چرا بعضى از ماجراهاى قرآنى مثلاً ماجراى مبارزه حضرت موسى با فرعون در سوره اعراف (103) به بعد و سوره طه (43) به بعد با بيانهاى گوناگون معرفى شده است در حالى كه هر دو واقع از يك ماجرا سخن گفته‌اند؟

پاسخ:

برغم آنكه قرآن كتاب قصه و تاريخ نبوده ولى از آن در راستاى تربيت و شكوفا سازى استعدادهاى بشرى بهره جسته است و در اين جهت تكرار و تلقين از مؤثرترين و كار آمدترين ابزار مى باشد بويژه آنكه قرآن كتابى جاودانه و پويا و پاسخگوى همه نسلها در عصرهاى گوناگون است از اين رو قرآن با مخاطبهاى گوناگون خويش در طول تاريخ ارتباط برقرار مى نمايد با بيان و خطابهاى ويژه.

بنابراين تكرار براى يادآورى و تلقين و استفاده ابزارى از بيانها و توضيحات گوناگون براى مخاطبهاى متفاوت در راستاى شكوفا سازى استعدادهاى بشر است.

و اينكه قصص قرآنيه، مثل قصه آدم و موسى و ابراهيم و ديگر انبياء(ع)، مكرر ذكر شده، براى همين نكته است كه اين كتاب، كتاب قصه و تاريخ نيست، بلكه كتاب سير و سلوك الى الله و كتاب توحيد و معارف و مواعظ و حكم است. و در اين امور، مطلوب تكرار است تا در نفوس قاسيه تأثيرى كند و قلوب از آن موعظت گيرد. و به عبارت ديگر، كسى كه بخواهد تربيت و تعليم و انذار و تبشير كند، بايد مقصد خود را با عبارات مختلفه و بيانات متشتته ـ گاهى در ضمن قصه و حكايت و گاهى در ضمن تاريخ و نقل و گاهى به صراحت لهجه و گاهى به كنايت و امثال و رموز ـ تزريق كند تا نفوس مختلفه و قلوب متشتته هر يك بتواند از آن استفادت كنند.

و چون اين كتاب شريف براى سعادت جميع طبقات و قاطبة سلسلة بشر است، و اين نوع انسانى در حالات قلوب و عادات و اخلاق و ازمنه و اكمنه مختلف هستند، همه را نتوان به يك طور دعوت كرد؛ اى بسا نفوسى كه براى اخذ تعاليم به صراحت لهجه و القاء اصل مطلب به طور ساده حاضر نباشند و از آن متأثر نگردند؛ اينها را بايد به طور ساختمان دماغ آنها دعوت كرد و مقصد را به آنها فهمانيد. و بسا نفوسى كه قصص و حكايات و تواريخ سرو كار ندارند و علاقمند به لب مطالب و لباب مقاصدند؛ اينها را نتوان با دستة اول در يك ترازو گذاشت. اى بسا قلوب كه با تخويف و انذار متناسبند؛ و قلوبى كه با وعده و تبشير سرو كار دارند. از اين جهت است كه اين كتاب شريف به اقسام مختلفه و فنون متعدده و طرق متشتته مردم را دعوت فرموده؛ و چنين كتابى را تكرار حتم و لازم است. دعوت و موعظه بى تكرار و تفنن، از حد بلاغت خارج، و آنچه متوقع از آن است، كه تأثير در نفوس باشد، بى تكرار از آن حاصل نشود.

مع الوصف، در اين كتاب شريف قضايا به طورى شيرين اتفاق افتاده كه تكرار از آن انسان را كسل نكند، بلكه در هر دفعه كه اصل مطلب را تكرار كند، خصوصيات ولوا حقى در آن مذكور است كه در ديگران نيست؛ بلكه در هر دفعه يك نكتة مهمة عرفانى يا اخلاقى را مورد نظر قرار داده و قضيه را در اطراف آن چرخ مى دهد. و بيان اين مطلب استقصاى كامل از قصص قرآنيه لازم دارد كه در اين مختصرات نگنجد. و در آرزوى اين ضعيف بى مايه ثبت است كه با توفيق الهى كتابى در خصوص قصص قرآنيه و حل رموز و كيفيت تعليم و تربيت آنها فراهم آورم به قدر ميسور. گر چه قيام به اين امر از مثل نويسنده آرزويى است بسى خام و خيالى است بس باطل.

منبع : پايگاه انديشه قم