مسجد ضرار به معناي چيست؟

پاسخ:

ضِرار به معني زيان رسانيدن تعمّدي است. و آيات 107 تا 110 سوره توبه اشاره به ماجراي مسجد ضرار مي كند، كه خلاصه آن به شرح زير است :

در سال نهم هجري گروهي از منافقان كه به ظاهر مسلمان بودند، نزد پيامبرآمدند. و عرض كردند كه به ما اجازه دهيد كه مسجدي در ميان قبيله بني سالم (نزديك مسجدقبا) بسازيم. تا افراد ناتوان و بيمار و پيران از كار افتاده در آن عبادات خود را انجام دهند، و نيز در شبهاي باراني كه گروهي از مردم توانايي آمدن به مسجد شما را ندارند، فريضه نماز را آنجا انجام دهند. و اين زماني بود كه پيامبر( با گروهي از مسلمانان عازم جنگ تبوك بودند. پيامبر( به آنها اجازه دادند. آنها از پيامبر( تقاضا كردند كه شخصاً بيايند و در آن مسجد نماز اقامه كنند. پيامبر( فرمودند : "من عازم سفرم، هنگامي كه بازگشتم، به خواست خدا چنين خواهم كرد. پس از بازگشت پيامبر از تبوك، آنها مجدداً نزد پيامبر (آمده و تقاضاي خود را مبني بر اقامه نماز در مسجد آنها توسط پيامبر( تكرار كردند. و اين هنگامي بود كه هنوز پيامبر( وارد دروازه هاي مدينه نشده بود. دراين هنگام فرشته وحي نازل گشت، و آيات 107 تا 110 سوره توبه را بر پيامبر ( وحي كرد، و پرده از اسرار كار آنها برداشته شد. بدنبال اين وحي آسماني، پيامبر( دستور دادند كه مسلمانان مسجد مزبور را آتش بزنند، و بقاياي آن را نيز ويران كنند. (1)

 قرآن كريم در اين باره مي فرمايد :

 "والذين التخذوا مسجداً ضِراراً و كفراً و تفريقاً بينَ المؤمنين و اِرصاداً لِمَن حارَبَ اللهَ و رسولَهُ

 مِن قبل و لَتَحْلفُنَّ إن ارَدْنا إلا الحسني و الله يشهدُ إنَّهم لَكاذبون" (2)

يعني "كساني هستند كه مسجدي ساختند براي زيان(به مسلمانان) و تقويت كفر و تفرقه ميان مؤمنان، و كمينگاه براي كسي كه با خدا و پيامبرش از پيش مبارزه كرده بود، آنها سوگند ياد مي كنند كه نظري جز نيكي و خدمت نداشته ايم، اما خداوند گواهي مي‌دهد كه آنها دروغگو هستند."

 "لا تَقُمْ فيه ابدا..." يعني "هرگز در آن قيام (و عبادت) مكن... ." (3) "لا يَزالُ بنيانُهُمُ الذي بَنَوْا ريبه في قلوبهم إلا أن تقطَّع قُلُوبُهُم واللهُ عليم حكيم" (4)

يعني " اين بنايي را كه آنها كردند، همواره به صورت يك وسيله شك و ترديد در دلهاي آنها باقي مي ماند؛ مگر اينكه دلهايشان پاره پاره شود، (و بميرند، و گرنه از دل آنها بيرون نمي رود). و خداوند دانا و حكيم است."

 اما اين منافقان چه كساني بودند؟ قبل از هجرت پيامبر( از مكه به مدينه، فردي بود به نام ابوعامر كه از راهبان مسيحي و از عبّاد و زهّاد به شمار مي رفت. و در ميان قبيله خزرج از نفوذ وسيعي برخوردار بود. هنگامي كه پيامبر( به مدينه هجرت كرد، و مسلمانان گرد او را گرفتند، و در جنگ بدر بر مشركان پيروز شد، ابوعامر كه خود روزي از بشارت دهندگان ظهور پيامبراسلام( بود، اطراف خود را خالي ديد؛ از اينرو به مبارزه با اسلام برخاست. از مدينه به سوي مشركان مكه رفت، و براي جنگ با پيامبر از آنهاكمك خواست؛ و حتي در غزوه احد عليه مسلمانان وارد عمل شد. پس از جنگ احد به سوي فرمانرواي روم، هرقل  رفت و از او براي مبارزه با پيامبر اسلام كمك خواست. و از طرفي به هواداران خود در مدينه نيز نامه نوشت، كه بزودي با لشكري از سوي هرقل به سمت مدينه خواهد آمد، و لازم است كه منافقان مدينه كانوني را جهت فعاليتهاي آتي او در مدينه براي او آماده كنند. هواداران او نيز چون نمي توانستند علناً خواسته خود را تحقق بخشند، به بهانه ساختن مسجدي براي بيماران و پيران، نيّات شوم خود را عملي ساختند. اما وحي الهي نازل گشت، و خيانت آنها آشكار گرديد. شايد اينكه پيامبر( قبل از رفتن به تبوك با آنها مخالفت نكرد،‌ بدان جهت بود كه وضع كار آنها روشن تر شود. و از طرفي شايد نمي‌‌خواست فضاي آرام مدينه در آن اوضاع و احوال دچار تشنج شود.

 با توجه به آياتي كه در اين باره نازل گشته، معلوم مي گردد كه منافقان با اين عملشان، در واقع مي خواستند مقدمات نابودي پيامبر اسلام( و دين او را فراهم كنند، در ميان صفوف مسلمانان ايجاد تفرقه كنند، و كانوني جهت فعاليتهاي ضداسلامي خود فراهم كنند.

 داستان مسجد ضِرار درسي است براي عموم مسلمانان در هر عصر و دوراني، كه هرگز نبايد ظاهربين و سطحي نگر باشند، و فريب افراد به ظاهر حق به جانب را بخورند. و چهره نفاق و منافق در هر رنگ و لباسي ممكن است ظاهر شود، حتي در لباس طرفداري از قرآن و مسجد؛‌ و مخالفين اسلام ممكن است در لباس دين بر ضد دين فعاليت كنند. موضوع اتحاد ميان مسلمانان بقدري اهميت دارد، كه حتي اگر ساختن مسجدي در كنار مسجدي ديگر موجب تفرقه و پراكندگي مسلمانان گردد، مسجد تفرقه ‌اندار نامقدس است؛‌خانه خدا نيست، بلكه كانون شيطان است.

منابع و مآخذ :

1. تفسير نمونه، جلد 8، ص 134
2. سوره مباركه توبه،‌آيه 107
3. سوره مباركه توبه،‌آيه 108
4. سوره مباركه توبه،‌آيه 110