جعفر سبحانى
مثل هفدهم؛بناى استوار و بناى ناپايدار
برخلاف منافقان كه عقايدى سست و بىاساس دارند، همچون خانهاى كه بر لب پرتگاه ساخته شده و در شرف ويرانى است; مؤمنان داراى عقايدى استوار و پايدار دارند، همچون بنيانى استوار و محكم كه براساس تقوا و رضايتخداوند استوار شده است .
«والذين اتخذوا مسجدا ضرارا و كفرا و تفريقا بين المؤمنين و ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل وليحلفن ان اردنا الا الحسنى و الله يشهد انهم لكاذبون» .
«[دستهاى از منافقان] كسانى هستند كه به منظور ضرر زدن به مسلمانان و تقويت كفر و ايجاد دودستگى ميان مؤمنان، مسجدى [و در واقع] كمينگاهى براى كسانى كه قبلا با خداوند و پيامبر وى به محاربه برخاسته بود، ساختهاند و سوگند مؤكد ياد مىكنند كه ما جز كار خير هدفى نداشتيم و خداوند گواهى مىدهد كه آنان دروغ مىگويند» .
«لا تقم فيه ابدا لمسجد اسس على التقوى من اول يوم احق ان تقوم فيه; فيه رجال يحبون ان يتطهروا والله يحب المطهرين» .
«هرگز در آنجا نماز مگزار، مسجدى كه از روز نخستبر پايه تقوا بنا شده است، شايسته است كه در آن نماز بگزارى، در آن مسجد مردانى نماز مىگزارند كه مىخواهند پاك شوند و خداوند افراد پاك را دوست دارد» .
«افمن اسس بنيانه على تقوى من الله و رضوان خير ام من اسس بنيانه على شفا جرف هار فانهار به في نار جهنم والله لا يهدي القوم الظالمين» (1) .
«آيا آن كس كه شالوده كار خود را بر اساس پرهيزگارى و خشنودى خداوند گذارده است، بهتر استيا آن كه آن را بر لب سيلگاهى كه در حال ريختن است نهاده و با آن، در آتش جهنم سقوط مىكند؟ و خداوند ستمكاران را هدايت نمىكند» .
لغات آيات
«ضرار» به معنى ضرر زدن از روى عمد و دشمنى است .
«ارصاد» به معنى كمين كردن .
«بنيان» به معنى ساختمان است كه امروز در زبان عرب، واژه «مبنى» به كار مىبرند .
«تقوى» از وقايه گرفته شده و آن يك نوع خصلت است كه در سايه آن، انسان از گناهان پرهيز مىكند و در حقيقتسپرى است كه از روى آوردن گناه به انسان جلوگيرى مىنمايد .
«شفا» به معناى لبه .
«جرف» به معناى كنارههاى رودخانه، كه آب زير آن را خالى كرده است .
«هار» چيزى كه در آستانه فرو ريختن است .
تا اينجا با لغات آيات آشنا شديم . اكنون شان نزول آيه را بيان مىكنيم:
تفسير آيات
در شهر «يثرب» پيش از هجرت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به آن شهر، مردى به نام «ابوعامر» اطلاعات جامع و وسيعى درباره كتب عهدين داشت و پيش از بعثت پيامبر، ظهور او را نويد مىداد، و علائم و نشانههاى او را در اين دو كتاب براى مردم بازگو مىكرد . آنگاه كه رسول گرامى، گام به اين شهر نهاد، «ابوعامر» نيز به او ايمان آورد، ولى آن عظمت و نفوذ كلمهاى را كه به عنوان پيشواى روحانى داشت، از دست داد و به صورت يك فرد عادى درآمد . در اين هنگام، انگيزه حسد، سبب شد كه او با منافقان قبيلههاى «اوس» و «خزرج» همكارى صميمانه را آغاز كند، و شالوده حزب نفاق را در مدينه بريزد . از اين جهت، از مدينه به مكه گريخت و براى براندازى حكومت نوبنياد اسلام، سفرى به شام كرد و تمايلات بزرگ روميان را براى نبرد با مسلمانان جلب نمود .
او در نامهاى به منافقان مدينه، نوشت:
مركزى را به عنوان آموزش تعليمات و تصميمات خرابكارانه بسازيد، و براى پوشش و اغفال مسلمانان نام آن محل را «مسجد» بگذاريد . از اين جهت، دوازده نفر از سران حزب نفاق كه از ساكنان دهكده «قبا» (2) بودند، مسجدى را در آن محل بنا كردند، درحالى كه در دهكده قبا، مسجد با سابقهاى بود كه محل تجمع مسلمانان به شمار مىرفت . آنان براى كسب مجوز، حضور پيامبر رسيدند و گفتند: پيران و بيماران در شبهاى تار و بارانى موفق نمىشوند مسافت ميان خانه و مسجد قبا را طى كنند . از اين جهت، ناچاريم براى چنين ايام فوقالعاده، مسجدى در كنار خانههاى خود داشته باشيم . پيامبر صلى الله عليه و آله سخنان آنان را شنيد ولى نفيا و اثباتا چيزى نگفت .
وقتى كه پيامبر از جنگ تبوك بازگشت، مركز منافقان كه خداوند آن را خانه «ضرار» ناميده و آنان مسجد مىناميدند، آماده بهرهبردارى بود . منافقان اصرار داشتند كه پيامبر آنجا را با اقامه جماعت، افتتاح فرمايد تا به تمام معنا رنگ مسجد به خود بگيرد و ديگر مسلمانان نتوانند آن را ويران كنند . فرشته وحى نازل گرديد و پيامبر را از منويات سوء منافقان آگاه ساخت و با آوردن آيات ياد شده، اهداف منافقان را از ساختن اين معبد، در چهار كلمه خلاصه كرد، اكنون به شرح اين چهار هدف مىپردازيم:
ويژگيهاى لانه جاسوسى
يادآور شديم كه منافقان براى آموزش و تصميمات خرابكارانه خود، مركزى به ظاهر اسلامى; ولى در واقع لانه جاسوسى ساختند كه به فرمان رئيس حزب به نام «ابوعامر» جامه عمل بپوشانند . اين مركز از نظر قرآن داراى چهار ويژگى بود:
الف . «ضرارا» هدف، ضربه زدن و ضرر وارد كردن به مسلمانان بود .
ب . «كفرا» براى تقويت كفر بنا شده بود .
ج . «و تفريقا» هدف، ايجاد دودستگى ميان مردم قبا بود .
د . «ارصادا لمن حارب الله و رسوله» كمينگاهى براى ابوعامر بود كه محارب با خدا و پيامبر به شمار مىرفت .
شگفت اينجاست كه آنان بر مصلح بودن خود اصرار ورزيده و پيوسته سوگند ياد مىكردند كه هدف، بسيار مقدس است، ولى قرآن بر دروغگو بودن آنان گواهى مىدهد . چنانكه قرآن در انتقاد از آنان مىفرمايد: «... وليحلفن ان اردنا الا الحسنى و الله يشهد انهم لكاذبون» .
«... سوگند مؤكد ياد مىكنند كه ما جز كار خير هدفى نداشتيم و خداوند گواهى مىدهد كه آنان دروغ مىگويند» .
آيه دوم، پيامبر را از افتتاح اين مسجد و نماز گزاردن در آنجا باز مىدارد كه مبادا از اين طريق، رنگ رسمى به خود بگيرد و ديگر تخريب آن، امكانپذير نباشد . و لذا جبرئيل فرود آمد و پيامبر را از اهداف سازندگان اين بنا آگاه ساخت و او را از هر نوع نماز گزاردن و يا عمل ديگر در آن مكان، باز داشت و چنين فرمود: «لا تقم فيه ابدا» «هيچگاه در آنجا براى نماز و دعا توقف نكن» .
آنگاه قرآن دو مسجد را مقايسه مىكند:
1 . مسجدى كه از روز نخستبر اساس تقوا برپا شده است، مانند مسجد «قبا» .
2 . بنايى كه به صورت ظاهر مسجد; ولى در باطن، لانه جاسوسى و نقشهكشى عليه اسلام و مسلمانان است .
در مسجد نخست، افراد پاكدامن نماز مىگزارند، طبعا در محل دوم افراد ناپاك جمع مىشوند، چنان كه مىفرمايد: «لمسجد اسس على التقوى من اول يوم احق ان تقوم فيه فيه رجال يحبون ان يتطهروا والله يحب المطهرين» . «مسجدى كه از روز نخستبر پايه تقوا بنا شده است، شايسته است كه در آن نماز بگزارى، در آن مسجد مردانى نماز مىگزارند كه مىخواهند پاك شوند و خداوند افراد پاك را دوست دارد» .
در آيه بعدى دو گروه مؤمن و كافر را مقايسه مىكند و يادآور مىشود: مؤمن كسى است كه ساختمان خود را بر شالوده تقوا و رضايتخدا برپا مىكند، درحالى كه انسان منافق، ساختمان خود را بر لبه رودخانهاى مىسازد كه زير آن را آب شسته و برده و در حال فرو ريختن است .
مسلما مقصود، ظاهر قضيه نيست كه اينها بنايى را بر لب رودخانهاى ساختهاند كه زير آن شستشو شده است، بلكه مقصود، عقيده و دين آنهاست كه بر اساس آن زندگى مىكنند و به خاطر بىپايگى آيينشان سرانجام به جهنم فرو خواهند افتاد، چنان كه مىفرمايد:
«افمن اسس بنيانه على تقوى من الله و رضوان خير ام من اسس بنيانه على شفا جرف هار فانهار به في نار جهنم والله لا يهدي القوم الظالمين» (3) .
«آيا آن كس كه شالوده كار خود را بر اساس پرهيزگارى و خشنودى خداوند گذارده است، بهتر استيا آن كه آن را بر لب سيلگاهى كه در حال ريختن است نهاده و با آن، در آتش جهنم سقوط مىكند؟ و خداوند ستمكاران را هدايت نمىكند» .
تبيين و تشبيه
تا اينجا به تفسير آيهها پرداختيم و مفاد آنها نيز روشن گشت، ولى اكنون به تشريح تمثيل مىپردازيم . كرارا يادآور شديم كه مثلهاى قرآن، تمثيل و تشبيه است و هر تشبيهى داراى سه پايه است: 1 . مشبه; 2 . مشبهبه; 3 . وجه شبه .
از آنجا كه آيه، داراى دو تمثيل است، قهرا به تعدد تمثيل، جنبههاى سهگانه نيز متعدد خواهند بود .
تمثيل اول
مشبه: مؤمنى كه داراى عقيده محكم و استوار است .
مشبه به: بنيانى كه براساس بناى محكم ساخته شده باشد .
وجه شبه: از آنجا كه عقايد مؤمن از حقانيت و استوارى برخوردار است، قهرا بسان بناى محكم، پايدار خواهد بود .
تمثيل دوم
مشبه: منافق كه داراى عقيدهاى سست و بىپايه است .
مشبه به: خانهاى كه بر لبه رودخانه كه زير آن را سيل شسته باشد، بنا گردد .
وجه شبه: همچنان كه خانه دوم در آستانه ريزش است و ساكنان خود را در كام مرگ فرو مىريزد، همچنين منافقان كه بر عقايد باطل تكيه كردهاند، به خاطر سستى آنها، به كام دوزخ فرو مىروند .