ناصر مکارم شيرازى
در آيات شريفه (24 و 25 و 26) سوره ابراهيم كه بيست و چهارمين و بيست و پنجمين مثل را مورد بررسى قرار مى دهد، چنين آمده است:
«اَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَة طَيِّبَة اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِى السَّماءِ تُؤْتِى اُكُلَها كُلَّ حين بِاِذْنِ رَبِّها وَ يَضْرِبُ اللّهُ الاْمْثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ وَ مَثَلُ كَلِمَة خَبيثَة كَشَجَرَة خَبيثَة اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الاَْرْضِ ما لَها مِنْ قَرر»؛ آيا نديدى چگونه خداوند «كلمه طيّبه» [و گفتار پاكيزه] را به درخت پاكيزه اى تشبيه كرده كه ريشه آن [در زمين ]ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟! هر زمان ميوه خود را به اذن پروردگارش مى دهد. و خداوند براى مردم مثلها مى زند، شايد متذكّر شوند [و پند گيرند]. [همچنين] كلمه «خبيثه» [و سخن آلوده] را به درخت ناپاكى تشبيه كرده است كه از روى زمين بركنده شده، قرار و ثباتى ندارد.
دورنماى بحث
آيات شريفه فوق، از جمله زيباترين آيات و شيواترين مثل هاى قرآن است. در اين سه آيه تمثيلى جالب و رسا براى كلمه طيّبه از يك سو و گفتار و سخن آلوده از سوى ديگر بيان شده است و سپس خداوند فوايد و آثار هر يك را برشمرده است.
ارتباط آيات مَثَل با آيات پيشين
شايد ذكر اين دو مَثَل به تناسب آيات قبلى است كه در آنها كلمه طيّبه اى از خداوند و كلمه خبيثه اى از شيطان نقل شده و مضامين و مفاهيم بلندى در آن مطرح گرديده است؛ چه اينكه خداوند در آيه 22 سوره ابراهيم فرموده است:
«وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمّا قُضِىَ الاْمْرُ اِنَّ اللّهَ وَعَدَكُمْ وَعَدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَاَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لى عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطان اِلاّ اَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لى فَلا تَلُومُونى وَ لُومُوا اَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما اَنْتُمْ بِمُصْرِخِىّ اِنّى كَفَرْتُ بِما اَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ اِنَّ الظّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ»؛
و شيطان،در روز قيامت هنگامى كه كار تمام مى شود، ]و بهشتيان و جهنّميان مشخّص مى شوند[ مى گويد: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده ]باطل [دادم. و تخلّف كردم. من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد؛ بنابراين، مرا سرزنش نكنيد؛ خود را سرزنش كنيد. نه من فريادرس شما هستم و نه شما فريادرس من، من نسبت به شرك شما درباره خود - كه از قبل داشتيد و اطاعت مرا هم رديف اطاعت خدا قرار داديد - بيزار و كافرم!» مسلّماً ستمكاران عذابى دردناك دارند!
بايد توجّه داشت كه در آيه شريفه فوق دو كلام نقل شده است: يكى كلام و گفتار و وعده خداوند كه بدان عمل شده است و اين نمونه اى از كلمه طيبه است و ديگرى وعده باطل شيطان كه از آن تخلّف شده و آن كلمه خبيثه است.
بنابر آيه شريفه و به مقتضاى عدالت الهى، پيروان شيطان در پذيرش دعوت او مجبور نيستند، بلكه مختارند و با ميل و اراده خود در پى شيطان حركت مى كنند. به همين جهت، شيطان خود آنها را سزاوار سرزنش مى داند؛ زيرا انسان ها با علم به پليدى شيطان پيرو او مى شوند.
مگر انسان سابقه شيطان را در برخورد با پدر خويش، آدم، نمى دانست كه باعث خروج آدم و نسل او از بهشت شده بود؟(1) مگر انسان نشنيده بود كه اين شيطان قسم ياد كرده است كه تمام سعى خود را در انحراف انسان انجام دهد؟(2)پس چرا آدمى با شناخت كافى از شيطان همچنان فريب وعده هاى باطل و دروغين او را خورده، كلام خدا را رها مى سازد؟!
شرح و تفسير
«اَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَة: اى پيامبر و اى انسانى كه اين آيات الهى را مى شنوى! مگر مشاهده نكردى كه خداوند چگونه براى كلمه «طيّبه» به درختى مثال زده است؟ اين درخت داراى پنج ويژگى مهم است:
درختى كه آيه شريفه به آن مثال زده است از جمله درختان پاك و پاكيزه است.
2- «اَصْلُها ثابِتٌ»؛ ويژگى ديگر اين درخت اين است كه ريشه آن در زمين مستحكم است. يكى از قدرت نمايى هاى پروردگار اين است كه تناسبى بين شاخه ها و ريشه هاى هر درختى برقرار كرده است. درخت هر مقدار داراى شاخه هاى بلندتر و سنگين تر باشد، ريشه هاى آن فراوان تر و در اعماق زمين بيشتر نفوذ مى كند؛ به گونه اى كه اين ريشه بسان طناب هاى مختلف آن درخت را در مقابل طوفان حفظ مى كند.
3- «وَ فَرْعُها فِى السَّماءِ»؛ سومين ويژگى اين درخت رشد صعودى آن است؛ يعنى شاخه هاى اين درخت به طرف آسمان رشد مى كند.
بى شك مأموريّت و نقش ريشه هاى فرو رفته در زمين استحكام درخت و تغذيه رسانى به تنه و شاخ و برگ آن است؛ امّا آنچه جاى پرسش دارد اين است كه شاخه هاى سر به فلك كشيده آن چه نقشى دارد؟
وجود شاخه هاى رو به بالا و سر به آسمان كشيده، آثار و فوايد مختلفى دارد كه به برخى از آن اشاره مى شود:
الف: شاخه هاى سر به فلك كشيده از هوا بهتر استفاده مى كنند و جريان تنفّس را شايسته تر انجام مى دهند؛ چه اينكه برگ درختان نيز تنفّس مى كنند و عجيب اينكه بازدهى تنفّس درختان درست بر عكس بازدهى تنفّس انسان است؛ يعنى درختان در جريان تنفّس خود، كربُن هوا را مى گيرند و اكسيژن موجود در درخت را پس مى دهند؛ بر عكس دستگاه تنفّسى انسان كه اكسيژن موجود در هوا را مى گيرد و كربن موجود در بدن انسان را به هوا انتقال مى دهد.
فلسفه اين جريان معكوس آن است كه اگر جريان تنفّس انسان به عكس تنفّس درختان عمل نكند، در مدّت زمانى كوتاه در سراسر كره زمين زندگى براى نوع بشر غير ممكن مى شود؛ زيرا اكسيژن هاى موجود در هوا به تدريج مصرف مى شود و در هوا جز كربن چيزى براى تنفّس نمى ماند و اين امر سبب نابودى انسان مى گردد.
به همين جهت در شهرها، مخصوصاً شهرهاى بزرگ كه به دود ماشين ها و كارخانه ها آلوده هستند، توصيه مى شود كه درختان و فضاهاى سبز بيشترى ايجاد شود تا در رفع آلودگى هوا و تأمين اكسيژن لازم مؤثّر باشد.
يكى از فوايد بادها جابه جايى هواهاى آلوده و فاقد اكسيژن با هواى سالم است.
خداوند به وسيله بادهاى رحمت، هواهاى آلوده شهرها را خارج مى كند و به جاى آن هواى سالم و تميز مى آورد و اين امر خود در بهبود هوا تأثير بسزايى دارد.
ب: شاخه هاى سر به فلك كشيده از نور خورشيد بهتر استفاده مى كند. نور آفتاب سبب مى شود كه عمليّات تنفّس درختان و كربن گيرى و آزاد كردن اكسيژن بهتر انجام گردد؛ به همين جهت فضاى باغ در روزها فرح بخش و در شبها هوا سنگين و براى مدّت زياد غير قابل تحمّل است.
ج: شاخه هاى رو به بالااز گرد و غبار و آلودگى هاى زمين - كه با عدم رعايت برخى از اصول بهداشتى توسّط انسان ها ايجاد مى شود - در امان هستند و اين آلودگى ها كمتر به چنين درختانى سرايت مى كند.
نكته مهم خداشناسى
يكى از درس هاى خداشناسى كه شاخه هاى درختان به ما مى آموزد اين است كه: جاذبه زمين آب را در دل زمين فرو مى برد و اين جذب ادامه دارد تا جايى كه قشر زمين نفوذناپذير مى باشد و اين يك قانون كلّى است. ولى شگفتى درباره آب مورد نياز درختان است كه از جذب آب به اعماق زمين جلوگيرى مى كند و آن را از طريق ريشه هاى درختان به سمت خلاف جاذبه زمين و به سوى شاخه هاى سر به فلك كشيده هدايت مى كند و به آخرين شاخه ها و برگ ها مى رساند! اين عمل خود، حكايت از قدرت الهى دارد كه روزانه در يك جنگل پر از درخت بى آنكه همانند پمپ سر و صدايى ايجاد كند، هزاران تُن آب را در مسير مخالف قانون جاذبه به سوى آسمان هدايت مى كند.
آيا جز قدرت بى پايان خداوندِ عالِم قادر، كسى توانايى چنين كارى را دارد؟!
در نتيجه سومين ويژگى اين درخت - كه كلمه طيّبه بدان تشبيه شده است - اين است كه شاخه هاى آن سر به فلك كشيده است؛ زيرا چنين شاخه هايى هم بهتر تنفّس مى كنند و هم از نور خورشيد بيشتر و بهتر بهره بردارى مى نمايند و هم از آلودگى هاى زمين كمتر رنج مى برند.
4- «تُؤْتى اُكُلَها كُلَّ حين»؛ ويژگى چهارم اين درخت دائمى بودن ميوه هاى آن است. «شجره طيّبه» درختى است كه در چهار فصل سال ميوه دارد و هر زمان انسان دست به سوى آن دراز كند، نا اميد و دست خالى باز نمى گردد.
5- «بِاِذْنِ رَبِّها»؛ آخرين ويژگى درخت «طيّبه» اين است كه - على رغم ويژگى ها و ميوه چهار فصل آن - به فرمان خداوند بر اساس طبيعت و نظام آفرينش سير مى كند بنابراين، همگى تسليم فرمان خداوند هستند، نه تنها چنين درختانى، بلكه تمام موجودات جهان آفرينش تسليم اويند «وَ لَهُ اَسْلَمَ ما فِى السَّماواتِ وَ ما فِى الاَْْرضِ»(3).
«وَ مَثَلُ كَلِمَة خَبيثَة كَشَجَرَة خَبيثَة»: و امّا مَثَل كلمه «خبيثه» و گفتار بد و آلوده و زشت، همانند درخت خبيث و بدبو و بدطعم و بدمنظره است.
اين درخت خبيث داراى دو ويژگى است:
1- «اُجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الاَْرْضِ»؛ نخستين ويژگى اين درختِ خبيثِ آلوده كثيف اين است كه از ريشه درآمده است و بر خلاف درخت طيّبه كه ريشه هاى آن همچون طناب هاى محكم و متعدّدى آن را در برابر طوفانها و بادهاى سهمگين محافظت مى كرد، اين درخت ريشه هايش قطع گرديده و از لابلاى زمين خارج گرديده است.
2- «ما لَها مِنْ قَرار»؛ چنين درختى كه ريشه هايش از زمين درآمده است، هيچ قرار و ثباتى ندارد و با كوچكترين حادثه و با كمترين وزش بادى جابه جا مى شود.
چنين درختى، كه نه ميوه اى دارد، و نه عطر و بوى خوشى، و نه سايه مناسبى ايجاد مى كند تنها و تنها بدرد سوختن مى خورد.
بسوزند چوب درختان بى بر *** سزا خود همين است مر بى برى را
«كلمه طيّبه» چيست؟
مفسّران در معنا و تفسير «كلمه طيّبه» بحث و گفتگو دارند كه به برخى از نظريّات آنها اشاره مى شود:
1- برخى معتقدند كه مراد از «كلمه طيّبه»، كلمه طيّبه «لا اله الا الله» است.(4)اين كلمه مبارك بسان شجره طيّبه اى است كه ريشه هايش مستحكم و استوار، و شاخه هايش سر به آسمان كشيده است، و در واقع درخت سعادت انسان محسوب مى گردد. اين درخت كه همان حقيقت توحيد است قلب انسان را زنده مى كند و همه بت ها را مى شكند. در مقابل بت پول، رشوه، ربا، دزدى و تجاوز سجده نمى كند؛ براى حفظ مقام هزاران دروغ نمى گويد، و براى حفظ مال دنيا دست به جنايت نمى زند؛ زيرا اين گونه اعمال شرك و بت پرستى است و بدين جهت است كه انسان رياكار را در آخرت به اسم منافق و فاجر مى خوانند.(5)
وقتى توحيد در دل انسان زنده شد، هواپرستى - كه عامل اصلى تمام انحرافات است - نابود مى شود.
از اين رو، در روايت زيبايى آمده است: «اَبْغَضُ اِله عُبِدَ عَلى وَجْهِ الاْرْضِ الْهَوى»؛ بدترين بت ها كه در روى زمين هميشه مورد پرستش قرار مى گرفته است، بت هوى و هوس است.(6)
مادرِ بت ها بت نفس شماست
زانكه آن بت مار و اين بت اژدهاست
اگر شجره طيّبه توحيد در قلب انسان كاشته شد اين بت ها كنار مى رود.
2- برخى از مفسّران بر اين اعتقادند كه مراد از كلمه طيّبه «شخص مؤمن» است. در قرآن مجيد، بر موجودات «كلمة الله» اطلاق شده است؛ مؤمن هم كلام الهى است. خورشيد، ماه، ستارگان، زمين و آسمان همه كلمة الله هستند؛ يعنى اينها در كتاب آفرينش و تكوين جزء كلمات الله به شمار مى آيند؛ همانگونه كه در مورد حضرت مسيح(عليه السلام) كلمة الله استعمال شده است.(7)
درخت وجود مؤمن - مانند شجره طيّبه - داراى ميووه هاى مختلفِ تمام فصل از قبيل سخاوت، شجاعت، جود، مهر، محبّت، احسان، ايمان، و مانند آن است.(8)
3- برخى نيز «كلمه طيّبه» را به امامان معصوم(عليهم السلام) تفسير كرده اند. اين بزرگواران شجره طيّبه اى هستند كه شاخسار وجودى آنها سرشار از ميوه هاست كه هر كس به تاريخ زندگى شان، به مزار و حرمشان و به كلمات و سخنانشان، نزديك شود و دست نياز بسوى آنها دراز كند، بى بهره نخواهد ماند.(9)
4- «علماء» تفسير ديگرى براى كلمه طيبه هستند؛ زيرا مردم از ميوه هاى وجود آنها بهره مى برند.
5- «فكر پاك» پنجمين تفسيرى است كه براى كلمه طيّبه بيان شده است. افكار پاك، شجره طيّبه اى هستند كه در طول تاريخ ثابت و برقرار مى مانند.
6- ششمين تفسيرى كه براى كلمه طيّبه گفته اند، «سخن خوب» است. گاهى يك سخن خوب ماندگار مى شود و افراد زيادى در جامعه از آن استفاده مى كنند.(10)
از اين رو، از پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) در كتاب ارشاد ديلمى روايت معروفى نقل شده است كه آن حضرت فرمودند: «ما اَهْدَىَ اَلْمَرْءُ الْمُسْلِمُ عَلى اَخيهِ الْمُسْلِمِ هَدِيَّةً اَفْضَلَ مِنْ كَلِمَةِ حِكْمَة يَزيدُهُ اللّهُ بِها هُدىً وَ يَرُدُّهُ عَنْ رِدىً؛ هيچ مسلمانى براى مسلمان ديگر هديه اى بهتر از كلمه حكمت آميزى كه نور هدايت را در قلب او زياد و ظلمت و تاريكى را كم كند، هديه نكرده است».(11)
در داستان حضرت خضر و موسى(عليهما السلام) آمده است كه وقتى آنها به شهر إنطاكيّه رسيدند. و با بى مهرى شديد مردم مواجه شدند، به ناچار به سوى خارج شهر حركت كردند. در خارج از شهر به ديوار خرابه اى برخوردند. حضرت خضر(عليه السلام)به حضرت موسى(عليه السلام) گفت: «اين ديوار خراب را بايد بسازيم». سخن خضر براى موسى ناخوشايند آمد. حضرت خضر فرمود:
«اين ديورا از آنِ دو بچّه يتيم است و گنجى در اينجا پنهان گشته، پدر آنها انسان خوبى بوده است، اميد مى رود بچّه هايش از آن استفاده كنند».
در روايات آمده است كه آن گنج پول و طلا نبوده است، بلكه كلمات حكمت آميزى بوده كه پدر براى فرزندان خود به يادگار گذاشته بود.(12) همانگونه كه سخنان گهربار اميرالمؤمنين(عليه السلام) ارزشمندتر از هر گنجى است كه براى همه عصرها و نسل ها به يادگار مانده است.
كلمه طيّبه اى از امام حسن مجتبى(عليه السلام)
جُنادة بن ابى سفيان، از اصحاب باوفاى امام مجتبى(عليه السلام)، در آخرين ساعات عمر با بركت سبط اكبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) به خدمت آن حضرت شرفياب گشت. وى به سوى اين درخت پاكيزه دست تمنّا دراز كرد تا ميوه اى بچيند. على رغم اينكه امام بر اثر زهر حال مناسبى نداشت؛ ليكن شروع به موعظه جناده نمود. از جمله مواعظ آن حضرت اين جمله بسيار زيبا و پرمعنا است:
«اِنْ اَرَدْتَ عِزّاً بِلا عَشيرِة وَ هَيْبَةً بِلا سُلْطان فَاخْرُجْ عَنْ ذُلِّ مَعْصِيَةِ اللّهِ اِلى عِزِّ طاعَةِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ»؛
اى جنادة! اگر مى خواهى قوى باشى، بى آنكه قبيله و عشيره اى داشته باشى و اگر مى خواهى اُبهت و شكوه و عظمت داشته باشى، بى آنكه تاج و تخت پادشاهى داشته باشى، از سايه شوم معصيت و نافرمانى خداوند خارج شو و در سايه اطاعت و فرمان بردارى خداوند قرار گير».(13)
آرى؛ بندگى كن تا كه سلطانت كنند، سلطنت در بندگى خداست، عزّت و آبرو و قدرت در بندگى پروردگار عالم است. «فَاِنَّ الْعِزَّةِ لِلّهِ جَميعاً»(14)
خوى حيوانى سزاوار تو نيست
ترك اين خو كن كه انسانت كنند
چون على در عالم مردانگى
فرد شو تا شاه مردانت كنند
همچو سلمان در مسلمانى بكوش
اى مسلمان تا كه سلمانت كنند