پاسخ:
از ديدگاه فلاسفه و دانشمندان، شرّ امر عدمي است و عدم آفريدني نيست. منظور از عدمي بودن شرّ اين نيست كه شرّي در جهان وجود ندارد. ما در جهان شروري را مشاهده ميكنيم، مانند ظلم و ستم، جهل، مرض، زلزله، ميكرب و... همه اينها از نوع عدمها ميباشند، و وجود اينها از نوع وجود "كم بودها" و "خلأها" است. اين امور از اين جهت شرّ هستند كه خود نابودي و نيستي هستند يا منشأ نابودي و نيستي ميباشند.
بنابر اين شرور آفريده شده نيستند، خدا آن چه آفريده است خير محض است، قرآن در اين باره ميفرمايد: "الَّذِيَّ أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُو وَ بَدَأَ خَلْقَ الاْ سًِنسَـَنِ مِن طِينٍ ؛ (سجده،7) او همان كسي است كه هرچه را آفريده نيكو آفريده و آغاز آفرينش انسان را از گِل قرار داد."
اين آيه، ممكن است اشاره به شرور نسبي باشد نه شرّ مطلق. نيش و زهرمار براي مار بد نيست، بلكه وسيله دفاعي است كه خدا به او داده، ليكن براي انسان و ديگر موجودات كه از مار آسيب ميبينند بد است. مولوي ميگويد:
زهر مار آن ما را باشد حياتليك آن بر آدمي باشد ممات
پس بد مطلق نباشد در جهانبد به نسبت باشد اين را هم بدان
بنابراين هر چيزي براي خودش خوب است؛ اگر بد است براي چيز ديگر بد است؛ تيزي و برندگي شمشير و كارد براي خود آنان خوب است، ولي براي انسان يا حيواني كه به وسيله آنها كشته ميشوند بد است، آيا ميتوان گفت عقرب براي خودش بد است؛ شكي نيست كه وجود عقرب و گرگ براي خود آنها خوب است و براي ديگران بد ميباشد، خدا عقرب را آفريده و وجود او براي خودش خير است و شكي نيست كه آن چه حقيقي و واقعي است وجود خودِ هر چيز است؛ اگر عقرب براي ما بد است، اين وجود اضافي است؛ وجود اعتباري و نسبي است و اينها واقعي نيستند، بنابراين، شرّ مطلق در جهان نيست، بلكه همه شرور نسبي هستند و آيه هم اشاره به همين معنا دارد كه انسان از شرّ آنان به خدا پناه ميبرد.(ر.ك: كتاب عدل الهي، شهيد مطهري ؛ ص 111، نشر انتشارات اسلامي ، پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ص 487، نشر مدرسه الامام.)