در مورد آيه 5 سوره دهر و شأن نزول آن توضيح دهيد؟

پاسخ:

درباره شأن نزول آيه فوق: "إِنَّ الاْ بْرَارَ يشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا ؛ ابرار (نيكان) از جامى مينوشتند كه با عطر خوشى آميخته است"، از ابن عباس نقل است: حسن و حسين بيمار شدند، پيامبر اكرم، با جمعى از ياران به عيادتشان آمدند و به على گفتند:

اى ابوالحسن! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود ميكردى، عليو فاطمه و فضه (كه خادمه آنها بود) نذر كردند، اگر آنها شفا يابند، سه روز روزه بگيرند. چيزى نگذشت كه هر دو شفا يافتند، در حالى كه از نظر مواد غذايى دست خالى بودند، عليسه من جو قرض نمود و فاطمه يك سوم آن را آرد كرد و نان پخت، هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: سلام بر شما اى خاندان محمد! مستمندى از مستمندان مسلمين هستم، غذايى به من بدهيد، خداوند به شما از غذاهاى بهشتى مرحمت كند، آنها همگى مسكين را بر خود مقدم داشتند و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشيدند.

روز دوم را همچنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتى كه غذا را آماده كرده بودند (همان نان جوين)، يتيمى بر در خانه آمد، آن روز نيز ايثار كردند و غذاى خود را به او دادند (بار ديگر با آب افطار كردند و روز بعد را نيز روزه گرفتند).

در سومين روز، اسيرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد، باز سهم غذاى خود را به او دادند، هنگامى كه صبح شد، علي(در حالى كه) دست حسنو حسينرا گرفته بود و خدمت پيامبر(ص) آمدند، هنگامى كه پيامبر(ص) آنها را مشاهده كرد، ديد از شدت گرسنگى ميلرزند! فرمود! اين حالى را كه در شما ميبينم، براى من بسيار گران است، سپس برخاست و با آنها حركت كرد، هنگامى كه وارد خانه فاطمه شد ديد در محراب عبادت ايستاده، در حالى كه از شدت گرسنگى شكم او به پشت چسبيده و چشمهايش به گودى نشسته، پيامبر(ص) ناراحت شد. در همين حال جبرئيل نازل گشت و گفت اى محمد! اين سوره را بگير، خداوند با چنين خاندانى به تو تهنيت ميگويد.(نوالثقلين، العروسى الحويزى، ج 8، ص 66، نشر مؤسسه التاريخ العربى.)

آيه مورد بحث و آيات بعد از آن اشاره به پاداشهاى شكرگذاران و ابرار در بهشت دارد، كه از شراب طهور بهشتى و بسيار معطر و خوشبو برخوردار هستند، كه هم ذائقه و هم شامه آنها از آن لذت ميبرد، البته در شراب بهشتى نه لغو و بيهوده گويى است و نه گناه و هرگز عقل و هوش انسان را نميگيرد:

"كَأْسًا لآ  لَغْوٌ فِيهَا وَ لاَ  تَأْثِيم؛(طور،23).(ر.ك: تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازى و ديگران، ج 25، ص 343-350، دارالكتب الاسلاميه.)