پاسخ:
الف: بطور كلي قرآن در دو مرحله بر پيامبر(ص) نازل گرديد. يكي به صورت يك جا و دفعي كه تمام قرآن به صورت اجمالي بر قلب پيامبر(ص) نازل شد كه در ماه مبارك رمضان بود. "شهر رمضان الّذي أُنزل فيه القرءان" (185،بقره) و ديگري نزول تدريجي و تفصيلي، كه طي 23 سال آيات قرآن از ابتدا تا انتها در زمانها و مكانهاي مختلف بر پيامبراكرمنازل شد. سورههاي قرآن برخلاف كتابهاي آسماني قبل كه يك باره نازل ميشدند، به صورت تدريجي در طول دوران رسالت به اقتضاي پيشرفت نهضت اسلام و نيازهاي عيني جامعه كامل گرديد. كه برخي از حكمتهاي آن عبارتند از: 1- اقتضاي قانون تعليم و تربيت و آمادگي مردم؛ قرآن ميفرمايد: "و قرءاناً فرقنَه لتقرأه علي الناس عليَ مكث"؛ و قرآني كه آن را بخش بخش نازل كرديم تا آن را با تأني و آرامي بر مردم بخواني (اسرأ،106). با توجه به اينكه قرآن براي هدايت و تعليم و تربيت نازل شده است دستيابي به اين اهداف با نزول تدريجي قرآن آسانتر است از اين رو خداوند نيز از پيامبر ميخواهد قرآن را با تأني بر مردم بخواند 2- پايداري و تقويت روحي و تثبيت قلب پيامبر(ص) قرآن ميفرمايد: "و قال الذين كفروا لولا نُزّل عليه القرءان جمله وَحده كذَلك لنثبّت به فؤادك و رتّلنَه ترتيلاً"؛ و كساني كه كافر شدند، گفتند: "چرا قرآن يكجا بر او نازل نشده است؟" اين گونه جما آن را به تدريج نازل كرديمج تا قلبت را به وسيله آن استوار گردانيم، و آن را به آرامي (بر تو) خوانديم. (فرقان،32) با توجه به دشواريها و سرسختيها و لجاجتهايي كه سر راه پيامبر(ص) در راستاي هدايت مردم به وجود ميآمد و كار را بر حضرت دشوار مينمود، نزول دوباره و ارتباط پيوسته با وحي قلب پاك حضرت را تسلي داده و اطمينان خاطر او را فراهم و تقويت روحيه مينمود. 3- اظهار عظمت و حقانيت قرآن: با توجه به اين كه قرآن بر مخاطباني نازل شد كه هم نقّاد و سخنسنج و هم متعصب و لجوج بودند؛ با اين همه، عظمت قرآن آن قدر خيره كننده بود كه با هر نزول، دلهاي سخت را نرم و شكوفا ميكرد و گاه به مناسبتهاي مختلف تحدي مكرر در همانندسازي قرآن (34،طور) و يا با عرضه معارف بيكران، افشاي رازهاي پنهان و... روز بروز بر عظمت آن ميافزود.(ر.ك: الميزان، علامه طباطبايي، ج 2، ص 16، مؤسسه اعلمي للمطبوعات ، علوم قرآن، محمدباقر سعيدي روشن، ص 138 - 146، نشر مؤسسه آموزشي پژوهشي امامخميني؛.)
درباره نزول دفعي لازم ذكر است، دانشمنداني كه به اين امر معتقدند، برخي ميگويند قرآن دفعه در ماه مبارك رمضان از پيشگاه الهي در لوح محفوظ به "بيت المعمور" در آسمان چهارم نازل شد و عدهاي مانند علامه طباطبايي ميفرمايند در ابتداي امر حقيقت بسيط و روح كلي قرآن، از لوح محفوظ به صورت دفعي بر جان و روان پيامبر اكرم تجلي نمود. بار ديگر همان حقايق پس از تفصيل و پذيرش كامل الفاظ و واژگان در ظرف مدت رسالت نبوي، متناسب با نيازهاي هدايتي امت در جايگاه مناسب بر پيامبر نازل گرديد تا به مردم ابلاغ نمايند. در اين زمينه ايشان به آياتي همچون: (قيامت، 16 - 17)، (طه،114)، (زخرف، 3-4) و... استناد ميكنند.(علوم قرآني، سعيدي روشن، ص 140، مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني؛.)
ب: خداوند متعال ميفرمايد: "...فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَ--لِقِينَ؛(مؤمنون،14)...بزرگ است خدايي كه بهترين خلق كنندگان است".
خداوند متعال انسانها را به صورت كامل آفريده؛ يعني تمام استعدادهاي لازم با شرايط مساعد را در جهان هستي براي انسان مهيا فرموده و تمام ابزار به كمال رسيدن انسان را در وجود انسان نهاده است ولي انسان بايد آنها را شكوفا كند. خداوند متعال ميفرمايد: "لَقَدْ خَلَقْنَا الاْنسَ-نَ فِيَّ أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ؛(تين،4) ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريدهايم". و درجايي ديگر ميفرمايد: "سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الاْعْلَي # الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّيَ؛(اعلي 1 و 2) نام پروردگار بلند مرتبهات را منزهدار، همان خداوندي كه آفريد و منظم كرد".
بنابراين، تمام انسانها كامل خلق شدهاند، و تنها نياز دارند كه نيروهاي دروني و استعدادهاي پنهاني آنها شكفته شود و به كمال برسد كه البته در وجود انسان غرايز و نيروهاي بازدارنده نيز وجود دارد كه اگر انسان بيشتر به اين نيروها بپردازد و از بعد معنوي غفلت كند از رسيدن به كمال و قرب الهي باز ميماند.
اصولاً آنچه را كه خداوندمتعال آفريده به حسب فرض عقلي يا موجودي است كه در لحظه وجود، تمام كمالاتي را كه برايش ممكن است واجد ميشود يعني مجرد است و يا مادي ولي اگر موجودي مادي بود، مادي محض مثل جسمانيات يا مجرد متعلق به ماده؛ مانند نفوس متعلق به بدن؛ قهراً اين موجودات هدفي در وجود خود غير از اصل وجود دارند، يعني هدف هستي و وجودشان كمالاتي است كه كسب ميكنند، در چنين مخلوقاتي ميتوان گفت خدا اينها را در اين ظرف تغيير و تكامل آفريده است تا با اختيار خود به قرب الهي برسند و به كمالي كه لايقش هستند برسند و استعداد فيض بيشتري پيدا كنند، لياقت رحمت بيشتري پيدا كنند. بنابراين اگر يك موجودي از اول واجد كمال خود باشد؛ اين موجود ديگر مادي نخواهد بود، بلكه مجرد است و فرض ما در موجودات مادي است. مادّه در اثر تحولات خود، استعداد فيضهاي جديدتري پيدا ميكند.(ر.ك: معارف قرآن، آيتالله محمدتقي مصباحيزدي، ص 172، نشر در راه حق.)