پاسخ:
1. در ادبيات عربي دلالت فعل ماضي بر آينده، يك قاعده است و حضرت عالي به عنوان يك روحاني سابقه دار، بدان از ما داناتريد.
2. اگر نگوييم كه هر دو فعل در آيه شريف مورد پرسش از آينده و روي دادهاي قيامت خبر داده و بر اين باور باشيم كه "وانشَقَّ القَمَر" به حادثه واقع شده در زمان پيامبر9؛ يعني شق القمر مربوط است، حتّي در اين صورت نيز در آيه مزبور، مشكل اشاره شده در پرسش، روي نميكند، زيرا با اين فرض، هر دو فعل ماضي، به حادثهاي كه براي پيامبر9 به دنبال درخواست او از خداوند، به صورت معجزه پيش آمد، اشاره دارند.
بدين توضيح كه بيان اين دو حادثه با يكديگر، بدان جهت است كه اساساً ظهور پيامبر اسلامكه آخرين پيامبر الهي است، خود از نشانههاي نزديكي قيامت است. قرآن كريم نيز، تعبير به نزديك شدن قيامت در كنار شق القمر،(تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 23، ص 8، دارالكتب الاسلاميه.) به همين دليل بيان كرده است؛ يعني وقوع حادثه شق القمر، خود نشانهاي از نزديكي قيامت بود كه در زمان پيامبر9 اتفاق افتاد. نيز، شكافته شدن ماه، خود دليلي است بر امكان به هم ريختن نظام ستارگان، و نمونه كوچكي از روي دادهاي بزرگي كه در آستانه رستاخيز در اين جهان رُخ خواهد داد، چرا كه تمام ستارگان و زمين درهم ريخته، عالمي نو به جاي آنها پديد ميآيد. پايان يافتن سوره پيش از سوره مبارك قمر، يعني سوره نجم، با جملاتي مانند: "اَزِفت الآزفه" نيز گواه اين ادعاست؛ يعني، تأكيدي براين كه. قيامت نزديك است، هر چند اين مسئله مقايسه با عمر دنيا، ممكن است هزاران سال طول بكشد، ولي با توجه به مجموع عمر اين جهان از يك سو، و نيز با توجه به اينكه تمام عمر دنيا در برابر قيامت، لحظه زود گذري بيش نيست، منظور از اين تعبير، روشنتر ميشود.(جامع المقدمات، ص 51، چاپ سنگي.)
3. با توجه به آن چه گفته شد، پاسخ به پرسش قسمت "ب" نيز روشن ميشود؛ يعني، مفهوم آيه شريف آن است كه هر دو فعل ماضي پيش از اين واقع شدهاند.
4. چه كسي گفته است كه مصدر باب افتعال، به معناي طلب شيء ميآيد؟ با مراجعه به كتب ادبي روشن ميشود كه اين معنا براي باب استفعال بيان شده و مفهوم باب افتعال به طور عمده، مطاوعه و پذيرش فعل است، نه طلب آن مرحوم طبرسي درباره مفهوم لغوي "اقتربت" ميفرمايد:
در آن، مفهوم مبالغه و زيادتي در قرب و نزديكي نهفته؛ همان گونه كه واژه اقتدار، به معناي زيادتي در قدرت است.(مجمع البيان، طبرسي، ج 9، ص 309، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات.)