يكي از نكات روشن زندگي رسول اكرماين است كه درس ناخوانده و مكتب ناديده بوده است.
شخصي كه درس ناخوانده است، هرگز نميتواند كتابي را از پيش خود بياورد، كه فراتر از زمان است، در همة ابعاد معجزه است و جنّ و انس را به هماوردي و آوردن سورهاي مانند آن، فرا خوانده است. و حتي اگر دانشمندترين فرد عالم بود نيز نميتوانست چنين كاري كند.
پيامبر اكرمتاجر نبوده است، آنچه در تاريخ نقل شده، اين است كه ايشان دو سفر به شام داشته، يكي در دورة نوجواني، همراه عمويش، ابوطالب، و ديگري رفتن به تجارت به نمايندگي از حضرت خديجه!(ر.ك: فروغ ابديت آيت اللّه سبحاني، ج 1، ص 190ـ196، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم.)
اگر آوردن قرآن كار آساني بود، كساني كه كارشان تجارت بود،مانند ابوسفيان و... بايد به جاي متّهم كردن پيامبر به ساحر، جادوگر و مانند آن و شكنجه و آزار دادن مسلمانان و به راه انداختن جنگهاي بدر، احد، احزاب و... كتابي همانند قرآن ميآوردند تا با آسانترين راه، پيامبر را شكست دهند.
از اين كه چنين كاري نكردند و راههاي سخت را برگزيدند، معلوم ميشود كه قرآن كلام الهي است نه ساختة پيامبر.
خداوند به پيامبر دستور ميدهد كه به منكران قرآن بگو: "اگر در آنچه بر بندة خود نازل كردهايم شك داريد، پس ـ اگر راست ميگوييد ـ سورهاي مانند آن بياوريد، و گواهان خود را ـ غير خدا ـ فرا خوانيد. پس اگر نكرديد ـ و هرگز نميتوانيد كرد ـ از آتشي كه سوختش مردمان و سنگها هستند و براي كافران آماده شده، بپرهيزيد"(بقره،23 و 24)
و نيز ميفرمايد: "قرآن قطعاً گفتار فرستادهاي بزرگوار است و آن گفتار شاعري نيست كه كمتر به آن ايمان داريد، و نه گفتار كاهني كه كمتر از آن پند ميگيريد. فرود آمدهاي است از جانب پروردگار جهانيان. و اگر او پارهاي گفتهها خود را بر ما بسته بود، دست راستش را سخت ميگرفتيم، سپس رگ قلبش را پاره ميكرديم و هيچ يك از شما مانع از عذاب او نميشد."(حاقه،40ـ47)