جعفر سبحانى
انفاق، و هفتصد برابر پاداش
قرآن مجيد طى چهار تشبيه و تمثيل، ابعاد و آداب مختلف انفاق را بيان كرده است.
«مثل الذين ينفقون إموالهم فى سبيل الله كمثل حبه إنبتت سبع سنابل فى كل سنبله مإئه حبه و الله يضاعف لمن يشإ و الله واسع عليم».
«كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند، بسان بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه يك صد دانه باشد، و خداوند براى هر كسى بخواهد دو يا چند برابر مى كند(رحمت) خدا وسيع و او دانا است».
«الذين ينفقون إموالهم فى سبيل الله ثم لا يتبعون ما إنفقوا منا و لا إذى لهم إجرهم عند ربهم فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون».
«كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند، و پس از انفاق نه منت مى گذارند، و نه آزارى مى رسانند، براى آنان پاداشى است نزد پروردگارشان، نه ترسى دارند و نه غمگين مى شوند».
«قول معروف و مغفره خير من صدقه يتبعها إذى و الله غنى حليم»(1).
«گفتار خوش، و عفو و گذشت در برابر سائلان نيكوتر از انفاقى است كه به دنبال آن آزارى باشد، خدا بى نياز و بردبار است».
مثل هاى پياپى
قرآن مجيد در سوره بقره در ضمن آيه هاى 261 - 266 چهار تمثيل مطرح كرده كه هر يك براى خود پيام خاصى دارد.
در تشبيه نخست، انفاق انسان را به بذرى تشبيه مى كند كه به هفتصد دانه تبديل مى گردد(آيه 261).
در تشبيه دوم انفاق رياكاران و كسانى را كه پس از انفاق منت مى گذارند، و يا آزار مى رسانند، به بذرى تشبيه مى كند كه بر قطعه سنگى كه روى آن خاك نازكى باشد افشانده شود، سپس باران درشت ببارد و خاك و بذر را بشويد(آيه 264).
در تشبيه سوم، انفاق افراد با اخلاص را به باغى تشبيه مى كند كه در نقطه بلندى قرار گيرد و باران درشت به آن برسد و ميوه خود را دوچندان دهد(آيه 265).
در تشبيه چهارم بار ديگر انفاق رياكاران و گروه منت گذار و آزاررسان پس از انفاق را به باغى تشبيه مى كند كه از هر ميوه اى در آن وجود داشته، اما ناگاه باد سوزاننده اى به آن برخورد كند و بسوزد(آيه 266).
اين تشبيهات چهارگانه كه همگى بر محور انفاق دور مى زند، جنبه تربيتى دارد و علاوه بر دعوت به انفاق، راه و رسم آن را مىآموزد، و در صورت عدم تمكن از انفاق، شيوه برخورد با فقير را تذكر مى دهد و بر اخلاص در عمل و نيت و دورى از ريا و منت و آزار تإكيد مى ورزد.
اينك ما يكايك اين تمثيل ها را مورد بررسى قرار مى دهيم:
تمثيل نخست: انفاق و پاداش هفتصد برابر
جامعه انسانى بسان پيكر واحدى است كه اعضاى آن به كمك يكديگر مى شتابند و اظهار همدردى مى كنند تا آنجا كه اگر دل انسان درد كند، ديده؛ اشك مى ريزد؛ پيامبر گرامى(ص) در حديث معروف خود به اين نكته تذكر داده و فرموده است:
«مثل المومنين فى توادهم و تعاطفهم و تراحمهم كمثل الجسد الواحد اذا اشتكى منه عضو تداعى له سائر الجسد بالسهر و الحمى»(2).
«جامعه با ايمان در دوستى و مهربانى و ترحم به يكديگر بسان بدن واحد است كه هرگاه عضوى از آن به درد آيد، اعضاى ديگر نيز با بيدارى و تب ابراز همدردى مى كنند».
در چنين جامعه اى نبايد اختلاف طبقاتى به پايه اى برسد كه يكى، از پرخورى دچار بيمارىهاى مزمن گردد و ديگرى از گرسنگى جان بسپارد، بلكه بايد حس تعاون و همدردى بر جامعه حكومت كند و بخشى از ثروت افراد براى بهبود وضع مستمندان اختصاص يابد.
طبيعت براى ما درس آموزنده مى دهد، درخت، شيره وجود خود را به صورت ميوه در اختيار ما مى گذارد، آفتاب پيوسته نور مى پاشد و پيوسته مى سوزد تا منظومه را روشن كند.
در آيين اسلام علاوه بر انفاقهاى واجب، تحت عناوين زكات، كفارات تإكيد بر انفاقهاى مستحب شده و قرآن در آيه هاى مختلف، جامعه اسلامى را به آن دعوت كرده است. آيات مربوط به انفاق به چند گروه تقسيم مى شود:
گاهى اصل انفاق را مطرح مى كند و مى فرمايد:
«و ما تنفقوا من خير فان الله به عليم»(3).
«آنچه از مال دنيا انفاق كنيد، خدا از آن آگاه است».
و گاهى ديگر به بيان كيفيت آن مى پردازد و يادآور مى شود كه در انفاق بايد ميانه رو بود نه اسرافگر و نه امساك پيشه:
«و الذين اذا إنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا...»(4).
«آنان كه انفاق مى كنند، در حالى كه نه در انفاق اسراف مى كنند و نه راه امساك را در پيش مى گيرند».
در مرحله سوم يادآور مى شود كه انفاق بايد براى رضاى خدا باشد نه كسب مقام و نه نام و نشان چنانكه مى فرمايد:
«...و ما تنفقون الا ابتغإ وجه الله...»(5).
«انفاق نمى كنند مگر براى كسب رضاى خدا».
در مرحله چهارم يادآور مى شود كه فرد انفاقگر نبايد بر فقير منت بگذارد و نه به او آزار برساند همچنان كه در آيات مورد بحث خواهد آمد. آنجا كه مى فرمايد:
«...لايتبعون ما إنفقوا منا و لا إذى...»(6).
«انفاق خود را با منت و آزار همراه نمى سازند»
در مرحله پنجم يادآور مى شود كه انفاق به هر دو حالت خوب است آشكار و پنهان، چنان كه مى فرمايد:
«...و إنفقوا مما رزقناهم سرا و علانيه...»(7)
«از آنچه كه به آنان داديم به صورت پنهان و آشكار انفاق مى كنند».
بنابراين، آيات انفاق به چند دسته مختلف تقسيم شده است و هر دسته هدف خاصى را تعقيب مى كند.
ولى در آيه مورد بحث هدف ديگرى تعقيب مى شود و آن اين كه انسان انفاقگر در راه خدا به دانه اى تشبيه مى شود كه در دل زمين پنهان گرديده سپس پس از يك رشته فعل و انفعالات و ريزش باران و تابش آفتاب به هفتصد دانه تبديل مى گردد. چنانكه مى فرمايد:
«مثل الذين ينفقون إموالهم فى سبيل الله كمثل حبه إنبتت سبع سنابل فى كل سنبله مإئه حبه».
«كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند بسان دانه اى هستند كه هفت سنبل مى روياند و در هر سنبل صد دانه هست».
ظاهر آيه انسان انفاقگر را به دانه تشبيه مى كند ولى از نظر تحليل حقيقت به شكل ديگر است.
الف. انسان انفاقگر بسان كشاورز است كه دانه مى كارد.
ب. انفاق اين انسان بسان دانه اى است كه كشاورز آن را در دل زمين پنهان مى سازد.
ج. همان طورى كه دانه به هفتصد دانه تبديل مى شود، انفاق انسان نيز دهها برابر مى گردد.
ولى ممكن است سوال شود اگر واقعيت تمثيل همين است كه در سه بخش آمده، پس چرا قرآن خود شخص انفاقگر را به دانه تشبيه مى كند درحالى كه شخص بايد به زارع، و انفاق به دانه تشبيه شود.
پاسخ اين سوال اين است كه عمل هر انسانى پرتوى از وجود او است؛ مثلا ايمان مومن و كفر كافر نمونه روحيات او است و عمل هر چه توسعه پيدا كند، تو گويى ذات انسان گسترش يافته است.
بنابراين هر دو تشبيه صحيح مى باشد، خواه منفق را به دانه تشبيه كنيم، يا عمل او را؛ تو گويى ذات و عمل، دو رو از يك سكه مى باشد كه گاهى به آن ذات گفته مى شود و احيانا عمل.
ممكن است در اين مورد وجه ديگرى نيز باشد و آن اين كه افراد نيكوكار بر اثر فزونى اعمال نيك، مجسمه انفاق مى باشند كه واقعيتى جز نيكى و احسان ندارند و لذا تشبيه شخص به دانه بسان تشبيه انفاق به دانه است.
واقعيت است نه تخيل
قرآن در اين آيه از تبديل يك دانه به هفتصد دانه خبر مى دهد و اين يك واقعيت است كه كشاورزان كاركشته از آن خبر مى دهند زيرا:
در شرايطى كه زمين آماده كشت باشد و خورشيد همراه با باران كافى، بر آن بتابد، چه بسا ممكن است يك دانه به فزونتر از آنچه در آيه آمده تبديل شود. كشاورزى آگاه از اصول كشاورزى به خود اينجانب گفت: من در برخى از سالها از يك بوته نهصد دانه برداشت كردم و چه بسا ممكن است فزونتر از آن نيز رخ دهد.
هدف آيه اين است كه يك مطلب عقلانى را به صورت محسوس درآورد زيرا قرآن قبل از اين آيه به افرادى كه در راه خدا قرض مى دهند، نويد مضاعف داده و چنين مى فرمايد:
«من ذا الذى يقرض الله قرضا حسنا فيضاعفه له إضعافا كثيره و الله يقبض و يبسط و اليه ترجعون»(8).
«كيست كه به خدا قرض الحسنه اى دهد(از اموالى كه خدا به او بخشيده انفاق كند) تا آن را براى او چندين برابر كند؟ و خداوند است كه روزى بندگان را محدود يا گسترده مى سازد، (و انفاق هرگز باعث كمبود روزى آنها نمى شود) و به سوى او باز مى گرديد».
اين آيه گزارش مى دهد كه خدا به وام دهندگان چند برابر مى دهد و در آيه مورد بحث مى فرمايد:
«و الله يضاعف لمن يشإ».«خدا درباره هركس بخواهد، پاداش بيشترى مى دهد».
اكنون در ذهن انسان اين مطلب جلوه مى كند كه چگونه يك عمل كوچك، به چند برابر تبديل مى شود؟ براى رفع هر نوع استبعاد، خدا مسإله معقول را در لباس محسوس ريخته، از تبديل دانه به هفتصد دانه خبر داده و از اين طريق حيرت و ترديد ساده لوحان را پايان بخشيده است.
شرايط انفاق
درحالى كه انفاق و كمك به افتادگان و بينوايان يك عمل نيكى است، اما اسلام انفاق را به هر صورت نمى پذيرد، تنها به انفاقى پاداش مى دهد كه انگيزه آن خدا باشد و طبعا كارى كه براى خدا است، بايد از هر نوع پيرايه پيراسته باشد، مثلا هرگاه بينوايى را كمك كرد و منت بر او نگذارد، يا او را آزار و اذيت نكند؛ زيرا در اين دو صورت عمل، قداست خود را از دست داده و فاقد پاداش خواهد بود.
اصولا انفاق به افراد، همراه با منت و آزار سبب شكست روحى و تحقير طرف مى شود و در اين صورت اگر لقمه نانى به او داده، در برابر، سرمايه روحى او را از دست وى گرفته است زيرا اين فرد آنچنان احساس حقارت در خود مى كند كه اين لقمه نان، جبران آن را نمى كند و لذا در آيه بعدى مى فرمايد:
«الذين ينفقون إموالهم فى سبيل الله ثم لا يتبعون ما إنفقوا منا و لا إذى لهم إجرهم عند ربهم فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون».
«كسانى كه اموال خود را در راه خدا، انفاق مى كنند، و پس از انفاق نه منت مى گذارند و نه آزارى مى رسانند، براى آنان پاداش است نزد پروردگارشان، نه ترسى دارند و نه غمگين مى شوند».
اين آيه ناظر به آداب انفاق توانگران است كه بايد عمل نيك آنان پيراسته از منت و آزار باشد.
آيه بعدى ناظر به آداب گروهى است كه از آنها درخواست كمك مى شود ولى توانايى كمك كردن ندارند، وظيفه اين گروه چيز ديگر است و آن اين كه با زبان خوش سائلان را رد كنند و از آنها مغفرت و پوزش طلبند، چنانكه مى فرمايد:
«قول معروف و مغفره خير من صدقه يتبعها إذى و الله غنى حليم».
«گفتار خوش و عفو و گذشت در برابر سائلان نيكوتر از انفاقى است كه به دنبال آن آزار باشد خداوند بى نياز و بردبار است».
خلاصه محتويات سه آيه
آيه نخست گزارش از پاداش هاى بزرگ براى انفاق انفاقگران مى دهد كه چه بسا ممكن است يك درهم آنان به هفتصد درهم تبديل مى شود.
آيه دوم آداب انفاق را بيان مى كند كه يك فرد توانگر بعد از انفاق حق منت نهادن و اذيت كردن ندارد زيرا مال، مال خدا است و انسان نماينده خدا در تصرف در آن است، و وكيل خدا، حق هيچ نوع دخالت ندارد.
آيه سوم وظيفه افراد ناتوان را بيان مى كند كه با بينوايان با زبانى نيك و درخواست مغفرت سخن بگويند و چنين عملى از كمك همراه با منت بهتر است.
ما اين بخش را با حديثى از پيامبر گرامى(ص) كه از سخنان گرانبهاى او در مورد انفاق و انفاقگران است، به پايان مى رسانيم.
حضرتش فرمود:
«اذا سئل السائل فلا تقطعوا عليه مسإلته حتى يفرغ منها ثم ردوا عليه بوقار و لين اما ببذل يسير إو رد جميل فانه قد يإتيكم من ليس بانس و لا جان ينظرونكم كيف صنيعكم فيما خولكم الله تعالى»(9).
«هنگامى كه حاجتمندى از شما چيزى بخواهد، گفتار او را قطع نكنيد، تا تمام مقصود خويش را شرح دهد، سپس با وقار و ادب و ملايمت به او پاسخ بگوييد يا چيزى كه درخواست دارد، در اختيار او بگذاريد و يا به طرز شايسته اى او را باز گردانيد زيرا ممكن است سوال كننده فرشته باشد كه مإمور آزمايش شما است، تا ببيند در برابر نعمتهايى كه خداوند به شما ارزانى داشته، چگونه عمل مى كنيد».