پاسخ:
از جمله تعاليم اسلامي، بلكه تمام شرايع آسماني، باز بودن در توبه به روي بندگان گنهكار است. توبه تجلي رأفت و رحمت الهي نسبت به عاصيان است.
يكي از دو ركن توبه، پشيماني از گناه است. زماني كه گنهكار از كار زشتي كه انجام داده، نادم شد، فضاي روح او را توجه به خدا و تضرع به درگان او پر مي سازد، و از صميم قلب تصميم مي گيرد ديگر گِرد عمل ناروا نگردد. خداوند مهربان نير توبةاو را با شرايطي كه در كتاب هاي كلامي و تفسيري واخلاقي بيان شده است مي پذيرد.
توبه اساس دين را تشكيل مي دهد چرا كه دين و مذهب انسان را به جدا شدن از بدي ها و بازگشت به خيرات دعوت مي كند، و توبه بازگشت از زشتي ها و شقاوت به سوي خداي مهربان و پيوستن به جرگة عبادالرحمن است، از اين رو بسياري از علماي اخلاق نخستين گام براي تهذيب اخلاق و سير الي الله را توبه شمرده اند،[1] كه قلب را از آلودگي ها پاك كند و تيرگي ها را مبدّل به روشنايي سازد و پشت انسان را از بار سنگين سبك كند، تا به راحتي بتواند طريق به سوي خدا را بپيمايد. شهيد مطهري در اين مورد مي فرمايد:
اولين منزل سلوك به خداوند توبه است. توبه يعني چه؟ ماهيت توبه از نظر رواني براي انسان چه حالتي است و از نظر معنوي براي انسان چه اثري دارد؟ در نظر بسياري از ما توبه يك امر بسيار ساده است است. هيچ وقت به اين فكر نيفتاده ايم كه توبه را از نظر رواني تحليل كنيم. اساساً توبه يكي از مشخصات انسان نسبت به حيوانات است؛ يعني انسان استعداد هاي عالي دارد كه هيچ كدام در حيوانات وجود ندارد. يكي از اين استعداد هاي عالي در انسان همين توبه است. توبه يك حالت رواني و روحي و بلكه يك انقلاب روحي در انسان است كه لفظ "أستغفرالله ربي و أتوب اليه" بيان اين حالت است، نه خود توبه. اين كه ما روزي چندين بار مي گوييم: استغفرالله... نبايد خيال كنيم كه روزي چند بار توبه مي كنيم. ما اگر روزي يك بار توبة واقعي بكنيم، مسلّماً مراحل و منازلي از قرب به پروردگار را تحصيل مي كنيم.
توبه براي انسان تغيير مسير دادن است. توبه عبارت است از يك نوع انقلاب دروني، نوعي قيام، نوعي انقلاب از ناحية خود انسان عليه خود انسان. اين جهت از مختصات انسان است. گياه و حيوان تغيير مسير مي دهند، ولي بر ضد خودشان قيام نمي كنند.در انسان استعداد شگفت انگيزتري هست و آن اين كه از درون خودش بر عليه خودش قيام مي كند. مگر مي شود يك شخص عليه خودش قيام كند؟ بله مي شود. علتش اين است كه انسان بر خلاف آن چه كه خودش خيال مي كند، يك شخص نيست. يك شخص واحد است اما يك شخص مركّب نه بسيط؛ يعني ما كه اين جا نشسته ايم، به هما ن تعبيري كه در حديث آمده است، يك شيء جامد اين جا نشسته است. يك گياه هم اين جا نشسته است. يك حيوان شهواني هم اين جا نشسته است. يك سبع و درنه هم اين جا نشسته است. يك شيطان هم اين جا نشسته است،و يك فرشته هم در همين حال اين جا نشسته است؛ يعني يك انسان به قول شُعرا ، طرفه معجوني است كه همة خصايص در وجود او جمع است. انسان گناه كار آن انساني است كه حيوان وجودش بر وجودش مسلط است، يا شيطان وجودش بر او مسلط است، يا آن درندة وجودش بر او مسلط است. يك فرشته يك قواي عالي هم در وجود او محبوس و گرفتار هستند. توبه يعني آن قيام دروني، اين كه مقامات عالي وجود انسان عليه مقامات داني او كه زمام امور اين كشور داخلي را در دست گرفته اند، يك مرتبه انقلاب مي كنند، همه ان ها را مي گيرند و به زندان مي اندازند و خودشان با قوا و لشكريان خود زمام امور را در دست مي گيرند.
ركن دوم توبه اين است كه توبه كار تصميم جدي بگيرد كه ديگر گناه را تكرار نكند، و عمل ناشايست را انجام ندهد و خدا را به خمش نياورد.
پس توبه دو تا ركن دارد كه با وجود اين دو ركن توبه قبول است:
ركن اوّل ندامت، حسرت، اشتغال دروني، انقلاب مقدس در روح، ناراحتي از گذشته، پشيماني كامل از گناه است و ركن دوم: تصميم قاطع و جدّي براي تكرار نكردن گناه.
وقتي اين دو ركن اساسي توبه محقق شد، شرايط ديگر توبه را خود به خود به دنبال دارد، چون توبةواقعي يك انقلاب است كه فطرت خداشناسي و خدا پرستي انسان در وجود او مي كند. چنين انقلاب مقدسي توام با اصلاح است. انقلاب مقدس آثار شوم گذشته را از بين مي برد. از اين رو قرآن كريم مي فرمايد: "فمن تاب من بعد ظلمه و أصلح؛[2] آن كه بعد از ظلمش توبه كند و اصلاح نمايد".
در واقع حقيقت توبه يك قيام اصلاحي است و غير از اين چيزي نيست. توبه تطهير كننده و شوينده و پاك كننده است. قرآن مي فرمايد: " انّ الله يحب التّوّابين و يحب المتطهّرين؛[3] خدا توبه كنندگان و شستشو گران را دوست دارد".
هنگامي كه توبه محقق شد آثار و بركات بسيار مهمي بر آن مترتب مي شود، از جمله:
1- گناهان را محو و نابود مي كند،
2- توبه كار را محبوب خدا مي كند،
3- موجب مي شود بركات زمين و آسمان بر توبه كننده نازل شود،
4- باعث مي شود سيئات مبدّل به حسنه شوند.[4]
با توجه به اين آثار سعادت آفرين و ساير ثمرات خوب توبه سوال مي شود: آيا بار شدن اين بركات بر توبه خصوصاً "تبديل سيئه به حسنه" سبب اين نمي شود كه گناهكارِ موفق به توبه آرزو كند كاش گناهان بيشتري انجام مي داد، در نتيجه حسنات بيشتري نصيبم مي شد؟!
پاسخ: توبه كننده در كجا اين آرزو را ممكن است بكند؟ در دنيا يا آخرت؟ مسلّماً مراد آخرت است، زيرا در دنيا اين آرزو براي توبه كار پيدا نمي شود، چرا كه با عنايت به معناي توبه و دو ركن اساسي آن (پشيماني و تصميم بر عدم تكرار گناه) توبه كار زشتي گناه را درك كرده و آن را ضد ارزش و ضد انسانيت دانسته و آن را مخالف قرب پروردگار شناخته است؛ قربي كه همة تلاش اولياء الله است كه به مقام قرب نايل آيند. از سوي ديگر انسان تا در دنيا است به طور قاطع عاقبتِ كار خود را نمي داند و نمي داند در لحظات آخر زندگي چه اعمالي را با خود خواهد برد. عاقبت بعضي از مجاهدان صدر اسلام و شمشير زنان در ركاب رسول خدا(ص) و مهاجران الي الله مانند طلحه و زبير به كجا ختم شد؟ پس انسان تا در دنيا است، به طور يقين پايان كار خود را نمي داند. حتي پيامبر(ص) فرمود: "من نمي دانم خدا چه كار با من خواهد كرد.
در روايات اسلامي تصريح شده كه افراد با ايمان همواره ميان خوف و رجا قرار دارند و تنها مجرمان زيانكار ند كه خود را ايمن از مكر و عذاب الهي مي دانند. قرآن مي فرمايد: "از مكر و مجازات خدا جز زيان كاران ايمن نخواهند بود".[5] خداوند به اشرف مخلوقات يعني رسول الله(ص) مي فرمايد: "بگو من مي ترسم اگر نافرماني پروردگارم كنم، گرفتار عذاب روز بزرگي شوم".[6]
بنابراين همان گونه كه اصل باز بودن در توبه واميد به شفاعت شفيعان روز جزا انسان ها را تشويق به گناه نمي كند. ثمران نشاط آفرين توبه هم سبب آرزوي گناهان بيشتر نمي گردد.
اما در آخرت كه روز آشكار شدن نهان ها و بروز حقايق است، اوّلاً زشتي گناه و مخالفت خدا و عواقب زيان بارش چنان ظاهر خواهد شد كه نه تنها فكر و آرزوي گناه را از حاضران صحيه قيامت سلب مي كند بلكه مجرم آروز مي كند كه اي كاش بين او و جرمش فاصلة زيادي وجود داشت.[7]
گناه براي شخصي كه به باطن و واقعيت معصيت آگاه باشد مانند نجاست انسان، و آب هاي كثيف و آلوده جوي هاي شهر است. آيا كسي به فكرش خطور مي كند اي كاش نجاست مي خورد؟!
ثانياً: بر فرض تحقق چنين آروزيي يعني در قيامت توبه كاري كه سيئاتش مبدل به حسنه شده، آروز كند[8] كه كاش در دنيا گناهان بيشتري مي كردم، مشكلي ايجاد نمي كند زيرا در آن جا هيچ اثري بر اين آرزو مترتب نيست، چون جاي عمل نيست و همان گونه كه در آخرت كفار هم موحدند ولي در قيامت موحد شدن فايده ندارد. با چنين آرزويي نه از آرزو كننده و نه از كس ديگر كه موقعيت اين توبه كار را مي بيند صدور گناه امكان ندارد. پس اين آرزو در قيامت هيچ اثر عملي مانند تشويق به گناه ندارد، تا اشكالي توليد شود. بنابراين چنين آرزويي در دنيا براي توبه كار به وجود نيم آيد چرا كه آرزوي گناه حاكي از جنت باطن است در حالي كه فرض اين است كه توبه كار انقلاب روحي پيدا كرده و به زشتي عملش پي برده و چنين آرزويي حاكي از واقعي نبودن توبه مي باشد. در آخرت هم كار از كار گذشته و اين آرزو بر فرض تحققش هيچ اثر ندارد، از اين رو هيچ اشكالي را توليد نمي كند.
اينك پاسخي ديگر:
اوّلاً منظور از تبديل ممكن است دگرگوني و تحول باشد، نه تعويض و اين كه معادل هر گناهي حسنه اي نوشته شود.
دگرگوني و تحولي كه پس از توبه انجام مي شود به اين معني است كه گناه صفحة قلب را سياه مي كند و توبه آن سياهي را از بين برده و تبديل به نورانيت مي كند. در برابر ندامت و اشك و آه و جبران گناه،خداوند بر اساس رحمت و تفضلي كه دارد، حسناتي در نامة عمل ثبت مي كند.
ثانياً به فرض اين كه با تحقق توبه از گناهان خدا معادل هر گناهي حسنه اي اعطا نمايد،باز اشكال وارد نيست . زيرا كسي كه گناه را ترك كند، خدا حسناتي را به او اعطا مي كند و در برابر هر كار نيكي كه انجام دهد، به حكم "فلها عشر امثالها" ده حسنه تفضل مي كند.
از اين رو قابل مقايسه با گناهكاري كه توبه كرده باشد نيست، چرا كه گنه كار قلبش مانند ظرف چيني شكسته است كه بايد با توبه نصوح ترميم نمايد اما انساني كه از گناه پرهيز كرده، از روح و قلب سليمي برخوردار مي باشد و دارندة حسنات فراواني است، حتي معادل ترك هر گناهي حسنه و كراماتي به دست آورده است.
گناه در طول زمان انسان از فيوضات ايام متبركه محروم ساخته كه هرگز قابل جبران نيست مانند شب ها و ليالي مقدسه، در صورتي كه آدم مطيع فضيلت هاي برخي از ايام را درك كرده است مانند ليالي قدر و ايام ماه مبارك رمضان.
وانگهي بعضي از گناهان موجب عدم قوبلي عبادات بلكه حبط اعمال حسنه است كه حتي با توبه بر نمي گردد. توبه تنها عوارض گناه را براي آيينده محو مي كند وجلو بي توفيقيها را در آينده مي گيرد.
گيريم معادل توبه در برابر هر گناهي حسنه اي نير بدهند و يا گناهان را تبديل به حسنه كنند. اوّلاً قبولي توبه گنه كار معلوم نيست تا اي كاش هزار گناه انجام مي دادم. در ثاني فرصت هاي بسيار و حسنات بي شماري را در سايه عصيان از دست داده،هرگز نمي تواند به دست آورد و حسرت مي برد ايكاش گناه نكركردم،چنان كه كساني كه گناهاني مانند او نداشته اند توانسته اند از اين گونه فرصت ها بهره ببرند.
ثالثاً بعضي از گناهان به وسيلة عذاب جهنم بخشيده مي شود و برخي از گناهان پس از گذشت زمان طولاني در قيامت به وسيلة شفاعت بخشيده خواهد شد.
رابعاً توبه لقلقة زبان نيست. توبه تحمل مشكلاتي را مي طلبد و اشك و آه بسياري را.
بعضي تا چهل روز روزه مي گرفتند تا توبه شان مقبول درگاه احديت قرار گيرد. گنهكار تا در دنيا هست، بين خوف و رجا است و نمي داند خداوند توبة او را پذيرفته است يا خير.
در قيامت نه تنها آرزو نمي كند:اي كاش به جاي صد گناه، هزار گناه مي كردم، بلكه حسرت و اندوه مي كشد اي كاش يك گناه هم انجام نمي دادم تا به مقامات متقيان و مطيعان مي رسيدم.