آيا اسم فاعل در قرآن كريم تنها بر وزن "فاعل‌" مي‌آيد يا بر وزن‌هاي ديگر نيز وارد شده است ؛ اسم فاعل چگونه معنا مي‌شود؟ لطفاً چند مثال قرآني بيان كنيد.

پاسخ:

"اسم فاعل‌" صيغه‌اي است كه از "فعل‌" مشتق مي‌شود و دلالت بر كسي مي‌كند كه فعل به او قائم است و معناي حدوثي دارد.(شرح الرضي علي الكافيه‌، رضي الدين استر آبادي‌، ج 3، ص 413، نشر موسسه الصادق‌، تهران‌.) اسم فاعل از فعل‌هاي ثلاثي مجرد كه ماضي آن‌ها بر وزن "فَعَل‌َ" ـ مفتوح العين ـ باشد ـ چه لازم چه متعدي ـ بر وزن فاعل مي‌آيد و هم چنين است اگر بر وزن "فَعِل‌َ" ـ مكسور العين ـ يا "فَعُل‌َ" ـ مضموم العين ـ باشد، به شرطي كه "متعدي‌" باشند، مانند "طالب‌" كه ماضي آن مفتوح العين است‌: "...ضَعُف‌َ الطَّالِب‌ُ وَ الْمَطْـلُوب‌ُ ؛(حج‌،73) هم اين طلب كنندگان ناتوانند و هم آن مطلوبان‌." 

و "طاعم‌" كه ماضي آن مكسور العين است‌: "قُل لآ َّ أَجِدُ فِي مَآ أُوحِي‌َ إِلَي‌َّ مُحَرَّمًا عَلَي‌َ طَاعِم‌ٍ يَطْعَمُه‌ُوَّ...؛(انعام‌،145) بگو: در آن چه بر من وحي شده‌، هيچ غذاي حرامي نمي‌يابم‌."

اما اگر فعل ماضي ثلاثي مجرد ـ مكسور العين و يا مضموم العين ـ متعدي نباشند، اسم فاعل آن كم‌تر بر وزن اسم فاعل مي‌آيد، مانند "آمن‌" كه از

"اَمِن‌" ـ مكسور العين ـ گرفته شده و متعدي هم نيست‌: "أَوَ لَم‌ْ يَرَوْاْ أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا ءَامِنًا...؛(عنكبوت‌،67) آيا نديدند كه ما حرم امني (براي آن‌ها) قرار داديم‌." 

وزن‌هاي قياسي آن‌ها ـ مكسور العين و مضموم العين "لازم‌" ـ عبارت‌اند از: "فَعْلان‌"، "اَفْعَل‌"، "فَعِل‌"، "فَعْل‌"، "فَعِل‌"، "فَعيل‌"، "فُعال‌"، "فُعُل‌"(شرح ابن عقيل‌، ابن عقيل همداني‌، ج 2، ص 134 ـ 135 ؛ البهجه المرضيه‌، جلال الدين سيوطي‌، ص 142، نشر معارف اسلامي‌.) و... كه برخي از آن‌ها در قرآن آمده است‌، مانند "جميل‌"، "...و إِن‌َّ السَّاعَه‌َ لاَ ئَتِيَه‌ٌ فَاصْفَح‌ِ الصَّفْح‌َ الْجَمِيل‌َ ؛(حجر،85) و ساعت موعود (قيامت‌) به يقين فرا خواهد رسيد، پس از آن‌ها به گونه شايسته‌اي صرف نظر كن‌." و "جُنُب‌"، "وَإِن كُنتُم‌ْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُواْ؛ (مائده‌، 6) و اگر جُنُب باشيد، خود را بشوييد (و غسل كنيد)." و "فَرِح‌"، "...لَيَقُولَن‌َّ ذَهَب‌َ السَّيِّ ئ‹َات‌ُ عَنِّي‌َّ إِنَّه‌ُو لَفَرِح‌ٌ فَخُورٌ ؛(هود، 10) مي‌گويد: مشكلات از من بر طرف شد، و ديگر باز نخواهد گشت و غرق شادي و غفلت و فخر فروشي مي‌شود." و "أَخْضَر"، "الَّذِي جَعَل‌َ لَكُم مِّن‌َ الشَّجَرِ الاْ ئَخْضَرِ نَارًا... ؛(يس‌،80) همان كسي كه براي شما از درخت سبز، آتش آفريد." 

امّا اسم فاعل از افعال "ثلاثي مزيد" و "رباعي مجرد" و "رباعي مزيد"، با اضافه كردن "ميم‌" مضموم به جاي "حرف مضارع‌" ـ حرفي كه در اول فعل مضارع مي‌آيد ـ و مكسور كردن حرف پيش از آخر به دست مي‌آيد، مانند:

1. باب افعال غ مُفْعِل‌، مانند: "مُجرم‌"، "إِنَّه‌ُو مَن يَأْت‌ِ رَبَّه‌ُو مُجْرِمًا فَإِن‌َّ لَه‌ُو جَهَنَّم‌َ...؛ (طه‌، 74) هر كس در محضر پروردگارش خطاكار حاضر شود، آتش دوزخ براي اوست‌."

2. باب تفعيل غ مُفَعِّل‌، مانند: "مطفّف‌"، "وَيْل‌ٌ لِّلْمُطَفِّفِين‌َ ؛(مطففين‌،1) واي بر كم فروشان‌" 

3. باب مفاعله غ مُفاعِل‌، مانند:"مهاجر"، "وَ قَال‌َ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَي‌َ رَبِّي‌َّ...؛(عنكبوت‌، 26) و (ابراهيم‌) گفت‌: من به سوي پروردگارم هجرت مي‌كنم‌." 

4. باب تفاعل غ مُتَفاعِل‌، مانند "متقابل‌"، "فِي جَنَّـَت‌ِ النَّعِيم‌ِ ؛ # عَلَي‌َ سُرُرٍ مُّتَقَـَبِلِين‌َ ؛ (صافات‌، 43 ـ 44) در باغ‌هاي پر نعمت بهشت‌، در حالي كه بر تخت‌ها رو به روي يك‌ديگر تكيه زده‌اند." 

5. باب استفعال غ مستفعِل‌، مانند: "مستكبر"، "إِنَّه‌ُو لاَ  يُحِب‌ُّ الْمُسْتَكْبِرِين‌َ ؛(نحل‌،23) او (خداوند) مستكبران را دوست ندارد."

6. باب تفعّل غ متَفَعِّل‌، مانند: "متكبّر"، "...فَلَبِئْس‌َ مَثْوَي الْمُتَكَبِّرِين‌َ ؛(نحل‌،29) چه جاي بدي است جايگاه متكبران‌."

امّا شيوه معنا كردن اسم فاعل به اين صورت است كه اگر فعل آن ـ يعني فعلي كه اسم فاعل از آن ساخته شده است ـ بر "حدث‌" ـ حادثه ـ دلالت كند به معناي "كننده كار" مي‌باشد مانند اين كه "ضارب‌" به معناي "زننده‌" است‌، ولي اگر فعل آن از صفت حكايت كند، اسم فاعل آن به صورت موصوف مي‌باشد، مانند اين كه "اخضر" را "سبز" معنا مي‌كنيم‌.