پاسخ:
در پاسخ به اين سؤال چند مطلب، قابل ذكر است:
1. پيشينيان و معاصران در رابطه با وجوه اعجاز قرآن مباحث بسيار مهمي را مطرح كردهاند. از مهمترين آراي پيشينيان، ميتوان به نظريات ذيل اشاره كرد:
نظريه صرفه؛ نظريه فصاحت و بلاغت؛ اسلوب ويژه؛ اخبار از غيب؛ وجود معارف حيرتانگيز و قانونگذاري و تشريع.
از بارزترين آراي معاصران، ميتوان به نظريه «موسيقايي» و نظريه «صورتسازي هنري و اعجاز عددي» اشاره كرد.
گفتني است كه بسياري از معاصران، در باب وجوه و جنبههاي اعجاز، به جمع و همسازي ميان آرا پرداختهاند؛ علامه طباطبايي و علامه خويي جزء اين دستهاند. (ر.ك: علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج 1، ص 57 ـ 67؛علامه خويي، ترجمه البيان، ج 1، ص 78 به بعد؛ مقاله «اعجاز قرآن» در دايرهالمعارف تشيّع، دكتر اصغر داد به)
2. برخي از قرآنپژوهان، اعجاز قرآن را در فصاحت و بلاغت آن منحصر نميدانند و آن را با تمام ويژگيهايش معجزه ميشمرند؛ البته نه بدين معنا كه آنان معتقد به توان مانندسازي قرآن از سوي بشر باشند. آنان ميگويند: اگر اعجاز قرآن، منحصر به فصاحت و بلاغت ميبود،اوّلاً معنا نداشت كه همه انس و جن به مبارزه با آن فراخوانده بشوند؛ بلكه ميبايست تنها، اعراب مورد خطاب قرار ميگرفتند.
ثانيا هرگز لازم نبود كه در آيات ديگري، به علم، اخبار غيبي، نداشتن اختلاف و امثال آنها تحدّي صورت ميگرفت. (ر.ك: علامه طباطبايي، اعجاز قرآن، ص 104، نشر بنياد علمي و فرهنگيعلامه)
3. انسان قادر نيست آن فصاحت و بلاغت موجود در قرآن را مانندپردازي كند. اين بدان معنا نيست انسان از نظر فكري و بياني، توان لازم را دارد؛ امّا خداوند مانع از تحقق آن ميگردد؛ زيرا اين سخن همان قول به نظريه «صرفه» است كه به نظر غالب قرآنپژوهان باطلميباشد. ضعف اين نظريه بدين جهت است كه ارزش ذاتي و ادبي ـ زباني و محتوايي و سبكي قرآن را براي معجزه بودن آن، كافي نميداند. (ر.ك: خرمشاهي، بهاءالدين، ترجمه قرآن، ص 662)
پس علت اين كه انسان، نميتواند همانند قرآن را بياورد؛ اين است كه قواي دماغي او محدود است و نميتواند به تمام روابط حوادث احاطه پيدا كند و در نتيجه مصون از اشتباه باشد. گذشته از آن كه تكامل تدريجي او، باعث ميگردد كه معلوماتش هم تكامل تدريجي داشتهباشد. از اين رو، نميتواند كلامي را بياورد كه تمام ويژگيهاي قرآن را در خود جمع كند. به بيان ديگر، گرچه انسان خود واضع الفاظ است و به معاني مفردات آنها نيز آشنا است؛ ولي چنان كه گذشت، به علت اين كه قدرت بياني و توان فكري و ذهني انسان، از قابليت محدوديبرخوردار است، لذا نميتواند سخني بگويد كه به مرتبه قرآن از حيث فكري و بياني نائل آيد. (ر.ك: ترجمه تفسير الميزان، ج 1، ص 88)
از آنچه گفته شد، نتيجه گرفته ميشود كه بدون آن كه خداوند، علم، قدرت يا همّت همانندآورندگان را سلب كند، آنان باز هم نميتوانند مثل قرآن را بياورند. از اين رو نفي فصاحت و بلاغت از قرآن، به نفي اعجاز آن منجر خواهد شد و در عين حال پذيرش فصاحت و بلاغتقرآن، هم به معناي قبول نظريه «صرفه» نيست.
در پايان گفتني است كه شيوايي، رواني و گوشنوازي با آهنگ دلنشين داشتن، از امتيازات هر يك از آيات قرآن و از اعجازهاي آن به شمار ميآيد كه بشر هرگز توان شبيهسازي آن را ندارد.
براي مطالعه بيشتر ر.ك:
1ـ علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج 15، ص 317 و اعجاز قرآن.
2ـ مصباح يزدي، محمدتقي، قرآنشناسي، ج 1، ص 142.
3ـ سعيدي روشن، محمدباقر، بخش اعجاز، انتشارات مؤسسه آموزشي، پژوهشي امام خميني.
4ـ معرفت، محمدهادي، التمهيد في علوم القرآن، ج 4، ص 227 به بعد.