مرگ‌ انسان‌ را فرامى‌گيرد



انبياء: 35 

هر كسى‌ طعم‌ مرگ‌ را خواهد چشيد؛ و شما را با بدى‌ و خوبى‌ [مرض‌ و صحت‌ و فقر و ثروت] مى‌آزماييم؛ و به‌ سوى‌ ما بازگردانده‌ مى‌شويد
قرآن‌ مرگ‌ را مرحله‌اى‌ از مراحل‌ تدبير الهى‌ و حركت‌ انتقالى‌ انسان‌ به‌ سوى‌ كمال‌ و قانونى‌ عمومى‌ و همگانى‌ مى‌داند كه‌ هيچ‌ راه‌ گريزى‌ از آن‌ نيست. ترس‌ از مرگ‌ يا نتيجهِ‌ كرده‌هاى‌ خود انسان‌ است‌ و يا به‌ سبب‌ برداشت‌ غلطى‌ است‌ كه‌ از مرگ‌ دارد. چون‌ مرگ‌ و عوالم‌ بعد از آن‌ جزا و محصول‌ اعمال‌ خود ماست، پس‌ سزاست‌ به‌ جاى‌ ترس‌ از مرگ‌ از خود بترسيم؛ زيرا به‌ اندازهِ‌ ذره‌اى‌ ظلم‌ نمى‌شود و پاداش‌ يا كيفر دقيقاً منطبق‌ با كرده‌هاى‌ ماست‌ و هر كسى‌ در گرو كرده‌هاى‌ خويش‌ است.
‌‌عارف‌ رومى‌ اين‌ مفاهيم‌ را در دفتر سوم‌ مثنوى‌ چنين‌ بيان‌ كرده‌ است:
مرگِ هر يك‌ اى‌ پسر هم‌رنگ‌ اوست‌پيش‌ دشمن‌ دشمن‌ و بر دوست‌ دوست‌
آنك‌ مى‌ترسى‌ ز مرگ‌ اندر فرارآن‌ ز خود ترسانى‌ اى‌ جان‌ هوش‌دار
رويِ زشتِ تو است‌ نه‌ رخسار مرگ‌جانِ تو همچون‌ درخت‌ و مرگ­ برگ‌
از تو رسته‌ است‌ اَر نكوى‌ است‌ ار بد است‌ناخوش‌ و خوش‌ هر ضميرت‌ از خود است‌
گر به‌ خارى‌ خسته‌اى‌ خود كِشته‌اى‌ور حرير و قز درى‌ خود رشته‌اي