ناصر مکارم شيرازى
خداوند متعال در آيه 12 سوره تحريم، مى فرمايد:
وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتى اَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فيه مِنْ رُوحِنا وَصَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتينَ .
و همچنين (خداوند براى مؤمنان مثال زده است) به مريم دختر عمران كه دامان خود را پاك نگه داشت و ما از روح خود در آن دميديم؛ او كلمات پروردگار و كتاب هايش را تصديق كرد و از مطيعان فرمان خدا بود!
دور نماى بحث
اين مثال ـ در راستاى دو مثال گذشته ـ تأكيد مى كند كه معيار اساسى و اصلى قرب الهى و بار يافتن به ضيافت پروردگار، تنها و تنها اعمال صالح و شايسته و حفظ ضوابط الهى است و بدون آن، رابطه ها ـ هر چند قوى و در سطح عالى باشد ـ هيچ تأثيرى نخواهد داشت.
البتّه اين مثال تفاوت هايى با دو مثال گذشته دارد كه به آن اشاره خواهيم كرد.
شرح و تفسير
«وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتى اَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فيهِ مِنْ رُوحِنا» ـ خداوند به حضرت مريم دختر عمران مثال زده است؛ امّا آن چيزى كه از مريم مثال زده شده، غير از چيزى است كه از زندگى آسيه مثال زده شده است. در آنجا «صبر و استقامت آسيه» مورد مثال بود و در اينجا «عفّت و پاكدامنى مريم».
خداوند متعال در اين مثال سه امتياز براى حضرت مريم بيان مى كند:
الف:
امتياز نخست، همان عفّت و پاكدامنى است. مريم آن قدر پاكدامن بود كه حتّى وقتى در خلوتگاه مشغول شستوشوى بدن خويش بود و ناگهان جبرئيل را در شكل يك جوان زيبا ديد، سخت ترسيد و گفت:
«اِنّى اَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْكَ اِنْ كُنْتَ تَقِيّاً(1)؛
من از شرّ تو، به خداى رحمان پناه مى برم اگر پرهيزگارى!» ـ وحشت فراوان مريم در اين صحنه كه با جوانى تنها مى شود، نشانگر عفّت بالا و پاكدامنى فوق العاده او مى باشد، به گونه اى كه حتّى وقتى جبرئيل خود را معرّفى كرد و گفت: «اِنَّما اَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لاَِهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِيّاً(2)؛ من فرستاده پروردگار توام؛ (آمده ام) تا پسر پاكيزه اى به تو ببخشم!» ـ بازهم اضطراب او از بين نرفت و در جواب گفت: «اَنّى يَكُونُ لى غُلامٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنى بَشَرٌ وَلَمْ اَكُ بَغِّياً(3)؛ چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد در حالى كه تاكنون انسانى با من تماس نداشته، و زن آلوده اى هم نبوده ام!» همه اين ها نشانگر پاكدامنى و عفّت مثال زدنى حضرت مريم(عليها السلام) است.
ب : «وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِه» ـ دومين امتيازى كه براى حضرت مريم ـ در اين آيه شريفه ـ بيان شده است عبوديّت و بندگى اوست كه تسليم مطلق و محض پروردگار خويش بود.
مريم هم كتب آسمانى را تصديق كرد و هم كلمات پروردگارش را بر ديده منّت نهاد.
در اين كه «كُتُبِه» عطف تفسيرى بر «بِكَلِماتِ رَبِّها» است، يا معناى ديگرى دارد، اختلاف است؛ ولى به اعتقاد ما، در قرآن عطف تفسيرى، يا نيست و يا كمتر به چشم مى خورد؛ بنابراين، منظور از «كُتُبِه» كتاب هاى آسمانى، مانند «تورات» و «انجيل» و «قرآن» است و مقصود از كلمات پروردگار، احاديث قدسى است، كه از سخنان پروردگار است؛ ولى در كتب آسمانى نيامده است(4).
ج : «وَكانَتْ مِنَ الْقانِتينَ» ـ امتياز سوم حضرت مريم ـ كه در اين آيه شريفه بدان اشاره شده است ـ «قنوت» آن حضرت است؛ «قنوت» به معناى عبادت و اطاعت است و از آنجا كه اين جمله مطلق است، معنايش اين است كه او سر شار از عبادت و اطاعت بود و سرتاپا مطيع پروردگار عالم بود.
اطاعت بى قيد و شرط و تسليم محض بودن كار آسانى نيست. بسيارى از بندگان خدا، گزينشى عمل مى كنند و از دين، آنچه را كه به نفعشان است، مى پذيرند؛ در حالى كه بندگان خاصّ و خالص خداوند، آنچه را كه جانان بپسندد مى پسندند و بس!
نتيجه آن عفّت و پاكدامنى مثال زدنى و آن ايمان و اعتقاد راسخ به تمام «ما اَنْزَلَ اللّه» و آن اطاعت و عبادت بى نظير، اين شد كه خداوند از روح خويش در او دميد و فرزند پاكيزه اى همانند حضرت عيسى(عليه السلام) به او عنايت كرد.
تفاوت اين مثال با مثال هاى قبل
همان گونه كه قبلا نيز اشاره شد، هر چند مثال هاى سه گانه مطرح شده در سوره تحريم، يك هدف كلّى را دنبال مى كند، و آن بيان اين نكته است كه معيار اصلى نجات انسان، ضابطه هاى الهى است، نه صرفاً رابطه با اولياء خداوند؛ ولى تفاوت هايى نيز با يكديگر دارند كه به آنها اشاره مى شود:
در مثال اوّل، سخن از دو زن مشرك و كافر است كه چون ضابطه هاى الهى را ناديده گرفتند، همراه ساير جهنّمى ها، وارد دوزخ شدند و رابطه قوى آنها با دو پيامبر بزرگ خداوند سودى برايشان نداشت. اين مثال براى افراد ضعيف الايمانى است كه دل به رابطه ها خوش كرده اند و خداوند به اين وسيله به آنها هشدار مى دهد.
در مثال دوم؛ سخن از زن با ايمان و صبور و مقاومى است كه ضابطه هاى الهى را مدّنظر دارد و به چيزى جز رضايت پروردگار نمى انديشد؛ ولى رابطه اى با اولياء اللّه ندارد، بلكه با طاغوتيان رابطه دارد؛ زيرا همسر ستمكارترين و ظالم ترين انسان هاست؛ ولى اين رابطه به او هيچ ضررى نمى زند و با عزم و اراده و تصميم قاطع على رغم تمام موانع، ايمان خود را حفظ مى كند.
اين مثال براى افرادى است كه در خانواده ها و محيط هاى نامنابسى قرار دارند و موانع بى شمارى بر سر راه ايمان آنها قرار دارد؛ پيام اين مثال به آنها اين است كه با تصميم و اراده مى توان همه موانع را پشت سر گذاشت و پيروز شد و اينها نمى تواند عذر و بهانه باشد.
در مثال سوم؛ سخن از زن عفيف و پاكدامنى است كه هم از امتياز رابطه والا برخوردار است و هم ضوابط الهى را در سر حدّ كمال محترم مى شمارد و به اين جهت، به عنوان الگو معرّفى مى شود.
توضيح بيشتر: محيط زندگى آسيه از هر نظر نامساعد بود؛ دربار فرعون كه جايگاه ظلم و ستم و مركز كفروعناد و شرك و بت پرستى بود و هيچ صداى توحيدى به گوش نمى رسيد، تا جايى كه فرعون خود را خداى برتر و خداى خدايان معرفى مى كند!(5) ولى كانون زندگى مريم(عليها السلام) كانونى پاك و سراسر ايمان بود؛ از زمانى كه در عالم جنين است، زمزمه خدا خدا مى شنود.
قرآن مجيد گفت و گوى مادر مريم با خداى خويش را در آيه 35 آل عمران چنين نقل مى كند:
رَبِّ اِنّى نَذَرْتُ لَكَ مافى بَطْنى مُحَرَّراً فَتَقَّبَلْ مِنّى اِنَّكَ اَنْتَ السَّميعُ الْعَليم؛
خداوندا! آنچه را در رحم دارم براى تو نذر كردم، كه محرّر (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. از من بپذير كه تو شنوا و دانا هستى!
پس از تولّد نيز در محيطى سالم و پاك زندگى كرد. او هر چند پدر خود را از دست داده بود؛ ولى كفالت او را طىّ ماجراى جالبى، پيامبر زمانش، حضرت زكريّا(عليه السلام)، به عهده گرفت قداست او باعث شد كه وارد بيت المقدّس شود و در مسجد الاقصى به عبادت خداوند بپردازد. عوامل تقرّب او به حدّى رسيد كه حتّى غذايش نيز از سوى خداوند فرستاده مى شد. در آيه 37 آل عمران آمده است:
فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُول حَسَن وَاَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَكَفَّلَها زَكَرِيّا كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَريّا الِْمحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ اَنّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِاللّهِ اِنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِساب .
خداوند، او [مريم ] را به طرز نيكويى پذيرفت؛ و به طرز شايسته اى، (نهالِ وجودِ) او را رويانيد (و پرورش داد) و كفالت او را به «زكريّا» سپرده هر زمان زكريّا وارد محراب او مى شد، غذاى مخصوصى در آن جا مى ديد. از او پرسيد. «اى مريم! اين را از كجا آورده اى؟!» گفت: «اين از سوى خداست. خداوند به هركس بخواهد بى حساب روزى مى دهد.»
خلاصه اين كه مريم(عليها السلام) بر عكس آسيه در محيطى بسيار مناسب و سالم زندگى مى كرد؛ ولى در نهايت، مريم و آسيه هر دو به كمال رسيدند.
در روايتى از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) آمده است: «كَمُلَ مِنَ الرِّجالِ كَثيرٌ، وَلَمْ يَكْمُل مِنَ الِنّساءِ اِلاّ اَرْبَعٌ، آسِيَةُ بِنْتُ مُزاحِمِ اِمْرَأةُ فِرْعَونِ، وَ مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرانِ، وَخَديجَةُ بَنْتُ خُوْيْلَد، وَ فاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّد؛ بسيارى از مردان به قلّه كمال صعود كردند، ولى از بين زنان جهان، تنها چهار نفر به كمال رسيدند:
1 ـ آسيه، دختر مزاحم، همسر فرعون
2 ـ مريم، دختر عمران
3 ـ خديجه، دختر خويلد
4 ـ فاطمه، دختر محمّد(صلى الله عليه وآله) پيامبر اسلام(6)»
اين مطلب كه مريم و آسيه در دو محيط كاملا متضاد، زندگى مى كنند؛ ولى در نهايت هر دو به كمال مى رسند، درس بزرگى براى همگان است كه معيار اصلى، اراده و تصميم انسان است. عذر فساد خانواده، فساد جامعه و محيط و مانند آن، عذر محسوب نمى شود. اينها هرچند رسيدن به مقصود را سخت و دشوار مى كند؛ ولى آن را غير ممكن نمى نمايد و مى توان با تصميم محكمى همانند تصميم «آسيه» بر تمام اين موانع غلبه كرد و آرزوى جاى گرفتن در جوار قرب الهى را نمود؛ بنابراين، اراده، عزم، تصميم، خواست و گوهرذاتى خود انسان است كه تعيين كننده اصلى است.
پيام هاى آيه
1 عفّت سرمايه اى بس بزرگ
آيه شريفه مثل بر صفت فضيلت عفّت حضرت مريم تكيه دارد. صفتى كه هركس ـ چه زن و چه مرد ـ داشته باشد، همه چيز دارد و اگر فاقد آن باشد هيچ چيز نخواهد داشت. اگر يك زن عفّت داشته باشد تمام عوامل و زمينه هاى گناه نمى تواند او را به گناه بكشاند، همچنان كه آسيه على رغم فراهم بودن تمام زمينه ها، آلوده به گناه نشد. و اگر وجود نداشته باشد؛ انسان، حتّى در كنار بهترين انسان ها امكان آلودگى به گناه را دارد!
عفّت، نقطه مقابل شكم پرستى و شهوت پرستى است و از مهم ترين فضايل انسانى محسوب مى شود. علماى اخلاق آن را صفتى بين شهوت پرستى و خمودى دانسته اند. در آيات قرآن و روايات اسلامى، مباحث مهم و مختلفى در اين زمينه مطرح شده است.(7)
2 اراده، عامل اصلى افعال و كردار!
بدون شك عوامل و زمينه هايى، مثل خانواده، جامعه و محيط، نوع حكومت ها و فراهم بودن زمينه هاى اطاعت يا گناه، همه در سعادت يا شقاوت انسان نقش دارند؛ امّا هيچ يك از عوامل مذكور انسان را مجبور به انتخاب راهى برخلاف اراده اش نمى كند.
از مثال هاى سه گانه اى كه در اين سوره آمده است ـ مخصوصاً مثال مربوط به حضرت آسيه و مريم(عليها السلام) ـ مى فهميم كه اراده عامل اصلى افعال و كردار و اعتقادات است.
آسيه ثابت كرد كه اگر انسان در سخت ترين شرايط و نامساعد ترين زمينه ها قرار گيرد؛ ولى اراده اش بر تقوا و ايمان به خداوند محكم باشد، موفّق خواهد شد؛ همان گونه كه از سرگذشت همسر حضرت لوط و نوح(عليهما السلام) نيز فهميديم كه اگر انسان اراده اى محكم و استوار نداشته باشد، با بهترين و مناسب ترين زمينه ها نيز عاقبت به خير نمى شود.
بنابراين، آيات فوق جواب محكمى است به كسانى كه معتقد به جبر هستند و به روشنى دلالت دارد بر اين كه علّت اصلى و نهايى تمامى سعادت ها و شقاوت ها، اراده خود انسان است.