پاسخ:
مشركان عصر رسالت، معتقد نبودند كه آفريننده عالم چند تا است. اين ها معتقد بودند كه كارگردانان جهان متعدد هستند، مثلاً ملائكه كارگردانان جهان و دختران خدا هستند، يا بت ها را به عنوان مجسمه هاي آن ها مي ساختند و پرسش مي كردند، به خاطر اين كه به ملائكه تقرب پيدا كنند!
از طرفي اين دختران خيلي پيش خدا عزيز هستند و وقتي چيزي از او بخواهند، ديگر حرفشان را ردّ نمي كند، بنابراين شفيعشان پيش خدا خواهند بود: "ما نعبد هم إلاّ ليقربونا إلي الله زلفي"(1) يعني مشركان عرب معتقد به الله بودند يا در آيه ديگر مي فرمايد: "و لئن سألتهم من خلق السموات والارض ليقولنّ الله؛(2) اگر از ايشان سؤال كنيد كه چه كسي آسمان ها و زمين را خلق كرده است، در پاسخ مي گويند خدا" بعضي توحيد در خالقيت را قبول داشتند اما شرك در ربوبيت و عبادت داشتند.
همين طور مشركاني كه در زمان حضرت يوسف بودند. قرآن در مورد آنان مي فرمايد: "ءاَرباب متفرقون خيرٌ أم الله الواحد القهار"(3) كه معلوم مي شود شرك آن ها در ربوبيت بوده است، نه در خالقيت"، زيرا معتقد بودند كه خالق يكي است، ولي ارباب جهان متعدد است و جهان رب ها و صاحب اختياران متعدد دارد، مثلاً اختيار زمين با يكي است و اختيار حيوانات با يكي، يا اختيار خشكي با يكي است و اختيار دريا با ديگري، گرچه همه را الله آفريده است.
مشركان، معمولاً يا شرك ربوبي و يا شرك عبودي داشتند، ولي شرك خالقي نداشتند. بر همين اساس در آن آيه كه به آن اشاره كرديد، مشركان اعتراف به خالق بودن خدا كرده اند، ولي ممكن است فردي از نظر توحيد عبادي يا ربوبي مشرك باشد، مانند مشركان عصر رسالت.