قرآن از طرف جبرئيل بر پيامبر(ص) چگونه نازل شده است‌؟ آيا به صورت صوت و لحن نازل گشته است‌؟

پاسخ:

الف ـ قرآن از سوي خدا و به واسطه جبرائيل امين بر پيامبر(ص) نازل شده است و چگونگي اين نزول ـ بر اساس رواياتي كه در دست است ـ بدين صورت بوده كه جبرئيل خدمت پيامبر اكرم‌رسيده و آن‌چه از سوي خدا به او سپرده شده‌، براي پيامبر اسلام‌بازگو مي‌كرد. در روايتي از امام صادق‌آمده است‌: "جبرائيل هنگامي كه به حضور پيامبر مي‌رسد، مانند بندگان مي‌نشست و بدون اجازه وارد نمي‌شد.(بحارالانوار، علامه مجلسي‌؛، ج 18، ص 256.)

گفتني است بخشي از قرآن نيز بدون واسطه جبرائيل و به طور مستقيم از جانب خدا بر رسول گرامي اسلام نازل شده است‌.(براي آگاهي بيشتر ر.ك‌: علوم قرآني‌، محمد هادي معرفت‌، ص 25 و 30، مؤسسه التمهيد.)

ب ـ گويا منظور از صوت و لحن‌، الفاظ قرآن به شكل كنوني آن است‌؛ زيرا الفاظ قرآن الهي و بر پايه بلندي از اعجاز و زيبايي است‌. دلايلي چند بر وحياني بودن الفاظ قرآن دلالت دارد كه شماري از آن‌ها به اختصار بيان مي‌شود.

1. نخستين دليل بر وحياني بودن الفاظ قرآن‌، اعجاز بياني قرآن است‌. تحدي قرآن كه در آيات متعددي مطرح شده است اگر نگوييم همواره‌، دست كم بيشتر، از جنبه اعجاز بياني و مربوط به ساختار الفاظ لفظي قرآن است و دامنه اين تحدي نه تنها كافران و مشركان‌، بلكه تمام انسان‌ها و حتي پيامبر را نيز در بر مي‌گيرد؛ پس خود پيامبر نيز به عنوان يك انسان و بدون وحي الهي توان آوردن چنين كتابي را ندارد.

2. دليل دوم‌، تعبير "قول‌" و "قرائت‌" نسبت به وحي است‌. در آيات چندي‌، از قرآن به عنوان "قول‌" ياد شده است‌: "إِنَّه‌ُو لَقَوْل‌ٌ فَصْل‌ٌ ؛(طارق‌،13)كه اين (قرآن‌[ سخني است كه حق را از باطل جدا مي‌كند."؛ "إِنَّه‌ُو لَقَوْل‌ُ رَسُول‌ٍ كَرِيم‌ٍ ؛(تكوير،19) كه اين (قرآن‌[ كلام فرستاده بزرگواري (=جبرئيل امين‌[ است‌"؛ "إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً  ثَقِيلاً ؛(مزمل‌،5) چرا كه ما به زودي سخني سنگين بر تو القا خواهيم كرد."

همچنين در آيات ديگري تعبيرهاي "قرائت‌"، "تلاوت‌" و "ترتيل‌" به كار رفته است‌: "فَإِذَا قَرَأْت‌َ الْقُرْءَان‌؛(نحل‌،98)؛ "فَإِذَا قَرَأْنَـَه‌ُ فَاتَّبِع‌ْ قُرْءَانَه‌ُو ؛(قيامت‌،18) پس هرگاه آن را خوانديم‌، از خواندن آن پيروي كن‌." "ذَ َلِكَ نَتْلُوه‌ُ عَلَيْكَ مِن‌َ الاْ ?َيَـَت‌ِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيم‌ِ ؛(آل‌عمران‌،58) اين‌ها را كه بر تو خوانديم از نشانه‌ها (ي حقانيت تو[ و يادآوري حكيمانه است‌."، "وَ رَتِّل‌ِ الْقُرْءَان‌َ تَرْتِيلاً ؛(مزمل‌،4) و قرآن را با دقت و تأمل بخوان‌."

با توجه به اين كه "قول‌" بر مجموع دال و مدلول اطلاق مي‌شود و نه مدلول تنها و همچنين "قرائت‌" عبارت است از بازگو كردن عبارات و الفاظي كه ديگري تنظيم كرده است‌، در برابر "تكلم‌" كه انشاي معنا با لفظ است كه خود انسان تنظيم مي‌كند.(علوم قرآني‌، ص 58.) نتيجه اين مي‌شود كه الفاظ و عبارات قرآن از پيامبر نيست‌؛ از اين رو نمي‌گوييم پيامبر قرآن را "تكلم‌" كرد، بلكه مي‌گوييم قرآن را "قرائت‌" يا "تلاوت‌" كرد.

3. در قرآن كريم آمده است كه پيامبر اختيار تبديل و تغيير در قرآن را ندارد:

"...قُل‌ْ مَا يَكُون‌ُ لِي‌َّ أَن‌ْ أُبَدِّلَه‌ُو مِن تِلْقَآي‌سًِ نَفْسِي‌َّ إِن‌ْ أَتَّبِع‌ُ إِلآ  مَا يُوحَي‌ََّ إِلَي‌َّ...؛(يونس‌،15)... بگو: من حق ندارم كه از پيش خود آن را تغيير دهم‌؛ فقط از چيزي كه بر من وحي مي‌شود، پيروي مي‌كنم‌. من اگر پروردگارم را نافرماني كنم‌، از مجازات روز (قيامت‌[ مي‌ترسم‌."

اين سلب اختيار، نشان دهنده آن است كه الفاظ و عبارات قرآن از پيامبر(ص) نيست و گرنه هر انساني مي‌تواند، آن‌چه را گفته است به تعبير و بيان ديگري بگويد.

4. پيامبر اكرم‌هنگام وحي تلاش مي‌كرد آيات وحي شده را حفظ كند و از همين رو در آغاز نبوت آيات را در حال وحي مرتّب تكرار مي‌كرد، تا اين كه خداوند او را از اين كار نهي فرمود و به او اطمينان داد كه حفظ و نگهداري قرآن بر عهده او است و هيچ گاه از ضمير پيامبر(ص) محو يا فراموش نخواهد شد:

"لاَ  تُحَرِّكْ بِه‌ِي لِسَانَكَ لِتَعْجَل‌َ بِه‌ِي‌َّ # إِن‌َّ عَلَيْنَا جَمْعَه‌ُو وَ قُرْءَانَه‌ُو  # فَإِذَا قَرَأْنَـَه‌ُ فَاتَّبِع‌ْ قُرْءَانَه‌ُو ؛(قيامت‌،16ـ18) زبانت را به خاطر عجله براي خواندن آن (=قرآن‌[ حركت مده‌؛ چرا كه جمع كردن و خواندن آن بر عهده ماست‌؛ پس هرگاه آن را خوانديم‌، از خواندن آن پيروي كن‌."

چنان كه پس از وحي نيز پيامبر گرامي اسلام‌دستور مي‌فرمود كه آيات را بنويسند و ضبط كنند. اين حرص و تلاش در حفظ وحي به هنگام وحي و پس از آن‌، نشان مي‌دهد كه الفاظ و كلمات قرآن در اختيار پيامبر نبوده است تا هرگونه بخواهد تنظيم و ترتيب دهد.(تاريخ قرآن‌، محمود راميار، ص 195، انتشارات اميركبير.)

5. گذشته از آن چه به اختصار در بالا آمد، نكته ديگري كه وحياني بودن الفاظ قرآن را به قوت تأييد مي‌كند، تفاوت قرآن و حديث از لحاظ سبك و بيان و شيوه تركيب كلمات و جملات است‌. اين تفاوت و دوگانگي كه واقعيتي انكارناپذير است و با اندك توجهي آشكار مي‌شود، گواه روشني بر عدم دخالت پيامبر(ص) در شكل‌گيري ساختار لفظي و بياني قرآن است و نشان مي‌دهد كه آنچه را پيامبر به عنوان قرآن قرائت مي‌كند، غير از تعبير شخص از انديشه او است‌.( ر.ك‌: پژوهش‌هاي قرآني‌، شماره 21 و 22 ،  "وحياني بودن الفاظ قرآن‌"، موسي حسيني‌، ص 232ـ234، دفتر تبليغات حوزه علميه قم ، همچنين ر.ك‌: مجله تخصص دانشگاه علوم اسلامي رضوي‌، شماره 4 و 5 (ويژه علوم قرآني و حديث‌) ، وحي و تجربه ديني از ديدگاه قرآن و انديشمندان‌، علي باقري‌، ص 119ـ122 ، علوم قرآني‌، ص 57ـ59. )