مثل‏هاى زيباى قرآن (32)

جعفر سبحانى

مَثَل بيست و هفتم؛خداى قادر و رازق

آيا بت‏ها و معبودهاى ناتوان، با خداى قادر و رازق، قابل مقايسه‏اند، و قابليت پرستش دارند؟ .

 آيا كافر كه كور و كر و گنگ و (بى‏بهره از هدايت الهى) است، با مؤمن كه از هدايت الهى برخوردار است و به عدل و داد دعوت مى‏كند، يكسان است؟ .

«و يعبدون من دون الله ما لا يملك لهم رزقا من السموات و الارض شيئا و لا يستطيعون‏» .

«آنها غير از خدا، موجوداتى را مى‏پرستند كه مالك روزى آنها از آسمان و زمين نيستند و براى روزى‏رسانى توانايى ندارند» .

«فلا تضربوا الله الامثال ان الله يعلم و انتم لا تعلمون‏» .

«پس براى خدا نظيرها و مانندهايى قائل نشويد زيرا خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد» .

«ضرب الله مثلا عبدا مملوكا لا يقدر على شى‏ء و من رزقناه منا رزقا حسنا فهو ينفق منه سرا و جهرا هل يستوون الحمد لله بل اكثرهم لا يعلمون‏» (1) .

«خدا مثلى را زده است، برده مملوكى را كه بر چيزى قادر نيست و انسانى كه از نزد خودمان به او رزق نيكو بخشيده‏ايم، و او از آن روزى پنهان و آشكار، انفاق مى‏كند، آيا اين دو نفر برابرند؟! ستايش از آن خداست ولى بيشتر آنان نمى‏دانند» .

تفسير

منطق قرآن در ابطال بت‏پرستى اين است كه بايد موجودى را پرستش كرد كه بتواند نياز پرستشگر را برطرف كند، و روزى و زندگى او در دست او باشد، در حالى كه بتهاى مورد ستايش، فاقد چنين قدرت و توانايى هستند . در اين صورت چگونه اين موجودات پست، مورد ستايش قرار گرفته و براى خدا «مثل‏» و «نظير» پنداشته شده‏اند؟ .

در آيه نخست، اين حقيقت‏بيان شده است، چنانكه مى‏فرمايد:

«و يعبدون من دون الله ما لا يملك لهم رزقا ...» .

«جز خدا معبودانى را مى‏پرستند كه مالك روزى آنان نيستند، و نمى‏توانند رزق آنان را از زمين و آسمان، تحويل آنان دهند .

سپس در آيه بعدى انتقاد از آن مى‏كند كه اين بيچارگان و فرومايه‏ها، بتها را مثل و نظير خدا قرار داده‏اند، و براى تفهيم اين مطلب از اين جمله بهره مى‏گيرد: «فلا تضربوا لله الامثال‏» . «براى خدا، مثل و نظيرى قائل نشويد» .

جمله «فلا تضربوا الله الامثال‏» به معناى اين است «لا تجعلوا الله الاشباه و الامثال فى العبادة‏» (2) . «براى خدا مثل و نظيرى در عبادت قائل نشويد» .

آنگاه خداوند بزرگ، موقعيت‏بتها را نسبت‏به خود، روشن مى‏سازد، به اين بيان:

فرض كنيد برده مملوكى است كه توانايى انجام كارى ندارد، اگر هم مالى داشته باشد، نمى‏تواند در آن تصرف كند، در مقابل آن، فردى است ثروتمند و توانگر و شب و روز در حال انفاق بوده و فيض خود را به ديگران مى‏رساند .

آيا اين دو فرد در نظر عقل و خرد، يكسانند؟ آيا مى‏توان انسان ناتوان را با انسان توانا يكسان گرفت؟ .

در پرتو اين مقايسه، موقعيت‏بتها را نسبت‏به خود، روشن مى‏كند . بت; موجود ناتوانى است كه نه مى‏بيند و نه مى‏شنود . و حتى قدرت دفاع از خود را ندارد، و هيچ نوع مبدا اثرى و كارى نيست، در حالى كه خدا، موجود عظيم و دانا و توانايى است كه همه كمالات، از وجود او سرچشمه مى‏گيرد، چگونه مى‏توان اين دو تا را يكسان دانست؟ .

در حقيقت‏با اين تمثيل، مقام هر دو معبود را روشن ساخت، معبود دروغين و معبود حقيقى .

از نظر ما آيه «ضرب الله مثلا» مثلى است‏براى تبيين موقعيت‏بتها و مقام عظيم الهى . چيزى كه هست «مشبه به‏» در اولى برده مملوك است و در دومى انسان ثروتمند بخشنده .

و حاصل سخن اين است:

همين‏طورى كه انسان برده عاجز را نمى‏توان با انسان توانگر منفق يكسان دانست، همچنين نمى‏توان بتهاى ناتوان و عاجز را با خداى دانا و توانا يكسان گرفت .

و اين همان معنا است كه مرحوم طبرسى نيز برگزيده است (3) ، گواه روشن بر اين است كه آيه در مقام بيان موقعيت معبود دروغين و معبود واقعى است، نخستين آيه مورد بحث است كه مى‏فرمايد: «و يعبدون من دون الله ما لا يملك‏» ، آنگاه پس از اين جمله، وارد اين مثل مى‏شود و اين خود مى‏رساند كه آيه درصدد بيان موقعيت‏بتها نسبت‏به خداى بزرگ در قالب مثل است .

پى‏نوشت:
1) نحل، 73 - 75 .
2) مجمع البيان، ج‏3، ص‏374) .
3) طبرسى پس از بيان تمثيل مى‏گويد: فكيف يستوى بين الحجارة التى لا تعقل و لا تتحرك و بين الله عز اسمه القادر على كل شى‏ء الخالق الرازق لجميع خلقه، (مجمع‏البيان، ج‏3، ص‏375) .
منبع :مکتب اسلام،شماره 2 (سال 82)