ناصر مکارم شيرازى
خداوند متعال در آيه شريفه 10 سوره تحريم، مى فرمايد:
ضَرَبَ اللّهُ مَثَلا لِلَّذيِنَ كَفَروُا امْرَأَتَ نُوح وَامْرَأَتَ لُوط كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتا هُما فَلَمْ يُغْنيا عَنْهُما مِنَ اللّهِ شَيْئاً وَ قيلَ ادْخُلاَ النّارَ مَعَ الدّاخِلينَ.
خداوند براى كسانى كه كافر شده اند، به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، آن دو تحت سر پرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند؛ ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو (پيامبر) سودى به حالشان در برابر عذاب الهى نداشت، و به آنها گفته شد: وارد آتش شويد همراه كسانى كه وارد مى شوند!
دور نماى بحث
بدون شك هر چيزى براى خود معيارى دارد؛ معيار و ميزان نجات انسان در دنياى ديگر چيست؟ آيا ملاك رابطه هاى خويشاوندى با پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمّه(عليهم السلام) و اولياى دين است يا ملاك اصلى ايمان و تقوى و عمل صالح است؟ در اين آيه شريفه پيرامون اين مسأله سخن گفته خواهد شد.
بررسى اجمالى سوره تحريم
براى روشن شدن ارتباط آيه مثل با كلّ سوره، لازم است سيرى اجمالى و كوتاه در سراسر آيات اين سوره داشته باشيم.
اين سوره، كه يك سوره مدنى و داراى دوازده آيه است، همان گونه كه از اسمش نمايان است اشاره به چيزى دارد كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) بر خويش حرام كرد. و نيز اشاره به جريانى دارد كه منتهى به تحريم شىء مورد نظر توسّط پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بر خويشتن شد.
خداوند در اين سوره هم پيامبر(صلى الله عليه وآله) را از كارى كه كرده است باز داشته و به او دستور مى دهد كه «تحريم» را بر خودش بشكند و هم توطئه كنندگان را شديداً تهديد مى كند و به آنها وعده مجازات الهى (در صورت عدم توبه) مى دهد؛ سپس براى روشن تر شدن مطلب و اين كه «رابطه» به تنهايى باعث نجات انسان نمى شود و همسران پيامبر(صلى الله عليه وآله) بدون انجام اعمال صالح، خود را به اين گونه نسبت ها دلخوش نكنند، دو مثال زيبا مى زند مبنى براى كه همسر حضرت نوح(عليه السلام)و همسر لوط(عليه السلام) نيز همسران پيامبر خدا بودند؛ ولى چون عمل صالحى نداشتند، رابطه همسرى نفعى براى آنها نداشت و سر انجام همراه ساير جهنّميان وارد جهنّم شدند.
داستان تحريم
در مورد قصّه تحريم، اقوال مختلفى ذكر شده است؛ ولى مناسب ترين آنها به شرح زير است:
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)همسران متعدّدى داشت؛ يكى از آنها «زينب بنت جحش» بود كه علاقه زيادى به پيامبر(صلى الله عليه وآله) داشت، به اين جهت مقدارى عسل ذخيره كرده بود، تا هر زمان حضرت به خانه او مى آيد، آن عسل را خدمت حضرت بياورد تا حضرت از آن تناول كند.
«عايشه» دختر ابوبكر، همسر ديگر پيامبر(صلى الله عليه وآله) ، از اين جريان و محبّت زينب به پيامبراسلام (صلى الله عليه وآله) با خبر شد و حسّ حسادت او تحريك شد كه مبادا زينب با اين كارش در دل پيامبر(صلى الله عليه وآله)جاى بيشترى باز كند و محبّت حضرتش به او بيشتر شود؛ بدين جهت تصميم گرفت كارى كند كه ديگر پيامبر از آن عسل نخورد؛ تصميم زشت خود را با «حفصه»، دختر عمر، همسر ديگر پيامبر، در ميان گذاشت. قرار شد هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) به منزل آنان مى رود، بگويند: از دهان شما بوى بدى مى آيد؟! نكند غذاى نامناسبى خورده ايد، سپس بوى بد را به عسل ارتباط بدهند تا حضرت از آن عسل نخورد.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) روزى به منزل حفصه وارد شد. حفصه، طبق نقشه قبلى، جلوى بينى خود را گرفت و گفت: يارسول اللّه! چه بوى بدى از بدن شما به مشامم مى رسد! چه خورده اى؟ پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود:
در منزل زينب مقدارى عسل خورده ام! حفصه عرض كرد: شايد اين بوى بد از همان عسل است و ممكن است زنبور عسل برروى «معافير»(1) نشسته و اين بوى بد از معافير به عسل منتقل شده است! پيامبر(صلى الله عليه وآله)، كه به بوى خوش اهميّت فراوانى مى داد و قسمتى از درآمد خود را صرف بوى خوش و عطرها مى كرد(2) در پاسخ فرمود: بسيار خوب، من ديگر از آن عسل نمى خورم و آن را بر خود حرام مى كنم. ولى شما اين مسأله را در همين جا خاتمه دهيد و در بين ديگران از اين مطلب سخن نگوييد. اين راز و سرّ همين جا دفن شود! آنها كه به مقصود خود رسيده بودند، متعهّد شدند با كسى در اين باره سخن نگويند.
آنها به اين تعهّد خود وفا نكردند و راز پيامبر(صلى الله عليه وآله)را فاش كردند و آن خبر را در بين مردم پخش نمودند. خداوند به وسيله جبرئيل پيمان شكنى آنها را به پيامبر(صلى الله عليه وآله)اطّلاع داد و آنها را تهديد به مجازات نمود و به پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود كه آنچه را بر خود حرام كرده اى حلال است و مى توانى از آن استفاده كنى!
«عايشه» و «حفصه»، در اين داستان مرتكب سه گناه زشت شدند:
يكى حسادت به محبّت فراوان زينب به پيامبر(صلى الله عليه وآله) .
ديگرى گفتن دروغ به پيامبر(صلى الله عليه وآله)كه از بدن شما بوى ناخوشايند مى آيد.
سوم افشاء راز پيامبرگرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) كه هر سه از گناهان بزرگ است.(3)
شرح و تفسير
پس از روشن شدن ارتباط آيه مثل با بقيّه آيات سوره تحريم به شرح آيه مثل مى پردازيم:
«ضَرَبَ اللّهُ مَثَلا لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَةَ نُوح وَامْرَأَةَ لُوط» ـ هر چند مثالى كه در اين آيه شريفه زده شد است مربوط به دو زن است كه سبب طرح اين مثال بوده اند؛ ولى خداوند آن را براى همه مطرح كرده است. به اين جهت تعبير به «الّذين» شده است.
خداوند به همسر نوح پيامبر(عليه السلام) و همسر لوط پيامبر(عليه السلام) مثال زده است كه اين دو انسان كافر چون عمل صالحى نداشتند، نسبت آنها با پيامبران خداوند سودى به حال آنها نداشت.
برخى از مفسّران، اسم همسر حضرت نوح را «والهة» و نام همسر حضرت لوط را «والعة» بيان كرده اند(4) و بعضى عكس اين را نوشته اند؛ يعنى نام همسر نوح پيامبر را «والعة» و اسم همسر لوط پيامبر را «والهه» يا «واهله» گفته اند.(5)
«كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما» ـ اين دوزن كافر تحت سرپرستى دو بنده صالح ما، يعنى حضرت نوح و حضرت لوط(عليهما السلام) قرار داشتند كه نه تنها از اين نعمت بزرگ استفاده نكردند و از نور چراغ نبوّت و اعمال صالح آن بندگان صالح خداوند پرتو نگرفتند و هدايت نشدند؛ بلكه مانع هدايت ديگران نيز گشتند و به همسران خود خيانت ورزيدند.
البتّه لازم به ذكر است كه خيانت آنها انحراف از جادّه عفّت نبود؛ زيرا همسر هيچ پيامبرى آلوده به بى عفتى نشده است. همان گونه كه در روايتى از پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)آمده است: «ما بَغَتْ اِمْرَأَةُ نَبِى قَطُّ؛(6) همسر هيچ پيامبرى آلوده عمل منافى عفّت نشده است» ـ بنابراين، خيانت آنها انحرافات جنسى نبوده، بلكه انحرافشان، افشاء اسرار شوهرانشان بوده است.
همسر نوح مى ديد افرادى مخفيانه به حضرت نوح(عليه السلام) ايمان آورده و به دور از چشم بت پرستان به صف موحّدان مى پيوندند، راز آنها را برملا مى كرد و اين خبر را به بت پرستان مى رساند و بدين شكل باعث آزار نوح و ايمان آورندگان مى شد.
همسر حضرت لوط نيز هنگامى كه فرستادگان خداوند را در شكل جوانان زيبايى در خانه خود ديد، مردم منحرف همجنس باز را خبر داد كه عدهّ اى از جوانان زيبا در خانه شوهرش، حضرت لوط، به سر مى برند و بدين شكل آنها را تحريك به همجنس بازى مى كرد. به هر حال خيانت اين دوزن، افشاء اسرار منزل بود. و اين مسأله مايه مشكلات بزرگى براى آن پيامبران بزرگوار بود.
اگر همسرى كه بايد در خانه، محرم اسرار شوهر خويش باشد و به تعبير قرآن مجيد، مايه آرامش شوهر(7) ، اسرار همسرش را فاش كند و به اين وسيله آرامش شوهر خود را بر هم زند، حقيقتاً تحمّل چنين زنى بسيار مشكل است!
«فَلَمْ يُغْنيا عَنْهُما مِنَ اللّهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلا النّارَ مَعَ الدّاخِلينَ» ـ از آنجا كه معيار نجات انسان همان گونه كه گذشت عمل صالح است، نه ارتباط هاى فاميلى و خانوادگى؛ ارتباط اين دوزن بى ايمان با آن دو پيامبر بزرگ الهى سودى به حالشان، در برابر عذاب الهى نداشت؛ به اين جهت به آنها گفته شد كه همراه بقيّه جهنّميان، كه ارتباطى با پيامبران نداشتند، داخل آتش جهنّم شويد تا همگان بدانند كه تنها و تنها اعمال صالح و شايسته موجب رستگارى انسان مى شود؛ نه چيز ديگر.
پيام آيه
معيارِ نجات، عمل صالح است.
همان گونه كه گذشت ملاك اصلى نجات انسان در روز قيامت، تنها اعمال و كردارهاى خود اوست، نه روابط قومى و قبيلگى و فاميلى؛ پس اگر انسانى فاقد طاعات و عبادات و اعمال صالح باشد؛ حتّى اگر همسر يا فرزند پيامبر خدا باشد اهل نجات نخواهد بود و به قهر الهى در دنيا و آخرت گرفتار مى شود.
همسر و فرزند حضرت نوح، شيخ الانبياء، نمونه كامل اين مطلب است. حضرت نوح(عليه السلام) هنگامى كه كشتى اش آماده حركت شد و فرزندش در آستانه غرق شدن قرار گرفت، خطاب به پروردگار عرض كرد:
«رَبِّ اِنَّ ابْنى مِنْ اَهْلى وَ اِنِّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَاَنْتَ اَحْكَمُ الْحاكِمينَ(8)؛ پروردگارا! پسرم از خاندان من است، و وعده تو (در مورد نجات خاندانم كه در آيه 40 سوره هود آمده است) حقّ است و تو از همه حكم كنندگان برترى!»
خداوند در آيه 46 سوره هود در جواب حضرت نوح با اشاره به همين معيار و بى اثر بودن روابط نسبى مى فرمايد:
«قالَ يانُوحُ اِنِّهُ لَيْسَ مِنْ اَهْلِكَ اِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِح فَلا تَسْئَلْنَ مالَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ اِنّى اَعِظُكَ اَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلينَ؛ اى نوح! او از اهل تونيست، او عمل غير صالحى است ] فرد نا شايستى است[ ؛ پس، آنچه را از آن آگاه نيستى، از من مخواه، من به تو اندرز مى دهم كه از جاهلان نباشى!» ـ آرى! رابطه ونسبت هرچقدر كه قوى باشد، حتّى اگر فرزند پيامبر باشد، ولى ناصالح باشد، هيچ سودى برايش نخواهد داشت بدين جهت فرزند نوح(عليه السلام)عاقبت همراه بقيّه كفّار غرق شد.
داستان امام سجّاد و طاووس الفقيه نيز در اين رابطه عبرت آميز است: مى گويد:
امام سجّاد(عليه السلام) را مشاهده كردم در حالى كه از هنگام عشاء تا سحر مشغول طواف خانه خدا و عبادت و راز و نياز بود و با اشعار جالب و مناجات هاى زيبا كه همراه اشك و آه و ناله بود، با پروردگار خويش زمزمه هاى جانسوزى داشت. مناجات آن حضرت بقدرى طول كشيد كه از حال رفت و بر روى زمين افتاد. نزديك حضرتش رفتم و سرش را بر دامن گرفتم؛ از حال او گريه ام گرفت و اشك چشمانم برصورتش ريخت، حضرت به هوش آمد و فرمود: چه كسى مرا از مناجات با پروردگارم باز داشته است؟
خود را معرّفى كردم و گفتم: اى فرزند پيامبر! اين همه جزع و فزع شما براى چيست؟ ماانسانها ى گناهكار، سزاوارتر براى اين جزع و فزع هستيم. شما كه پدرى چون حسين ابن على(عليه السلام) ومادرى چون فاطمه زهرا(عليها السلام) و جدّى چون پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)داريد، نبايد اين قدر ناراحت باشيد؟
حضرت فرمود: طاووس، اين سخنان را رهاكن! خداوند بهشت را براى اطاعت كنندگان و نيكان آفريده است؛ هرچند برده اى حبشى باشد و هيچ نسبتى با پيامبر و آلش نداشته باشد و جهّنم را براى عاصيان و گنهكاران خلق نموده است؛ هر چند از قبيله قريش (و از نزديكان پيامبر(صلى الله عليه وآله)) باشد.(9)
طاووس! مگر اين آيه شريفه را نشنيده اى: «فَاِذا نُفِخَ فِى الصُّورِ فَلا اَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَؤمَئِذ وَ لا يَتَساءَلُونَ؛(10) هنگامى كه در صور دميده شود، هيچ يك از پيوندهاى خويشاوندى ميان آنها در آن روز نخواهد بود و از يكديگر تقاضاى كمك نمى كنند (چون كارى از كسى ساخته نيست!)» به خدا قسم فرداى قيامت هيچ چيزى به تو سود نمى رساند؛ مگر عمل صالحى كه پيش فرستاده اى!(11)
حقيقتاً اگر عمل صالح نباشد، هيچ چيزى فرداى قيامت با عث نجات انسان نمى شود؛ زيرا به تعبير قرآن مجيد قيامت روزى است كه: «لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ اِلاَّ مَنْ اَتَى اللّهَ بِقَلْب سَليم(12)؛ در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمى بخشد، مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد.»
نتيجه اين كه حسادت ها، دروغگويى ها، افشاء اسرار ديگران، باعث دورى از خداوند است و تنها معيار و ملاك براى نجات انسان در آن روز اعمال صالح اوست؛ نه روابط فاميلى.
2 . سؤال: در روايات مختلفى از بى حرمتى به فرزندان پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) و سادات نهى شده است؛ حتّى نسبت به ساداتى كه خداى ناكرده مرتكب گناهان كبيره، مثل گناه زشت شرابخوارى، شده اند. كه نمونه آن را مرحوم حاج شيخ عباسى قمى رحمة اللّه عليه در جلد دوم منتهى الآمال صفحه 708، در ذيل شرح زندگانى امام حسن عسكرى(عليه السلام) آورده است. اين گروه از روايات با آنچه در متن آمده است چگونه سازگاراست؟
پاسخ: اين دو هيچ منافاتى با يكديگر ندارند؛ زيرا يكى مربوط به دنياست و ديگرى مربوط به جهان آخرت. به عبارت ديگر احترام پيامبر(صلى الله عليه وآله) و اهلبيت آن حضرت(عليه السلام) و فرزندان و فرزندزادگان آن حضرت در بين مسلمانان بايد محفوظ بماند. براى رعايت اين مطلب لازم است كه استثنائى وجود نداشته باشد تا افراد بى ايمان و منافق نتوانند با سوء استفاده از استثناءها، اصل اين قانون را خدشه دار كنند؛ ولى اين، بدين معنى نيست كه اين نسبت در جهان آخرت نيز به تنهايى كافى است، بلكه همان طور كه در متن آمد، در آخرت تنها و تنها اعمال صالح و كردارهاى نيك باعث نجات انسان مى شود و حتّى شفاعت شفاعت كنندگان، شامل كسانى مى شود كه مقدارى عمل صالح داشته باشند تا كمبود آن را با شفاعت جبران كنند و گر نه كسى كه هيچ عمل صالحى در طول مدّت عمر خود انجام نداده است، مشمول شفاعت هم نخواهد شد.