ناصر مکارم شيرازى
خداوند متعال در آيه 59 سوره آل عمران مى فرمايد: «اِنَّ مَثَلَ عِيسى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُراب ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» مثل عيسى در نزد خدا، همچون آدم است كه او را از خاك آفريد؛ سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد. [بنابراين، ولادت مسيح بدون پدر، هرگز دليل بر اولوهيّت او نيست.]
شرح و تفسير
قرآن مجيد از آيه 45 تا 59 سوره آل عمران درباره حضرت عيسى بن مريم(عليه السلام)سخن مى گويد و مراحل مختلف زندگى او را از قبيل: كيفيّت تولّد، پرورش و رشد او، رسالت و پيامبرى، معجزات و كرامات، عروج آن حضرت به آسمان و... مورد بررسى قرار مى دهد. در اين آيه مورد بحث نيز قرآن در صدد برآمده تا شبهه اى را كه نسبت به حضرت عيسى وجود دارد، برطرف سازد.
سؤال: چگونه ممكن است انسانى بدون داشتن پدر، تنها از مادر متولّد شود؟ و چگونه تولّد انسانى بدون تركيب اسپرم و اُوول (نطفه مرد و زن) ممكن است؟
آيه مثل در صدد پاسخ به اين شُبه است كه: «مگر حضرت آدم(عليه السلام) پدر داشت؟! آفرينش او كه سخت تر از تولّد عيسى بود؛ چون او نه پدر داشت و نه مادر؛ همان خدايى كه آدم را بدون پدر و مادر آفريد، قادرست كه عيسى بن مريم را بدون پدر بيافريند!
اين گونه كارها در نزد خداوند دشوار نيست. خداوند همين كه اراده كند، ايجاد مى شود. «ثُمّ َقالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»(1) فرمان همان و ايجاد شدن همان.
آفرينش مخلوقات در نزد خداوند چنان است كه بين كوچكى و بزرگى؛ راحتى و سختى، هيچ تفاوتى وجود ندارد. اگر خداوند بخواهد جهانى مانند جهان كنونى با اين همه كهكشان ها و ستارگان ـ كه آمار آن عجيب و وسعت آن حيرت آور است ـ بيافريند، به محض فرمان، ايجاد صورت مى گيرد.
اگر انسان در هنگام نماز به چنين خداوندى فكر كند و بينديشد كه در مقابل چه خداى قادرى ايستاده است؛ و احساس كند كه «هيچ» با «همه چيز» صحبت مى كند، مسلّماً حال ديگرى در نماز پيدا خواهد كرد.
قدرت خداوند در كلام اميرالمؤمنين(عليه السلام)
على(عليه السلام) در خطبه 185 نهج البلاغه، درباره قدرت خداوند جملات زيبايى دارد كه به چند نمونه آن اشاره مى كنيم: «لَوْ فَكَّرُوا فى عَظيمِ الْقُدْرَةِ وَ جَسيمِ النِّعْمَةِ لَرَجَعُوا اِلَى الطَّريقِ وَ خافُوا عَذابَ الْحَريقِ...» اگر مردم در قدرت عظيم خداوند و نعمت هاى فراوان او مى انديشيدند، حتماً هدايت مى شدند و از عذاب الهى مى ترسيدند؛ ولى افكار مردم بر اثر هوى و هوس، ناتوان شده و حجاب هاى خودپرستى جلو ديدگان آنها را گرفته است؛ نه چشم بينا دارند و نه قلب پذيرا. نگاهى به اين موجودات كوچك و ريز بيفكن كه چگونه خلقت اينها را شگفت انگيز آفريده است! تمام اجزاء و اندامى كه يك حيوان بزرگ آن را داراست، خداوند براى اين موجودات نيز آفريده است.
سپس حضرت خلقت مورچه را مورد بررسى قرار داده، نكات لطيف و ظريفى را درباره آن بيان مى فرمايد.
يكى از حجاب هايى كه سبب مى شود، شگفتى هاى آفرينش مورد توجّه انسان قرار نگيرد، حجاب عادت است؛ زيرا عادت باعث مى شود كه عظمت چيزى از ياد برود؛ مثلا همين مورچه كه معمولا مورد ديد همگان است، براى انسان عادى شده است و اين عادت سبب شده است كه به شگفتى آن توجّه نشود. چه اين كه اگر مورچه با يكى از پيشرفته ترين صنايع بشر مقايسه گردد، آن وقت عظمت قدرت خداوند آشكار مى شود.
يكى از صنايع پيشرفته بشر هواپيماست كه اين هواپيما مسافران و بارهاى زيادى را حمل و نقل مى كند و داراى قسمت و اجزاى متفاوتى است كه همانند يك شهر كوچك مى ماند. اگر اين هواپيما ـ كه نهايت قدرت نمايى بشر است ـ با مورچه ـ كه يكى از صنايع كوچك قدرت بى پايان خداوند است ـ مقايسه گردد، خواهيم دانست كه مورچه از هواپيما عظيم تر و شگفت آورتر است؛ زيرا اين موجود كوچك با اين جثّه ريز خود، همه چيز را داراست. اجزا و دستگاههايى از قبيل: چشم، گوش، پا، نيروى جاذبه، نيروى دافعه، نيروى جذب و هضم غذا، دستگاه تخليه فضولات، دستگاه توليد مثل، قدرت خانه سازى و انبارسازى، تهيّه مواد غذايى و نگهدارى آن بطورى كه فاسد نشود و... واقعاً اين موجود كوچك، يكى از شگفتى هاى آفرينش است كه چگونه اين همه اجزا و دستگاهها در بدن كوچك او جا گرفته است!
علاوه بر آن كه هواپيما قدرت تهيّه مواد خوراكى، توليد مثل و... را ندارد، و فاقد بسيارى از دستگاههايى است كه در درون مورچه است، خود به تنهايى قادر بر انجام كار نيست، بلكه عدّه اى تكنسين آن را به حركت درمى آورند.
آرى! اگر انسان در قدرت عظيم و پايان ناپذير خداوند انديشه كند، هدايت مى شود و از آفرينش يك انسان فاقد پدر، تعجّب نمى كند. بايد بر چنين خداى قادرى، با تمام وجود سجده كرد و بر چنان انسان كامل (على عليه السلام) كه اين قدرت وصف ناپذير را زيبا توصيف نموده است، درود و سلام فرستاد.
درباره پيدايش انسان دو نظريّه عمده وجود دارد:
1ـ «تنوّع انواع». صاحبان اين نظر معتقدند: آدم داراى خلقت مستقلّى بوده است، همان گونه كه ديگر حيوانات نيز خلقت جداگانه اى داشته اند. اين نوع برداشت را «ثبوت انواع» نيز مى گويند.
2ـ «تبدّل انواع». اين نظر كه در بين دانشمندان علوم طبيعى مشهور است، مى گويد: در ابتداى خلقت، تنها يك موجود تك سلولى وجود داشته كه در دل درياها شناور بوده است. اين موجود با گذشت زمان رشد يافت؛ و سپس به ماهى تبديل شد. ماهى نيز شروع به توليد مثل و تكثير نسل نمود. آن گاه تعدادى از آن ماهى ها بر اثر امواج دريا به روى زمين پرتاب شدند و كم كم به ساير حيوانات تبديل گشتند كه از جمله آنها ميمون و بوزينه است، پس از آن عدّه اى از بوزينگان تكامل و رشد يافته، تبديل به انسان شدند.
آيا صاحبان اين نظريّه (تبدّل انواع) دليل قاطعى دارند؟
خير؛ چون ريشه اين تفكّر به ميليون ها سال قبل باز مى گردد و در آن زمان انسانى وجود نداشته، اطّلاعات دقيقى نرسيده است؛ تنها قرائن و شواهدى از باستان شناسان جمع آورى شده است كه آن هم يقين آور نيست.
تفاوت بين «نظريّه» و «قانون»
در مباحث علمى، آن دسته از مسايلى كه در آزمايش مى گنجد، بعد از آن كه مسير آزمايش را طى كرد، تبديل به يك قانون عملى مى شود؛ مثلا به وسيله آزمايش ثابت شده است كه سرعت نور در هر ثانيه 300 هزار كيلومتر است. امّا آن دسته از مسايلى كه در علوم تجربى نمى گنجد و قابل آزمايش نيست و براى اثبات آن از روى عقل به قرائن و شواهد موجود تمسّك مى جويند، «فرضيّه» ناميده مى شود.
از اين رو، «تبدّل انواع» فرضيّه است، نه قانون. يكى از ويژگى هاى فرضيّه، احتمال عوض شدن و باطل شدن آن است. به عنوان نمونه، دانشمندان فرضيّه اى را مطرح كردند كه انسان هاى چهل هزار سال قبل، غير از انسان هاى امروز بودند؛ ولى باستان شناسان جمجمه هايى از دو ميليون سال پيش يافتند كه كاملا شبيه به انسان امروزى است. بدين ترتيب فرضيّه قبل، باطل مى گردد.
نظر قرآن درباره پيدايش انسان
آنچه از ظاهر آيات قرآن استفاده مى گردد، اين است كه قرآن مجيد نظر اوّل (تنوّع انواع) را تأييد مى كند و بايد به نظر دوّم از روى مطالعه نگريست و نمى توان آن را قانون به حساب آورد.
در هر حال، چه نظر اوّل صحيح باشد و چه دوّم، در تفسير آيه مثل تغييرى ايجاد نمى شود؛ زيرا اگر به تبدّل انواع هم قائل شويم، باز خواهيم گفت:
همان خدايى كه موجودات تك سلولى را بدون پدر و مادر آفريد، قادر است حضرت عيسى بن مريم(عليهما السلام) را نيز خلق كند. علاوه بر اين كه دانشمندان بر حيواناتى دست يافتند كه بدون جفت گيرى بچّه دار مى شوند، كه از آن به «بكرزايى» تعبير شده است؛ يعنى جنس ماده در اين نوع حيوانات بدون نياز به جنس نر قادر به توليد مثل است.
بنابراين، اگر در عالم «بكرزايى» ممكن باشد، توّلد حضرت مسيح(عليه السلام) بدون پدر نه تنها جاى تعجّب نيست، بلكه شگفت آورتر از آن رخ داده است.