جعفر سبحانى
مثل هشتم؛ عمل رياكاران بىايمان
همچون بذرهاى روى سنگ، بى ريشه و بى دوام است .
«يا ايها الذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذى كالذى ينفق ماله رئاء الناس و لا يؤمن بالله واليوم الآخر فمثله كمثل صفوان عليه تراب فاصابه وابل فتركه صلدا لا يقدرون على شىء مما كسبوا والله لا يهدى القوم الكافرين» (1) .
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد بخششهاى خود را با منت و آزار باطل نسازيد همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مىكند و به خدا و روز رستاخيز ايمان نمىآورد، كار او همچون قطعه سنگى است كه بر آن قشر نازكى از خاك باشد [و بذرهايى در آن افشانده شود] و رگبار باران به آن برسد، و آن را صاف و خالى از خاك و بذر رها كند آنها از كارى كه انجام دادهاند، چيزى به دست نمىآورند، و خداوند جمعيت كافران را هدايت نمىكند» .
تفسير واژهها
1 . «صفوان» جمع «صفوانه»: سنگ صاف .
2 . «صلد» سنگ براق .
3 . «وابل» باران درشت .
دو ديدگاه متفاوت در عمل نيك
در ارزيابى عمل نيك دو ديدگاه متفاوت وجود دارد: يكى مربوط به مكاتب مادى، يعنى افرادى كه به مسايل اجتماعى از ديدگاه «منهاى مذهب» مىنگرند، ديگرى از آن انسانهايى كه رضاى خدا را محور فعاليتهاى اجتماعى مىدانند، اينك تشريح هر دو نظريه:
1 . نظريه نخست
واقعيت عمل نيك، يك چيز بيش نيست و آن كارى است كه گره از جامعه بگشايد، خواه انگيزه آن خدمتبه خلق باشد يا خودنمايى و ظاهرسازى، و كسب رضاى مردم براى نيل به مقامات و مناصب دنيوى .
در اين نظريه معيار ماهيت عمل است و از سرچشمه عمل كه نيت و انگيزه است، خبرى نيست . در اين مكتب، انگيزه هر چند هم آلوده و نفسانى باشد، ضررى به زيبايى عمل نمىزند ولذا هرگاه فردى دستبه ساختن بيمارستان بزند كه در سايه آن در انتخابات كشورى و يا منطقهاى حائز اكثريت آراء باشد، عمل او مورد ستايش است و در گشايش آن رسانههاى گروهى به ستايش سازنده آن مىپردازند .
2 . نظريه دوم
در اين معيار عمل نيك دو چيز است:
1 . خود عمل زيبا باشد و گرهى از جامعه بگشايد .
2 . انگيزه از عمل كاملا الهى باشد و يا لااقل انسانى باشد، با اجتماع اين دو شرط، مىتوان عمل را نيك و فرد را نيكو كار دانست و از ديگران جدا ساخت .
در اين نقطه برترى مكتب تربيتى قرآن بر ديگر مكاتب روشن مىگردد، مكاتب «منهاى مذهب» ظاهر بين و زودگذرند، با رويه عمل سر و كار دارند نه با ريشه آن، در حالى كه در اسلام، هم رويه عمل و هم ريشه آن مطرح است .
تعجب نخواهيد كرد كه اسلام حق هر نوع مسجد سازى را از مشركان سلب مىكند و آن را از آن افراد با ايمان مىداند . در حالى كه از نظر گروه نخست كار زيبايى صورت مىدهند ولى چون نيت آنان آلوده است، خدا پذيراى عمل آنان نمىباشد، زيرا هدف از مسجدسازى پرستش خداست درحالى كه مشركان به جاى خدا بتها را مىپرستند، لذا مىفرمايد:
«ما كان للمشركين ان يعمروا مساجد الله شاهدين على انفسهم بالكفر اولئك حبطت اعمالهم و فى النار هم خالدون)» (2) .
«مشركان حق ندارند مسجدهاى خدا را تعمير و آباد كنند در حالى كه بر كفر خويش گواهى مىدهند و بر بت پرستى به جاى خداپرستى تظاهر مىكنند، [اعمال آنان تباه و هميشه در آتش است]» .
قرآن در حالى كه به اعمال مشركان هرچند از نظر ظاهر زيبا است، ارزش قائل نمىشود; اين حق را تنها به افراد با ايمان مىدهد (كه به انگيزه الهى دستبه مسجدسازى مىزنند) و مىفرمايد:
«انما يعمر مساجد الله من آمن بالله و اليوم الآخر و اقام الصلاة و آتى الزكاة و لم يخش الا الله فعسى اولئك ان يكونوا من المهتدين» (3) .
«مساجد خدا را تنها كسى آباد مىكند كه به خدا و روز قيامت ايمان آورد و نماز را برپا دارد و زكات را بپردازد و جز از خدا نترسد، اميد است چنين گروهى از هدايتيافتگان باشند» .
با توجه به اين اصل، به تشريح آيه مىپردازيم:
در تمثيل هفتم - چنانكه گذشت - ، قرآن از انفاق توام با منت و آزار، جلوگيرى نمود و در تمثيل هشتم كه هم اكنون در صدد تفسير آن هستيم، علاوه بر انتقاد از انفاق توام با منت و آزار، به نكوهش انفاق ريايى مىپردازد، انفاقى كه كاملا به ظاهر آراسته ولى در باطن آلوده است، عمل زيبايى كه به ظاهر فريبنده است و انسان تصور مىكند كه عواطف انسانى و يا جلب رضاى خدا او را بر اين كار وادار كرده است ولى در باطن انگيزه ديگر، او را به اين كار كشيده در حالى كه قلب او مانند سنگ خارا، سخت و صاف است .
عمل ريايى شاخهاى از نفاق است; نفاقى كه عقل و شرع در نكوهش آن همفكرند، سرايندگان شيرين زبان در ادب فارسى در نكوهش ريا تشبيه هايى دارند كه آنها را قبل از بيان تشبيه قرآن مطرح مىكنيم تا به هنگام مقايسه، برترى تشبيه قرآن كاملا روشن گردد .
فردوسى مىگويد:
زنا و ريا آشكارا شود
دل نرم چون سنگ خارا شود
ناصر خسرو مىگويد:
اگر احسان كنى با مستحق كن
نه از بهر ريا، از بهر حق كن
خاقانى مىگويد:
مى خورى، به ز ريا طاعت كنى
گفتم و، تير از كمان آمد برون
سعدى مىگويد:
اين درونش برهنه از تقوا
كز برون جامه ريا داريد
در اين اشعار و نظاير آن فرد رياكار و انگيزه او و قلب او به گونهاى تشريح شده است، اكنون ببينيم قرآن درباره عمل ريايى چه مىگويد و رياكار را به چه چيز تشبيه مىكند .
عمل ريايى; كشتزارى بر قطعه سنگ خارا
قطعه سنگ عظيمى را در نظر بگيريد كه چند هكتار زمين را با سختى تمام پوشانيده است، و نفوذ در دل زمين با وجود چنين مانع، مشكل مىباشد ولى قشر نازكى از خاك چهره آن را پوشانيده و انسان تصور مىكند كه عمق خاك به ده متر مىرسد، كشاورز ناآگاه از درون زمين، در آن بذر مىافشاند به اميد اين كه چند برابر برداشت كند، كار پايان مىيابد و چند روزى آفتاب مىتابد ولى ناگهان باران درشت دانهاى فرود مىآيد، آن قشر نازك خاك را با دانههاى نهفته در آن مىشويد و همه را همراه آرزوى دهقان ناآگاه به رودخانه مىريزد، و در چشم انداز كشاورز جز سنگ خشن و سياه، چيزى نمىماند .
قلب رياكار به خاطر دورى از معنويتبسان سنگ خارايى است كه نفوذپذير نيست .
انفاق ظاهر پسند او، بسان بذرى است كه بر روى اين سنگ پوشيده از خاك نازك افشانده شود، همان طورى كه كشاورز از آن بذر نتيجه نمىگيرد چون ريشه در زمين ندارد، فرد رياكار نيز در روز رستاخيز از عمل خود بهره نمىگيرد چون ريشه در قلب و روح او نداشته است، و چون انگيزه او جلب رضاى مردم و سپس نيل به مناصب دنيوى است، پاداش عمل خويش را مىگيرد،ديگر حق ندارد در روز قيامت از خدا پاداش بطلبد .
از اين بيان روشن مىگردد كه گروهى مخترع و مبتكر كه با اعمال نيك خود خدمتگذار جامعه مىباشند به دو گروه تقسيم مىشود:
1 . برخى از آنها انگيزه الهى و انسانى داشتهاند و با انگيزه پاك وارد عمل مىگردند، اين گروه مسلما بى پاداش نخواهند بود .
2 . گروهى ديگر كسانى هستند كه در استخدام قدرتهاى جهانى و شيطانى درآمده و با قراردادهاى سنگين مشغول تحقيق مىگردند، آنان پاداش خود را از كارفرمايان خود دريافت نموده و در روز رستاخيز طلبى نخواهند داشت .
پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
«ان الله لا ينظر الى صوركم ولكن ينظر الى قلوبكم و اعمالكم» (4) .
«خدا به ظاهر شما نمىنگرد، بلكه به نيات و اطاعتشما نگاه مىكند» .
رياى عابدان و زاهدان
ريا دام گسترده براى آن گروه است كه نفس سركش را از گناه آشكار باز مىدارند، و شيطان از جذب آنان به گناهان و جرائم ظاهرى مايوس مىگردد .
در اين صورت، خويشتن دارى از گناه، و ترك لذايذ نفسانى از طريق قواى ظاهرى، در درون آن گروه كه روح آنان از عشق به خدا و معنويتخالى است، خلا عظيمى پديد مىآورد و نفس هوسباز، پيوسته به دنبال روزنهاى مىگردد كه از آن راه اين خلا را پر كند، از اين جهت نفس به خاطر بريدگى از ظاهر، متوجه درون و دل مىگردد، و آنجا را نقطه فعاليتخود قرار مىدهد . چون لذت عبوديت و پيوستگى به كمال مطلق را نچشيده، تحسين و تمجيد مردم و ستايشگرىهاى آنان در كام او شيرين مىآيد، سپس كم كم با تلويح يا تصريح، كارهاى خير و نيك گذشته را به رخ اين و آن مىكشد، و آن بخش از كارهاى نيك را انجام مىدهد كه سر و صدا آفرين بوده و اعجاب ستايشگرى مردم را برانگيزد . با اوجگيرى اين روح، كم كم از مرز معنويت دور شده و به حريم گناه نزديك مىگردد، انگيزه او در كار نيك به جاى «مرضات الله» و يا پاداشهاى اخروى، همان شهرت و ستايش مردم مىگردد، و عمل صالح در نظر او، جز پل پيروزى براى كسب جاه و مقام، و تحصيل شهرت و موقعيت، حقيقت ديگرى پيدا نمىكند، سپس كار به آنجا مىرسد كه فرايض الهى را از آن نظر انجام مىدهد كه مردم او را عابد و زاهد، متقى و پرهيزگار بينديشند و تقوا و پرهيزگارى و نيكوكارى او نقل محافل گردد و در اجتماع از احترام فوقالعادهاى برخوردار شود .
يك چنين فرد به ظاهر خداپرست، خودپرست و خودمدار است، خداى او، نفس او است، دين او لذايذ نفسانى او است و به قول مولوى:
چون سزاى اين بت نفس، او نداد
از بت نفس، بتى ديگر بزاد
مادر بتها، بت نفس شما است
زانكه آن بت، مار; و اين بت اژدهاست
برخى تا پايان عمر در اين حد باقى مىمانند و به تظاهر و ريا عمر خود را به سر مىبرند و دست از فرايض و واجبات و اعمال صالح به صورت رياكارانه برنمىدارند، و برخى ديگر پس از گذشت زمان نقاب نفاق از چهره برمىكشند، از ريا و تزوير، براى كسب مقامات دولتى و مناصب اجتماعى بهره مىگيرند و با آن زهد و عبادت دروغين نيز وداع مىنمايند، و پس از ارتقاء به پارهاى مقامات، از تظاهر به زشت كارى و الحاد نيز اباء نمىكنند .
صورت ملموسى از تمثيل قرآن
در رژيم گذشته، در يكى از شهرهاى جنوب، شهردار رياكارى بود كه در محل چمنهاى فلكه بزرگ شهر، گل كارى نكرده بود، اتفاقا گزارش رسيد كه طاغوت وقت عازم جنوب است و از آن نقطه عبور خواهد كرد، شهردار رياكار يك روز پيش از ورود طاغوت، گلهايى را از گل فروشىها خريد و بر زمين چمن نشاند تا لحظهاى توجه ارباب خود را جلب كند، آنگاه پس از دو روز گلها افسره شد و چمن، آرايش دروغين خود را از دست داد . من پس از شنيدن اين جريان به ياد آيهاى افتادم كه عمل رياكار را به شكل عمل آن شهردار رياكار توصيف مىكند و روشن مىسازد كه عمل رياكاران كاملا بى عمق و بى ريشه است، در حالى كه كارهاى الهى كاملا عميق و ريشه دار مىباشند .