مثل‏هاى زيباى قرآن (22)

جعفر سبحانى

مثل هفدهم؛بناى استوار و بناى ناپايدار

برخلاف منافقان كه عقايدى سست و بى‏اساس دارند، همچون خانه‏اى كه بر لب پرتگاه ساخته شده و در شرف ويرانى است; مؤمنان داراى عقايدى استوار و پايدار دارند، همچون بنيانى استوار و محكم كه براساس تقوا و رضايت‏خداوند استوار شده است .

«والذين اتخذوا مسجدا ضرارا و كفرا و تفريقا بين المؤمنين و ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل وليحلفن ان اردنا الا الحسنى و الله يشهد انهم لكاذبون‏» .

«[دسته‏اى از منافقان] كسانى هستند كه به منظور ضرر زدن به مسلمانان و تقويت كفر و ايجاد دودستگى ميان مؤمنان، مسجدى [و در واقع] كمين‏گاهى براى كسانى كه قبلا با خداوند و پيامبر وى به محاربه برخاسته بود، ساخته‏اند و سوگند مؤكد ياد مى‏كنند كه ما جز كار خير هدفى نداشتيم و خداوند گواهى مى‏دهد كه آنان دروغ مى‏گويند» .

«لا تقم فيه ابدا لمسجد اسس على التقوى من اول يوم احق ان تقوم فيه; فيه رجال يحبون ان يتطهروا والله يحب المطهرين‏» .

«هرگز در آنجا نماز مگزار، مسجدى كه از روز نخست‏بر پايه تقوا بنا شده است، شايسته است كه در آن نماز بگزارى، در آن مسجد مردانى نماز مى‏گزارند كه مى‏خواهند پاك شوند و خداوند افراد پاك را دوست دارد» .

«افمن اسس بنيانه على تقوى من الله و رضوان خير ام من اسس بنيانه على شفا جرف هار فانهار به في نار جهنم والله لا يهدي القوم الظالمين‏» (1) .

«آيا آن كس كه شالوده كار خود را بر اساس پرهيزگارى و خشنودى خداوند گذارده است، بهتر است‏يا آن كه آن را بر لب سيل‏گاهى كه در حال ريختن است نهاده و با آن، در آتش جهنم سقوط مى‏كند؟ و خداوند ستمكاران را هدايت نمى‏كند» .

لغات آيات

«ضرار» به معنى ضرر زدن از روى عمد و دشمنى است .

«ارصاد» به معنى كمين كردن .

«بنيان‏» به معنى ساختمان است كه امروز در زبان عرب، واژه «مبنى‏» به كار مى‏برند .

«تقوى‏» از وقايه گرفته شده و آن يك نوع خصلت است كه در سايه آن، انسان از گناهان پرهيز مى‏كند و در حقيقت‏سپرى است كه از روى آوردن گناه به انسان جلوگيرى مى‏نمايد .

«شفا» به معناى لبه .

«جرف‏» به معناى كناره‏هاى رودخانه، كه آب زير آن را خالى كرده است .

«هار» چيزى كه در آستانه فرو ريختن است .

تا اينجا با لغات آيات آشنا شديم . اكنون شان نزول آيه را بيان مى‏كنيم:

تفسير آيات

در شهر «يثرب‏» پيش از هجرت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به آن شهر، مردى به نام «ابوعامر» اطلاعات جامع و وسيعى درباره كتب عهدين داشت و پيش از بعثت پيامبر، ظهور او را نويد مى‏داد، و علائم و نشانه‏هاى او را در اين دو كتاب براى مردم بازگو مى‏كرد . آنگاه كه رسول گرامى، گام به اين شهر نهاد، «ابوعامر» نيز به او ايمان آورد، ولى آن عظمت و نفوذ كلمه‏اى را كه به عنوان پيشواى روحانى داشت، از دست داد و به صورت يك فرد عادى درآمد . در اين هنگام، انگيزه حسد، سبب شد كه او با منافقان قبيله‏هاى «اوس‏» و «خزرج‏» همكارى صميمانه را آغاز كند، و شالوده حزب نفاق را در مدينه بريزد . از اين جهت، از مدينه به مكه گريخت و براى براندازى حكومت نوبنياد اسلام، سفرى به شام كرد و تمايلات بزرگ روميان را براى نبرد با مسلمانان جلب نمود .

او در نامه‏اى به منافقان مدينه، نوشت:

مركزى را به عنوان آموزش تعليمات و تصميمات خرابكارانه بسازيد، و براى پوشش و اغفال مسلمانان نام آن محل را «مسجد» بگذاريد . از اين جهت، دوازده نفر از سران حزب نفاق كه از ساكنان دهكده «قبا» (2) بودند، مسجدى را در آن محل بنا كردند، درحالى كه در دهكده قبا، مسجد با سابقه‏اى بود كه محل تجمع مسلمانان به شمار مى‏رفت . آنان براى كسب مجوز، حضور پيامبر رسيدند و گفتند: پيران و بيماران در شبهاى تار و بارانى موفق نمى‏شوند مسافت ميان خانه و مسجد قبا را طى كنند . از اين جهت، ناچاريم براى چنين ايام فوق‏العاده، مسجدى در كنار خانه‏هاى خود داشته باشيم . پيامبر صلى الله عليه و آله سخنان آنان را شنيد ولى نفيا و اثباتا چيزى نگفت .

وقتى كه پيامبر از جنگ تبوك بازگشت، مركز منافقان كه خداوند آن را خانه «ضرار» ناميده و آنان مسجد مى‏ناميدند، آماده بهره‏بردارى بود . منافقان اصرار داشتند كه پيامبر آنجا را با اقامه جماعت، افتتاح فرمايد تا به تمام معنا رنگ مسجد به خود بگيرد و ديگر مسلمانان نتوانند آن را ويران كنند . فرشته وحى نازل گرديد و پيامبر را از منويات سوء منافقان آگاه ساخت و با آوردن آيات ياد شده، اهداف منافقان را از ساختن اين معبد، در چهار كلمه خلاصه كرد، اكنون به شرح اين چهار هدف مى‏پردازيم:

ويژگيهاى لانه جاسوسى

يادآور شديم كه منافقان براى آموزش و تصميمات خرابكارانه خود، مركزى به ظاهر اسلامى; ولى در واقع لانه جاسوسى ساختند كه به فرمان رئيس حزب به نام «ابوعامر» جامه عمل بپوشانند . اين مركز از نظر قرآن داراى چهار ويژگى بود:

الف . «ضرارا» هدف، ضربه زدن و ضرر وارد كردن به مسلمانان بود .

ب . «كفرا» براى تقويت كفر بنا شده بود .

ج . «و تفريقا» هدف، ايجاد دودستگى ميان مردم قبا بود .

د . «ارصادا لمن حارب الله و رسوله‏» كمينگاهى براى ابوعامر بود كه محارب با خدا و پيامبر به شمار مى‏رفت .

شگفت اينجاست كه آنان بر مصلح بودن خود اصرار ورزيده و پيوسته سوگند ياد مى‏كردند كه هدف، بسيار مقدس است، ولى قرآن بر دروغگو بودن آنان گواهى مى‏دهد . چنانكه قرآن در انتقاد از آنان مى‏فرمايد: «... وليحلفن ان اردنا الا الحسنى و الله يشهد انهم لكاذبون‏» .

«... سوگند مؤكد ياد مى‏كنند كه ما جز كار خير هدفى نداشتيم و خداوند گواهى مى‏دهد كه آنان دروغ مى‏گويند» .

آيه دوم، پيامبر را از افتتاح اين مسجد و نماز گزاردن در آنجا باز مى‏دارد كه مبادا از اين طريق، رنگ رسمى به خود بگيرد و ديگر تخريب آن، امكان‏پذير نباشد . و لذا جبرئيل فرود آمد و پيامبر را از اهداف سازندگان اين بنا آگاه ساخت و او را از هر نوع نماز گزاردن و يا عمل ديگر در آن مكان، باز داشت و چنين فرمود: «لا تقم فيه ابدا» «هيچگاه در آنجا براى نماز و دعا توقف نكن‏» .

آنگاه قرآن دو مسجد را مقايسه مى‏كند:

1 . مسجدى كه از روز نخست‏بر اساس تقوا برپا شده است، مانند مسجد «قبا» .

2 . بنايى كه به صورت ظاهر مسجد; ولى در باطن، لانه جاسوسى و نقشه‏كشى عليه اسلام و مسلمانان است .

در مسجد نخست، افراد پاكدامن نماز مى‏گزارند، طبعا در محل دوم افراد ناپاك جمع مى‏شوند، چنان كه مى‏فرمايد: «لمسجد اسس على التقوى من اول يوم احق ان تقوم فيه فيه رجال يحبون ان يتطهروا والله يحب المطهرين‏» . «مسجدى كه از روز نخست‏بر پايه تقوا بنا شده است، شايسته است كه در آن نماز بگزارى، در آن مسجد مردانى نماز مى‏گزارند كه مى‏خواهند پاك شوند و خداوند افراد پاك را دوست دارد» .

در آيه بعدى دو گروه مؤمن و كافر را مقايسه مى‏كند و يادآور مى‏شود: مؤمن كسى است كه ساختمان خود را بر شالوده تقوا و رضايت‏خدا برپا مى‏كند، درحالى كه انسان منافق، ساختمان خود را بر لبه رودخانه‏اى مى‏سازد كه زير آن را آب شسته و برده و در حال فرو ريختن است .

مسلما مقصود، ظاهر قضيه نيست كه اينها بنايى را بر لب رودخانه‏اى ساخته‏اند كه زير آن شستشو شده است، بلكه مقصود، عقيده و دين آنهاست كه بر اساس آن زندگى مى‏كنند و به خاطر بى‏پايگى آيين‏شان سرانجام به جهنم فرو خواهند افتاد، چنان كه مى‏فرمايد:

«افمن اسس بنيانه على تقوى من الله و رضوان خير ام من اسس بنيانه على شفا جرف هار فانهار به في نار جهنم والله لا يهدي القوم الظالمين‏» (3) .

«آيا آن كس كه شالوده كار خود را بر اساس پرهيزگارى و خشنودى خداوند گذارده است، بهتر است‏يا آن كه آن را بر لب سيل‏گاهى كه در حال ريختن است نهاده و با آن، در آتش جهنم سقوط مى‏كند؟ و خداوند ستمكاران را هدايت نمى‏كند» .

تبيين و تشبيه

تا اينجا به تفسير آيه‏ها پرداختيم و مفاد آنها نيز روشن گشت، ولى اكنون به تشريح تمثيل مى‏پردازيم . كرارا يادآور شديم كه مثلهاى قرآن، تمثيل و تشبيه است و هر تشبيهى داراى سه پايه است: 1 . مشبه; 2 . مشبه‏به; 3 . وجه شبه .

از آنجا كه آيه، داراى دو تمثيل است، قهرا به تعدد تمثيل، جنبه‏هاى سه‏گانه نيز متعدد خواهند بود .

تمثيل اول

مشبه: مؤمنى كه داراى عقيده محكم و استوار است .

مشبه به: بنيانى كه براساس بناى محكم ساخته شده باشد .

وجه شبه: از آنجا كه عقايد مؤمن از حقانيت و استوارى برخوردار است، قهرا بسان بناى محكم، پايدار خواهد بود .

تمثيل دوم

مشبه: منافق كه داراى عقيده‏اى سست و بى‏پايه است .

مشبه به: خانه‏اى كه بر لبه رودخانه كه زير آن را سيل شسته باشد، بنا گردد .

وجه شبه: همچنان كه خانه دوم در آستانه ريزش است و ساكنان خود را در كام مرگ فرو مى‏ريزد، همچنين منافقان كه بر عقايد باطل تكيه كرده‏اند، به خاطر سستى آنها، به كام دوزخ فرو مى‏روند .

پى‏نوشت:
1) توبه: 107 و 109 .
2) دهكده‏اى بود در 12 كيلومترى مدينه ولى اكنون به آن وصل شده است .
3) توبه: 107 و 109 .
منبع :مکتب اسلام،شماره 6 ،(سال 81)