پاسخ:
لااكراه في الدين قد تبيّن الرشدُ مِن الغَيّ فَمَن يكفر بالطاغُوتِ وَ يُومِن بالله فقد استمسك بالعروه الوُثقي لاانفصامِ لها و اللهسميعٌ عليم (بقره(2): 256)
در دين هيچ اجباري نيست و راه از بيراهه بخوبي آشكار شده است. پس هر كس به طاغوت كفرورزد، و به خدا ايمان آوَرَد، به يقين، به دستاويزي استوار، كه آن را گسستن نيست، چنگ زده است. و خداوند شنوايِ داناست.
گفتگو پيرامون اين آيه شريفه راه گشاي ما در رفع بسياري از ابهامات، اجراي احكام اسلام ميباشد. و ميتواند به عنوان يك اصل راهبردي و درخشان در سر لوحه نظام مترقي اسلام، در هنگام گفتگو و تعامل با پيروان ديگر اديان معرفي گردد.
به همين منظور نخست، به فضاي نزول آيه و شأن نزول آن، به عنوان مصداق بارز و نمونه آشكار چگونگي رفتار و تعامل با ديگران، اشاره ميشود؛ سپس به پاسخ برخي پرسشها درباره چگونگي رفتار در مجموعه نظام اسلامي و چگونگي رفتار با پيروان ديگر اديان وفرهنگها، به طور مختصر ميپردازيم.
فضاي نزول و شأن نزول آيه شريفه:
آيه شريفه فوقالذكر، در سوره بقره ميباشد. و نزول آيات سوره بقره ـبدون ترديد پس از هجرت به مدينه آغاز گرديده است. و چندين سال به طول انجاميده است. (ر.ك: معرفت، هادي، تلخيص التمهيد، ص 101) يعني درزماني كه نظام اسلامي در حال شكلگيري و استحكام بوده است.
درباره هنگام نزول آيه شريفه فوق، چندين داستان، نقل شده است؛ (ر.ك؛ تفسير الميزان، نمونه، مجمعالبيان، ابنكثير، روحالمعاني و... ذيل آيه شريفه)؛ از آن جمله:
ـ داستان مردي از مسلمانان انصار، به نام «حصين» ميباشد. كه دو فرزند او به آئين مسيحيت گرويده بودند و او ميخواست، آنان را با اجبار به سوي اسلام دعوت كنند. وقتي موضوع با پيامبر(ص) درميان گذاشته شد. آيه شريفه لااكراه فيالدين... نازل گرديد.
ـ و برخي ديگر گفتهاند: اين آيه شريفه در هنگامي نازل شد كه مقرر گرديده بود، يهوديان بنينضير به خاطر توطئهاي كه انجام داده بودند، از اطراف مدينه به نقاط دوردست كوچ كنند؛ در حالي كه در ميان آنان برخي از وابستگان مسلمانان وجود داشتند كه هنوز برآيين يهوديت بودند و مسلمانان از اين جهت نگران بودند؛ كه آيه شريفه: لااكراه في الدين... نازل شد. و پيامبر(ص) فرمودند:
خيّروا اصحابكم فان اختاروكم فهم منكم و ان اختاروهم فاجلوهم (ر.ك: مجمعالبيان، ج 1 ـ 2 ذيل آيه شريفه) ـوابستگان خود را آزادبگذاريد، اگر شما را برگزيدند، از شما خواهند بود و اگر آنان را برگزيدند پس از آنان روگردان و دور شويد
داستانهاي ديگري نيز به همين مضمون نقل شده است؛ كه با وجود اختلاف نقل قولها، آنچه در همگي مشترك است، اين است كه عدهاي پيرو آئينهاي ديگري غير از اسلام بودند و پيامبر(ص) به دستور خداوند متعال، از اجبار آنان براي گرويدن به اسلام، جلوگيري فرمودهاند.
پس از اين مقدمه، لازم است درباره مفاد واژگان و مفردات آيه شريفه، بررسي مختصري انجام گيرد؛
لااكراه
كَره: ناپسند داشتن، امتناع (ر.ك: مقاييس اللغه، قاموس قرآن، التحقيق في كلمات القرآن)چنان كه در قرآن مجيد ميخوانيم: ليحق الحقَّ و يُبطِلَ الباطِلَ ولو كَرِهالمجرمونَ (انفال (8): 8)... و «اكراه» به معني اجبار و بدون رضايت ميباشد.
لا حرف نفي جنس و «اكراه» اسم آن است. (ر.ك: درويش، محيالدين، ج 1، ص 388 ـ قبادي، محمدرضا، ج 1، ص 440) و عبارت لااكراه في الدين ميتواند، جمله خبري باشد و بيانگر حقيقت تكويني باشد، كه «در پذيرش دين و باورهاي قلبي، اجبار وجود ندارد» و حتي محال است. و ميتواند، لااكراه في الدين يك جمله انشائي و حكم تشريعي باشد: كه از اجبار و تحميل در دين، نهي كردهباشد. (ر.ك: الميزان، ج 2، ص 347 ـ روحالمعاني، ذيل آيه 256 بقره و...)
الدين
دين: در لغت به معناي «جزا» و «طاعت» آمده است. (ر.ك: قرشي، قاموس قرآن ـ مفردات راغب) و برخي «دين» را به معناي عادت و روش معنا كردهاند. (ر.ك: التهذيب،14،181)
و راغب اصفهاني گفته است؛ «دين براي انقياد و اطاعت از شريعت، اعتبار شده است» (ر.ك: مفردات راغب)
ولي در قرآن مجيد، «دين» در هر سه معنا استعمال شده است:
1ـ به معناي شريعت و مجموعه احكام و دستورات؛ ...وَ مَا جَعل عليكم في الدين مِن حرج (حج (22) : 78) و افغيرَ دينالله يبغون (العمران (3): 83)
2ـ به معناي جزاء و محاسبه: إِنَّما تُوعدُونَ لصادق و اِنَّ الدّينَ لواقِع (ذاريات (50): 5 و 6)
3ـ به معناي اطاعت و انقياد: وَ مَن احسنُ دينا ممّنْ اَسلَمَ وَجهَهُ لله و هو محسن (نساء (4): 125)
ولي آنچه مناسب با آيه شريفه مورد بحث است، معناي اول و سوم ميباشد؛ به اين معنا كه «دين» مجموعهاي از اعتقادات و دستورالعملها ميباشد؛ و شخص ديندار كسي است كه با اطاعت و انقياد، از باورهاي باطني و سلوك ويژهاي در ظاهر بهرهمند باشد. كه بهترين آن درشريعت اسلام و اسلام بندگان تجلي ميكند.
ـ قابل ذكر است كه ال در الدين يا بر عهد است، و اشاره به دين و شريعت اسلام دارد؛ و يا بدل از اضافه است و منظور دينالله و آئين اسلام ميباشد. (ر.ك: تفسير كبير، فخر رازيـ و تفسير روحالمعاني، آلوسي)
براي توضيح بيشتر، اشاره به مطالب ذيل شايسته است:
1ـ گاهي دين به معناي «اعم» بكار ميرود، و هر مجموعه اعتقاد و راه و روش را شامل ميشود. چنان كه در قرآن مجيد خطاب به كافران و مشركان ميخوانيم: لكم دينكم و لي دين (كافرون (109): 6 ـهمچنين ر.ك: فتح: 28 و صف: 9) ـ دين شما براي خودتان و دين من براي خودم»
2ـ و گاهي دين به معناي «عام» به كار ميرود، و منظور از آن اسلام به معني «اعم» و تسليم در برابر خداوند ميباشد. كه تمامي پيامبران و پيروان حقيقي آنان را در هر عصر و زمان شامل ميشود.
چنان كه در قرآن ميخوانيم: وَ وَصَّي بِهَا إِبراهيمُ بنيه و يعقوب يَبني اِنَّ الله اصطفي لكم الدينَ فلاتموتُنَّ اِلاَّ و اَنتم مُسلمون (بقره (2) :132)
ـ و ابراهيم و يعقوب، پسران خود را به همان )آيين )سفارش كردند؛ كه «اي فرزندان من خداوند براي شما اين دين را برگزيد پس البته نبايد جز مسلمانان بميريد.ـ
3ـ و گاهي دين به معناي «خاص» به كار ميرود. و منظور از آن شريعت اسلام به معني خاص، و پيروي از پيامبر خاتم(ص) ميباشد. چنان كه در قرآن مجيد، خطاب به پيروان اديان ديگر پس از آگاهي به حقانيت پيامبر اسلام(ص) ميخوانيم: وَ مَن يبتغِ غيرالاسلام دينا فلن يُقبل منه (آلعمران (3) : 85)
البته ممكن است، اشتهار پيروان پيامبر خاتم(ص)، به نام «اسلام» از آن جهت باشد كه اينان به تمام آنچه از سوي خداوند نازل شده و از آن جمله شريعت پيامبر خاتم(ص) ايمان دارند و «تسليم» فرمان خداوند ميباشند. ولي پيروان ديگر اديان، بعد از آگاهي از ظهور پيامبراسلام و دستور خداوند به اطاعت از او، تسليم فرمان خداوند نشدهاند. چنان كه در قرآن مجيد ميخوانيم: اِن الدين عند الله الإسلام و مَااختلف الذين اوتوا الكتب اِلاّ مِن بعد مَا جاءَ هم العِلم بغيا بينهم (آلعمران (3) : 19)