دوازدهمين مثال: مثال كفر و ايمان

ناصر مکارم شيرازى

خداوند متعال در آيه 122 سوره انعام به اين مثل اشاره فرموده است: «اَوَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَاَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِى بِهِ فِى النّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِى الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارج مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافرينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» آيا كسى كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم، و نورى برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود، همانند كسى است كه در ظلمت ها باشد و از آن خارج نگردد؟! اين گونه براى كافران، اعمال [زشتى ]كه انجام مى دادند، تزيين شده [و نيكو جلوه كرده ] است.

دورنماى بحث

در اين آيه شريفه، دو مثال مطرح شده است كه هر دو درباره كفر و ايمان است. قرآن مجيد در مثال اوّل، ايمان را به حيات و زندگى، و كفر را به مرگ و نيستى تشبيه كرده است؛ و در مثال دوّم، ايمان را به نور و كفر را به ظلمت.

شأن نزول آيه

درباره آيه فوق دو شأن نزول ذكر شده است:

1ـ اين آيه درباره حضرت حمزه، عموى بزرگوار پيامبر عظيم الشأن اسلام، و ابوجهل، دشمن سرسخت پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل شده است.حمزه از كسانى است كه در صدر اسلام ايمان نياورد؛ شايد مى خواست با مطالعه و تحقيق بيشتر، آيين برادرزاده اش (اسلام) را بپذيرد. از اين رو، حمزه در صدر اسلام، سكوت اختيار كرده بود و از طرف ديگر، دشمنان اسلام ـ مخصوصاً ابوجهل ـ هر روز به گونه اى مزاحم پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى شدند و موانعى بر سر راه آن حضرت ايجاد مى كردند. روزى ابوجهل، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را بسيار مورد اذيّت و آزار قرار داد و جسارت را به حدّى رساند كه مردم بت پرست نيز از مشاهده آن متأثّر شدند. حمزه ـ كه مردى بسيار شجاع و قدرتمند بود ـ آن روز به شكار رفته بود. وقتى از شكار برگشت خبر اذيّت ها و اهانتهاى ابوجهل را به او رساندند. حمزه كه از پيش ماجراجويى هاى ابوجهل را مى دانست، خشمگين شده، به سراغ ابوجهل آمد و به او پرخاش كرده، مشت محكمى بر بينى او وارد كرد؛ به گونه اى كه خون از بينى اش جارى شد، ابوجهل با اين كه نيرومند و داراى قوم و قبيله زيادى بود؛ ولى از هيبت و شجاعت حمزه ترسيد و عكس العملى از خود نشان نداد. در اين هنگام بود كه حمزه به اسلام گرويد و بر آستان خدا و رسولش، سر تسليم فرود آورد.

بر همين اساس آيه شريفه فوق نازل شد كه: «آيا كسى (حمزه) كه مرده بود و با پيوستن به اسلام او را زنده كرديم و قلب او نورى افروختيم كه مسيرش را در بين مردم انتخاب كرد، همانند كسى است (ابوجهل) كه در ظلمات و تاريكى ها گرفتار است و آن قدر متعصّب و لجوج است كه از اين ظلمات خارج نمى گردد، افراد بى ايمان بر اين عقيده اند كه عملشان شايسته است؛ در حالى كه روز به روز در لجن زار شقاوت، كفر و بدبختى فرو مى روند».(1)

2ـ شأن نزول ديگر اين است كه: آيه شريفه درباره عمّار ياسر و ابوجهل نازل شده است. عمّار ياسر، از جوانان شجاع، از جان گذشته و پيشگام در اسلام بود.

او از ياران پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بود و بعد از رحلت آن حضرت از اصحاب اميرالمؤمنين(عليه السلام) به شمار مى رفت. و عاقبت در جنگ صفين شهيد گشت.(2)هنگامى كه عمّار مسلمان شد، عدّه اى از دشمنان ـ مخصوصاً ـ ابوجهل ـ او را مذمّت كرده، مورد شكنجه قرار دادند. از اين رو، آيه شريفه درباره ايمان عمّار و كفر ابوجهل نازل شد؛ با اين تعبير كه عمّار قبل از اسلام مرده بود؛ ولى با روى آوردن به اسلام زنده شد و قلب او نورانى گشت. امّا ابوجهل بر اثر اصرار و لجاجت بر كفرش، در وادى ظلمت ماند و هيچ اميدى به رستگارى او نيست؛ زيرا او كارهاى زشت خود را شايسته مى پندارد.(3)

«حيات و زندگى» چيست؟

براى روشن شدن و درك عميق مثال اوّل، لازم است «حيات و زندگى»، مقدارى مورد بررسى قرار گيرد؛ اگر چه آثار حيات و زندگى، در همه جا ديده مى شود و به خوبى مى توان حيات را از مرگ تميز داد؛ ولى تعريف حيات و درك حقيقت آن بسيار مشكل است؛ چه اين كه تاكنون هيچ كس تعريف جامعى از حقيقت حيات و زندگى ارائه نكرده است. به همين جهت، دانشمندان معتقدند كه هيچ موجود زنده اى از موجود بى جان به وجود نمى آيد. دانشمندان دانه اتم را شكافتند؛ اختراعات و اكتشافات عجيبى از قبيل رايانه و... از خود نشان دادند؛ امّا نتوانستند موجود زنده اى را از موجود بى جان بيافرينند.

قرآن مجيد در 1400 سال پيش انسان را عاجز دانسته، مى فرمايد: «اگر همه افراد دست به دست هم دهند، از خلق يك مگس ناتوانند.»(4) و اكنون در اين عصر نوآورى، انسان حتّى از ادّعاى چنين خلقتى عاجز است تا چه رسد به خلق آن.

اصل مسلّمى در علم تجربى وجود دارد كه موجود زنده از مرده به وجود نمى آيد. و اين كه مردم خيال مى كنند اگر مثلا دو آجر مرطوب روى هم قرار گيرد، از بين آنها عقرب به وجود مى آيد، گمان باطلى است. حتماً بايد تخم عقرب وجود داشته باشد تا اين كار عملى گردد. و نيز تصوّر اين كه از سيب كرم توليد مى شود، غلط است. حتماً بايد تخم كرم در درون سيب وجود داشته باشد تا كرم به وجود آيد و نيز نه از حيوان، گياه توليد شود و نه از گياه حيوان.

سؤال: روزى كه كره زمين از خورشيد جدا شد و كم كم سرد گشت موجودات زنده از كجا و چگونه به وجود آمدند؟ آيا اين چنين نبوده است كه موجود جاندار از بى جان به وجود آمده باشد؟

جواب: بله، در آن زمان شرايط پيچيده اى وجود داشته است كه موجودات جاندار از موجودات بى جان به وجود آمدند؛ ولى اكنون نه آن شرايط وجود دارد؛ و نه بشر توان دستيابى به آن را دارد.

بنابراين، حيات و زندگى، عجيب ترين پديده عالم هستى است؛ و از آن عجيب تر خالق اين زندگى و حيات است كه ميليون ها دانشمند ـ با همه مطالعات و تحقيقاتى كه داشته اند ـ نتوانستند از راز اين مخلوقِ خالقِ توانا مطّلع گردند! از اين رو، مسأله حيات يكى از مهم ترين دلايل خداشناسى به شمار رفته است.

اقسام حيات و زندگى

حيات و زندگى بر سه قسم است:

1ـ حيات و زندگى گياهى و نباتى، كه علامت آن سه چيز است:

الف ـ رشد و نمو؛ ب ـ تغذيه؛ ج ـ توليد مثل.

2ـ حيات و زندگى حيوانى، كه علاوه بر داشتن ويژگى گياهان زنده، حسّ و حركت نيز دارد.

3ـ حيات و زندگى انسانى، كه علاوه بر پنج ويژگى كه در زندگى نباتى و حيوانى ذكر شد، از ويژگى هاى علم و دانش؛ ايمان و اخلاق، و عشق و اراده نيز برخوردار است. لذا اگر زندگى انسانى فاقد اين سه ويژگى باشد، به زندگى حيوانى تبديل مى شود!

بر همين اساس، قرآن مجيد كسانى را كه مسلمان نيستند، مرده تلقّى مى كند؛ و سپس زندگانى آنها را از رهگذر اسلام مى شناسد.

منظور از حيات در آيه مثل

بى شك منظور از حيات در اين آيه شريفه، حيات انسانى است؛ يعنى حمزه، يا عمّار، يا هر شخص ديگرى كه مسلمان شود، به وسيله ايمان به خداوند زنده مى گردد، سپس علم و دانش؛ اخلاق و ايمان؛ و عشق و اراده - كه از آثار زندگى انسانى است ـ در او نمايان مى شود. از اين رو، بر اساس آيه مثل عمّار ياسرها، حمزه ها و شهيدان راه خدا زنده اند و زندگى حقيقتى از آن آنهاست(5)؛ ولى ابوجهل ها مرده و فاقد حيات انسانى هستند (اَمْواتٌ غَيْرُ اَحْياء).(6)

چرا عرب جاهلى را مرده مى پندارند؟

 حضرت على(عليه السلام) در خطبه 26 نهج البلاغه اين مطلب را مورد بررسى قرار داده، مى فرمايد: «هنگامى كه حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) مبعوث شد و خداوند او را امين وحى و انذار كننده جهانيان قرار داد، شما عرب ها ـ كه در سايه اسلام زنده شديد و حيات انسانى يافتيد ـ داراى ده ويژگى بوديد كه هر يك از ديگرى شرم آورتر است:

1ـ پيرو بدترين كيش بوديد؛ چه اين كه بدترين خرافه، پرستش بت هاست! مگر انسان عاقل مى تواند قطعه سنگى را با دست خود بتراشد؛ سپس در مقابل او راز و نياز كند و حوائج و خواسته هايش را از او طلب كند و بدتر از آن، براى رسيدن به آرزوهايش فرزند خويش را در مقابل يك بت بى جان و بى روح قربانى كند و در هنگام گرسنگى همان بت را ـ كه از خرما ساخته شده است ـ غذاى خود قرار دهد!

3 و 4 ـ فقير و بدبخت بوديد. در ميان سنگهاى خشن و مارهاى خطرناكى ـ كه فاقد شنوايى بودند ـ زندگى مى كرديد. بيابان بستر شما بود و آسمان روپوشتان.

5ـ آب آشاميدنى شما آلوده و كثيف بود و هرگز زلال ننوشيديد؛

6ـ غذاهايتان ناگوار بود و از آن لذّتى نمى برديد؛

7ـ خون همديگر را مى ريختيد و ناامنى در بين شما حاكم بود؛

8ـ پيوند خويشاوندى را قطع نموديد و حتّى به فرزندان خود رحم نكرده، آنها را زنده به گور مى كرديد؛

9ـ بت ها در ميان شما برپا و مورد احترام بود؛

10ـ گناه وجودتان را فرا گرفته بود و سر تا پا غرق در گناه بوديد».

از فرمايش اميرالمؤمنين(عليه السلام) استفاده مى گردد كه فقر بر آنها حاكم بود؛ فقر دينى،فرهنگى، سياسى، اقتصادى، امنيّتى و... خداوند مهربان در ميان چنين مردمى ـ كه از هر جهت مرده بودند ـ پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را برانگيخت و علم و دانش را براى آنها به ارمغان آورد.

بدين وسيله عربهاى عصر جاهليّت و مسلمانان بعد از ظهور اسلام، با علم و دانش آشنا شدند و طولى نكشيد كه آنها پيشواى جهان دانش شدند. از اين رو، زمينه ساز جنبش و حركت اروپا، آثار دانشمندان اسلامى بود كه حدود چهار الى پنج قرن پيش سبب روى آوردن آنها به علم و دانش شد. اگرچه متأسّفانه، مسلمانانى كه وارثان علم و امير دانش جهان بودند، از فراگيرى علوم تجربى و صنعت بازماندند و امروز دست نياز به كشورهاى اروپايى دراز كردند و آنها نيز با اعزام كارشناسان خود، حامل فساد و فحشاء شدند.

اكنون بر فرهيختگان علم و دانش لازم است تا تاريخ و آثار دانشمندان اسلامى، اعترافات دانشمندان غربى به پيشرفتهاى مسلمانان در علم، اختراعات و ابتكارات علمى مسلمانان قبل از نهضت اروپا و...را مورد توجّه قرار داده، با تدريس اين گونه مطالب در دانشگاهها و مراكز علمى، نسل جوان را براى فعّاليّت هر چه بيشتر، با نسل پيشين پيوند دهند.

آثار و بركات نور

در مثال دوّم، ايمان به نور و كفر به ظلمت تشبيه شده است. براى روشن شدن و درك عظمت نور ايمان، شايسته است به آثار و بركات نور مادّى اشاره شود:

لطيف ترين و سريع ترين موجود در عالم مادّه، نور است؛ چه اين كه نور در يك ثانيه 300 هزار كيلومتر را طى مى كند. به عبارت ديگر، نور با سرعت خود در يك ثانيه مى تواند، هفت و نيم بار به دور كره زمين بچرخد! زيرا قطر كره زمين در خط استوا 40 هزار كيلومتر است و حاصل تقسيم 300 هزار بر 40 هزار، هفت و نيم خواهد بود.

از اين رو، همه بركات عالم مادّه، از نور است؛ چه اين كه به بركت نور، موجودات زندگى مى كنند؛ به بركت نور، بيمارى ها و ميكروبهاى بيمارى زا نابود مى شوند؛ به بركت نور، گياهان رشد و نمو مى كنند؛ به بركت نور، ميوه ها به ثمر مى رسند؛ به بركت نور، فضا گرم مى شود؛ به بركت نور، فضاى اطراف روشن مى شود و بالاخره به بركت نور، باران رحمت الهى مى بارد.

اسلام و ايمان نيز همچون نور، روشنايى دارد؛ چه اين كه حضرت حمزه و عمّار پيش از اسلام، همانند ساير عرب هاى جاهليّت مرده بودند؛ سپس با گرايش به خداوند به وسيله اسلام و نور ايمان زنده شدند و با همين نور حقيقت ساز، راه خود را انتخاب كردند. قطعاً، دارنده چنين نورى، همانند كسى نيست كه غرق در ظلمات است!

نور فرقان

يكى از آيات قرآن كه در اين زمينه نازل شده و بسيار پرمعنا و نويدبخش است، آيه 29 سوره انفال است: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِنْ تَتَّقُواللّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرقاناً» اى كسانى كه ايمان آورديد! اگر تقواى الهى پيشه كنيد، خداوند براى شما فرقان را قرار مى دهد.

فرقان در لغت، تميز حقّ از باطل است؛ يعنى اگر انسان باتقوا شد، خداوند نور و روشنايى در دل او قرار مى دهد كه مى تواند حقّ را از باطل تميز دهد. از اين رو، گاهى در ميان مردم عوام و درس ناخوانده، افرادى يافت مى شوند كه داراى چنين نورى هستند كه با آن از حوادث و ماجراهاى گنگ و تاريك باخبرند؛ به گونه اى كه هم منشأ حوادث را مى دانند و هم از هدف آنها آگاهند. دارندگان نور فرقان، نه آلت دست شيطان مى شوند؛ و نه گرفتار شيّادهاى گمراه؛ زيرا نور فرقان چراغ هدايت و راهنماى آنهاست و به همين جهت، رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله)فرموده است: «اَلْمُؤمِنُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللّهِ» انسان مؤمن با نور خدا حركت مى كند.(7)

تقوا ثمره روزه و فرقان ميوه تقوا

ماه مبارك رمضان، ماه تقوا و نور است، انسان مسلمان با روزه دارى براى خدا، به تقواى بيشترى دست مى يابد به گونه اى كه نهال تقوا در وجود او ريشه مى دواند (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون). بنابراين، تقوا ثمره و نتيجه روزه است و بر اساس آيه شريفه، فرقان نيز ثمره تقواست. شايسته است در اين شب ها و روزهاى پربركت رمضان ـ مخصوصاً در هنگام سحر ـ دست به دعا برداريم و تقوا و فرقان را از خدا طلب كنيم (اللهمّ آمين!).

زيبا جلوه كردن اعمال زشت در نظر كفّار

در پايان آيه شريفه، خداوند مى فرمايد: «اعمال زشت كفّار در نظر آنها تزيين شده و زيبا جلوه كرده است.»؛ زيرا حُبّ ذات، هواپرستى، خودخواهى، غرور و مانند اينها، سبب مى گردد تا آنها توجّهى به اعمال زشت خود نكرده، عمل خود را تزيين شده و خدمت به ديگران بپندارند.

پي نوشتها
1- تفسير نمونه، جلد 5، صفحه 424.
2- شهادت او در جنگ صفين غائله اى به پا كرد، زيرا حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) فرموده بودند كه عمّار به دست گروه سركش كشته مى شود. از اين رو، وقتى او شهيد شد، عدّه اى از مردم و ياران معاويه نسبت به معاويه بدبين شدند؛ ولى با يك تفسير غلط خود را نجات داده، گفت: ما عمّار را نكشتيم، بلكه عمّار را كسى به قتل رساند كه او را به اين جنگ روانه كرده است!
3- تفسير نمونه، جلد 5، صفحه 425.
4- سوره حج، آيه 73.
5- سوره بقره، آيه 154.
6- سوره نحل، آيه 21.
7- بحار الانوار، جلد 64، چاپ بيروت، صفحه 75.