جعفر سبحانى
مثل بيست و پنجم،
لزوم عبرت گيرى تبهكاران از فرجام كار تبهكاران گذشته
«و إنذر الناس يوم يإتيهم العذاب فيقول الذين ظلموا ربنا إخرنا الى إجل قريب نجب دعوتك و نتبع الرسل إو لم تكونوا إقسمتم من قبل ما لكم من زوال»(1).
«مردم را از روزى كه عذاب الهى فرو مىآيد بترسان، در آن روز ظالمان مى گويند:
پروردگارا مدت بس محدودى به ما مهلت بده تا دعوت تو را بپذيريم و از پيامبران پيروى كنيم[ به آنان پاسخ داده مى شود] مگر قبلا سوگند ياد نكرده بوديد كه براى شما زوال و فنايى نيست».
«و سكنتم فى مساكن الذين ظلموا إنفسهم و تبين لكم كيف فعلنا بهم و ضربنا لكم الامثال»(2).
«شما بوديد كه در كاخهاى كسانى كه به خويشتن ستم كرده بودند،[ ولى نابود گشته بودند]، سكنى گزيديد و براى شما آشكار گشت كه با آنها چگونه رفتار كرديم و براى شما از سرگذشت پيشنيان مثلها زديم».
تفسير آيات
تاريخ بشر گواهى مى دهد كه در روى زمين، ملتهايى مى زيسته اند كه از نظر شرائط و امكانات زندگى در حد بسيار بالايى بودند. آنان به جاى اين كه شكر اين نعمتها را بجا آورند و آنها را در جاى خود مصرف كنند، از اين نعمتها سوء استفاده كرده و سرانجام عمرى را به فساد و تبهكارى سپرى مى كردند.
طبعا هر عملى عكس العملى دارد و جهان، نسبت به ملتهاى تبهكار و ستمگر بى تفاوت نيست، و اين گونه ملتها پيش از آن كه در رستاخيز به كيفر اعمال خود برسند، در اين جهان كيفر مى بينند. قرآن مجيد در برخى از آيات، نوع كيفرها را بيان مى كند و مى فرمايد:
«فكلا إخذنا بذنبه فمنهم من إرسلنا عليه حاصبا و منهم من إخذته الصيحه و منهم من خسفنا به الارض و منهم من إغرقنا...»(3).
«ما هر يك از آنان را به گناهشان گرفتيم. بر بعضى از آنها طوفانى از سنگريزه فرستاديم، و بعضى از آنان را صيحه آسمانى فرو گرفت، و بعضى ديگر را در زمين فرو برديم و بعضى را غرق كرديم ...».
اين آيه از چهار نوع كيفر در اين جهان، درباره ملتهاى عصيانگر گزارش مى دهد و مى فرمايد:
1. گروهى را سنگباران كرديم «فمنهم من إرسلنا عليه حاصبا».
2. گروهى را با صيحه آسمانى نابود كرديم: «و منهم من إخذته الصيحه».
3. گروهى را زمين به كام خود فرو برد: «و منهم من خسفنا به الارض».
4. گروهى را در دريا غرق كرديم: «و منهم من إغرقنا».
آياتى كه بيانگر كيفربينى اقوام پيشين است، فزونتر از آن است كه در اينجا منعكس شود. انديشه عبرت گيرى از حوادث ايجاب مى كرد كه ملتهاى بعدى با چشم و گوش باز، به تاريخ اقوام پيشين بنگرند و از آنها درس عبرت بگيرند و از تبهكارى و فساد، اجتناب ورزند، اما متإسفانه بسيارى از ملتها كه غرق در فساد بودند، از تاريخ درس عبرت نگرفته و به تبهكارى خود ادامه مى دادند و آنگاه كه عذاب الهى آنها را در اين جهان فرا مى گرفت، دچار ندامت و پشيمانى مقطعى مى شدند و به راز و نياز پرداخته و از خدا مى خواستند آنان را مهلت ديگرى بدهد تا دعوت انبيا را بپذيرند و گرد گناه نگردند.
اين حقيقت در اين آيه آمده است:
«و إنذر الناس يوم يإتيهم العذاب فيقول الذين ظلموا ربنا إخرنا الى إجل قريب نجب دعوتك و نتبع الرسول».
«مردم را از روزى كه عذاب الهى فرو مى آيد بترسان، در آن روز ظالمان مى گويند: پروردگارا مدت بس محدودى به ما مهلت بده تا دعوت تو را بپذيريم و از پيامبران پيروى كنيم».
در چنين هنگامى دو پاسخ به آنها داده مى شد:
1. مگر شما همانها نبوديد كه براى قدرت و مكنت خود، زوالى نمى انديشيديد و سوگند ياد مى كرديد كه بر اريكه قدرت و استمرار فساد، باقى خواهيد بود؟ چنانكه مى فرمايد: «إولم تكونوا إقسمتم من قبل ما لكم من زوال».
2. آيا شما نبوديد كه در خانه هاى ستمگران پيشين كه به عذاب الهى هلاك شده بودند، سكنى مى گزيديد چرا از اين منازل و منازل خالى از صاحبان خويش، درس عبرت نگرفتيد؟ چنان كه مى فرمايد: «و سكنتم فى مساكن الذين ظلموا إنفسهم و تبين لكم كيف فعلنا بهم».
با توجه به اين دو پاسخ محكم و استوار، خدا حالت ملتهاى پسين را كه عذاب الهى را ديدند، و مهلت خواستند، ولى پاسخ منفى شنيدند و سرانجام نابود شدند به احوال ملتهاى پيشين تشبيه مى كند كه آنان نيز در عين قدرت و مكنت، غرق در فساد بودند و به هنگام نزول عذاب خواهان مهلت بودند، ولى پاسخ مثبت به آنان داده نشد.
در اينجا سوالى مطرح است: چرا به مهلت خواهى آنان پاسخ مثبت داده نشد در حالى كه بر خداى رحيم شايسته بود به آنان مهلت دهد تا راه اصلاح را در پيش گيرند.
پاسخ اين سوال روشن است: اين نوع اظهار ندامت و پشيمانى و درخواست مهلت آنان يك امر مقطعى است، يعنى نزول عذاب حكم مى كند كه پشيمانى رخ دهد تا از اين طريق نجات يابند ولى آنان صادق نيستند و اگر شرايط دگرگون گردد و عذاب الهى به رحمت تبديل شود، افراد فرومايه به همان زندگى پيشين باز مى گردند و پيامهاى الهى را فراموش مى كنند.
حتى اين گروه در آخرت نيز درخواست چنين مهلتى و به تعبير بهتر بازگشت به دنيا مى كنند، ولى قرآن، يادآور مى شود كه اگر اين گروه گنهكار به زندگى دنيوى باز گردند، باز از كارهاى زشت خود دست برنمى دارند، چنانكه مى فرمايد: «و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه و انهم لكاذبون». «اگر روزى به زندگى دنيوى باز گردند باز به آنچه كه از آن نهى شده اند، بازگشت مى كنند و آنها دروغ مى گويند».
با اين بيان، حال مشبه (گروه تبهكار متإخر) و حال مشبه به (گروه تبهكار پيشين) و وجه شبه نيز روشن گرديد و نيازى به توضيح نيست.