پاسخ:
در اين آيات 2_4 سوره انفال خداوند به بنج قسمت از صفات برجسته مؤمنان اشاره كرده كه سه قسمت آن ، جنبه روحاني و معنوي و باطني دارد و دو قسمت آن جنبه علمي و خارجي ، سه قسمت اول عبارتند از احساس مسئوليت و تكامل ايمان و توكل و دو قسمت ديكر عبارتند از ارتباط با خدا و ارتباط و بيوند با خلق خدا .
نخست ميكويد : مؤمنان تنها كساني هستند كه هر وقت نام خدا برده شود ، دلهاي آنها به خاطر احساس مسئوليت در بيشكاهش ترسان ميكردد« انما المؤمنون الذين اذا ذكر الله وجلت قلوبهم».
وجل همان حالت خوف و ترسي است كه به انسان دست ميدهد كه سرششمه آن يكي از اين دو شيز است ، گاهي به خاطر درك مسئوليتها و احتمال عدم قيام به وظائف لازم در برابر خدا ميباشد ، و گاهي به خاطر درك عظمت مقام و توجه به وجود بي انتها و بر مهابت او است .
توضيح اينكه : گاه ميشود انسان به ديدن شخص بزركي كه راستي از هر نظر شايسته عنوان عظمت است ميرود . شخص ديدار كننده گاهي آنشنان تحت تاثير مقام بر عظمت او قرار ميكيرد ، كه احساس يكنوع وحشت در درون قلب خويش مينمايد ، تا آنجا كه به هنكام سخن كفتن لكنت زبان بيدا ميكند و حتي گاهي حرف خود را فراموش مينمايد ، هر شند آن شخص بزرك نهايت محبت و علاقه را به او و همه دارد ، و كار خلافي نيز از اين شخص سرنزده است ، اين نوع ترس ، بازتاب و عكس العمل درك عظمت است .
قرآن مجيد ميكويد :«لو انزلنا هذا القرآن علي جبل لرأيته خاشعا متصدعا من خشيه الله»: اكر اين قرآن را بر كوه نازل ميكرديم ، خاشع و ترسان و از خوف خدا شكافته ميشد (حشر - 21)
و نيز ميخوانيم«انما يخشي الله من عباده العلماء»تنها بندكان عالم و آكاه از عظمت خدا ، از او ميترسند (فاطر - 28) .
و به اين ترتيب بيوندي ميان آگاهي و خوف ، همواره بر قرار است ، بنابر اين اشتباه است ، كه ما سرششمه خوف و خشيت را تنها عدم انجام وظايف و مسئوليتها بدانيم .
سبس دومين صفت آنها را شنين بيان ميكند : آنها همواره در مسير تكامل بيش ميروند و لحظهاي آرام ندارند ، و هنكامي كه آيات خدا بر آنها خوانده شود بر ايمانشان افزوده ميشود«و اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا»
نمو و تكامل ، خاصيت همه موجودات زنده است ، موجود فاقد نمو و تكامل يا مرده است و يا در سراشيبي مرك قرار كرفته ، مؤمنان راستين ، ايماني زنده دارند ، كه نهالش با آبياري از آيات خدا روز بروز نمو بيشتر و كلها و شكوفهها و ميوههاي تازهتري بيدا ميكند ، آنها همشنان مردكان زنده نما در جا نميزنند ، و در يك حال ركود و يكنواختي مركبار نيستند ، هر روز كه نو ميشود فكر و ايمان و صفات آنها هم نو ميشود .
سومين صفت بارز آنها اين است كه تنها بر بروردكار خويش تكيه و توكل ميكنند«و علي ربهم يتوكلون» . افق فكر آنها آنشنان بلند است كه از تكيه كردن بر مخلوقات ضعيف وناتوان هر قدر هم به ظاهر عظمت داشته باشند ، ابا دارد ، آنها آب را از سرششمه ميكيرند و هر شه ميخواهند و ميطلبند ، از اقيانوس بيكران عالم هستي ، از ذات باك بروردكار ميخواهند ، روحشان بزرك و سطح فكرشان بلند ، و تكيه - كاهشان تنها خدا است . اشتباه نشود مفهوم توكل آنشنانكه بعضي از تحريف كنندكان بنداشتهاند ، ششمبوشي از عالم اسباب و دست و روي دست كذاشتن و به كوشهاي نشستن نيست ، بلكه مفهومش خود سازي و بلند نظري و عدم وابستكي به اين و آن و جرفنكري است ، استفاده از عالم اسباب جهان طبيعت و حيات ، عين توكل بر خدا است ، زيرا هر تاثيري در اين اسباب است به خواست خدا و طبق اراده او است . بس از ذكر اين سه قسمت ، از صفات روحاني و نفساني مؤمنان راستين ميكويد : آنها در برتو احساس مسئوليت و درك عظمت بروردكار و همشنين ايمان فزاينده و بلندنكري توكل ، از نظر عمل داراي دو بيوند محكمند ، بيوند و رابطه نيرومندي با خدا و بيوند و رابطه نيرومندي با بندكان خدا آنها كساني هستند كه نماز را (كه مظهر رابطه با خداست) بر با ميدارند و از آنشه به آنها روزي دادهايم در راه بندكان خدا انفاق ميكنند«الذين يقيمون الصلوه و مما رزقناهم ينفقون» . تعبير به اقامه نماز(به جاي خواندن نماز) اشاره به اين است كه نه تنها خودشان نماز ميخوانند بلكه كاري ميكنند كه اين رابطه محكم با بروردكار همشنان و در همه جا بر با باشد ، و تعبير مما رزقناهم (از آنشه به آنها روزي دادهايم) تعبير وسيعي است كه تمام سرمايههاي مادي و معنوي را در بر ميكيرد ، آنها نه تنها از اموالشان بلكه از علم و دانششان ، از هوش و فكرشان ، از موقعيت و نفوذشان و از تمام مواهبي كه در اختيار دارند در راه بندكان خدا مضايقه نميكنند در آخرين آيه مورد بحث ، موقعيت و مقام والا و باداشهاي فراوان اينكونه مؤمنان راستين را بيان ميكند . نخست ميكويد : مؤمنان حقيقي تنها آنها هستند«اولئك هم المؤمنون حقا». سبس سه باداش مهم آنها را بيان ميكند : آنها درجات مهمي نزد بروردكارشان دارند«لهم درجات عند ربهم». درجاتي كه ميزان و مقدار آن تعيين نشده و همين ابهام دلالت بر فوقالعادكي آن دارد . به علاوه آنها مشمول مغفرت و رحمت و آمرزش او خواهند شد (و مغفره) و روزيهاي كريم يعني مواهب بزرك و مستمر و هميشكي كه نقص و عيبي در آن راه ندارد و حد و حسابي براي آن نيست در انتظارشان ميباشد (و رزق كريم)براستي ما مسلمانان كه دم از اسلام ميزنيم و گاهي آنشنان خود را طلبكار از اسلام و قرآن ميدانيم كه از روي ناداني كناه عقبماندكيها را به كردن اسلام و قرآن ميافكنيم ، آيا اكر ما تنها مضمون اين شند آيه را كه روشنكر صفات مؤمنين راستين است در زندكي خود بياده كنيم و ضعف و زبوني و وابستكي به اين و آن را در بناه ايمان و توكل از خود دور سازيم و هر روزي كه بر ما ميكذرد ، در مرحله تازهاي از ايمان و آگاهي كام بكذاريم و همواره در برتو ايمان احساس مسئوليت در برابر آنشه در اجتماعمان ميكذرد داشته باشيم رابطه ما با خدا و خلق آنشنان قوي باشد كه از همه سرمايههاي وجود خويش در بيشبرد اجتماع انفاق كنيم روزكارمان شنين خواهد بود كه امروز است ؟ ! (آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه ج : 7 ص :86 _ 89)