منظور از اين كه خداوند در سوره مباركه نور، آيه 61 چيست‌؟

پاسخ:

درباره اين كه منظور از سلام كردن به خويشتن چيست‌، تفسيرهاي متعددي مطرح شده است‌؛ بعضي مفسران آن را به معناي سلام كردن بعضي بر بعض ديگر دانسته‌اند؛ همان گونه كه در داستان بني‌اسرائيل (بقره‌،54) آمده است‌: "فَاقْتُلُوَّاْ أَنفُسَكُم‌؛ بعضي از شما بعض ديگر را به عنوان مجازات بايد به قتل برسانند."

بعضي مفسّران آن را به معناي سلام كردن بر همسر و فرزندان و خانواده دانسته‌اند؛ چرا كه آن‌ها به منزله خود انسانند؛ از اين رو به "انفس‌" تعبير شده است‌. در آيه مباهله (آل‌عمران‌،61) نيز اين تعبير ديده مي‌شود و اين نشان مي‌دهد كه گاه نزديكي شديد يك فرد به ديگري سبب مي‌شود كه از او به "نفس‌" (خود انسان‌) تعبير كنند؛ آن گونه كه نزديك بودن علي‌به پيامبر(ص) سبب اين تعبير شد.

بعضي مفسران نيز آيه ياد شده را اشاره به خانه‌هايي مي‌دانندكه شخص در آن ساكن نيست انسان به هنگام ورود به آن‌جا با اين عبارت بر خويشتن سلام مي‌كند: "السلام علينا من قبل ربنا؛ درود بر ما از سوي پروردگار ما" يا "السلام علينا و علي عباداللّه الصالحين‌؛ درود بر ما و بندگان صالح خدا."

به نظر مي‌رسد بين اين تفسيرها منافاتي نباشد؛ به هنگام ورود در هر خانه‌اي بايد سلام كرد، مؤمنان بر يكديگر و اهل منزل بر يكديگر و اگر هم كسي نباشد، سلام كردن بر خويشتن‌؛ چرا كه همه اين‌ها در حقيقت به سلام بر خويشتن بازگشت دارد؛ لذا در حديثي از امام باقر(ع) مي‌خوانيم‌: "هنگامي كه از تفسيراين آيه پرسيدند در پاسخ فرمودند: "هو تسليم الرجل علي اهل‌البيت حين يدخل ثم يردون عليه فهو سلامكم علي انفسكم‌؛ منظور، سلام كردن انسان بر اهل خانه است هنگامي كه به خانه وارد مي‌شويد؛ زيرا آن‌ها نيز به او پاسخ مي‌دهند و سلام را به خود او باز مي‌گردانند و اين همان سلام كردن بر خودتان است (يعني موجبات ورود سلام بر خود را فراهم آوريد.)"(تفسير نورالثقلين‌، عبد علي عروسي حويزي‌، ج 5، ص 182، حديث 258، مؤسسه التاريخ العربي‌، اولي‌َ، بيروت‌، لبنان‌، 1422  .)

باز از همان امام‌آمده است‌: "هنگامي كه كسي از شما وارد خانه‌اش مي‌شود، اگر در آن جا كسي باشد، بر او سلام كند و اگر كسي نباشد، بگويد: سلام بر ما از سوي پروردگار ما (السلام علينا من عند ربنا)؛ همان گونه كه خداوند در قرآن فرموده است‌: "تحيه من عند اللّه مباركه طيبه‌..."(همان‌، حديث 259 ، ر.ك‌: تفسير نمونه‌، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران‌، ج 14، ص 552ـ553، دارالكتب الاسلاميه‌، تهران‌.)