ناصر مکارم شيرازى
آيه پنجم سوره جمعه، مثالى ديگر از مثال هاى زيباى قرآن مجيد است. خداوند متعال در اين آيه شريفه مى فرمايد:
مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ اَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِـاياتِ اللّهِ وَاللّهُ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظّالِمينَ.
كسانى كه مكلّف به تورات شدند، ولى حقّ آن را ادا نكردند، مانند دراز گوشى هستند كه كتاب هايى حمل مى كند (آن را بر دوش مى كشد، امّا چيزى از آن نمى فهمد) . گروهى كه آيات خدا را انكار كردند، مثال بدى دارند و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمى كند.
دور نماى بحث
اين آيه شريفه، پيرامون يهوديانى سخن مى گويد كه على رغم تصريح كتاب آسمانى خودشان به نبوّت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)، به اسلام ايمان نياوردند و اين بشارت تورات را ناديده انگاشتند و به تعبير دقيق تر، آيه مثل، مثالى براى همه عالمان بى عمل مى زند و كسانى كه از اندوخته هاى خويش بهره نمى گيرند را به «حمارى» تشبيه مى كند كه نمى تواند از كتاب هايى كه بار او كرده اند استفاده كند.
شأن نزول
هنگامى كه آيه دوم سوره جمعه نازل شد و خداوند از پيامبراسلام(صلى الله عليه وآله)به عنوان پيامبرى كه در ميان جمعيّتى درس نخوانده مبعوث شده، از آن حضرت ياد كرد؛ يهوديان لجاجت كردند و گفتند: اين كه ما ايمان نمى آوريم و مسلمان نمى شويم، به خاطر اين است كه اسلام دين جهانى و همگانى نيست و طبق اين [آيه شريفه ]و به اعتراف خودتان اختصاص به همان منطقه حجاز، كه مردمى بى سواد هستند، دارد.(1)
معمولا افراد لجوج، ماجراجو، خود خواه و مانند آن، همواره به دنبال بهانه هستند و يهوديان لجوج نيز از اين قاعده مستثنى نيستند. آيه شريفه در واقع پاسخى است به اين بهانه يهوديان.
شرح و تفسير
«مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْرةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ اَسْفاراً» ـ مثل يهوديانى كه كتاب آسمانى تورات به آنها داده شد و اين موهبت بزرگ الهى و نعمت بى بديل خداوندى بدون اختيار، در اختيار آنها قرار داده شد؛ ولى حقّ اين كتاب آسمانى را ادا نكردند، به گونه اى كه گويا موهبتى به آنهانشده است؛ مثل چنين كسانى، مثل الاغى است كه كتاب هايى بر پشت او بار كنند، در حالى كه از محتوى و مضمون آن كتاب ها، هيچ بهره اى نبرد؛ يعنى اى گروه يهود! مگر در كتاب آسمانى شما ـ تورات ـ بشارت ظهور حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)نيامده است؟! مگر به تعبير قرآن مجيد ويژگى ها و صفات و علائم آن حضرت در كتاب آسمانى شما به گونه اى دقيق مطرح نشده كه همانند فرزندانتان پيامبر آخرالزّمان را مى شناسيد؟!(2) مگر شما به عشق زيارت پيامبر خاتم(صلى الله عليه وآله)از خانه و كاشانه خود به سوى سر زمين حجاز كوچ نكرده ايد و در مدينه در انتظار ظهور اسلام و سپس تشرّف به آن نيستيد؟! پس چه شد كه على رغم همه اين مسائل به بشارت هاى تورات پشت پازديد و اسلام را نپذيرفتيد؛ بلكه با آن به جنگ بر خواستيد!
مثل شما عالمان بى عمل، مثل دراز گوشى است كه هيچ بهره اى از بار كتاب خود نمى برد و تنها سنگينى آن را بر دوش خود احساس مى نمايد.
«بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِاياتِ اللّهِ» ـ مثال عالمان بى عمل كه آيات الهى را تكذيب كنند مسلّماً مثال بدى است.
چگونه اين يهوديان لجوج و عنود به «حمار حامل اسفار» تشبيه نشوند درحالى كه نه تنها با عمل كه با زبان نيز آيات الهى را انكار كردند! اين موضع گيرى زشت يهوديان لجوج مخصوص يهوديان صدر اسلام نبوده است؛ بلكه طبق آيه شريفه 87 سوره بقره آنها هر زمان پيامبرى برخلاف هواى نفسشان مى آمد، در برابر او تكبّر مى كردند. گروهى را تكذيب مى نمودند و گروهى را به قتل مى رساندند!
«وَاللّهُ لايَهْدِى الْقَوْمَ الظّالِمينَ» ـ درست است كه هدايت كار خداست و همه هدايت ها از ذات بى همتاى او سرچشمه مى گيرد؛ امّا قابليّت انسان ها نيز شرط است. خداوند تنها كسانى را كه زمينه هدايت دارند، هدايت مى كند و هدايتش شامل كسانى كه با لجاجت و عناد بر خويشتن ظلم و ستم مى كنند، نمى شود.
پيام هاى آيه
1 «حُمِّلُوا... ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوا» ضرب المثلى عام و فراگير!
معناى اين جمله ـ همان گونه كه گذشت ـ اين است كه خداوند به يهود، بدون اختيار آنها، نعمتى بزرگ به نام تورات داد؛ ولى آنها بهره اى از آن نگرفتند. اين مطلب اختصاصى به يهود ندارد؛ بلكه شامل هر نعمتى كه خداوند در اختيار انسان قرار دهد و انسان از آن بهره نگيرد مى شود.
«عقل» ـ نعمت بى بديل غير اختيارى است كه در اختيار هر انسانى قرار داده شده است؛ امّا بسيارى از انسان ها از اين نعمت بزرگ، بهره بردارى صحيح و شايسته اى نكرده اند.
«سلامتى» ـ نعمت بزرگ و ناشناخته اى است(3) كه بى اختيار در اختيار ما نهاده شده است، آيا به طور شايسته از آن استفاده كرده ايم، يا مصداق «حُمِّلُوا... وَلَمْ يَحْمِلُوا» مى باشد؟
آيا توانسته ايم از معارف دينى، پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله)، قرآن مجيد، ائمّه بزرگوار دين، علماء و مراجع و ديگر نعمت هايى كه خداوند بى اختيار به ما انسان ها ارزانى داشته است براى هدايت خود و جامعه بهره بردارى كنيم؟!
1 . در روايتى از امام رضا(عليه السلام) آمده است:
«الصّحة و الامان نعمتان مجهولتان لايعرفهما الاّ من فقد هما؛ سلامتى و امنيّت دو نعمت نا شناخته هستند، كسى قدر اين دو نعمت (بزرگ) را مى داند كه آنها را از دست داده باشد.» (مسندالرّضا، صفحه 120.)
2- چرا «حمار» ؟
حيوانات باركش فراوانند؛ امّا چرا خداوند متعال در اين آيه شريفه، عالمان بى عمل و يهوديان لجوج را به «دراز گوش» تشبيه كرده است؟
پاسخ :
ظاهراً علّت آن اين است كه «دراز گوش» شهرت فراوانى در حماقت و نادانى دارد به اين جهت، هر گاه مى خواهند ضرب المثلى براى حماقت شخصى بزنند، او رابه «حمار» تشبيه مى كنند؛ در حماقت «الاغ» همين بس كه اگر ده بار از جادّه اى خطرناك عبور كند و با خطرات زيادى روبه رو شود، بازهم از آن مسير مى رود و مسير خود را عوض نمى كند!
خداوند متعال براى اين كه نهايت حماقت عالمان بى عمل و يهوديان لجوج را نشان دهد، آنها را به «حمارى» تشبيه مى كند كه بهره اش از يك بارِ كتاب، تنها احساس سنگينى و خستگى است. آيا حماقتى بالاتر از اين تصوّر مى شود كه انسانى در تمام مدّت عمر خود علومى را با خود حمل كند و هرگز از آن استفاده نكند!
3- نكته تعبير به «اسفار» نه «كتاب»
«اسفار» از مادّه «سِفر» به معناى كتاب است. «سفر» به معناى پرده بردارى از چيزى است. عرب ها به زن هاى بى حجاب به اين جهت «نساء سافرات» مى گويند كه حجاب خود را كنار نهاده اند؛ همان گونه كه «سَفَر» را بدين علّت سفر مى گويند كه انسان در بيابان ها به هنگام سفر آشكار و هويد است؛ بر خلاف زمانى كه در شهر و ديار خود مى باشد كه در لابه لاى كوچه ها و خيابان ها و ساختمان ها و اتومبيل ها و ديگر اشياء پنهان است.
كتاب را نيز به اين جهت «اسفار» گفته اند كه پرده از روى حقايق بر مى دارد و واقعيّت ها و حقايق و معارف را براى انسان ها روشن مى كند.
كتاب آسمانى كه بايد باعث هدايت انسانها به سوى حقيقت شود و واقعيّت را براى آنها نمايان كند، چه بسيارند كسانى كه تنها زحمت حمل و نقل آن را مى كشند و بهره اى از آن نمى برند.
4 هدايت، قابليّت لازم دارد.
همان گونه كه قبلا ذكر شد، همواره انوار هدايت از ناحيه خداوند است؛ امّا قابليّت ها را ما خود بايد به وجود آوريم. باران در طبع لطيفش خلاف نيست، امّا چنين نيست كه بر هر زمينى ببارد، گل برويد؛ بلكه بستگى به نوع زمين دارد. اگر زمين شوره زار باشد، جز خس و خار نمى رويد؛ ولى اگر زمينِ آماده اى باشد، قطعاً گل مى رويد.
بدين جهت يك انسان نيز كه بعد از هزار واندى سال، يك جمله از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)مى شنود و هدايت مى گردد و به قلّه كمال مى رسد، در واقع قابليّت هدايت را داشته است؛ اما اشخاصى همانند ابوسفيان و ابوجهل كه عمرى را در كنار حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) سپرى مى كنند و آيات فراوانى از قرآن را مى شنوند و موعظه هاى متعدّد پيامبر(صلى الله عليه وآله)به آنها مى رسد، چون زمينه هدايت ندارند نه تنها يك گام به سوى انسانيّت بر نمى دارند؛ بلكه روز به روز از انسانيّت فاصله مى گيرند و همانند چهار پايان، بلكه گمراه تر از آنها مى شوند.(4)
5 آيه مثل شامل هر عالم بى عملى مى گردد!
همان گونه كه قبلا اشاره شده آيه شريفه هرچند در مورد يهوديان نازل شده است، ولى بدون شك شامل هر عالمى كه به اندوخته هاى علمى خود عمل نكند مى شود. مرحوم علاّمه طبرسى مفسّر بزرگ قرآن در ذيل آيه فوق مى گويد:
از ابن عبّاس چنين نقل شده است: كسانى كه كتاب هدايت را انكار كنند نيز در حكم حمارى هستند كه كتابهايى بر دوش گرفته اند؛ بنابراين كسى كه قرآن مجيد تلاوت مى كند و معناى آن را درك نمى كند و از قرآن همچون كسى كه نيازى بدان ندارد اعراض كرده است مشمول اين مثل مى شود(5) و مثل چنين فردى نيز مثل آن دراز گوش است؛ بنابراين آيه شريفه هشدارى است به همه مسلمانان كه مراقب باشند سرنوشتى همچون يهود پيدا نكنند، اين فضل عظيم الهى كه شامل حال آنها شده و اين قرآن مجيد كه برآنها نازل گرديده، براى اين نيست كه تنها در خانه ها خاك بخورد، و يابه عنوان «تعويذ چشم زخم» حمايل كنند، و يا ضميمه «آئينه» و «شمعدان» مهريه عروسان نمايند و يا مخصوص مجالس فاتحه و اموات گردد و تا اين حد آن را تنزّل دهند و يا آخرين همّت آنها تلاش و كوشش براى تجويد و تلاوت زيبا و ترتيل و حفظ آن باشد، ولى در زندگى فردى و اجتماعى كمترين انعكاس نداشته باشد و در عقيده و عمل از آن اثرى به چشم نخورد!
ترسيم چهره عالمان بى عمل در روايات
«علم» و «عالم» در فرهنگ اسلامى ارزش فراوانى دارد، به گونه اى كه در روايات از علم به «سرچشمه فضائل»، «بهترين ميراث» ، «چراغ عقل» ، «گمشده مؤمن»، «بهترين گنج» ، «بهترين دليل» ، «برترين هدايت» ، «زيبايى آشكار» ، «بهترين انيس» ، «بالاترين شرف»(6) و مانند آن ياد شده است؛ همان گونه كه از «دانشمند» و «عالم» به «وارث پيامبران»، «چراغ هاى روى زمين» ، «جانشينان انبياء» و مانند آن تعبير شده است.
روشن است كه تمام اين فضائل و ارزش ها براى علمى است كه عملى گردد و عالمى را شامل مى گردد كه به علمش عمل كند و گرنه چنين علمى نه تنها مايه هدايت نخواهد بود و چراغى فراسوى ديگران نمى شود؛ بلكه حتّى خود آن عالم را نيز هدايت نمى كند.
در روايت تكاندهنده اى از و جود مبارك رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)آمده است:مَنْ اِزْدادَ عِلْماًوَ لَمْ يَزْدَدْ هُدًى، لَمْ يَزْدَدْ مِنَ اللّهِ اِلاّ بُعْداً(7)
عالمى كه هر روز بر علم و دانش خود مى افزايد، ولى (بر اثر عمل نكردن به علم و دانش خويش) چيزى بر هدايتش افروده نمى شود، دورى اش از خداوند زيادتر مى شود!
نكته قابل تأملّ اين كه آن حضرت(صلى الله عليه وآله) نمى فرمايد: عالم بى عمل، متوقّف مى شود و در جا مى زند؛ بلكه مى گويد چنين انسانى عقب گرد مى كند! چون تا زمانى كه نمى دانست و عذر مقبولى در ندانستن داشت، خداوند عذرش را مى پذيرد؛ امّا وقتى كه دانست و آگاه شد و به علم خود عمل نكرد، عقب گرد شروع مى شود.
نتيجه اين كه، بايد هم به سراغ علم و دانش برويم و سختى ها و مشكلات تحصيل دانش را تحمّل كنيم و هم به علم خود عمل كنيم و آن را وسيله هدايت خود و ديگران قرار دهيم تا مشمول روايت فوق و آيه مثل قرار نگيريم.