درباره اعجازهاي لفظي و معنوي (مقوله هاي فني و هنري)يا داستان و يا گفتاري از امامان معصوم(ع)كه منجر به كشف علم و قوانين علمي شده توضيح دهيد.

پاسخ:

اعجاز در لغت به معناي عاجز ساختن است و در اصطلاح ديني، انجام كاري و اظهار امري است توسّط انبيا براي اثبات صدق نبوت شان كه هيچ كس قادر به آوردن مثلش نباشد،به گونه اي كه مردم هم عجزشان را به روشني ادراك  كنند[1].

قرآن از جهات عديده اعجاز دارد:

1-ترتيب حروف قرآن؛حروف29گانه در زبان عرب در قرآن به كيفيتي قرار گرفته كه اگر از معناي الفاظ و كلمات صرف نظر كنيم و آن را با همان حركات و سكونو وضعي كه وقت خواندن قرآن تلفّظ مي‌كنيم،ادا كنيم،آوازهايي از آن به وجود مي آيد كه هيچ موسيقي دان نابغه‌اي نخواهد توانست آن همه آهنگ هاي علمي و فني و دل پذير از آن بسازد.

قرآن آن را در ضمن عبارات عاليه پر مغز و سراپا حكمت به كار برده كه آهنگ هاي گوناگون را به وجود آورده است كه هر كس از قوم و نژادي و داراي هر زباني باشد،از شنيدن قرآن لذّتي مي برد كه از هيچ شعر و نثر ديگر عربي آن لذت حاصل نمي شود سيّدقطب صاحب تفسير في ظلال القرآن مي‌نويسد:" با يك كشتي مصري عازم نيويورك بوديم و تعداد مسافران 120نفر بود كه اكثراً مسيحي بودند و تنها شش نفر مسلمان بوديم.

روز جمعه به اين فكر افتاديم كه در وسط اقيانوس اطلس،نماز جمعه را روي عرشه كشتي بخوانيم.ناخداي كشتي كه انگليسي بود،با اقامه نماز جمعه روي عرشه موافقت كرد.خوشبختانه به كاركنان مسلمان هم اجازه شركت در نماز داده شد كه از اين بابت خيلي اظهار خوش حالي مي كردند.نماز با امامت من انجام گرفت.بعد از نماز گروه زيادي پيش ما آمدندو از اين كه نماز در چنان جايي با موفقيت انجام گرفته،به ما تبريك گفتند.از ميان آنان يك زن مسيحي اهل يوگوسلاوي بود كه شديداً تحت تأثير نماز قرار گرفته بود،به حدّي كه اشك از چشمانش سرازير شده و قادر بهكنترل خود نبود.در ضمن گفته هاي خود گفت:روحاني شما با چه لغتي سخن مي گفت؟گفتيم:عربي.گفت:من هر چند حتّي يك كلمه از حرف هاي ايشان را نفهميدم،امّا در لابه لاي سخن امام شما جمله هايي وجود داشت كه از بقيه ممتاز و داراي آهنگ فوق العاده مؤثر و عميقي بود،آن چنان كه لرزه بر اندام من انداخت.فكر مي كنم هنگامي كه روحاني شما اين جمله ها را ادا مي كرد،مملو از روح القدس شده بود.

كمي فكر كرديم كه آن كلمات و جمله‌ها چه بود.متوجه شديم آياتي بودكه در اثناي خطبه و در نماز مي خوانديم.از اين جا فهميديم آهنگ قرآن چنان مؤثر است كه كسي را كه مفهوم و معناي آن را نمي‌فهمد،تحت تأثير قرار مي‌دهد[2]".

مرحوم فيض كاشاني در مقدمه يازدهم تفسير صافي از ائمه اطهار(ع)نقل كرده:"قرآن را با آواز و الحان خوش بخوانيد".

حضرت سجاد ( ع)موقعي كه قرآن مي خواند،سقّاها با مشك هاي سنگين آب مدّت ها مي‌ايستادند و گوش مي دادند[3].جذبه آهنگ قرآن به حدّي قوي بود كه سقّاها احساس خستگي نمي كردند.

2-انتخاب كلمات و الفاظ؛قرآن الفاظ و كلمات را از حيث دلالت كامل بر معناي مقصود و تناسب آهنگ و خشونت و نرمي حروف و هم آهنگي با ساير الفاظِ قبل و بعد به گونه اي انتخاب مي كند كه اگر لفظي را بردارند،در تمام لغت عرب لفظ ديگري نخواهيد يافت كه همان مزايا را داشته باشد.

3-نظم و ترتيب كلمات؛الفاظ و كلمات قرآن و اجزاي جمله هايش نظم حيرت انگيزي دارد كه مهال است بتوان تغييري در آن ايجاد نمود.

اعجاز لفظي و بياني قرآن به قدري دل پذير و جذاب و مؤثر است كه افراد مغرض و عنود را تحت تأثير قرار داده است.وقتي مشركان وليد را براي عيب‌جويي خدمت پيغمبر(ص)فرستادند،آن بزرگوار آياتي از سوره حم سجده را قرائت كرد.وليد از جا بلند شدو نزد مشركان آمد و نظرش را درباره قرآن گفت؛"من از محمّد سخني شنيدم كه از جنس سخن آدمي و پري [4]نبود و بي گمان در آن حلاوتي و بر آن زيبايي و آرايشي مي باشد كه قسمت اعلايش داراي حكمت عاليه و قسمت پايين آن پر منفعت و حيات بخش است و قطعاً آن برتر از هر سخني است و بالاتر از آن سخني نيست [5]".

هنگامي كه ابو جهل و ساير مشركان او را بر اين ستايش ملامت كردند و اظهار كردند:مردم منتظر قضاوت شما هستند.چيزي بگوييد كه مردم از اسلام و قرآن روي گردان شوند وليد كلامي غير اين را پيدا نكرد كه آن سحري بزرگ و برگزيده است[6].

امّا اعجاز معنوي،اين است كه طوري سخن گفته شود كه موافق مقتضاي حال باشد.مقتضاي حال هر مخاطبي اين است كه از رشته و فن مورد علاقه و تخصصش با او سخن گفته شود.مثلاً با فصيح و بليغ از فصاحت و بلاغت؛با فقيه از فقاهت؛با سياست مدار از سياست و با حاكمان از حكومت صحبت كند.ازعجايب روزگار اين است كه در جميع ادوار،عموم دانشمندان اسلامي در همه رشته هاي علمي،به كتاب الهي استناد و استشهاد نموده اند[7].

شبلي شُميّل مادّي،منكر خدا و قيامت در نامه اي به رشيد رضا مؤلف كتاب"وحي محمدي"نوشته:"تو به محمدبه نظرپيغمبري مي نگري و بزرگش مي شماري و من او را چون مردي مي بينم و بزرگ ترش مي‌شمارم".

پس اشعاري در ستايش آن عزيز مي گويد:

"من هر چند به دين  محمد(ص)كافرم،امّا آيا مي توانم نسبت به آيات استوار و پر از حكمت او كافر باشم؟او با بلاغت قرآن دل ها را ربوده و به شمشيرش سرها را در برابرش فرود آورد.جميع نوابغ جهان فروتر از محمدند،چه نوابغ گذشته و چه حال و چه آن ها كه در آينده بيايند[8]".

پى نوشتها

[1] محمد تقي شريعتي، تفسير نوين، ص43.
[2] سيد قطب،في ظلال القرآن،ج4،ص422.
[3] محمد تقي شريعتي،تفسير نوين،ص50.
[4] مراد گفتار كاهنان است كه مردم آن ها را از جنس جن مي دانستند.
[5] سيد هبهْْ الدين شهرستاني،المعجزهْْ الخالده،طبق نقل محمد تقي شريعتي ،تفسير نوين،ص56.
[6] همان،ص57.
[7] همان،ص60.
[8] همان،ص60.