مثال سى و پنجم : توحيد و شرك

ناصر مکارم شيرازى

در آيه 31 سوره حج، سى و پنجمين مثال از امثال القرآن چنين مطرح شده است:

وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَكَاَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ اَوْ تَهْوى بِهِ الرّيحُ فى مَكان سَحيق

و هركس براى خداوند همتايى قراردهد، گويى از آسمان سقوط كرده و پرندگان (در وسط هوا) او را مى ربايند، و يا تندباد او را به جاى دور دستى پرتاب  مى كند.

دور نماى بحث

اين مثال پيرامون يكى از مهمترين مسائل و مباحث دينى كه مورد تأكيد و اهتمام تمام اديان است؛ يعنى شرك و توحيد، بحث مى كند. توحيد و شرك در اين آيه شريفه به آسمان و سقوط از آن تشبيه شده است كه شرح آن خواهد آمد.

شرح و تفسير

«وَ مَنْ يُشْرِكَ بِاللّهِ فَكَاَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ» ـ در اين آيه شريفه، توحيد تشبيه به آسمان و شرك تشبيه به سقوط از آسمان داراى خورشيد، ماه و ستارگان شده است و اينها منبع نور و روشنايى و بركت هستند علاوه بر اين كه خود آسمان از زيبايى خاص و عظمت خيره كننده اى برخوردار است. بنابراين «توحيد» مركز نور و عظمت خداست و براى موحدّين بركت و روشنايى به ارمغان مى آورد و شرك همانند سقوط از آسمان توحيد است.

با توجّه به اين مقدمّه، آيه شريفه مى فرمايد:

كسانى كه يكتايى و بى همتايى خداوند يگانه را نپذيرند و براى خداوند شريك بگيرند و از صفّ موحدّين خارج شوند، گويا از آسمان به سوى زمين سقوط كرده اند و مسلّم و طبيعى است كه چنين انسانى، از چنگال مرگ نجات نخواهد يافت.

«فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ اَوْ تَهْوى بِهِ الرّيْحُ فى مَكان سَحيق» ـ چنين انسان مشركى كه از آسمان سقوط كرده است، هرگز نجات پيدانمى كند؛ زيرا در وسط زمين و آسمان به يكى از دو بلاى زير گرفتار مى شود كه نتيجه هردو مرگ و نابودى است:

1 ـ گرفتار پرندگان گوشتخوار آسمان مى شود، در اين صورت هر قطعه از گوشت بدنش خوراك يكى از لاشخورها مى شود و در نهايت تنها استخوان هايش به زمين مى رسد.

2 ـ اگر چنين گرفتار نشود و از شرّ لاشخوران، جان سالم به در برد، در وسط زمين و آسمان گرفتار طوفانى مى شود كه او را به نقطه دور دست پرتاب مى كند؛ جايى كه دسترسى به هيچ انسانى ممكن نيست تا او را از اين گرفتارى برهاند.

خلاصه اين كه، طبق اين آيه شريفه، انسان مشرك به كسى تشبيه شده است كه از آسمان سقوط كند و در وسط راه، يا گرفتار لاشخورها شود و يا به وسيله طوفان به مكان دور دست كه از دسترسى انسان ها خارج است پرتاب گردد.

پيام هاى آيه

1 -منظور از پرندگان گوشتخوار، هوى و هوس است.

همان گونه كه گذشت، انسان مشرك كه از آسمان سقوط مى كند، يا گرفتار پرندگان گوشتخوار مى شود و يا در چنگال طوفانى سهمگين اسير مى گردد. بعيد نيست منظور از پرندگان گوشتخوار و لاشخورها، «هوى و هوس» باشد.(1)

انسان مشرك گرفتار هوى و هوس مى باشد، بعضى از هوى و هوس ها، آبروى انسان را مى ريزد؛ بعضى از آنها، انسانيّت انسان را لكّه دار مى كند؛ قسمتى از آن، شجاعت انسان را از بين مى برد؛ برخى نيز جوانمردى را از انسان سلب مى كنند و... در نتيجه چيزى از انسان مشرك باقى نمى ماند و لاشخور هوى و هوس، تمام شخصيّت و انسانيّت او را برباد مى دهد.

2 منظور از «ريح» در آيه، شيطان سركش است.

منظور از طوفانى كه انسان مشرك را از وسط زمين و آسمان گرفته و او را به نقطه اى دور از دسترس برده و در آنجا متلاشى مى كند، ممكن است اشاره به شيطان طغيانگر باشد(2)؛ يعنى اگر شخص مشرك از چنگال هوى و هوس نجات پيدا كند و شخصيّت او توسّط هوى و هوس قربانى نگردد، اسير شيطان سركش مى گردد و شيطان او را در نقطه اى كه هيچ يار و ياورى نباشد، مى برد و گمراه و بدبخت مى نمايد.

3 مشرك آرامش ندارد.

جاذبه زمين ـ كه يكى از نعمت هاى بزرگ خداوند است ـ سبب مى شود كه اشياء وزن داشته باشند. اگر جاذبه زمين و وزن اشياء نبود، هيچ چيز در اين جهان استقرار نداشت. خانه ها، مزرعه ها، كارخانه ها، مدرسه ها، بيمارستان ها و تمام اشياء بر اثر جاذبه زمين و وزن اشياء در جاى خود مستقرند. اين جاذبه فقط در كره زمين باعث جذب اشياء به سوى مركز زمين و در نتيجه باعث وزن اشياء مى شود؛ امّا هرچه از ميدان جاذبه زمين دور شويم، تأثير جذب آن نيز كمتر مى شود و در واقع خارج از ميدان جاذبه زمين، اشياء فاقد وزن هستند؛ به همين خاطر دانشمندان علوم فضايى، افرادى را كه قصد فضانوردى دارند، مدّتى با فراهم كردن فضاى مناسب با بىوزنى اشياء، تحت تعليم و تمرين قرار مى دهند تا آمادگى لازم را براى ورود به فضاى بى وزن داشته باشند.

يكى از راه هاى تجربه بىوزنى سقوط هاى آزاد از نقاط بلند است كه در آن انسان هنگامى كه در وسط زمين و آسمان قرار مى گيرد، بىوزنى را تجربه مى نمايد؛ آن هنگام كه به اصطلاح دل انسان خالى مى شود و حالت خاصّى به او دست مى دهد.

به اين جهت، پزشكان معتقدند كه بسيارى از افرادى كه سقوط مى كنند، قبل از رسيدن به زمين سكته مى كنند و مى ميرند.

بنابراين، وقتى كه مشرك از آسمان سقوط مى كند، در وسط راه بىوزنى و خلأرا در خود احساس مى كند و بر اثر اين بى وزنى، اضطراب سراسر وجود او را مى گيرد. پس انسان هرگاه از توحيد جدا شود و به شرك روى آورد، گويى با آرامش خداحافظى كرده و با اضطراب و نگرانى هم آغوش گشته است كه «اَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ(3)» تنها در سايه تو حيد آرامش وجود دارد و شرك و بت پرستى مايه اضطراب است.

اين مطلبى است كه خود مشركين هم بدان اعتراف دارند؛ در آيه شريفه 65 سوره عنكبوت آمده است: «فَإِذا رَكِبُوا فِى الْفُلكِ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصينَ لهُ الدّينَ» هنگامى كه بت پرستان و مشركان، سوار بر كشتى در وسط دريا اسير موج هاى خروشان گشته و خود را در چند قدمى مرگ مى بينند، اضطراب و نگرانى بزرگى آنها را فرامى گيرد، در اين حال ديگر شرك و بت پرستى به آنها آرامش نمى دهد؛ بلكه براى رسيدن به آرامش، سراغ توحيد رفته و از روى اخلاص، خداوند يكتا را مى خوانند؛ چون مى دانند بت وسيله نجات و مايه آرامش آنها نيست؛ هر چند، توحيد آنها موقّتى است و هنگامى كه از خطر رهايى يابند و پاى سلامت به ساحل بگذارند، دوباره راه شرك و بت پرستى را پيش مى گيرند.

خلاصه اين كه: شرك و بت پرستى، مايه اضطراب و نگرانى و توحيد و يكتاپرستى، مايه آرامش است.

4 -مشرك از خود اراده اى ندارد.

انسان قبل از سقوط قادر به تصميم گيرى است؛ اما وقتى سقوط كرد و در بين زمين و آسمان به صورت معلّق درآمد، ديگر توانايى و اراده بر تصميم گيرى ندارد. انسان مشرك نيز هنگامى كه از آسمان توحيد سقوط كند، فاقد اراده و قدرت تصميم گيرى است.

اهمّيّت توحيد

«توحيد» مهمترين مبحث قرآن مجيد و ساير كتب آسمانى است. انبياء و پيامبران و جانشينان آنان، همگى مردم را به توحيد دعوت نموده و از شرك و بت پرستى باز مى داشتند.

خلاصه اين كه، در تعليمات دينى مسأله اى مهمتر از توحيد و شرك وجود ندارد.

شاهد اين سخن، دو آيه از قرآن است كه در دو جاى سوره نساء عيناً تكرار شده است؛ خداوند متعال در آيه 48 و 116 اين سوره مى فرمايد:

اِنَّ اللّهَ لايَغْفِرُ اَنْ يُشْرَكَ بِه وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ.

گناهى كه هرگز بخشيده نمى شود، شرك است؛ امّا غير از شرك، ساير گناهان، قابل بخشش است. و خداوند هركس را بخواهد مى بخشد.

اين نكته قابل توجّه است كه منظور از بخشش ساير گناهان بجز شرك، بخشيدن گناهان بدون توبه است و گرنه، با توبه، حتّى شرك هم قابل بخشش است. قبل از بعثت پيامبر(صلى الله عليه وآله) اكثر اصحاب آن حضرت(صلى الله عليه وآله)بجز افراد اندكى همانند حضرت على(عليه السلام)بقيّه همه مشرك بودند و هنگامى كه اسلام آوردند و توبه كردند؛ بخشوده شدند.

بنابراين، اگر گناهكارى بدون توبه از دنيا برود و گناه او شرك باشد، اميدى به نجات او نيست و محال است بخشيده شود؛ امّا اگر گناهان ديگرى داشته باشد، هرچند توبه نكرده باشد، امكان بخشش از سوى خداوند يا شفاعت اولياء اللّه هست، ولى شرك نه قابل بخشش است و نه مورد شفاعت. اين مطلب، اهمّيّت فوق العاده توحيد و خطر عظيم شرك را در زندگى دنيا و آخرت مى رساند. توحيد سرچشمه تمام سعادت ها و شرك نابود كننده همه خوبيهاست.

سؤال : چرا توحيد اين قدر اهمّيّت دارد و شرك تا اين حد نكوهش شده است؟

پاسخ : فلسفه اهمّيّت فوق العاده توحيد و نكوهش شديد شرك و بت پرستى امور مختلفى است كه به برخى از آنها اشاره مى شود:

1 ـ اوّلين اثر توحيد و پرستش خداى يكتا اتّحاد و يكپارچگى جوامع انسانى است. انسان ها از حيث زبان، رنگ، نژاد، عقايد، تفكّر، آداب رسوم، فرهنگ و مانند آن باهم متفاوتند؛ مثلا در كشور خود ما ايران كه قسمت كوچكى از جهان را تشكيل مى دهد، انواع زبان، آداب و رسوم و فرهنگ ديده مى شود؛ حال در دنياى به اين وسعت با وجود صدها قوم و نژاد و هزاران زبان و گويش محلّى و فرهنگ هاى متفاوت چه چيز حلقه اتّصال بين آنهاست؟ نقطه مشترك آنها چيست؟ اگر قرار باشد كه روزى همه مردم جهان تحت لواى حكومت واحد جهانى ادامه زندگى دهند، قدر مشترك آنها چيست؟

بى شك مهم ترين عامل وحدت و يكپارچگى مردم جهان كه نشأت يافته از اساسى ترين ريشه هاى اعتقادى شان باشد، مسأله توحيد و يكتا پرستى است. اين، محور بسيار خوب و ريسمان محكمى است كه همه مى توانند به آن چنگ بزنند.

خداوند متعال در آيه 64 سوره آل عمران، با اشاره به همين مطلب مى فرمايد:

يا اَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا اِلى كَلِمة سَواء بَيْنَنا وَبَيْنَكُمْ اَلاَّ نَعْبُدُ اِلاّ اللّهَ وَلا نُشْرِكَ بِه شَيْئاً وَ لا يَتّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً اَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ

اى اهل كتاب بياييد به يك حلقه اتّصال كه مشترك بين ما و شماست چنگ بزنيم؛ بنده يك خدا و مطيع فرمان و تصيمم و اراده او باشيم.

تجلّى اين اتّحاد و يكپارچگى را مى توان در موسم حج در سرزمين حجاز مشاهده كرد كه چگونه چند ميليون مسلمان از كشورهاى مختلف جهان، با رنگها، زبانها، فرهنگها و آداب رسوم مختلف، سوى كعبه معبود يكتا، همچون جويبارهاى زلالى كه به قصد پيوستن به درياى بيكران وحدت، از قلّه هاى بلند انسانيّت سرازير مى شوند و همه باهم چون رودى يكپارچه بر گِرد يك خانه مى چرخند و پيشانى بندگى را برآستان خداى واحد مى سايند. در نماز جمعه اى كه در مكّه معظمه در جمعه قبل از عرفه، برگزار مى شود، بيش از يك ميليون نمازگزار در بزرگترين نماز جمعه مسلمانان در طول سال شركت مى كنند. تمام آنان در صفّ واحد بندگى در يك  لحظه، دست به دعا بلند مى كنند و سپس در برابر خداى بى همتا تعظيم نموده به  ركوع مى روند و با حفظ يكپارچگى و اتّحادشان سر از ركوع بر مى دارند و بعد يكدل و يك جان در برابر ذات احديّت به سجده مى افتند. وه كه چه باشكوه و زيباست اين يكپارچگى و اتّحاد!(4) حال اگر اين اتّحاد جهانى شود و تمام مردم جهان روبه خدا آورند و همه انسان ها به «حبل اللّه» تمسّك بجويند، چه صحنه زيبايى به  وجود مى آيد.

خلاصه اين كه، يكى از آثار مهمّ توحيد و يكتا پرستى، وحدت و يكپارچگى است.

در مقابل، شرك عامل پراكندگى و اختلاف است. عرب جاهليّت كه سيصدو شصت عدد بت را پرستش مى كرد در واقع سيصدوشصت شكاف و تفرقه در جامعه كوچك خود ايجاد كرده بود و روشن است كه چنين جامعه اى دائماً درگير جنگ و جدال و آدمكشى بوده و از آرامش و سعادت بى بهره است؛ امّا همين مردم، وقتى كه يكتاپرست شدند و توحيد را پذيرفتند و در پناه هدايت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)متّحد و يكپارچه گشتند، توانستند بر ساير ملل هم فائق آيند.

2 ـ اثر ديگر توحيد، قوّت و قدرت موحّدين است، همانگونه كه شرك و بت پرستى سبب عجز و ناتوانى مشركين است. زمانى كه اسلام گسترش نيافته بود و در اقلّيّت قرار داشت، هر روز توطئه جديدى از سوى كفّار و مشركين عليه مسلمين و شخص پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)طرّاحى مى شد؛ روزى سران مشرك مكّه خدمت ابوطالب ـ بزرگ قريش ـ رسيدند و از او خواستند كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)را راضى نمايد تا با آنها به توافق برسد و به اصطلاح آتش بس اعلام كنند؛ پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)فرمودند: «شما در بيان يك كلمه با من موافقت كنيد، آنچنان قدرت و قوّتى خواهيد يافت كه بر تمام عرب مسلّط شويد و غير عرب ها هم به دين شما در آيند! گفتند: يك كلمه كه سهل است، حاضريم در ده كلمه با شما همراه شويم؛ حضرت فرمودند: «تَقُولُونَ لا اِله اِلاّ اللّهُ وَتَخْلَعُونَ الاَنْدادَ مِنْ دُونِه؛ به ريسمان توحيد چنگ زنيد و از شرك و بت پرستى دست برداريد؛ يعنى زير چتر توحيد درآييد تا قدرتمند گرديد.(5)»

اين جمله پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) هنوز هم براى جهانيان كه از جنگ ها و اختلافات خسته شده اند راهگشاست؛ زيرا تنها راه براى ختم اين مسائل و دستيابى به قدرت و عزّت توأم با امنيّت و آسايش و گسترش عدالت حقيقى، بازگشتن به سوى شجره طيّبه توحيد است.

بياييد قدرى بينديشيم كه چگونه اسلام عرب هاى جاهليّت مكّه و مدينه را كه غرق در اختلاف و خونريزى بودند تبديل به انسان هاى مقتدر و باعزّتى كرد كه در سايه اتّحاد و برادرى توانستند در كمتر از نيم قرن، شرق و غرب عالم را فتح نمايند؟ آيا اين عظمت و شكوه، ثمره توحيد و يكتا پرستى و تمسّك آنان به حبل اللّه نبوده است!؟

3 ـ «توحيد» سبب آرامش جامعه انسانى است. عامل اصلى جنايات و گناهانى كه در دنيا انجام مى گيرد شرك و بت پرستى است. بت پرستى فقط پرستش چوب و سنگ نيست؛ پول پرستى، مقام پرستى، هوى پرستى و مانند آن، همه به نوعى بت پرستى است. هنگامى كه انسان اينها را بپرستد، از خداوند غافل مى شود؛ در اين صورت است كه مرتكب هر جنايتى مى شود.

همان گونه كه قبلا نيز اشاره شد در بعضى روايات آمده است كه پس از ضرب اوّلين سكّه پول، شيطان آن را بوسيد و بر چشمانش كشيد و بر روى قلبش گذاشت؛ سپس گفت: «اگر انسان ها شما را پرستش كنند، ديگر باكى نيست كه بت پرستى نكنند.(6)» بنابراين بت پرستى در عصر حاضر، كه تفكّر و انديشه، جايگزين جهل گشته است، نيز رواج دارد و روشن است كه چه جناياتى براى دستيابى به اين پول انجام مى شود. در چنين جوامعى، آرامش و امنيّت رخت بر مى بندد و درگيرى و نزاع جايگزين آن مى شود؛ امّا اگر جامعه، موحدّ و يكتاپرست باشد، آرامش خاصّى خواهند داشت.

براى رسيدن به جامعه توحيدى، گام نخست را بايد از بتخانه وجود خودمان برداريم و هر لحظه سرى به بتخانه دلمان بزنيم و بت هايى را كه در گوشه و كنار آن جاى گرفته اند، بشكنيم. بعضى از دلها همانند خانه كعبه بعد از اسلام است كه بت هاى آن را شكسته و خانه دل را از لوث وجود بت ها پاك و تطهير نموده اند؛ خوشا به حال صاحبان اين دلها!

ولى برخى ديگر از دلها، همانند خانه كعبه قبل از اسلام است كه در آن بتهاى فراوانى به چشم مى خورد؛ بت مال، بت ثروت، بت زن، بت فرزند، بت مقام، بت منيّت و... دل خانه خداست، بايد آن را از بت ها پاكسازى كنيم؛ آينه دل را از زنگار شرك و بت پرستى بشوييم تا تصوير زيباى صاحب اصلى خانه را مشاهده نماييم.

1 . سوره رعد، آيه 28.
2 . تفسير نمونه، جلد 14، صفحه 95.
3 . تفسير نمونه، جلد 14، صفحه 96.
4 . هر چند كه متأسّفانه از اين نماز جمعه استثنائى و از اين فرصت طلائى استفاده اى در جهت حلّ مشكلات جهان اسلام نمى شود؛ گويى مطالبى كه صدها سال قبل در چنين نماز جمعه اى ايراد مى شده، اكنون بدون كم و كاست تكرار مى شود!
5 . فروغ ابديّت، جلد 1، صفحه 222. مشروح اين روايت در جلد اوّل همين كتاب صفحه 86 و 87 گذشت.
6 . اين روايت به صورت كامل و به نقل از بحار الانوار، جلد 70، صفحه 137، در جلد اوّل اين كتاب، صفحه 355 ذكر شده است.