پاسخ:
آيه مباهله در سوره آل عمران، است: "فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم ...؛ هر گاه بعد از دانشي كه (درباره مسيح) به تو رسيده (باز) كساني با تو به محاجّه و ستير برخيزند، به آنان بگو: بياييد فرزندان خود را دعوت كنيم و شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را، شما هم زنان خويش را، ما نفوس خود و شما هم از نفوس خود دعوت كنيد، آن گاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم".(1)
پيامبر(ص) به موازات مكاتبه با سرات دولت ها و مراكز مذهبي، نامه اي به اسقف نجران (ابوحارثه) نوشت و ساكنان نجران را به آيين اسلام دعوت نمود.
منطه نجران حدود هفتاد دهكده و در نقطه مرزي حجاز و يمن قرار گرفته بود. ساكنان نجران به عللي دست از بت پرستي كشيده و به آيين مسيح گرويده بودند.
وقتي نامه پيامبر به رؤساي نجران رسيد، جلسه اي تشكيل دادند. يكي از افراد به نام شرحبيل كه بسيار عاقل بود گفت: مكرّر از پيشوايان مذهبي خود شنيده ايم كه روزي منصب نبوّت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعيل انتقال خواهد يافت. هيچ بعيد نيست كه محمد از اولاد اسماعيل، پيامبر موعود باشد.
شورا نظر داد كه گروهي به عنوان هيأت نمايندگي بجران به مدينه بروند تا از نزديك با حضرت محمد تماس گرفته و دلائل نبوت او را بررسي كنند. شصت تن از ارزنده ترين و داناترين مردم نجران انتخاب شدند كه در رأس آنان سه تن پيشاي مذهبي قرار داشت: ابوحارثه بن علقمه (اسقف اعظم) و عبد المسيح (رئيس هيئت نمايندگي) و "أيْهم" كه فردي كهنسال و محترم بود. اين هيأت طرف عصر در حالي كه لباس ها تجملي ابريشمي بر تن و انگشتر هاي طلا بر دست و صليب ها بر گردن داشتند، وارد مسجد پيامبر در مدينه شده، به ايشان سلام كردند، ولي وضع نامناسب آنان پيامبر را ناراحت نمود. آنان احساس كردند پيامبر ناراحت شده، فوراً با عثمان بن عفان و عبدالرحمن بن عوف كه سابقه آشنايي با آنان داشتند صحبت كردند. آنان اظهار داشتند كه حلّ اين گره به دست علي بن ابي طالب است. به علي(ع) مراجعه كردند. در پاسخ گفت: شما بايد لباس هاي خود را تغيير دهيد و با وضع ساده بدون زر و زيور به حضور پيامبر بياييد. نمايندگان نجران با لباس ساده بدون انگشتر طلا به محضر پيامبر(ص) رسيدند و سلام كردند. پيامبر با احترام خاص پاسخ آنان را داد و برخي از هداياي آنان را پذيرفت.
سپس پيامبر فرمود: "من شما را به آيين توحيد و پرستش خداي يگانه و تسليم در برابر اوامر او دعوت مي كنم". سپس آياتي را براي آنان خواند.
گفتند: ما به خداي يگانه اعتقاد داريم. پيامبر(ص) فرمود: "چگونه مي گوييد كه خداي يگانه را پرستش مي كنيد، در صورتي كه صليب را مي پرستيد و از خوردن گوشت خوك پرهيز نمي كنيد و براي خدا فرزند معتقديد؟
نمايندگان نجران گفتند: ما عيسي را خدا مي دانيم، چون او مردگان را زنده كرد و بيماران را شفا بخشيد و از گِل پرنده ساخت و آن را به پرواز در آورد و اين ها علامت خدايي است.
پيامبر(ص) فرمود: "او بنده خدا و مخلوق او است كه وي را در رحم مريم قرار داد و اين قدرت و توانايي را خدا به او داده است".
يك نفر از نمايندگان گفت: او فرزند خدا است زيرا مادر او بدون اين كه با كسي ازدواج كند او را به دنيا آورد، پس پدر او خداي جهان بود.
در اين حال آيه نازل شد: "عيسي مانند آدم آفريده شد كه او را بدون پدر و مادر به دنيا آورد".
نمايندگان نجران گفتند: گفته هاي شما ما را قانع نمي كند. راه اين است كه در وقت معيّني با يكديگر مباهله كنيم و بر دروغگو نفرين كنيم و از خدا بخواهيم كه دروغگو را هلاك كند. دراين موقع جبرئيل نازل شد و آيه مباهله را نازل كرد: "(اي پيامبر) هر كس بعد از روشن شدن مطالب با تو مجادله كند بگو: بياييد فرزندان و زنان و نزديكان خود را گرد آوريم و تضرع و زاري به درگاه خدا آوريم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار بدهيم".
طرفين به فيصله دادن مسئله از طريق مباهله آماده شدند و قرار شد كه فردا همگي براي مباهله حاضر شوند. پيامبر فقط چهار نفر از بستگان خود را انتخاب كرد: علي بن ابي طالب(ع) و فاطمه و حسن و حسين، زيرا ميان مسلمانان افرادي پاكتر و با ايمان تر از آنان وجود نداشت. او فاصله منزل تا نقطه اي را كه قرار بود در آن جا مراسم مباهله انجام بگيرد، با وضع خاصي طي نمود. در حالي كه حسين را در آغوش و دست حسن را گرفته بودو فاطمه به دنبال پيامبر و علي(ع) پشت سر پيامبر حركت مي كردند، به راه افتادند. سران نجران پيش از آن كه با پيامبر رو به رو شوند، به يكديگر گفتند: اگر ديديد كه محمد افسران و سربازان خود را به ميدان مباهله آورد و شكوه مادي و قدرت ظاهري خود را نشان داد، در اين صورت او فردي غير صادق است و اعتمادي به نبوت او نخواهد بود، ولي اگر با فرزندان و جگر گوشه هاي خود به ميدان آمد، بدانيد كه او راستگو است. در اين حال ديدند كه پيامبر با حالت خضوع و خشوع هويدا شد.
اسقف نجران گفت: من چهره هايي را مي بينم كه اگر دست به نفرين و دعا برداند، بزرگترين كوه ها را از جا مي كند. هرگز صحي نيست ما با اين قيافه هاي نوراني و با اين افراد با فضليت مباهله نماييم، زيرا بعيد نيست كه همه ما نابود شويم. ممكن است دامنه عذاب گسترش پيدا كند و همه مسيحيان جهان را بگيرد و در روي زمين يك مسيحي باقي نماند.
اهالي نجران هر سال دو هزار لباس به حكومت اسلامي بپردازند... و هرگاه آتش جنگ شعله ور گشت بايد به عنوان همكاري با دولت اسلامي 30 زره، 30 اسب و 30 شتر در اختيار ارتش اسلام بگذارند و پذيرايي نمايندگان پيامبر در سرزمين نجران به مدت يك ماه به عهده آنان است.
داستان مباهله از بزرگ ترين فضائل پيامبر و علي و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) در تاريخ ثبت شده است. (2)
توضيح: گاهي از كلمه مباهله براي اثبات ادعاي حقانيت خود استفاده مي شود كه بيشتر جنبه سياسي يا اجتماعي دارد.