مثال پنجاه و دوم : جاذبه فوق العاده قرآن

ناصر مکارم شيرازى

خداوند متعال در آيه 21 سوره حشر مى فرمايد:

لَوْ اَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَل لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ وَتِلْكَ الاَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ

اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مى كرديم، مى ديدى كه در برابر آن خاشع مى شود و از خوف خدا مى شكافد! اينها مثال هايى است كه براى مردم مى زنيم، شايد در آن بينديشند.

دورنماى بحث

اين مثل پيرامون جاذبه فوق العاده قرآن مجيد سخن مى گويد، خداوند متعال در اين آيه شريفه، نفوذ معنوى قرآن را در انسان بر خشوع و خضوع كوه ها در برابر قرآن تشبيه كرده است كه اگر قرآن بر كوه ها نازل مى شد، كوه در برابر قرآن خاشع گشته و از خوف خدا مى شكافت. سپس هدف از امثال القرآن را تعقّل و تفكّر در آيات الهى بيان مى كند.

جاذبه شگفت انگيز قرآن

زندگى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)نشانگر آن است كه دشمنان اسلام از جاذبه قوىّ قرآن مجيد مى هراسيدند. قرآن مجيد هراس آنان را در آيه شريفه 26 سوره فصّلت چنين بيان مى كند:

وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَاَلْغَوْ فيهِ لَعَلّكُمْ تَغْلِبُونَ

كافران گفتند: گوش به اين قرآن ندهيد و به هنگام تلاوت آن جنجال كنيد، شايد پيروز شويد!

آرى! آنان آن قدر از جاذبه قرآن مى ترسيدند كه هنگام تلاوت آيات حق توسّط پيامبر(صلى الله عليه وآله) شروع به هياهو و جنجال مى كردند تا صداى زيباى تلاوت قرآن پيامبر(صلى الله عليه وآله)به گوش مردم نرسد. اوج هراس كفّار و مشركان از اين مسأله، كه نشانه جاذبه شگفت انگيز قرآن مجيد است، آنجا بود كه به كسانى كه قصد تشرّف به مسجدالحرام و زيارت بيت اللّه الحرام را داشتند، مى گفتند: در داخل مسجد پنبه اى در گوش هاى خود فرو كنيد تا صداى پيامبراسلام(صلى الله عليه وآله)را نشنويد؛ مبادا مسحور شويد!(1)

متأسّفانه امروز هم اين شيوه جلوگيرى از رسيدن صداى حق به مردم، به روش هاى مدرن انجام مى شود!

برخى از اتّهام ها و بر چسب ها و تهمت هايى كه مشركان به حضرت رسول(صلى الله عليه وآله)نسبت مى دادند نيز نشانگر همين معنى است. يكى از اين اتّهامات، نسبت سحر و جادوگرى است؛ در آيه دوم سوره يونس مى خوانيم:

قالَ الكْافِرُونَ اِنَّ هذ لَساحِرٌ مُبينٌ

كافران گفتند: اين مرد (حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)) ساحر (و جادوگرى) آشكار است.

شرح و تفسير

لَوْ اَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنِ عَلى جَبَل لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ

اگر اين قرآن را بر كوه ها نازل مى كرديم، كوه ها در مقابل جاذبه قوى قرآن سر تعظيم فرود مى آوردند و از خشيت و ترس خداوند متلاشى مى شدند!

آرى! اگر قرآن بر كوهها نازل مى شد، كوهها را متلاشى مى كرد امّا اين انسان ناآگاه كه از دولب مبارك پيامبر(صلى الله عليه وآله)تلاوت قرآن را مى شنود، و به آواى روحبخش وحى الهى نه يك بار و دو بار، بلكه بيست و سه سال گوش مى كند؛ ولى در قلب سخت تر از سنگ او اثر نمى كند!

در تفسير اين آيه شريفه، دو نظريّه وجود دارد:

1 ـ نخست اين كه اگر كوه ها عقل و هوش داشتند و قابليّت درك و فهم مى داشتند آنگاه قرآن را بر آنها نازل مى كرديم، در مقابل قرآن خاشع مى شدند؛ بنابراين، آيه مذكور يك قضيّه شرطيّه براى تنبّه و بيدارى انسان است، مبنى بر اين كه تو كه عقل و هوش دارى، چرا در مقابل قرآن سر تعظيم فرود نمى آورى!(2)

2 ـ ديگر اين كه آيه شريفه قضيّه شرطيّه نيست بلكه يك حقيقت است؛ زيرا تمام موجودات عالم (هر موجودى به تناسب ظرفيّت خويش) درك و احساس دارد.(3) اين معنى در آيات متعدّدى از قرآن مجيد، از جمله آيه اوّل سوره تغابن، آمده است؛ خداوند در اين آيه شريفه مى فرمايد:

يُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِى السَّمواتِ وَ ما فِى الاَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ.

آنچه در آسمان ها و زمين است، براى خدا تسبيح مى گويند؛ مالكيّت و حكومت از آن اوست و ستايش از آنِ او و او بر همه چيز تواناست!

اگر موجودات، عقل و درك متناسب خودشان نداشته باشند كه تسبيح خدا معنى ندارد. به قول شاعر:

ما سميعيم و بصير و باهُشيم

 با شما نامحرمان ما خامُشيم

پس آنها درك و شعور دارند و تسبيح و تقديس مى كنند؛ ولى ما تسبيح آنها را نمى فهميم، به اين جهت كسانى كه حالت شهود عالم باطن را دارند، صداى زمزمه موجودات را مى فهمند!

طبق تفسير اوّل، آيه، جزء امثال القرآن محسوب مى شود؛ ولى طبق تفسير دوم، مثل به معناى توصيف است و از محلّ بحث خارج است.

آيه 31 سوره رعد، كه در مورد تأثير عجيب قرآن مجيد است، شاهد بر تفسير اوّل است. خداوند متعال در اين آيه شريفه مى فرمايد:

وَلَوْ اَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ اَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الاَرْضُ اَوْ كُلِّمَ بِه الْمَوْتى بَلِ  لِلّهِ الاَمْرُ جَميعاً.

اگر به وسيله قرآن، كوه ها به حركت در آيند يا زمين ها قطعه قطعه شوند يا به وسيله آن با مردگان سخن گفته شود، (بازهم ايمان نخواهند آورد) ولى همه كارها در اختيار خداست.

در مورد شأن نزول اين آيه، بعضى از مفسّران بزرگ گفته اند كه در پاسخ جمعى از مشركان مكّه نازل شده است كه در پشت خانه كعبه نشسته بودند و به دنبال پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرستادند، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) (به اميد هدايت آنها) نزد آنها آمد؛ عرض كردند: اگر دوست دارى از تو پيروى كنيم اين كوههاى مكّه را به وسيله قرآنت عقب بران تا كمى اين زمين تنگ و محدود ما گسترش يابد! و زمين را بشكاف و چشمه ها و نهرهائى در اينجا پديد آور تا درختان غرس كنيم و زراعت نمائيم! تو به گمان خود كمتر از داوود نيستى كه خداوند كوهها را براى او مسخّر كرده بود كه با او همصدا شده، تسبيح خدا مى گفتند؛(4) يا اين كه باد را مسخّر ما گردان كه بر آن سوار شويم و به شام رويم و مشكلات خود را حل كنيم و مايحتاج را تهيه نمائيم و همان روز بازگرديم ـ همان گونه كه مسخّر سليمان بود؛ تو به گمان خود از سليمان كمتر نيستى! و نيز جدّت «قصى» (جدّ طايفه قريش) يا هر كس ديگر از مردگان ما را مى خواهى زنده كن تا از او سؤال كنيم آيا آنچه تو مى گوئى حق است يا باطل زيرا عيسى(عليه السلام)مردگان را زنده مى كرد و تو كمتر از عيسى نيستى!

در اين هنگام اين آيه نازل شد و به آنها گوشزد كرد كه همه آنچه را مى گوئيد از سر لجاجت است نه براى ايمان آوردن، وگرنه معجزه كافى براى ايمان آوردن ارائه شده است!(5)

پيام آيه

هيبت و عظمت قرآن

هيبت و عظمت قرآن آن گونه است كه، طبق آيه بالا، اگر بر كوهها نازل مى شد آنها را تكان مى داد و از هم مى شكافت، حال چگونه است حال كسانى كه قرآن پيوسته بر آنها خوانده مى شود و كمترين تغييرى در روح و جان آنها پيدا نمى شود، قلب آنها به راستى از سنگ خارا سخت تر است!

پروردگارا! روز به روز ما را با قرآن آشناتر بگردان و آيه آيه آن را سبب فزونى ايمانمان قرارده!

پي نوشتها
1 . داستانهاى جالبى در اين زمينه وجود دارد كه به برخى از آنها در جلد اوّل اين كتاب اشاره شد .
2 و 3 . مجمع البيان، جلد 9، صفحه 266 .
4 . اين مطلب در آيه 79 سوره انبيا آمده است؛ در اين آيه مى خوانيم: «وَسَخَّرْنا مَعَ داوُدَالْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَ كُنّا فاعِلينَ؛ كوهها و پرندگان را با داوود مسخر ساختيم، كه (همراهِ او) تسبيح (خدا) مى گفتند، و ما اين كار را انجام داديم.» ـ مطلب فوق در آيه 18 و 19 سوره «ص» نيز آمده است.
5 . تفسير نمونه، جلد 10، صفحه 220 .