشباع مىكند، همچنان كه فرد ديگر از گوشت برادر تغذيهمىكند.
هر دو كار در حالى صورت مىگيرد كه طرف غائب و ناآگاه است. مسلماً چنين تشبيهى در روح و روان انسانها اثر بيشترى دارد.
از اين بيان روشن مىشود كه غرض از تشبيه خدايان دروغين به حشرات زمين مانند پشه و مگس يا تشبيه آنان به لانه عنكبوت، تحقير و نكوهش آنهاست و اين كه از اين معبودهاى باطل كارى ساخته نيست و يا اين معبودهاى دروغين، دژ محكم و استوارى براى شما نيست، همچنان كه لانه عنكبوت از چنين استواريى برخوردار نيست.
عنكبوت حشرهاى است كه نر آن بزرگتر از ماده است. او با پاى خود تارهايى مىتند، و آن را بر ديوار خانهها مىگستراند، حشراتى را شكار مىكند. شبكه او از دقت و ظرافت خاصى برخوردار است و علت چسبندگى اين تارها به هم وجود ماده صمغى است كه در اين تارها وجود دارد. هرگاه شكارى در اين شبكه قرار گرفت، براى اين كه از فرار آن جلوگيرى كند، دايره شبكه را تنگتر مىكند و سمى بر آن مىپاشد كه در اثر آن، شكار از حركت بازمانده و از خود دفاع نكند.
در انديشه عنكبوت، اين لانه از استحكام خاصى برخوردار است ولى اين لانه در برابر حوادث جوى و طبيعى، مقاومت ندارد. اگر نسيم مختصرى بوزد آن را پاره مىكند، اگر قطره آبى بر آن بچكد، متلاشى مىگردد و اگر در نزديكى آتش قرار بگيرد مىسوزد. تا اينجا با «مشبّهبه» آشنا شديم.
و امّا «مشبّه» همان بتهاى چوبى و فلزى و غير فلزى است كه هماكنون بسان صدر اسلام در هند و ژاپن و جنوب شرق آسيا پرستيده مىشوند. قرآن يادآور مىشود كه وضع اينها بسان لانه عنكبوت است، بلكه از آن هم سستتر است زيرا صاحب اين خانه يعنى عنكبوت حداقل مىتواند براى حيات خود دست و پا كند و حشراتى را شكار كند، ولى بتهاى مورد پرستش كافران براى آنها كوچكترين سودى ندارد.
اكنون بر گرديم به تفسير جملههاى آيه:
«مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّه أَوْلِياءَ كَمَثَلِ العَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً».
«مَثَل كسانى كه جز خد را مىپرستند، و آن را پناهگاه خود مىانگارند، بسان عنكبوتى است كه لانه خود را پناهگاه خود مىانديشد».
در اين بخش، «مشبّه»، مشركانى هستند كه به خدايان دروغين، اعتماد مىكنند.
مشبّهبه عنكبوت است كه به لانه خود مىنازد و اعتماد مىكند.
آنگاه قرآن به تحقير لانه عنكبوت و در نتيجه به تحقير خدايان دروغين پرداخته و چنين مىفرمايد:
«اِنّ أَوْهَنَ البُيُوتِ لَبَيْتُ العَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ».
«سستترين لانهها، لانه عنكبوت است، طبعاً سستترين پناهگاهها، بتهاى مشركان است».
سپس در آيه ديگر مىفرمايد:
«اِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَىٍ وَ هُو العَزِيزُ الحَكِيم».
«خدا هر چيزى كه كافران به صورتهاى مختلف جز خدا مىپرستند، آگاه است».
ولى پرستش آنان غير خدا را، ضررى به خدا نمىزند، زيرا خدا قدرتمند و حكيم است.
قرآن در آيه سوم پرده از راز مَثَلها برمىدارد كه هدف از اين مثلها، تدبّر و تفكر است. چهبسا در پرتو اين تشبيهها، دلهاى آماده بيدار شوند و از كردار زشت خود دست بردارند، چنان كه مىفرمايد:
«وَ تِلْكَ الأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ وَ ما يَعْقِلُها الاّ العالِمُونَ».
«اين مثلها را براى مردم مىزنيم و جز افراد عاقل درباره آنها تدبّر نكرده و از آنها نتيجه و بهره نمىگيرند».