هشتمين مثال: عاقبت امور

ناصر مکارم شيرازى

خداوند متعال در هشتمين مَثَل از مَثَلهاى قرآن در آيه 266 سوره بقره چنين مى فرمايد: «اَيَوَدُّاَحَدُكُمْ اَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيل وَ اَعْناب تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ لَهُ فيها مِنْ كُلِّ الَّثمَراتِ وَ اَصَابَهُ الْكِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفآءُ فَاَصابَها اِعْصارٌ فيهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الاْياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ» آيا كسى از شما دوست دارد كه باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد كه از زير درختان آن، نهرها بگذرد و براى او در آن باغ، از هر گونه ميوه اى وجود داشته باشد، در حالى كه به سنّ پيرى رسيده و فرزندانى [كوچك] و ضعيف دارد؛ [در اين هنگام،] گردبادى [كوبنده] كه در آن آتش [سوزانى] است، به آن برخورد كند و شعلهور گردد و بسوزد؟ [همين طور است حال كسانى كه انفاق هاى خود را با ريا و منّت و آزار، باطل مى كنند]. اين چنين، خداوند آيات خود را براى شما آشكار مى سازد؛ شايد بينديشيد [و با انديشه، راه حق را بيابيد].

دورنماى بحث

چگونه راضى مى شويد به سرنوشت انسانى مبتلا گرديد كه با تلاش فراوان باغ سرسبز و پر از ميوه اى را فراهم آورده و در سنّ پيرى فرزندان كوچك و ضعيفى را گرد خود جمع نموده است؛ آن گاه بادى از آتش همه هستى او را نابود سازد؟! چگونه راضى مى شويد بعد از يك عمر زندگى با عزّت، ناگهان ذليل شويد و به خاك سياه بنشينيد؟!

شرح و تفسير «آيه مثل»

مفسّران در تفسير آيه مثل اقوالى دارند:

برخى معتقدند: اين مثال، سرنوشت و عاقبت انسان هايى را بيان مى كند كه با آتش «ريا» خرمن انفاق و بخشش خويش را آتش مى زنند؛ با آتش ريا اعمال صالح و عبادات خويش را از بين مى برند!

اعمال بسيارى از قبيل: حجّ، نماز، روزه، جهاد، كمك به مسجد، ساختن بيمارستان، يتيم نوازى و... به جا مى آورند و عمرى را در اين مسير مى گذارند؛ ولى با تندباد ريا چنان آنها را مى سوزانند و خاكسترش را بر باد مى دهند كه هيچ اثرى از آنها باقى نمى ماند.(1)

عدّه اى ديگر برآنند كه: آيه مثل اختصاص به «ريا» ندارد، بلكه همه گناهان را فرا مى گيرد. اين آيه، به مسلمانان هشدار مى دهد كه از اعمال خود مواظبت كنند و عبادات و خدمات شايسته اى را كه بجا مى آورند، حفظ كنند، كه مبادا آتش گناه همه آنها را نابود سازد!

بر اساس اين آيه شريفه، اگر از اعمال و عبادات خود مواظبت نكنند، به سرنوشت آن پيرمردى مبتلا مى گردند كه هم خود متضرّر گرديده و هم آيندگان و فرزندان خردسالش را به زحمت و رنج افكنده است.(2)

يعنى اى انسان! همواره به عاقبت امر خويش بينديش و بطور شايسته اعمال و عباداتى را كه انجام داده اى حفظ كن، كه هميشه حفظ عمل مشكل تر از اصل عمل است.

پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) در روايتى چنين فرموده است: «مَنْ قالَ لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ، غَرَسَ اللّهُ لَهُ بِها شَجَرَةً فِى الْجَنَّةِ» هر كس يك «لااله الاّ اللّه» بگويد، خداوند در بهشت درختى براى او مى كارد.

يعنى هر بار گفتن اين «كلمه طيّبه» مساوى است با يك درخت در بهشت و هر كس بيشتر اين كلمه را بر زبان جارى سازد درختان بيشترى نصيب او خواهد شد.

آنچه از اين روايت استفاده مى گردد، اين است كه بهشت و جهنّم از اعمال ما ساخته مى شود؛ نه اين كه از پيش ساخته شده باشد! بعد از فرمايش پيامبر(صلى الله عليه وآله)، انسان بى خبرى كه در محضر آن حضرت نشسته بود، عرض كرد: «يا رسول اللّه! در اين صورت من درختان بسيار زيادى در بهشت خواهم داشت؛ چون اين ذكر را زياد بر زبان جارى مى سازم!

حضرت فرمودند:

آرى به شرط اين كه آتشى نفرستى تا آنها را بسوزاند و خاكستر كند.»(3) يعنى بدين شرط كه گناه نكنى و باعث نابودى و حبط عمل خويش نگردى.

بر تأييد اين مطلب پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در حديث ديگرى فرمودند: «اَلْعُلَماءُ كُلُّهُمْ هَلْكى اِلاّ العامِلُونَ وَ الْعامِلُونَ كُلُّهُمْ هَلْكى اِلاّ الـْمُخْلِصُونَ وَ الـْمُخْلِصُونَ عَلى خَطَر» علما و دانشمندان همه در معرض هلاكتند، مگر كسانى كه به علم خود عمل كرده اند؛ اين دسته نيز در معرض هلاكت هستند، مگر آنها كه عملشان از روى اخلاص بوده است و مخلصان در معرض خطر بزرگى قرار دارند.(4)

در اين حديث نيز هشدار ديگرى است كه مبادا گناهان آينده، اعمال مخلصانه گذشته را نابود سازد!

«اَيَوَدُّاَحَدُكُمْ اَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخيل وَ اَعْناب» اين كه خداوند در بين همه ميوه ها و موادّ غذايى تنها از خرما و انگور نام مى برد، نشانگر اين است كه اين دو ميوه از مهمترين غذاهاى بشر است و مهمتر از اين دو، يا وجود ندارد و يا اندك است.

«تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ لَهُ فيها مِنْ كُلِّ الَّثمَراتِ» گاهى باغ از قنات يا بركه اى آبيارى مى گردد، كه در اين صورت آبيارى آن زحمت دارد؛ شب زنده دارى مى خواهد؛ كار و فعّاليّت مى طلبد و چه بسا نياز به خريدن داشته باشد و گاهى باغ در مسير آب قرار دارد و آبيارى آن تلاش زيادى را نمى خواهد. باغى كه در آيه مثل ذكر شده به اين صورت آبيارى مى گردد، و زحمتى را براى باغبان ندارد؛ و علاوه بر آن در اين باغ ميوه ها يافت مى شود و ميوه هاى آن به خرما و انگور بسنده نمى گردد.

«وَ اَصابَهُ الْكِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ» باغبان چنين باغ سرسبز و پرميوه، پير و ناتوان شده است؛ علاوه بر آن سرپرستى تعدادى از فرزندان خردسالش را عهده دار است كه نه تنها اين فرزندان توان كمك به پدر را ندارند، بلكه زحمت نگهدارى اين فرزندان نيز بر دوش اوست. با اين حال، نگهدارى اين باغ سرسبز فعّاليّت زيادى را نمى طلبد و اكنون اين باغبان پير پس از عمرى رنج و زحمت، مى تواند به همراه فرزندانش با استفاده از اين باغ زندگى خوشى را بگذراند.

«فَاَصابَها اِعْصارٌ فيهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ» در اين هنگام كه باغبان سالخورده شديداً به اين باغ نياز دارد، ناگهان گردباد كوبنده اى از آتش مىوزد و اين باغ را به آتش مى كشد و آن را تبديل به تلّى از خاكستر مى كند و سپس خاكستر آن را نيز به همراه مى برد و هيچ اثرى از باغ باقى نمى گذارد.

«اعصار» در آيه مذكور به معناى گردباد است. گردباد بر اثر برخورد دو باد كه در دو جهت مخالف مىوزند، به وجود مى آيد، گردباد داراى قدرت عجيبى است. وقتى كه اين دو باد به هم مى پيچند و به حركت درمى آيند، هر چه بر سر راه خود بيابند با خود مى برند. حتّى گاهى به قدرى شديد است كه مى تواند انسان را از روى زمين بلند كند. بلكه گاهى گردباد با استخر آبى برخورد مى كند و تمام آب استخر و ماهى هاى آن را به جاى ديگرى منتقل مى كند؛ به گونه اى كه بعضى تصوّر مى كنند اين ماهى ها از آسمان آمده است.

سؤال: آتش كه همراه اين گردباد است و باغ را به آتش مى كشاند، چگونه به وجود مى آيد؟

در پاسخ به اين سؤال اقوال متعدّدى ذكر شده است:

الف ـ عدّه اى بر اين عقيده هستند كه گردباد از خود آتشى ندارد و آتش آن از صاعقه است. بنابراين، نخست صاعقه باغ را به آتش مى كشد و تبديل به خاكستر مى كند؛ سپس گردباد، خاكستر آن را پراكنده مى ازد.

ب - عدّه ديگر برآنند كه گردباد از شعله آتشى عبور مى كند و شعله اى همراه خود برمى دارد؛ سپس در هنگام برخورد با باغ، آن را به آتش كشانده، باغ را نابود مى سازد.

ج ـ بعضى نيز مى گويند، اين گردباد، باد طبيعى نيست، بلكه همانند «باد سموم»(5) است كه مانند آتش داراى حرارت سوزانى است؛ به گونه اى كه هر چه بر سر راه او باشد به آتش كشانده، آن را نابود مى سازد.

«كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الاْياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ» خداوند در پايان آيه، هدف از بيان مثل را تفكّر و تعقّل مى شناسد. براساس اين آيه شريفه، بايد انسان همواره خود را به خداى خويش بسپارد و معتقد باشد كه عبادات و طاعات او شايسته مقام پروردگار نيست و هر چه از خداوند بدو رسيده است، سراسر لطف و احسان است؛ نه اين كه به خاطر انجام عمل، مستحقّ احسان بوده است. ولى متأسّفانه، اين انسان ضعيف گاهى تفكّر نمى كند و به چند ركعت نماز و به چند روز، روزه خود مغرور شده، خود را بهشتى مى داند، بلكه بهشت را بر خود واجب مى شمارد. همين انسان ناگهان چشم باز مى كند؛ مى بيند بى ايمان از دنيا رفته است!

«اَللّهُمُّ اجْعَلْنا مِنَ الْمَرْحومينَ وَ لاتَجْعَلْنا مِنَ الَْمحْرومين» پروردگارا! ما را مشمول رحمت خود قرار بده و از لطف و احسانت محروم مفرما».

عاقبت اين شخص ختم به شر شد!

در زمان طاغوت (حكومت پهلوى) طلبه اى بود، بسيار متديّن و باتقوا كه از اعمال و كردار خود بسيار مواظبت مى كرد و با برادرش كه اهل خمس و زكات و وجوه شرعى نبود معاشرت نمى كرد. اتّفاقاً اين طلبه بيمار شد، بيمارى سخت و شديد، و چون برادرش او را بيمار ديد، به كمك او شتافت و براى پرستارى، او را به خانه خود برد. روزى استاد ما به ملاقاتش رفت. طلبه بيمار به استاد گفت: روى اين فرش ننشينيد؛ زيرا اين فرش غصبى است! ولى وضع او بدين حالت نگذشت، بلكه گذشت روزگار او را عوض كرد و عاقبت اين مسلمان متديّن و متّقى و محتاط به جايى رسيد كه اگر بر سر سفره اى شراب نبود غذا نمى خورد!

حضرت على(عليه السلام) در خطبه قاصعه(6) ـ كه در قسمتى از آن آثار تكبّر و عُجب را بيان كرده است ـ مى فرمايد: «از سرنوشت شيطان عبرت بگيريد؛ چه اين كه او شش هزار سال در صف ملائكه به عبادت مشغول بود؛ ولى عاقبت به خير نگشت و بر اثر لجاجت و تكبّر، تمام عبادات خود را نابود ساخت و به چنين سرنوشت شومى گرفتار شد».

بنابراين، انسان هرگز نبايد به عبادات و طاعات خود مغرور گردد، بلكه همواره بايد به عفو و رحمت پروردگار چشم بدوزد.

«اَللّهُمَّ اجْعَلْ عاقِبَة اَمْرِنا خَيراً» پروردگارا! عاقبت كار ما را به خير ختم گردان.

پيام آيه مَثَل: «احباط و تكفير»

يكى از بحث هايى كه در «علم كلام» مطرح مى شود، مسأله «احباط و تكفير» است، كه در آيه مثل بدان اشاره شده است.

«احباط» عبارت است از اعمال و گناهانى كه انجام آن باعث از بين رفتن حسنات و عبادات انسان مى گردد؛ امّا «تكفير» عبادات و اعمالى است كه انجام آنها سبب نابودى گناهان مى گردد. به عنوان مثال عمل «شيطان» ـ كه تكبّر، حسد و لجاجت ورزيد ـ سبب «حبط» و نابودى عبادتهاى شش هزار ساله اش شد (احباط). و توبه «حرّبن يزيد رياحى» در محضر امام حسين(عليه السلام) كفّاره گناهان او شد (تكفير).

توبه آتش گناهان را خاموش مى گرداند و شخص مسلمان بايد همواره با دعا و راز و نياز و توسّل به ائمّه معصومين(عليهم السلام) در محضر خداوند انابه كند.

علاوه بر آيات، در دعاهاى دهه سوم ماه مبارك رمضان به مسأله «احباط و تكفير» اشاره شده است؛ مثلا در شب قدر مى خوانيم: «وَ اِنْ كُنْتُ مِنَ الاَشْقياءِ فَامْحُنى مِنَ الاَشْقياءِ وَاكْتُبْنى مِنَ السُّعَداء» خداوندا! اگر در زمره اشقيا بوده ام نام مرا از دفتر آنها محو بفرما و اسم مرا در دفتر رستگاران ثبت فرما.(7) (قسمت اوّل دعا به احباط و قسمت دوّم به تكفير اشاره دارد).

استدلالى بر وجود احباط و تكفير

اگر چه بعضى از دانشمندان اسلامى بر اين عقيده اند كه احباط و تكفير وجود ندارد و به عبارت ديگر، اعمال خوب و بد انسان بر يكديگر تأثير گذار نيستند؛ لكن قرآن مجيد در آيات متعدّدى بطور صريح بيان مى فرمايد كه احباط و تكفير وجود دارد و اعمال شايسته بر ناشايست و بالعكس، تأثير گذار است، كه به چند نمونه از آن آيات اشاره مى شود:

الف ـ درباره تكفير خداوند متعال در سوره هود، آيه 114 چنين مى فرمايد: «وَ اَقِمِ الصَّلوةَ طَرَفَىِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ الليلِ اِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذّاكِرِينَ» در دو طرف روز و اوايل شب، نماز را برپادار؛ زيرا حسنات، سيّئات (و آثار آنها) را از بين مى برند؛ اين تذكّرى است براى كسانى كه اهل تذكّرند.

ب ـ قرآن مجيد در سوره مائده، آيه 5، درباره احباط نيز اين گونه مى فرمايد: «وَمَنْ يَكْفُرْ بِالاِْيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِى الاْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ» كسى كه آنچه را بايد به آن ايمان بياورد، انكار كند، اعمال او تباه مى گردد و در سراى ديگر از زيانكاران خواهد بود.(8)

بنابراين، اصل مسأله احباط و تكفير در آيات قرآن بطور روشن بيان شده است؛ ولى جزئيّات آن ـ كه چه گناهانى سبب حبط اعمال و چه عباداتى سبب تكفير گناهان مى شود ـ بايد از روايات استفاده گردد.

از اين رو، بايد از اعمال خود مواظبت كنيم و هزاران كار خوب و ارزشمند را با انجام يك گناه از بين نبريم و اگر مرتكب گناهى شديم، با كمك از خدا با اشك و آه و ناله، دريايى از آب تهيّه كنيم تا با آن آتش گناه را خاموش گردانيم. وقتى امام معصومى همانند اميرالمؤمنين(عليه السلام) در مقابل حضرت حق به سجده مى افتد و خاضعانه مى گويد: «آه مِنْ قِلَّةِ الزّاد وَ طُولِ الطَّريقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ...»(9) خدايا! از كمى زاد و توشه و طولانى بودن راه و دورى سفر به تو پناه مى برم، ديگر وظيفه من و شما خواننده محترم روشن است!

پي نوشتها
1- تفسير نمونه، جلد 2، صفحه 245.
2- تفسير مجمع البيان، جلد 2، صفحه 379.
3- بحار الانوار، چاپ بيروت، جلد 90، صفحه 168.
4- ميزان الحكمه، باب 1032، حديث 4768.
5- اين نوع بادها، بيشتر در سرزمين عربستان مىوزد و آن قدر خطرناك است كه به هنگام وزش، كسانى كه در مسير آن قرار دارند، سر و صورت خود را مى پوشانند و روى زمين مى خوابند تا باد عبور كند؛ سپس به راه خود ادامه مى دهند.
6- نهج البلاغه، خطبه 192.
7- مصباح المنير، صفحه 398، اعمال شب بيست و سوّم ماه مبارك رمضان، علاوه بر دعاى مذكور، جمله «ان تجعل اسمى فى هذه الليلة فى السعداء» در تمام دعاهاى شب هاى دهه آخر ماه مبارك رمضان تكرار شده است.
8- آيات ديگرى از قرآن مجيد نيز بر احباط و تكفير دلالت دارد، براى توضيح بيشتر و تفسير نمونه، جلد 2، صفحات 69، 70، 72؛ جلد 6، صفحه 448؛ جلد 9، صفحه 267؛ جلد 10، صفحه 196 و 312؛ جلد 17، صفحه 81 و 237؛ جلد 19، صفحه 340 و 527؛ جلد 21، صفحات 392 و 427، 484 و جلد 27، صفحه 230 ر.ك.
9- نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 77.