جعفر سبحانى
بسان ملت هاى پيشين
و انذر الناس يوم ياتيهم العذاب فيقول الذين ظلموا ربنا اخرنا الى اجل قريب نجب دعوتك و نتبع الرسل او لم تكونوا اقسمتم من قبل ما لكم من زوال . (ابراهيم /44)
«مردم را از روزى كه عذاب الهى فرو مى آيد، بترسان در آن روز ظالمان مى گويند: پروردگارا مدت بس محدودى به ما مهلت بده تا دعوت تو را بپذيريم و از پيامبران پيروى كنيم - به آنان پاسخ داده مى شود - مگر قبلا سوگند ياد نكرده بوديد كه براى شما زوال و فنايى نيست ».
و سكنتم فى مساكن الذين ظلموا انفسهم و تبين لكم كيف فعلنا بهم و ضربنا لكم الامثال . (ابراهيم /45)
«شما بوديد كه در كاخهاى كسانى كه به خويشتن ستم كرده بودند ولى نابود گشته بودند سكنى گزيديد و براى شما آشكار گشت كه با آنها چگونه رفتار كرديم و براى شما از سرگذشت پيشينيان مثلها زديم ».
تفسير آيات
تاريخ بشر گواهى مى دهد كه در روى زمين ، ملتهايى مى زيسته اند كه از نظر شرايط و امكانات زندگى در حد بسيار بالايى بودند. آنان به جاى اين كه در برابر اين نعمت ها سپاسگزار باشند و هر نعمتى را در جاى خود مصرف كنند، از اين نعمتها سوء استفاده كرده و سرانجام عمرى را به فساد و تبهكارى سپرى مى كردند.
طبعا هر عملى عكس العملى دارد و جهان ، نسبت به ملتهاى تبهكار و ستمگر بى تفاوت نيست ، و پيش از آن كه در رستاخيز به كيفر اعمال خود برسند، در اين جهان كيفر مى بينند. قرآن مجيد در برخى از آياتت نوع كيفرها را بيان مى كند و مى فرمايد:
فكلا اخذنا بذنبه فمنهم من ارسلنا عليه حاصبا و منهم من اخذته الصيحة و منهم من خسفنا به الارض و منهم من اعرقنا.(1)
اين آيه از چهار نوع كيفر در اين جهان ، درباره ملتهاى عصيانگر گزارش مى دهد و مى فرمايد:
1. گروهى را سنگباران كرديم فمنهم من ارسلنا عليه حاصبا.
2. گروهى را با صيحه آسمانى نابود كرديم (و منهم من اخذته الصيحة ).
3. گروهى را زمين به كام خود فرو برد (و منهم من خسفنا به الارض ).
4. گروهى را در دريا غرق كرديم (و منهم من اغرقنا).
آياتى كه بيانگر كيفر بينى اقوام پيشين است ، فزونتر از آن است كه در اينجا منعكس شود. انديشه عبرت گيرى از حوادث ايجاب مى كرد كه ملتهاى بعدى با چشم و گوش باز، به تاريخ اقوام پيشين بنگرند و از آنها درس عبرت بگيرند و از تبهكارى و فساد، اجتناب ورزند، اما متاسفانه بسيارى از ملتها كه غرق در فساد بودند، از تاريخ درست عبرت نگرفته و به تبهكارى خود ادامه مى دادند. آنگاه كه عذاب الهى آنها را در اين جهان فرا گرفت دچار ندامت و پشيمانى مقطعى شدند و به راز و نياز پرداخته و از خدا مى خواستند آنان را مهلت ديگرى بدهد تا دعوت انبيا را بپذيرند و گرد گناه نگردند.
اين حقيقت در اين آيه آمده است :
و انذر الناس يوم ياتيهم العذاب فيقول الذين ظلموا ربنا اخرنا الى اجل قريب نجب دعوتك و نتبع الرسل .
«مردم را از روزى كه عذاب الهى فرود مى آيد بترسان . در آن روز ستگران مى گويند: پروردگارا مدت بس محدودى به ما مهلت بده تا دعوت تو را بپذيريم و از پيامبران پيروى كنيم ».
در چنى هنگامى دو پاسخ به آنها داده مى شد:
1. مگر شما همانها نبوديد كه براى قدرت و مكنت خود، زوالى نمى انديشيديد و سوگند ياد مى كرديد كه بر اريكه قدرت و استمرار فساد، باقى خواهيد بود؟ چنانكه مى فرمايد:
او لم تكونوا اقسمتم من قبل ما لكم من زوال .
2. آيا شما نبوديد كه در خانه هاى ستمگران پيشين كه به عذاب الى هلاك شده بودند سكنى مى گزيديد چرا از اين منازل و منازل خالى از صاحبان خويش ، درست عبرت نگرفتيد؟ چنان كه مى فرمايد:
و سكنتم فى مساكن الذين ظلموا انفسهم و تبين لكم كيف فعلنا بهم .
با توجه به اين دو پاسخ محكم و استوار، خدا حال ملتهاى پسين را كه عذاب الهى را ديدند، و مهلت خواستند ولى پاسخ منفى شنيدند و سرانجام عذاب الهى را ديدند، و مهلت خواستند ولى پاسخ منفى شنيدند و سرانجام نابود شدند به احوال ملتهاى پيشين تشبيه مى كند كه آنان نيز در عين قدرت و مكنت ، غرق در فساد بودند و به هنگام نزول عذاب خواهان مهلت بودند، ولى پاسخ مثبت به آنان داده نشد.
در اينجا سوالى مطرح است : چرا به مهلت خواهى آنان پاسخ مثبت داده نشد و بر خداى رحيم شايسته بود به آنان مهلت دهد تا راه اصلاح را در پيش گيرند.
پاسخ اين سوال روشن است . اين نوع اظهار ندامت و پشيمانى و درخواست مهلت تا در رديف صالحان قرار گيرد، يك امر مقطعى است . يعنى شرايط زندگى حكم مى كند كه پشيمانى رخ دهد تا از اين طريق نجات يابند ولى اگر شرايط، دگرگون گردد و عذاب الهى به رحمت تبديل شود، افراد فرو مايه به همان زندگى پيشين باز مى گردند و پيامهاى الهى را فراموش مى كنند.
حتى اين گروه در آخرت نيز درخواست چنين مهلتى و به تعبير بهتر بازگشت به دنيا مى كنند، ولى قرآن ، يادآور مى شود كه اگر اين گروه گنهكار به زندگى دنيوى باز گردند، باز از كارهاى زشت خود دست برنمى دارند، چنان كه مى فرمايد:
ولو ردوا لعادوا لما نهوا عنه و انهم لكاذبون .(2)
«اگر روزى به زندگى دنيوى باز گردند باز به آنچه كه از آن نهى شده اند، بازگشت مى كنند و آنها دروغ مى گويند».
با اين بيان حال مشبه (گروه تبهكار متاخر) و حال مشبه به (گروه تبهكار پيشين ) و وجه شبه نيز روشن گرديد و نيازى به تكرار نيست .