ناصر مکارم شيرازى
خداوند كريم در آيات (107 تا 109) سوره برائت (توبه) مى فرمايد:
«وَالَّذينَ اتَّخَذُوا مَسجِداً ضِراراً وَ كُفراً وَ تَفريقاً بَينَ المُؤمِنينَ وَ اِرصاداً لِمَن حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحلِفُنَّ اِنْ اَرَدْنا اِلاَّ الْحُسْنى وَ اللّهُ يَشْهَدُ اِنَّهُمْ لَكاذِبوُنَ لا تَقُمْ فيهِ اَبَداً لَمَسْجِدٌ اُسِّسَ عَلَى التَّقوى مِنْ اَوَّلِ يَوْم اَحَقُّ اَنْ تَقُومَ فيهِ، فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ اَنْ يَتَطَّهَّروُا وَ اللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرينَ اَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللّهِ و رِضْوان خَيْرٌ اَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُف هار فَانْهارَ بِه فى نارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لا يَهْدى الْقَوْمَ الظاّلِمينَ».
هرگز در آن [مسجد به عبادت] نايست! آن مسجدى كه از روز نخست بر پايه تقوا بنا شده، شايسته تر است كه در آن [به عبادت] بايستى؛ در آن، مردانى هستند كه دوست مى دارند پاكيزه باشند؛ و خداوند پاكيزگان را دوست دارد!
آيا كسى كه شالوده آن را بر تقواى الهى و خشنودى او بنا كرده بهتر است، يا كسى كه اساس آن را بر كنار پرتگاه سستى بنا نموده كه ناگهان در آتش دوزخ فرو مى ريزد؟! و خداوند گروه ستمگران را هدايت نمى كند.
دورنماى بحث
آيات سه گانه فوق ـ كه به عنوان هفدهمين مَثَل از امثال قرآن تلقّى شده ـ درباره مسجد «ضرار» است كه دشمنان اسلام براى مبارزه با اين دين خوش آيند نو پا، در صدد بر آمدند تا از آن به عنوان سنگر محكمى استفاده كنند و با سلاح دين و مذهب با اسلام بستيزند.
شأن نزول
اكثر مفسّران قرآن در ذيل آيات مذكور، به شأن نزول اين آيات اشاره داشته(1)، داستان آن را اين چنين نگاشته اند:
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در هنگام عزيمت به جنگ تبوك، در ميان راه به قبيله بنى سالم ـ كه در آن زمان خارج از مدينه زندگى مى كردند ـ برخوردند. عدّه اى از آنان ـ كه مردمى ظاهر الصّلاح بودند ـ از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) اجازه خواستند تا مسجدى را در نزديكى مسجد قبا بنا كنند. و دليل خود را اين گونه بيان داشتند كه چون در قبيله ما افراد ضعيف و ناتوانى از پيرمردان، پيرزنان و كودكان وجود دارند كه نمى توانند در همه وقت براى اقامه نماز به مسجد قبا حاضر شوند، علاوه بر اين كه گرماى تابستان، سرماى زمستان، باد و باران نيز مانع از حضور آنان در مسجد مى شود، ساختن چنين مسجدى در نزديكى مسجد قبا ضرورى به شمار مى رود.
به عبارتى، آنان دو هدف به ظاهر زيبا را بيان كردند: نخست ساختن مسجد و محلّ عبادت و ديگر، حمايت از ضعيفان.
از اين رو، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اجازه ساختن آن مسجد را صادر كردند و سپس به سمت جنگ تبوك حركت نمودند.
بانيان مسجد از غيبت پيامبر(صلى الله عليه وآله) سوء استفاده كرده، با سرعت هر چه بيشتر مسجد را ساختند. هنگامى كه آن حضرت از جنگ برگشت، خدمت حضرتش رسيدند و از او خواستند تا مسجد را افتتاح كند!
در اين هنگام «آيات سه گانه مَثَل» به وسيله جبرئيل بر آن حضرت نازل شد.
شرح و تفسير
وَ الَّذينَ اتَّخَذوُا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ اِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ: آرى؛ جبرئيل نازل شد و پيامبر(صلى الله عليه وآله) را از اقامه نماز در مسجد ضرار بازداشت؛ زيرا آن، به ظاهر مسجد بود و در واقع براى آنان بتخانه و مركز توطئه به شمار مى رفت. اين قسمت از آيه شريفه، چهار هدف را براى اين منظور بيان مى دارد:
1ـ «ضِراراً»؛ بنابر آيه شريفه، اوّلين هدف بانيان اين مسجد، شكستن ابهت مسلمانان و ضرر زدن به آنها بود؛ زيرا اين مسجد به عنوان سنگرى براى دشمنان در نظر گرفته شده بود تا از اين طريق، بر پيكر مسلمانان ضربه وارد كنند.
2ـ «كُفْراً»؛ هدف ديگر آنان، تقويت مبانى كفر و شرك بود. آنان بدين جهت در بناى مسجد همّت گماردند تا با پايگاه قرار دادن مسجد، فعّاليّت هاى خود را در تضعيف اسلام و مسلمانان، و تقويت كفر و شرك شدّت ببخشند.
3ـ «تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤمِنينَ»؛ سومين هدف ـ كه از خطرناك ترين اهداف آنها بود ـ ايجاد شكاف و تفرقه بين مسلمانان و اهل ايمان بود. روشن است وقتى بين دو گروه از مسلمانان تفرقه اى ايجاد شود، در برابر هم صف آرايى مى كنند و نيرويى را كه بايد در نابودى دشمن مشترك به كار گيرند، صرف نابودى همديگر مى كنند و به جاى آن كه دشمن آسيب زده شود، هر دو گروه از اين اختلاف آسيب مى بينند؛ همانگونه كه اين اصل در تمام اختلافات حاكم است و ثمره شوم اختلاف، دامنگير هر دو گروه مى شود!
4ـ «اِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ»؛ چهارمين هدف، آماده كردن پايگاهى مستحكم در قلب كشور اسلامى، براى يكى از دشمنان اسلام بود كه دشمنى او با خدا و رسول خدا(صلى الله عليه وآله) سابقه اى ديرينه داشت.
ابو عامر نصرانى، دشمن كينه توز اسلام
شخصى مسيحى به نام ابوعامر نصرانى ـ كه بشارت ظهور پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) را در كتاب آسمانى خويش خوانده بود ـ به مدينه آمد و منتظر ظهور اسلام شد. در اين مدّت او براى خود مريدان و طرفدارانى پيدا كرد. با ظهور اسلام او به دين اسلام گرويد؛ ولى با گذشت زمان تمام پيروان و طرفداران و مريدان خود را از دست داد و نسبت به پيامبر(صلى الله عليه وآله)حسادت ورزيد؛ آتش حسادت در او شعلهور گشت تا جايى كه او يكى از آتش افروزان جنگ اُحد گرديد. به همين جهت، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) او را فاسق خواند و همين امر سبب شد كه او نتواند در مدينه ماندگار شود. به ناچار به پادشاه روم پناهنده شد و او را از آينده درخشان اسلام و خطرى كه براى روم خواهد داشت مطّلع ساخت و اسلام را براى ابر قدرت روم خطرى جدّى دانست بدين جهت، دولت روم را نسبت به جنگ عليه مسلمانان تشويق نمود در پى اين تقاضا پادشاه روم نيز قول مساعدت داد.
منافقان مدينه با «ابوعامر» بى ارتباط نبودند؛ ابوعامر براى منافقان مدينه نامه اى نوشت و از آنها خواست كه پايگاهى براى او در مدينه بنا كنند تا به مدينه باز گشته، زمينه را براى هجوم سپاهيان روم فراهم كند. از اين رو منافقان مدينه مسجد فوق را به عنوان پايگاهى براى اين دشمن خطرناك بنا كردند(2).
اكنون مسجد با اهداف مذكور ساخته شده است و منافقان از پيامبر(صلى الله عليه وآله) دعوت كرده اند كه با اقامه نماز در آن مسجد، رسماً آن را افتتاح نمايد.
امّا جبرئيل امين، پيام خداوند را در ضمن آيه زير به آن حضرت اين گونه
ابلاغ كرد:
«لا تَقُمْ فيهِ اَبَداً» پيامبر ما! هرگز در اين مسجد ـ كه به ظاهر مسجد و محل عبادت و در واقع مركزى براى توطئه است ـ نماز مگذار!
«لَمَسْجِدٌ اُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ اَوَّلِ يَوْم اَحَقُّ اَنْ تَقُومَ فيهِ»: مسجد ضرار جاى عبادت و پرستش خداوند يكتا نيست؛ بلكه بنابر آيه شريفه مسجدى شايستگى اين عبادت بزرگ الهى را دارد كه داراى دو ويژگى باشد:
1- نخست اين كه بنيان آن بر اساس تقوا و ايمان به خدا نهاده شده باشد. اين فراز از آيه شريفه به ما مى آموزد كه اساس و بنيان تمام چيزها از قبيل مسجد، حسينيّه، مدارس دينى، سياست، آزادى، اقتصاد، مديريّت، كشوردارى و... بايد بر اساس تقوا نهاده شود؛ زيرا تقوا، روح و محتوى اعمال تلقّى شده است.
2- خصوصيّت ديگر اين كه بايد افرادى كه در آن مساجد حاضر مى شوند، انسانهاى پاك و طاهرى باشند؛ زيرا نمازگزاران هر مسجد معرِّف آن مسجد به شمار مى آيند.
اين دو ويژگى در مسجد «قبا» ديده مى شد؛ چه اين كه هم اساس آن بر تقوا بود و هم نمازگزاران آن انسانهاى پاك و با فضيلت بودند، بر خلاف مسجد ضرار كه نه اساس آن بر تقوا بود و نه بنيان گذاران و نمازگذاران آن انسانهاى پاك و بافضيلتى به شمار مى رفتند.
فرمان تخريب مسجد ضرار
از اين رو، نه تنها پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) در آن مسجد نماز نخواند و آن را افتتاح نكرد، بلكه دستور به آتش كشيدن آن را صادر كرد؛ و پس از آن كه مسلمانان آن را به آتش كشيدند، پيامبر(صلى الله عليه وآله)دستور فرمودند تا ديوارهاى آن را خراب كنند و زمين آن را براى انبوه سازى زباله مهيّا سازند.
«اَفَمَنْ اَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللّهِ وَ رِضْوان خَيْرٌ اَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُف هار»؛ يا رسول اللّه! آيا مسجد قبايى كه بنيان و شالوده آن بر تقواى الهى و خشنودى و رضايت حضرت حق، نهاده شده بهتر است، يا مسجد ضرارى كه شالوده آن بر «شَفا جُرُف هار» بنا شده و در
نتيجه در آتش جهنّم سقوط خواهد كرد؟
شَفا: به معنى لبه هر چيزى است و عرب لب هاى انسان را بدين جهت «شَفَه» مى گويد كه در لبه دهان قرار گرفته است.
جُرُفْ: كناره هر چيزى را جُرُف مى گويند و از اين رو، كناره رودخانه را - كه به آب منتهى مى شود - جرف ناميده اند.
هار: به چيزى كه در حال سقوط است، هار گويند. آب رودخانه كناره هاى رودخانه را از درون خالى مى كند. اين لبه از بيرون سالم و بى خطر جلوه مى كند، به گونه اى كه اگر انسانى ناآگاهانه پايش را بر روى اين لبه قرار دهد ناگهان لبه رودخانه كه از درون تهى گرديده است فرو مى ريزد و آن انسان بى خبر را به داخل رودخانه و قعر آبها كشانده، او را غرق مى كند.
خداوند متعال در اين آيه شريفه، بناى مسجد ضرار را به ساختن چيزى بر روى لبه چنين رودخانه اى تشبيه كرده است؛ آن هم نه در جايى كه مُشرِف به رودخانه باشد كه اگر آشناى به شنا باشد نجات يابد، بلكه در جايى كه مشرف بر جهنّم است. و روشن است كه در چنين جايى سقوط همان است و نابودى همان، و احتمال نجات كاملاً منتفى است.
آيا آدم عاقل راضى است در چنين مسجدِ سست بنيانى با اين همه خطر
حاضر شود؟!
آرى؛ مسجدى كه بر اساس تقوى و رضايت الهى ساخته شده است آن قدر مستحكم، قابل اطمينان و مايه نجات است؛ امّا مسجدى كه براى تفرقه، كفر، شرك و پايگاه دشمن بنا نهاده شود چنان سست، خطرناك و مايه هلاكت است كه بنابر آيه قرآن موجب سقوط انسان در آتش جهنّم مى شود!
آيا تعبيرى جالب تر و مثالى رساتر از اين براى سرچشمه هاى شرك و نفاق مى توان يافت؟!
پيامهاى آيه
1- آنچه از داستان مسجد ضرار استفاده مى شود، اين است كه مسلمانان بايد بسيار مواظب و مراقب اعمال خود باشند؛ چه اينكه گاهى دشمن در لباس مذهب و با اسلحه دين به جنگ دين و مذهب مجهّز مى شود! از اين رو، وقتى به تاريخ اسلام مراجعه مى كنيم با انبوهى از مذاهب ساختگى دشمن مواجه مى شويم كه تنها براى ضربه زدن به «اسلام ناب» نهادينه شده اند.
از جمله مذاهب ساختگى، «فرقه ضالّه بهائيّت» است كه اكنون براى همگان روشن شده است كه اين مذهب بى اساس در كجا متولّد شده است؛ چه كسانى آن را ساخته اند؛ و چه كسانى از آن استفاده مى برند.(3)
2- مسلمانان بايد زيرك و دقيق باشند و فريب ظاهر را نخورند.
در هر برنامه و فتنه اى بايد متولّيان آن را شناسايى كنند، بايد دريابند كه چه كسانى از آن بهره مى برند و چه كسانى متحمّل ضرر مى شوند. مبادا فريب كسانى را بخورند كه به نام استعمار و آبادانى وارد كشور آنهامى شوند و با اسلحه آبادانى به خرابى كشور آنها مى پردازند؛ يا به نام ترويج آزادى، آنها را به اسارت مى كشند. و يا به نام ترويج دين آنها را بى دين كنند!
آرى؛ بر اساس فرمايش پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) كه فرمودند: «كَيِّسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ»(4)، انسان مؤمن بايد باهوش، زيرك و نسبت به امور مختلف مواظب
و دقيق باشد.