پاسخ:
از مدين تا مصر هشتاد روز راه است و شعيب بر مدين تسلط داشت. موسي(ع) از مصر تا مدين را نميدانست بههمين دليل توكل بر خدا نمود و با حسن ظني كه نسبت به راه داشت حركت كرد. از خدا خواست تا او را به راه ميانبُر ويا راه راست كه به مدين منتهي گردد هدايت كند، بنابر روايتي موسي راهي را كه انتخاب نمود راه ميانه و مستقيم بود وبه مقصد رسيد. البته احتمال اينكه سواءالسبيل اشاره به راست باشد نيز وجود دارد. در تفسير جوامع الجامع از ابنعباس نقل شده است كه موسي از مصر بيرون آمد در حالي كه راه بهتر را نميدانست. اين شد كه با توكل به خدا راهميانه كه راه مستقيم بود را انتخاب كرد. داستان او چنين است كه:
وقتي حضرت موسي مصر را ترك كرد و به سوي مدين به راه افتاد، نزديك مدين جوي و يا چاهي بود كه مردم از آنسيراب ميگشتند و براي خانهها و حَشَم خود آب برميداشتند. ديد كه همه مردم از آنجا بدون رعايت آب برميدارند، و دوزن نيز آنجا ايستادهاند امّا مردم اجازه آب برداشتن به آنان نميدهند. حضرت موسي جلو آمد و گفت: چرا شماگوسفندان خود را آب نميدهيد؟ گفتند: هر روز ما صبر ميكنيم تا مردها آب برداشته و گوسفندانشان را آب دهند،آنگاه ما وارد ميشويم. و چون ما پدر پيري درخانه داريم كه انسان بزرگواريست، نميخواهيم مشكلي ايجادشود.
موسي وارد عمل شد و پس از سيراب كردن گوسفندان، آن روز آنان زودتر به منزل رسيدند. شعيب يكي ازدخترانش را در پي موسي فرستاد و از او خواست تا به منزل شعيب برود، و از او اجرت آب دادن را بگيرد. موسي بهنزد شعيب آمد و پس از جويا شدن حالش، داستان خود را براي حضرت شعيب نقل كرد. حضرت شعيب فرمود: ازجماعت و گروه ستمكاران نهراس كه نجات يافتي. يكي از دختران شعيب به پدرش گفت: پدر! او در خانه ما بماند تابراي ما كار كند، چرا كه او توانا و امين است. حضرت شعيب صلاح را در به نكاح درآوردن يكي از دخترانش برايحضرت موسي دانست، و هشت سال كار كردن در خانهاش را شرط قرار داد. حضرت موسي نيز پذيرفت. چون موسيمدت را به پايان رساند با اهل خود از حضرت شعيب خداحافظي كرد و رفت. و چون به نزديك كوه طور رسيدهمسرش را درد زايمان فرا گرفت. او براي يافتن آتش به طرف كوه طور رفت ولي در آنجا نور يافت. سپس ندايي شنيدكه يا موسي انّي اَنا اللّه . اين مختصري بود از داستان حضرت موسي و دختران شعيب و وحي به او.