لطفاً در مورد اين مطلب كه قرآن به وسيله پيامبر (ص) نوشته نشده است توضيح دهيد.

پاسخ:

در مورد اين مطلب كه قرآن به وسيله پيامبر نوشته نشده است مي‌گوييم‌: اگر شخصي به محتواي قرآن كريم و زندگاني پيامبر(ص) و عكس‌العمل‌هاي پيروان اديان مختلف در برابر اين دو، توجه كند، اعتراف مي‌كند كه قران كريم‌، اختراع پيامبر، بلكه "اختراع بشري‌" نيست‌؛ از جمله مواردي كه بر اين حقيقت دلالت مي‌كند موارد زير است كه برخي از آن‌ها در حدّ دليل و برخي ديگر در حدّ تأييد، بر اين حقيقت دلالت دارند:

1. روان‌شناسي قائل قرآن نشان مي‌دهد كه قائل و صاحب آيات آن نمي‌تواند يك بشر باشد، زيرا نوشته‌هاي نويسندگان به گونه‌اي متأثر از صفات و ويژگي‌ها و شيوه زندگي آنان است‌، در حالي كه اگر روان‌شناس متخصص در گفتارشناسي ـ كه از قرآن و تاريخ آن اطلاعي نداشته باشد ـ قرآن را مطالعه كند، محال است تشخيص دهد كه قائل آن‌، شخص يتيم و چوپان بي سوادي بوده است كه در سرزمين حجاز، به دور از تمدن‌هاي موجود آن روز دنيا ـ به سر مي‌برده‌، و تا سن‌ّ چهل سالگي‌، سابقه هيچ گونه سخني از اين دست را نداشته است‌. اين مطلب ـ يعني عدم آثار حيات و صفات پيامبر(ص) در محتواي قرآن ـ نشان مي‌دهد كه اين سخنان از او نيست و از خداي متعال است (امّا اين كه سخن شخص ديگري باشد مورد پرسش نيست‌).

2. شخصي كه در چهل سالگي سخناني مي‌گويد كه استادان و استوانه‌هاي سخن در زمان او، اعتراف به بي نظير بودن سخنان او مي‌كنند، به طور عادي پيش از آن‌، دست كم در زمينه سخن‌وري‌، آثاري از او مشاهده مي‌شود، در حالي كه پيامبر(ص) پيش از پيامبري به همه خوبي‌ها شهرت داشت جز در علم و سخن‌وري‌.

3. در عرف جوامع بشري‌، سخن شخصي كه چهل سال از او جز امانت در رفتار و صدق در گفتار، مشاهده نشده‌، پذيرفته است‌؛ پس پيامبر(ص) كه مي‌فرمايد اين سخنان از خداوند متعال است‌، از او پذيرفته مي‌شود.

4. اسلوب گفتار در قرآن و آهنگ و لحن مخصوصي كه او را از هر كلام ديگري متمايز مي‌كند، هرگز در كلام پيامبر مشاهده نشده بود؛ به طور عادي‌، غير ممكن به نظر مي‌رسد كه شخصي در زمينه اين گونه اسلوب و آهنگ و لحن گفتار، از هيچ‌، به بالاترين مرحله اعجاز، تغيير جهت دهد.

5. اگر صدور اين آيات از پيامبر(ص) امكان داشت‌، دست كم صدور مشابه آن از ديگران واقع مي‌شد، در حالي كه تاكنون ـ پس از حدود پانزده قرن كه از "تحدّي‌" قرآن مي‌گذرد ـ صدور مشابه قرآن نه از يك شخص‌، بلكه از هم‌دستي چندين نفر نيز صادر نشده است‌، بلكه تاريخ بشر، صدور مشابه اين آيات را از بشر ـ نه از خداوند ـ به ياد ندارد.

6. نشانه‌هاي پيامبر(ص) در تورات و انجيل آمده بود و برخي راهبان آن نشانه‌ها را ديدند و به پيامبري او اعتراف كردند، بدين طريق‌، پيامبر و كتاب الهي او قرآن‌، از پيش مژده داده شده بود.

7. پيامبر(ص) داراي معجزه‌هاي بسيار فراواني بود كه هر يك به تنهايي‌، پيامبري او را ثابت مي‌كرد؛ اكنون اگر با در نظر گرفتن آن معجزه‌ها، پيامبري او ثابت شود، سخن او در اين كه قرآن كلام خداست‌، نه كلام خود او، پذيرفته خواهد شد، زيرا محال است پيامبر(ص) دروغ بگويد.

8. كتاب‌هاي بشري‌، سراسر آميخته با ضعف تأليف‌، تناقض در محتوا، تكرارهاي بي‌جا، عدم تناسب با مخاطبان‌، بي‌رقيب نماندن در طول تاريخ و... مي‌باشد؛ براي نمونه‌، كافي است كتب بزرگ‌ترين نويسندگان و عاقل‌ترين آن‌ها را، در اين زمينه مشاهده كنيد، در حالي كه قرآن از نظر قوت تأليف و صفات لازم ديگر، براي اعجاز يك گفتار طولاني ـ بيش از شش هزار آيه ـ در عالي‌ترين حالت‌ها قرار دارد.

9. اگر پيامبر اين آيات را به دروغ‌، به خدا نسبت داده باشد، به يقين براي اين بوده است كه به دروغ خود را در مقام پيامبر(ص) جا بزند، در حالي كه وقتي اين مطلب مطرح مي‌شود كه محمد6، بشر نيست و پندار الوهيّت او شكل مي‌گيرد، به جاي آن كه از آن استقبال كند ـ چون كسي كه شيفته مقام پيامبري است علي القاعده‌، كشته مرده مقام خدايي خواهد بود ـ آياتي را مطرح مي‌فرمايد كه محتواي آن‌ها اين است كه او هم مانند انسان‌هاي ديگر است و هيچ تفاوتي با آنان ندارد، مگراين كه به اواز طرف خداوند متعال وحي مي‌شود.

10. قرآن در برخي موارد، پيامبر را مورد عتاب قرار مي‌دهد، و اگر پيامبر، اين آيات را براي گرمي بازار خود به خدا نسبت مي‌داد، معنا ندارد كه آياتي را ارائه دهد كه باعث اتهام‌، و سستي پايگاه مردمي‌اش بشود.

11. اگر اين آيات از خود او بود، پس چگونه مدّتي ترك ارائه آيات كرد، به گونه‌اي كه مردم به او ووحي شدن به او شك كردند، در حالي كه كافي بود براي رفع شك و ترديد مردم‌، يكي دو آيه كوچك‌، هر از چند گاه به مردم بگويد و آن‌ها را از سر خود وا كند و مشغول درست كردن آيات ديگر شود، در حالي كه با وجودشك و ترديد مردم‌، پيامبر به آن‌ها اهميّت نمي‌داد تا آن كه سوره "والضحي‌" در اين زمينه نازل شد، در صورتي كه به ايجاد شك و ترديد و سپس رفع آن‌، نيازي نبود.(تفسير نمونه‌، آيت اللّه ناصر مكارم شيرازي و ديگران‌، ج 15، ص 83، نشر دارالكتب الاسلاميه‌.)

12. غيب‌گويي قرآن ـ هم نسبت به رخ‌دادهاي آينده و هم نقل حوادث گذشته كه تاريخ آن زمان‌، از آن بي اطلاع بود، ولي بعدها شواهد درستي آن‌ها پيدا شد ـ دليل بر بشري نبودن آن است‌، مگر شخصي كه خداوند اين اطلاعات را به او داده باشد كه پيامبر(ص) همان شخص است‌.