شأن نزول آيهء 73تا 75از سورهء بنى اسرائيل چيست؟

پاسخ:

در شأن نزول آيات فوق آمده است : قريش به پيامبر(ص)گفتند: ما نمى گذاريم استلام حجرالاسودكنى مگر اين كه مانع بت هاى ما نشوى و به خدايان ما اهانت نكنى . پيامبر پيش خود فكر كرد من قلباً با بت ها مخالفم ،ولى به آن ها بد نمى گويم تا بگذارند استلام حجر كنم . اين آيات نازل شد.

شأن نزول ديگر: قريش به پيامبر گفتند: از دشنام دادن به بتن ها دست بردار و اين پا برهنه ها را از دور خود دوركن تا ما با تو مجالست كنيم . پيامبر چون علاقه داشت آنان ايمان بيآورند، در دل اظهار تمايل كرد. اين آيات نازل شد.

شأن نزول سوم : گروهى از طائفهء ثقيف گفتند: اين محمد! با تو بيعت مى كنيم ، به شرطى كه تا يك سال بت لات رابپرستيم و بت ها را نشكنيم و نماز نخوانيم و بعد از يك سال ايمان مى آوريم . اين آيات نازل شد.(1)

از شأن نزول هايى كه ذكر شد، معلوم مى شود، اين آيات در مورد غرانيق نبوده است .

امّا افسانهء غرانيق :

در بعضى از تواريخ اهل سنّت مانند تاريخ طبرى دربارهء داستان غرانيق اين طور آمده است : سران قريش مانند و و با پيامبر ملاقات كردند و درخواست كردند كه براى رفع اختلافات طرفين خدايان يكديگر را بپذيرند. در چنين موقعى سورهء كافرون نازل شد كه در پاسخ آنان چنين بگويد: .

مع الوصف پيامبر مايل بود كه با قوم خود كنار بيآيد و با خود مى گفت : اى كاش دستورى نازل مى گرديد كه فاصلهء قبيله خود را از هم كمتر مى ساخت . روزى در كنار كعبه با صداى دلنشين خود سورهء والنجم را مى خواند.

هنگامى كه به اين دو آيه رسيد: ناگهان شيطان بر زبان او اين دو جمله را جارى ساخت .سپس بقيهء آيات سورهء نجم را خواند. هنگامى كه به آيهء سجده رسيد، خود پيامبر و تمام حضار أعمّ از مسلمان و مشرك در برابر بت ها سجده كردند. غلغله و شادى در ميان حاضران در مسجد به وجود آمد و مشركان گفتند كه : محمّد خدايان ما را به نيكى ياد كردده است .

خبر صلح محمد با قريش به گوش مهاجران مسلمان كه به حبشه رفته بودند رسيد. گروهى از آنان به مكّه برگشتند، ولى پس از بازگشت ديدند وضعين همان گونهء سابق است و پيامبر با مشركان درگير است و با آنان صلحى صورت نگرفته است .(2)

غرانيق به معناى مرغان زيبا يا جوان و خوشرو است .

اين خلاصه داستان غرانيق بود كه ذكر شد، ولى با اندك تأملى معلوم مى شود كه اين داستان از پايه بى اساس است ، زيرا در همين سورهء نجم مى فرمايد: . حال با توجه به اين آيه چطور مى توان پذيرفت كه شيطان در دل و فكر پيامبر تصرف كرده است ، به اضافهء اين كه پيامبر از خطا و لغزش مصون و محفوظ بود، مخصوصاًدر تحمل وحى و القاى وحى اشتباه نمى كرد. ثانياً جملهء هيج مناسبتى باآيات قبل و بعد ندارد، بلكه با آن ها منافات دارد. ثالثاً از نظر ادبى و لغوى كلمهء غرانيق دربارهء خدايان به كار نرفته ،بلكه به معناى مرغ آبى يا جوان سفيد و زيبا است و هيچ يك از اين معانى با معناى بت ها و خدايان سازگار نيست .(3)

مهم ترين مدرك و منبع افسانهء غرانيق تاريخ طبرى است .(4) از ديدگاه محققان ، طبرى به اسرائيليات و مسامحه

نسبت به نقل روايات مجهول توجه خاصى دارد. ايشان در بعضى از مطالب تاريخى خود از افرادى مانند و و و نقل مى كند. از اينان معظم اسرائيليات و خباراهل كتاب در تاريخ طبرى نقل شده و همان كسى است كه داستان غرانيق ، در تفسير طبرى ودر تاريخ طبرى از وى نقل شده است .(5)

پـاورقي
 1.مجمع البيان ، ج 6 ص 665 تفسير صافى ، ج 3 ص 208 الميزان ، ج 13 ص 172
 2.فروغ ابديت ، ج 1 ص 274 به نقل از تواريخ طبرى ، ج 2 ص 75
 3.فروغ ابديت ، ج 1 ص 277 با تلخيص .
 4.تاريخ طبرى ، ج 2 ص 75
 5.تاريخ طبرى ، ج 2 ص 75